ضرب المثلها در استان همدان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
ضرب المثلها مناسبترين قالب براى ارائه افكار مىباشند و از طريق آنها به طور بسيار خلاصه مىتوان منظور خود را رساند.
در اين جا برخى از ضربالمثلهاى استان همدان آورده مىشود:
ـ دس، دسه مىشوره، دسم روره مىشوره.
يعنى: دست دست را مىشويد، دست هم صورت را مىشويد.
منظور آن است كه بايد در همه كارها اتحاد و هم يارى باشد.
ـ نديد بديدى، ىِ بزى داشد، هر روز و شو، ابرو ور مىداشت.
يعنى: نديده بديدى، يك بزى داشت، هر روز و شب، ابرويش را بر مىداشت.
در مورد افراد كم بضاعت كه به مال و ثروت دست يافتند و از آنها حركات نامناسب سر بزند.
ـ خرس و خدى كه بيكاره، به خودش دِرَوْش مىچقانه.
يعنى: خرس وقتى كه بيكار باشد، به خودش درفش فرو مىبرد.
ـ گاو كه براى خودش گودانه بكاره، سر درد مىگيره.
كسى كه براى رضاى خدا بخواهد كارى كند نبايد دچار درد سر شود.
ـ مىمانى گل كاسه اشكنه (مىماند به گل كاسه اشكنه).
درباره افرادى كه ظرفيت پايينى دارند گفته مىشود.
ـ اَدور دل مىوره، اَ نزديك زهله. (از دور دل مىبرد، از نزديك زهله).
در مواردى كه ظاهر و باطن مثل هم نباشد گفته مىشود.
ـ مالته بده كرا، خودت بگرد درا.
مالت را بده كرايه، خودت بگرد رها.
ـ شبيه چراغى كه به خانه رواست به مسجد روا نيست.
ـ باران آمد، تركا رفدن بهم.
باران آمد و شكافهاى روى پشت بام بهم رفت.
در مورد افرادى كه به اندك بهانهاى نزاع مىكنند و به اندك بهانهاى مجددا آشتى مىنمايند.
ـ مردن، مردنه، خرخرش شيه.
مردن، مردن است، خرخر آن چيست.
درباره افرادى كه انجام كار را پشت سر مىاندازند.
ـ ديگه گليده، درشه جسته.
ديگ سفالى چرخ خورده و درب خودش را پيدا نموده.
همتاى آدم بىتفاوت مثل خودش بىتفاوت خواهد شد.
ـ أسى يَو كارِ خُويشِه مىكُنِه، چَق چَقِه سِرِ خويشهِ دَرد مىياره!
تو همان راهى را كه دارى طى مىكنى حرفهاى من تأثيرى در تو ندارد و براى من دردِ سر توليد مىكند.
يا من كار خودم را انجام مىدهم تو بىخود نق مىزنى و درد سر توليد مىكنى.
ـ اِسمِ اُشُو جيش مِ نى جِه خُونِم!
توقع زيادى دارد، زمانى كه كار كوچكى انجام مىدهد. زياد كار را بزرگ جلوه مىدهد به عبارت رساتر پُر فيس و افاده، متكبر و از خود راضى است.
آدم لااُبالى اَلكى خوش است.
ـ آوِ مِن و تو ىِ جو نيمى رِ!
ـ آوُم و گومِ، زِنم زايِده، بُ نَ نَومِ!
سه چار كارم يكدفعه به هم گره خروده است. (آبيارى، شخم زدن، زائيدن زن، اندود پشت بام).
ـ بُز وِ اُ بُزيش وَقتِ خُفتيهَ ىِ سُمِى مى زَ نِ زيريش!
تو از بز كه جا نماندى، چرا به نظافت خودت نمىرسى؟ «البته كه بايد برسى».
ـ بَعض پاييز و كلوس
وقت اينكار تمام شده، چنانكه بعد از پاييز كرفس تمام مىشود.
ـ باد اُمَد آرد اُرد، آردِمِ نَ وِرِ آرديشِ نمىخوام!
اين نعمت كه به من رسيده مىترسم مرا از نعمت بزرگترى محروم كند.
ـ پادارِ بِگير بى پا وِ جاشِ!
فعلاً از امكانات بايد حداكثر استفاده را بُرد.
ـ تا تُمُ كِردى پات ىِ چينى چى دى ئى؟
تا به سن رشد رسيدى يك چنين عملى را ديدهاى؟
ـ چِشِت كِرا مىخوا!
براى انجام دادن كوچكترين كار توقع مزد داشتن. بعبارت ديگر با ديدن شخصى فورى به فكر بهرهبردارى از كار و نيرويى مفت بيفتى.
ـ وِخُنِ خِرس و طِوِقِ مِس!
از اين آدم بى عرضه و اين كار بزرگ؟ = منزل فلان كس فقير و اين وسايل مدرن!
ـ اُنا اِمرو خُوشِلى خُوشُ نى شُنِ!
امروز نوبت شادى آنهاست.
ـ سيخ وِ ديگ وا گُ روُت سييا. گُ رو هر دوتامُ سييا!
نظير سير يك روز طعنه زد به پياز كه تو مسكين چقدر بدبويى؟ (1) توضيح عاميانه، اين دزد به ديگر دزد گفت:
بهتر است دزدى نكنى. مخاطب در جواب گفت هر دوى ما دزد هستيم و نزد خدا رو سيا.
ـ عَقليش پار سنگ وَر مى يارِ!
دانش او بحدى نيست كه بتوانيم روى گفته او حساب كنيم. كم عقل است.
ـ مِيلچ مِيلچ اِمسال جيكِ جيك پارسال!
كسى كه از حد خويش بيشتر اظهار عقيده نمايد.
ـ قُروُونِ عَقلِ آخِر مُسَلُم!
زمانى كه در آخر كارى نظر بهترى ارائه شود ضرب المثل كاربرد دارد.
ـ كاسنى داريم قَد كِمِرى يكى آرى يكى پِرى!
محبت، محبت زياد مىكند، پاداش خوب را بايد به خوبى داد.
ـ يكى يِديوُتِه يا چِل ميشِه يا ديوُتِه!
تنها فرزند در اثر مواظبت بيش از حد اخلاق متعادلى پيدا نمىكند (او خيلى نُ نُر مىشود).