پیشینه تاریخی استان مرکزی
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
محتویات |
وجه تسمیه
استان مركزى در منطقهاى واقع شده كه در زمانهاى قديم آن را «ماد بزرگ» و در دهههاى اول اسلامى «ايالت جبال» و در سدههاى بعد «عراق عجم» مىگفتند.
زمانى كه اعراب به ايران آمدند ـ در مقابل جلگه بينالنهرين كه به آن «سواد» مىگفتند ـ به كوهستانهاى مغرب ايران، نام «جبال» دادند. ايالت جبال شامل استانهاى امروزى اصفهان، همدان، كرمانشاه، ايلام، چهارمحال و بختيارى، كردستان، زنجان، لرستان، تهران و استان مركزى مىشد. به اين ترتيب ايالت جبال از غرب به كشور عراق، از شرق به كوير لوت، خراسان و كرمان، از شمال به رشته كوههاى البرز و از جنوب به خوزستان و فارس محدود بود.
هنگامى كه سلجوقيان خلفاى عباسى را مطيع خويش نمودند، از طرف خلفاى عباسى به آن لقب «سلطان العراقَين» داده شد و منظور آنها از دو عراق، يكى كشور عراق فعلى و ديگرى استان جبال بود كه مركز قدرت سلجوقيان به شمار مىرفت.
سپس براى اينكه دو عراق با هم اشتباه نشود، ايالت جبال را «عراق عجم» ناميدند (در مقابل عراق عرب كه حدودش از آبادان تا موصل در طول و از قادسيه تا حُلوان در عرض بود) و اين اصطلاح تا دوره مشروطيت باقى ماند.
تا اينكه در سال 1339 ه .ش به خاطر قانونى كه در مجلس شوراى ملى تصويب شده بود، اين استان به همراه استان تهران كنونى به علت اينكه تقريباً در مركز ايران واقع شده بود، مركزى ناميده شد.
در سال 1356 ه .ش استان مركزى به دو استان مركزى و تهران تقسيم شد و اراك به عنوان مركز استان مركزى تعيين گرديد و از سال 1357 ه .ش ادارات استان مركزى در اين شهر رسما آغاز به كار كردند.
«شهرستان اراك» كه هم اكنون مركز استان مركزى و از شهرهاى صنعتى ايران به شمار مىرود، قدمت چندانى ندارد و بناى آن را مربوط به سال 1240 ه .ق در دوره قاجاريه مىدانند.
ابتدا دهى به نام «سلطان آباد» بود و سپس به «عراق» مشهور شد و در سال 1314 شمسى نام آن به «اراك» تبديل گرديد.
رویدادها و حوادث تاریخی در ادوار مختلف
استان مركزى قبل از دوره اسلامى
مجموعه استان مركزى، به عنوان بخشى از عراق عجم (در تقسيمات قديمى كشورى) از قدمت بسيار طولانى برخوردار است. شهرها و مناطق قديمى استان همچون ساوه، كرج، ابودلف (آستانه فعلى)، كمره (خمين فعلى)، انجدان، فراهان، تفرش مىباشد. زمانى كه آريايىها وارد سرزمين ايران شدند متشكل از سه طايفه يا قوم بودند. گروهى به نام قوم پارس در جنوب مستقر شدند، گروهى به نام مادها در مركز و غرب ايران تا رود ارس ساكن گرديدند و قوم سوم كه پارتها نام داشتند در شرق ايران ساكن شدند.
بنا بر تحقيقات و بررسىهاى انجام شده تاريخى، سرزمين ماد به سه بخش عمده تقسيم شده بود:
1) ماد آتروپاتن يا ماد عليا يا ماد كوچك.
2) ماد سفلى يا ماد بزرگ كه امروز قسمت بزرگ آن را استان مركزى تشكيل مىدهد.
3) ناحيه پارتاكنا (استان اصفهان امروزى).
بر اساس تقسيمات مزبور استان مركزى از قديمىترين مناطق متمدن ايران به حساب مىآمد.
