ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

نهضت مشروطه در استان سیستان و بلوچستان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

پرش به: ناوبری, جستجو

قرارداد گلداسميت

در دهه نخستين پادشاهى ناصرالدين شاه رقابت شديدى ميان روسيه و انگليس وجود داشت به طورى كه سران روسيه در فكر توسعه طلبى ارضى در قاره آسيا بودند و از آنجا كه اين اقدامات، منافع دولت انگلستان را در اين قاره تهديد مى‏كرد و از طرفى امكان داشت روس‏ها از طريق عبور از ايران و گذشتن از راه بلوچستان به هندوستان حمله كنند، به همين جهت دولت انگليس در فكر مقابله با طرح توسعه طلبى روسيه افتاد.

انگلستان كه مى‏خواست از بلوچستان خاطرى آسوده داشته باشد، در سال 1859 .م تصميم به احداث خط تلگرافى ميان لندن و هندوستان گرفت. چون اين سيم مى‏بايست از نواحى جنوبى ايران مخصوصا سواحل بلوچستان عبور داده شود، بدين منظور در سال 1861 .م / 1240 ه .ش گلداسميت را مأموريت داد تا وى براى احداث اين خط از كراچى تا بندر گوادر و از آنجا تا جاسك را نقشه بردارى نمود و ضمن انجام اين كار با خان كلات و رؤساى عشاير و قبايل سرحدى و ساحلى بلوچستان قراردادهايى به منظور حفظ و نگاهدارى سيستم تلگرافى كه بزودى از آن نواحى عبور خواهد كرد، منعقد نمايد.

به هر حال دولت انگليس، پس از چهار سال مذاكره و تهيه مقدمات لازم، به موجب قراردادى كه در 17 دسامبر سال 1862 .م / 1241 ه .ش به امضاى ناصرالدين شاه قاجار رسيد، از ايران اجازه گرفت كه سيم تلگراف لندن به هند را از كراچى تا جاسك از خاك ايران عبور دهد.

از سال 1859 .م به بعد مهراب خان، حاكم كلات به تحريك انگليسى‏ها عليه دولت ايران طغيان نمود و طوايف بلوچ تحت فرمان او به سيستان و نقاط مجاور آن تجاوز كردند كه در نتيجه جنوب شرقى كشور دچار اغتشاش و ناامنى گرديد و هنگامى كه دولت مركزى ايران قوايى را مأمور امنيت بلوچستان كرد با مخالفت دولت انگليس مواجه گرديد.

بعدها با مرگ مهراب خان خداداد خان به قدرت رسيد و در سال 1256 ه .ش 1877 .م كويته را به مبلغ ناچيزى به دولت بريتانيا فروخت و دولت بريتانيا به بهانه شورش، منطقه كلات را نيز جزء خاك هند به شمار آورد و تقاضاى تعيين حدود بلوچستان را نمود.

سرانجام در چهارم سپتامبر 1871 .م / 1287 ه .ش حدود مرزى بر طبق طرح اوليه گلداسميت تعيين گرديد و قبول آن از سوى دولت ايران كتبا به انگليسى‏ها اطلاع داده شد و چندى بعد نقشه‏هاى آن مبادله گرديد.

به اين ترتيب انگليسى‏ها موفق شدند با كمك آقا خان محلاتى و ميرزا حسين خان سپهسالار تا كنار رود سند و سواحل ماشكل (ماشكيد) و سرزمين ايل يار احمد زايى (كه قبور پادشاهان صفارى در آنجا واقع است) را به دست على اشرف خان احتشام الوزراء نماينده نا لايق وزارت امور خارجه، از ايران جدا كنند.

مقررات ساندمن و بلوچستان

ضرورت جلوگيرى از رخنه ساير قدرت‏هاى بزرگ از جمله روسيه به منطقه نفوذ بريتانيا در گرماگرم بازى بزرگ در آسيا مقامات انگليسى را واداشت تا هر چه سريعتر با طوايف بلوچ روابط دوستانه‏اى برقرار كنند و از وفادارى آنها اطمينان يابند.

آشكارترين جلوه اين سياست مقررات ادارى ساندمن بود.

بر اساس سيستم ادارى ساندمن، رؤساى طوايف بلوچ در اعمال قدرت براتباع خود استقلال كامل داشتند، اما خود تحت نظارت انگلستان بودند.

سياست تشويق خود مختارى محلّى طايفه‏اى در بلوچستان، تا پايان عصر حاكميت امپرياليزم بريتانيا در هندوستان در اواسط قرن بيستم ادامه يافت.

در نتيجه اعمال اين سياست، برخى از سرداران بلوچ از قدرت سياسى و خود مختارى واقعى برخوردار شدند.

اين سرداران پس از تأسيس دولت جديد و مستقل پاكستان، تمايل داشتند موقعيت و قدرت خود را در برابر دولت مركزى حفظ كنند سنت اقتدار محلى سرداران در مناطق طايفه‏اى در حد كمترى به الگوى مسلط در بلوچستان ايران نيز تبديل شد و تا زمان تأسيس دولت مدرن، تمركز گرا و بورو كراتيك پهلوى در دهه 1920 .م / 1300 ه .ش تداوم يافت و انگليسى‏ها با سرداران بلوچ ايرانى همانند مقامات خود مختار برخورد مى‏كردند و ترجيح مى‏دادند بيشتر با آنها وارد معامله شوند تا با دولت ايران.

نمونه بارز اين سياست در دوران اشغال جنوب ايران به وسيله نيروهاى انگليسى در جنگ جهانى اولى، پيمانى بود كه در نوامبر 1943 .م ميان مقامات نظامى انگلستان و سردار مهرالله خان رئيس طايفه ريگى در مورد مسئله آب در بلوچستان ايران امضاء شد.



منابع