ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

ضرب المثلها در استان مازندران

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

(تفاوت بین نسخه‌ها)
پرش به: ناوبری, جستجو
 
 
(یک ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشده‌است)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
مردم مازندران شيرين زبان و اهل ضرب المثل هستند. مثل‏هاى شيرين و شنيدنى بسيارى در اين سامان وجود دارد كه به چند مورد اشاره مى‏كنيم:
  
 +
ـ كارِ وِرزا كِنه، اِنّ اِنّ منگو كنه.
 +
 +
كار را گاو نر انجام مى‏دهد، ناله‏اش را ماده گاو مى‏كند.
 +
 +
ـ قَلندِر يك شبوئى.
 +
 +
درويش يك شبه هستى.
 +
 +
ـ فارسى قالب نكن (نَزِنْ) كئى پلاره ياد كاندى.
 +
 +
فارسى حرف نزن، كدو پلو يادت مى‏رود.
 +
 +
ـ فكر كاندى هميشه بهاره فكر زمستون نِى.
 +
 +
فكر مى‏كنى هميشه بهاره، به فكر زمستان نيستى.
 +
 +
ـ تِه كِه لالايى بلدى، شه رِه چه خُو نَورنه.
 +
 +
تو كه لالايى بلدى، چرا خودت را خواب نمى‏گيرد.
 +
 +
ـ خِدا خير هدا، تُور ندا؛ توره هدا، خير ندا.
 +
 +
خداوند خير داد، كيسه نداد؛ كيسه داد، خير نداد.
 +
 +
ـ امسال ميشكا، پارسال ميشكا را ياد دنا:
 +
 +
گنجشك امسال به گنجشك پارسال مى‏آموزد.
 +
 +
ـ امه طالعه دله خردره:
 +
 +
در طالع ما خر ديده‏اند.
 +
 +
ـ اون وقت كه مان همه زومه تونه زوئه:
 +
 +
آن وقت كه من هى مى‏زدم تو نى مى‏زدى.
 +
 +
ـ بى شلوار چك محموده چك:
 +
 +
آدم بى شلوار پايش مثل پاى محمود است.
 +
 +
ـ تاريك شو وچشمك؟
 +
 +
شب تاريك و چشمك؟
 +
 +
ـ دولت سره بنح، بازمل اوخارنا:
 +
 +
از دولت سر برنج تلخه هم آب مى‏خورد.
 +
 +
ـ زن وشيه دوا، بهار سره هوا:
 +
 +
دعواى زن و شوهر مثل هواى اول بهار است.
 +
 +
ـ مردنه سار اسب، همش پياده آ:
 +
 +
سوار اسب مردم، هميشه پياده است.
 +
 +
ـ گالش ميل بوى، ورزار دوشه نه:
 +
 +
ميل چوپان باشد، گاو نر را هم مى‏دوشد.
 +
 +
ـ گرزه رجت دوهِ نه:
 +
 +
موش را به خِش مى‏بندد و به شخم وا مى‏دارد.
 +
 +
ـ همه را سگ گيرند ام ركوته كا:
 +
 +
به ديگران سگ حمله مى‏كند به ما توله سگ.
 +
 +
ـ شه يك كيله پنج كوته نه:
 +
 +
فقط شلتوك خود را خرمن مى‏كند.
  
 
{{منابع}}
 
{{منابع}}
 
[[رده:ضرب المثل‏ها]]
 
[[رده:ضرب المثل‏ها]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۲۷

مردم مازندران شيرين زبان و اهل ضرب المثل هستند. مثل‏هاى شيرين و شنيدنى بسيارى در اين سامان وجود دارد كه به چند مورد اشاره مى‏كنيم:

ـ كارِ وِرزا كِنه، اِنّ اِنّ منگو كنه.

كار را گاو نر انجام مى‏دهد، ناله‏اش را ماده گاو مى‏كند.

ـ قَلندِر يك شبوئى.

درويش يك شبه هستى.

ـ فارسى قالب نكن (نَزِنْ) كئى پلاره ياد كاندى.

فارسى حرف نزن، كدو پلو يادت مى‏رود.

ـ فكر كاندى هميشه بهاره فكر زمستون نِى.

فكر مى‏كنى هميشه بهاره، به فكر زمستان نيستى.

ـ تِه كِه لالايى بلدى، شه رِه چه خُو نَورنه.

تو كه لالايى بلدى، چرا خودت را خواب نمى‏گيرد.

ـ خِدا خير هدا، تُور ندا؛ توره هدا، خير ندا.

خداوند خير داد، كيسه نداد؛ كيسه داد، خير نداد.

ـ امسال ميشكا، پارسال ميشكا را ياد دنا:

گنجشك امسال به گنجشك پارسال مى‏آموزد.

ـ امه طالعه دله خردره:

در طالع ما خر ديده‏اند.

ـ اون وقت كه مان همه زومه تونه زوئه:

آن وقت كه من هى مى‏زدم تو نى مى‏زدى.

ـ بى شلوار چك محموده چك:

آدم بى شلوار پايش مثل پاى محمود است.

ـ تاريك شو وچشمك؟

شب تاريك و چشمك؟

ـ دولت سره بنح، بازمل اوخارنا:

از دولت سر برنج تلخه هم آب مى‏خورد.

ـ زن وشيه دوا، بهار سره هوا:

دعواى زن و شوهر مثل هواى اول بهار است.

ـ مردنه سار اسب، همش پياده آ:

سوار اسب مردم، هميشه پياده است.

ـ گالش ميل بوى، ورزار دوشه نه:

ميل چوپان باشد، گاو نر را هم مى‏دوشد.

ـ گرزه رجت دوهِ نه:

موش را به خِش مى‏بندد و به شخم وا مى‏دارد.

ـ همه را سگ گيرند ام ركوته كا:

به ديگران سگ حمله مى‏كند به ما توله سگ.

ـ شه يك كيله پنج كوته نه:

فقط شلتوك خود را خرمن مى‏كند.


منابع