در دوران هخامنشى سرزمين ايران بزرگ به بيست ايالت يا بنا به نوشته هرودت به بيست «ساتراپ» تقسيم مىشده است، كه ماد سفلى (محدوده استان مركزى به انضمام استان همدان و اصفهان) جزء ساتراپ دهم بوده است. در دوره ساسانى، ايران به چهار بخش يا چهار كوست تقسيم شد، كه استان مركزى در كوست «خوريران» يعنى جايى كه خورشيد به آنجا مىرود واقع بوده است كه اين كوست شامل استان مركزى، همدان، كرمانشاهان و ديگر ولايات غرب ايران بوده است.
استان مركزى در دوره اسلامى
جغرافيا نويسان اسلامى قرن اول هجرى، استان مركزى را جزئى از بلاد كهستان (كوهستان يا قهستان و يا جبال)، و برخى نيز پهلويان به حساب آوردهاند كه اين نامها در زمان سلاجقه به عراق عجم مبدل گرديد. زيرا در آن زمان دو عراق وجود داشته يكى در ميان رودان (بين النهرين) كه به آن عراق عرب مىگفتند و ديگرى همان جبال يا كوهستان كه به آن عراق عجم نام نهادند. اسناد و مدارك تاريخى موجود مربوط به منطقه عراق (جبال) نشانگر آن است كه اين منطقه به عنوان بخشى از «ماد بزرگ» به دليل برخوردارى از موقعيت استراتژيك، پيوسته در راستاى تحولات منطقهاى و ملى دگرگون شده است. اين وضع به شكل بارز بر نحوه سكونت، توزيع جمعيت، ويژگىهاى اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و روند شهرنشينى تأثير گذاشته به طورى كه تا اوايل دوره اسلامى، شهرى مهم و مركزيتى درخور توجه در منطقه عراق به وجود نيامده است. مهمترين شهرى كه از اوايل دوره اسلامى در محدوده ولايت عراق در آثار جغرافىدانان مسلمان از آن نام برده شده است، شهر «كرج» يا «كره» مىباشد كه يكى از شهرهاى باستانى ايران است.
«گيرشمن» در كتاب ايران از آغاز تا اسلام مىنويسد:
«شهر كرج را سلوكيان در ايالت ماد بزرگ ميان همدان و رى بنا نهادند، كه نزديك اراك فعلى (مركز استان مركزى) بوده است». وى همچنين، اشاره مىكند كه در شهر كره معبدى بزرگ به طرح و نقشه معابد بزرگ ايران وجود داشته است. واژه كره در دوران اسلامى به الكرح، كرح، و سپس كرج تغيير پيدا كرده است. در كليه كتابهاى جغرافيا و تاريخ از هزار سال پيش نام اين شهر در قسمت ماد بزرگ (بين شهرهاى همدان، اصفهان، رى) برده شده است. ابوالفداء طول شهر كره را حدود يك فرسنگ نوشته و آن را شهرى آباد توصيف كرده كه با شهر وروگرد (بروجرد) داد و ستد داشته است.
در اوايل سده نخستين هجرى در جريان فتح بخشهاى غربى و مركزى ايران، چون كرج در مسير راه كرمانشاه، همدان و اصفهان قرار داشت در اثر درگيرىهاى نظامى ويران شد. با فتح ايران به دست مسلمين، اين منطقه نيز تحت فرمانروايى حكومت بنى اميه درآمد. از اوايل قرن سوم هجرى (210 ه .ق / 204 ه .ش) خاندان ابودُلف «كرج» را به عنوان مركز حكومت خود برگزيدند و موجب رونق و شهرت آن شدند. بنابراين مىتوان گفت كه شهر كرج ابودُلف يا همان «كره» مركز منطقه جبال (عراق عجم) محسوب مىشده است. پس از اينكه مسلمين بر ممالك مفتوح تسلط يافتند و امنيت نسبى بر سرزمينهاى پهناورى كه از مديترانه تا حدود هند در مشرق زمين را در برمىگرفت، حاكم گرديد تجارت و بازرگانى رونق گرفت و شهرهاى بزرگى مانند اصفهان، رى، همدان و قزوين در منطقه جبال نقش فرا ملى يافتند. علاوه بر اين، عبور راه ابريشم از اين منطقه نيز موجب رشد بيشتر نيروهاى توليد گرديد و آبادانى منطقه عراق را تسريع نمود.
