ضرب المثلها در استان کرمان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
ـ بادنجون بم آفت نداره.
ـ نان خودش را مىخوره و براى ميرزا فتحالله چرخو مىريسه.
(به كسى كه براى ديگران خدمت مجانى مىكند يا بيهوده از كسى كه برايش نفعى ندارد طرفدارى مىكند گويند).
ـ كدخداره ببين ده ره بچاپ.
(هر كارى را بايد به اهلش سپرد).
ـ بازى اشكنك داره.
(نظير كسى كه خربزه مىخورد بايد پاى لرزش هم بنشيند).
ـ يارو پالونش كجه.
(درباره كسى كه از كار و مأموريت خود ناراحت است گفته مىشود).
ـ بار كج به منزل نمىرسه.
ـ عاروس چوب باديونه.
(بسيار نازك نارنجى است و تحمل ناملايمات را ندارد).
ـ سيفال تو پالونش مىكنه.
(نظير هندوانه زير بغلش مىگذارد. سيفال به معنى پوشال است).
ـ صد من خاك هزار من ننگه مىپوشونه.
(در آرزوى مرگ براى كسى كه ننگى را بايد تحمل كند، گويند).
ـ چار درز بدنش مونده و آسينا كوليش.
(درباره كارى كه هنوز هيچ اقدامى نشده است).
ـ هر چى عوض داره گله نداره.
ـ نوبت چپاتى شترم مىرسه.
ـ صد بار گز كن يك باره پاره كن.
ـ حرف شب صبح ندارد.
ـ بخت كه برگشت پالوده دندان مىشكند.
ـ از ديوار پوت و زن شلافه بترس.
ـ خودم به خانه و هيبتم به رودخانه.
ـ چغوك چيه چربىاش باشه.
ـ گدا خرى خريده.
ـ عقب آهوى لنگ مىگردد.
ـ مرگ بيچارگان صدا نداره.
ـ خاك حلالش.
ـ دشمن دوست نمىشه، شكنبه پوست نمىشه.
ـ بلال كه مرد، اذان گو پيدا نمىشه.
ـ بعد از مرگ واويلا.