بنابر نوشته سياحان، «كرج» از اوايل قرن سوم هجرى رو به آبادى و رونق نهاده است و تدريجا در اثر رونق اقتصاد ملى و منطقهاى و روابط برون مرزى واجد نقش و اهميت در منطقه عراق شده تا آنجا كه اصطخرى كرج را در قرن چهارم در رديف شهرهايى چون كاشان، نهاوند و گلپايگان قرار داده است. با از ميان رفتن حكومت خاندان ابودلف (عجليان) در 280 ه .ق، كرج و نواحى تابع آن به تصرف حكومت ديالمه درآمد و دوره ركود و انحطاط آن آغاز گشت.
همزمان با تشكيل حكومت سلجوقيان، در سال 437 ه .ق نواحى عراق جزء قلمرو اين سلسله قرار گرفت. در تمام اين دوره، به علت درگيرى حكام سلجوقى و قدرتهاى محلى، اين منطقه عرصه برخوردهاى نظامى و نزاعهاى قومى گرديد. تسلط سلجوقيان عصر جديدى از حيات ايلى را در ايران به وجود آورد، و ورود قبايل چادرنشين متحد سلجوقى به نواحى داخلى ايران از نتايج آن به شمار مىرود.
پس از سلجوقيان، خوارزمشاهيان، مغولان، آل مظفر و تيموريان به مدت شش قرن بر اين منطقه حكم راندند. در اين مدت سلسلهها و حكام بر سر حاكميت به جنگ و ستيز پرداختند و هر سلسله بر ويرانىها و خرابىهاى سلسله قبل افزود. تداوم حاكميت ايلى بر حيات اجتماعى و نظام حكومتى و امر تيولدارى با ناامنىها و نزاعهاى اعتقادى، دوران پر مصيبتى را بر منطقه عراق تحميل كرد كه نتيجه طبيعى چنين وضعيتى كاهش قدرت سياسى جوامع يكجانشين، عدم امنيت و ثبات، انحطاط نيروى توليد، تجارت، بازرگانى و پيشهورى و در نهايت تضعيف مبانى شهرنشينى و روند توسعه شهرها در منطقه عراق بوده است.
دوران حكومت صفويه
دوره صفويه، دوران آرامش نسبى ايران بود. در زمان حاكميت اين سلسله، به ويژه در عهد شاه عباس اول، به علت ثبات سياسى و امنيت ملى، ترميم و توسعه زير ساختهاى عمرانى، اقتصادى، كشاورزى، صنعت و شهرنشينى رونق يافت. ليكن اقدامات دولت صفوى در منطقه عراق عمدتا با اهداف سياسى و در جهت تداوم حاكميت اين سلسله بر عراق و مناطق مجاور آن صورت گرفته است.
به عنوان مثال، اقدام به استقرار ايلات طرفدار دولت، اعم از افشار، خلج و بيات، در راستاى تحقق همين سياست و تداوم نظام ايلى بر سرنوشت منطقه عراق بوده است. مهمترين اقدام اقتصادى دوره صفوى كه در رابطه با منطقه عراق انجام گرفت، انتقال گروهى از ارامنه حرفهمند از منطقه جلفا به «كزاز» و «كرهرود» (جنوب اراك كنونى) و اسكان آنها در آبادىهاى خالصه بود كه به دستور شاه عباس اول و به منظور توسعه كشاورزى و ترويج صنايع دستى انجام شد.
صفويان به موازات اقدامات سياسى و نظامى در راستاى گسترش مذهب شيعه، مزار «امامزاده سهل بن على» را بازسازى كردند و بر آن گنبد و بارگاه ساختند و «كرج» را به اعتبار همين مزار شريف، به «آستانه» تغيير نام دادند. در دوره صفويه تحولى اساسى در نظام سياسى و ساختار اقتصادى و كاركرد منطقه عراق ايجاد نشده و اين منطقه فاقد شهرى درخور توجه بوده است ولى چون در حد فاصل دو پايتخت صفويه (اصفهان و قزوين) قرار داشتند و محل زندگى تعدادى از ايلات و قبايل چادر نشين بوده، اهميت سياسى ـ نظامى داشته است.
اين ويژگى عامل مهمى در تضعيف نيروهاى توليد و توسعه نيافتگى شهرى در اين منطقه بوده است، زيرا در جنگهايى كه در اين ناحيه به وقوع پيوسته است، منطقه عراق، يا خود صحنه عمليات نظامى بوده و يا محل تدارك و پشتيبانى لشكريان شده است. در پايان دوره صفوى، كه با سستى حكومت، اغتشاش، بىعلاقگى و بىاعتمادى مردم نسبت به اين سلسله همراه بود، منطقه عراق نيز ابتدا تحت تسلط افاغنه درآمد و سپس از روى مصالحه به نيروهاى متجاوز عثمانى واگذار شد. نيروهاى عثمانى كه منطقه عراق را «سرزمين مفتوحه» مىپنداشتند در نهايت بىرحمى و ستم با مردم رفتار مىكردند و هرگونه جنبش و حركتى را با قساوت پاسخ مىگفتند. «واقعه وفس» كه طى آن هزاران نفر در شمال منطقه عراق قتل عام شدند تنها نمونهاى از اين بىرحمى است.
حكومت افشاريه
با روى كار آمدن نادرشاه، منطقه عراق ميدان برخورد قواى افشار، با نيروهاى بيگانه و معارضين داخلى شد و جنگهاى متعددى در اين منطقه روى داد و لشگركشىهاى بسيارى از همين منطقه تدارك گرديد. انحطاط اقتصادى و ضعف شهرنشينى، كه در اثر جنگهاى نادر در سطح كشور بروز كرده بود، در منطقه عراق بيش از پيش بر نيروهاى توليد و نظام اسكان جمعيت صدمه وارد كرد. به طورى كه اوضاع اقتصادى عراق (استان مركزى كنونى و مناطق اطراف آن) در دوره افشاريه نه تنها اصلاح و بهبود نيافت، بلكه آباديها و مزارع بسيارى در اين منطقه ويران شد.
دوران حكومت زنديه
در دوره زنديه به خاطر بازگشت طايفه زنديه به موطن اوليه خود (منطقه عراق) و توافق سران ايلات متحد زند، مناطق داخلى ولايت عراق از آرامش نسبى برخوردار گشت، اما در خارج از منطقه دائما با مدعيان حكومت زنديه خصوصا ايل قاجار و متحدان آن درگير بود. از اين رو به رغم پيشرفتهاى اقتصادى و تحولات مثبت و سازندهاى كه در مقياس ملى صورت گرفت در منطقه عراق، اصلاحات قابل توجهى انجام نشد و در نظام يكجانشينى آن خصوصا شهرنشينى، پيشرفتى حاصل نگرديد و در اين دوره نيز عراق فاقد شهرى مهم و صاحب نام بود.
در اين دوره، ساختن روستاهاى قلعهاى و قلاع نظامى در منطقه عراق نيز مورد توجه قرار گرفت كه از آن جمله مىتوان از قلعههايى كه در اوايل اين دوره در محل «دستگرد» در نزديكى اراك كنونى بنا شده است، نام برد. اولين برخورد نظامى بين قواى محمد حسن خان قاجار با شيخ على و محمدخان، سردار زنديه، در ناحيه سنجان (2 كيلومترى جنوب شهر اراك فعلى) رخ داد. در سال 1199 ه .ق، آقا محمد خان قاجار از مازندران به قصد تسخير عراق وارد منطقه شد. هنگامى كه به شهر ساوه رسيد، رؤساى قبايل خلج و بيات، كه طرفدار قاجاريه بودند، مقدم او را گرامى داشتند و به همراه خان قاجار وارد قم شده و آن را به تصرف درآوردند و سپس اراك را نيز متصرف شدند.
دوران حكومت قاجاريه
در سال 1200 ه .ق / 1165 ه .ش حكومت سلسله زنديه محدود به فارس شد و سپس منقرض گرديد. آقا محمد خان چون مردم منطقه عراق را مؤسس دولت زند و مخرب اساس حكومت قاجاريه مىدانست، از قتل و غارت مردم اين ولايت چيزى فرو نگذاشت. در اين دوره، خوانين فراهان و كزاز خانهنشين شدند و قلاع سربند و سيلاخور به كلى ويران گرديد. مردم فراهان چندين بار قتل عام و غارت شدند و نواحى «سيلاخور» و «سربند» چندين بار مورد هجوم سپاه قاجار قرار گرفت. به اين ترتيب تا پايان حكومت آقا محمد خان قاجار، اقتصاد منطقه عراق در انحطاط بود و شهرى مهم به عنوان «مركز اصلى مبادله منطقهاى» به وجود نيامد. با روى كار آمدن فتحعلى شاه، منطقه عراق دچار اغتشاش و ناامنى بسيار شد. در همين زمان، يوسف خان گُرجى، سردار قاجاريه، به سمت سپهدارى قشون عراق منصوب و به منظور برگرداندن آرامش به منطقه، عازم اين قلمرو شد. با اين انتصاب، فصل نوينى در تاريخ عراق عجم آغاز گرديد.
سپهدار تصميم گرفت براى تدارك قشون خود شهرى در اين منطقه ايجاد نمايد. متعاقب اين تصميم، محلى را كه از اوايل حكومت زنديه، هشت قلعه به نامهاى «حاج طهماسب، سليم، خان بابا خان، آزاد مراد آباد، آسميغ، ده كهنه، حصار و نو» در آن قرار داشت را براى تأسيس شهر جديد برگزيد. وى اين قلاع را كه به طور مداوم با يكديگر در ستيز بودند، ويران كرد و ساكنين آنها را به شهر جديد كوچانيد.
بدين ترتيب بود كه يوسف خان گرجى شهر اراك (عراق) يا سلطان آباد را در مركز منطقه عراق تأسيس كرده و آن را مركز حكومت منطقه عراق قرار داد. لازم به ذكر است كه بافت اجتماعى سلطان آباد متأثر از نظام فئودالى و اقتصادى ـ اجتماعى هشت قلعه مذكور بود. به همين دليل فرصت و زمينه لازم براى ايجاد جامعهاى همگون و شكلگيرى فرهنگى يكسان و غالب بر خرده فرهنگهاى مهاجران وجود نداشت و اين امر باعث تزلزل بنيانهاى اجتماعى ـ تاريخى شهرنشينى سلطان آباد گرديد. در سال 1270 ه .ق حكومت عراق به ميرزا حسن خان برادر ميرزا اتابك واگذار گرديد. حاكم جديد فعاليتهاى عمرانى گستردهاى را دراين منطقه آغاز نمود و در جهت رونق بخشيدن به اقتصاد سلطان آباد، صاحبان حِرَف مختلف را از سرزمينهاى مجاور دعوت كرد و در اين شهر سكنا داد.
از اين دوره ولايت عراق علاوه بر نقش نظامى، داراى نقش صنعتى و اقتصادى نيز گرديد و به واسطه واقع شدن در مسير راههاى تجارى، مورد توجه كمپانىهاى خارجى قرار گرفت و به ارتباطى فرامرزى دست يافت. ورود كمپانىهاى خارجى به سلطان آباد باعث گرديد كه اين شهر به طور ناگهانى گسترش يابد و فضاهاى تجارى، مسكونى، ادارى، تفريحى و ... جديدى در آن ايجاد شود. به اين ترتيب با وجود ركود اقتصادى حاكم بر كشور، اقتصاد سلطان آباد رونق يافت و شرايط جذب جمعيت در اين منطقه پديد آمد. اما با آغاز جنگ جهانى اول، در اواخر قرن سيزدهم، حكومت مركزى متزلزل شد، قشون روس و انگليس در سلطان آباد مستقر گرديدند. راهها ناامن شد و در نتيجه اقتصاد تجارى سلطان آباد به طور ناگهانى دستخوش سقوط گرديد.
دوران حكومت پهلوى
بعد از جنگ جهانى اول حكومت از قاجار به پهلوى منتقل شد و اقتصاد كشور به سمت سرمايهدارى وابسته متمايل گرديد. در اين دوران، چهره شهر را تغيير داد، الگوى شهرسازى غربى شد، ادارات و سازمانهاى دولتى معمول آن زمان در بافت شهر رخ نمود، كارخانه برق و قند تأسيس شد، راهآهن از سلطان آباد گذشت و... از سال 1339 ه .ش مطابق قانونى كه از مجلس شوراى ملى گذشت، اين استان به همراه استان تهران به علت اينكه تقريبا در مركز ايران واقع شده بودند، به نام استان مركزى ناميده شدند.
وقايع و حوادث طبيعى
قبل از جنگ جهانى اول، دو حادثه بزرگ در منطقه عراق روى داد. يكى قحطى اول (يا قحطى بزرگ) بود كه بر طبق اسناد و نوشتهها در سال 1288 ه .ق روى داده است. در اين سال كه سالى غم انگيز بود، گندم ناياب گرديد و مردم دهات رو به شهر و از شهرها به طرف مركز روان گرديدند. ابراهيم دهگان در كتاب «تاريخ اراك» درباره شدت قحطى مىنويسد: «بسيار شنيدم كه سگ و گربه هم خورده شده است و مردم روى يكديگر جان مىدادند، شايد در نواحى عراق (اراك) نصف بيشتر جمعيت تلف شده باشد. در آن سال قنوات خشكيده، آب كوير مركز فراهان ورچيده [خشك شده]، علف در صحرا نروئيده و وحوش و طيور روى هم ريخته، دام و دد از گرسنگى جان داده، زمستان سختى پيش آمد». ديگرى قحطى دوم بود كه تقريبا همزمان با جنگ جهانى اول بود و به «سال گرانى دوم» مشهور شد. استاد دهگان در كتاب «تاريخ اراك» مىنويسد: «... در اين سال حاكم عراق، محمدتقى اسعد، معروف به امير جنگ، پسر مرحوم على قلى خان بختيارى بوده است. به علت خشكسالى و علل ديگر در اين سال (1336 ه .ق) گرانى شده. گندم در اين سال در محل عراق به حدود خروارى يكصد تومان يا چيزى بيشتر هم رسيد و در تهران زمينه گندم كمتر و قيمت آن خيلى بيشتر تا حدود 250ـ300 تومان رسيد. تلفات مردم از اوايل زمستان تا آخر جوزاى 1297 خورشيدى، پارهاى ثُلث جمعيت را گفتهاند. مردم به دفن و كفن اموات نمىرسيدند. از طرف حكومت 3 غسالخانه هر كدام با چند نفر مشغول كار بودند ...». همچنين بنابر شواهد موجود، سال 1310 ه .ق به «سال وبائى» مشهور است كه در اين سال در شهر عراق (اراك) و اطراف، وبا، شايع شده و عده زيادى از مردم شهر و روستاها به مرض وبا مردهاند. در سال 1322 ه .ق نيز وبا، شايع گرديده كه حدود ده هزار نفر از مردم (كل جمعيت عراق 35000 نفر بوده) از بين رفتند.