ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

ضرب المثلها در استان ایلام

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

(تفاوت بین نسخه‌ها)
پرش به: ناوبری, جستجو
جز (۱ نسخه)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
باورها
 +
 +
زندگى مردم هر سرزمين، متاثر از اعتقادات و باورهاى آنهاست. برخى‏از اين باورها جنبه عمومى دارند و برخى‏از اين باورها نيز به يك ايل، طايفه و يا يك استان اختصاص دارد. به برخى‏از باورهاى مردم ايلام اشاره مى‏شود:
 +
 +
ـ اگر كودك شير خواره‏اى گريه و بى تابى كند، معتقدند كه پرنده شومى در نيمه شب با او صحبت كرده است. براى دفع اين شر و دفع و رفع گريه كودك، پيشانى و پشت او را با تيغ مى‏تراشند.
 +
 +
ـ اگر مرغ همانند خروس آواز بخواند، آنرا بدشگون مى‏پندارندو مرغ را سر مى‏برند.
 +
 +
ـ اگر زنى كه درحال خمير كردن است، مقدارى از خميرش به بيرون پرت شود، يا تارى از مويش جداشود، ميهمان مى‏رسد.
 +
 +
ـ قارقار كلاغ را در وقت غروب بدشگون مى‏دانند.
 +
 +
ـ روزهاى زوج هفته را براى انجام كار، نحس است.
 +
 +
ـ اگر مار در خرمن گندم و يا جولانه و يا تخم گذارى كند، خرمن محصول بيشترى خواهد داد.
 +
 +
ـ هنگام عبور از خرابه‏ها و گورستانها بايد بسم‏الله گفت تا اجنه به آنها آسيب نرساند.
 +
 +
ـ هنگام خسوف و كسوف، معتقدند كه اژدهايى ماه يا خورشيد را در دهان مى‏گيرد و مانع تابش نور آنها مى‏شود. براى رهايى آنها بايد سرو صدا ايجاد كرد و باكوبيدن بر طبل يا تشت آهنى اژدها را مى‏ترسانند تا ماه يا خورشيد را رها كند.
 +
 +
ـ آتش براى مردم ايلام، قابل احترام است و بر آتش آب نمى‏ريزند، مگر وقتى كه بزرگ خانواده‏اى فوت نمايد. به شعله آتش و نور چراغ سوگند مى‏خورند.
 +
 +
مردم ايلام مخصوصا كوچ نشينان هنگام كوچ كردن، مازاد اثاثيه و لوازم زندگى خود را در حريم امام زاده به امانت سپرده و عزيمت مى‏نمايند. در طول اين مدت كسى جرات دست درازى به اموال گذارده شده در حريم بقعه را ندارد.
 +
 +
ـ چنانچه مرغ يا خروسى بى‏موقع بخوانند، ناخوشايند است و بايد آنها را كشت.
 +
 +
ـ اگر كسى به سگ يا گربه‏اى آب بپاشد، روى دستش زگيل در مى‏آيد.
 +
 +
ـ اگر مرغ جلوى يكى از اهل خانه بالهايش را بگشايد وبنشيند، ميهمان مى‏آيد.
 +
 +
ـ اگر سگ خانه پشت به اتاق و رو به حياط بنشيند، ميهمان مى‏آيد.
 +
 +
ـ اگر گنجشكها در غروب با هم بجنگند و بال تكان دهند، آن شب يا فردا باران خواهد باريد.
 +
 +
ـ اگر سگ در شبهاى زمستان مانند گرگ زوزه بكشد. آن شب برف سنگينى خواهد آمد.
 +
 +
ضرب المثلها
 +
 +
ـ قلائيوش ريوت سيه: كلاغ به كلاغ مى‏گويد رويت سياه.
 +
 +
ـ بنورا شنچير و دوار الده.
 +
 +
به كوه شاه نخجير نگان كن و سياه چادر را بر پاى كن.
 +
 +
ـ يك آگر چگيو دمال، يك مليوجگ دى دورشان.
 +
 +
يكى از خانه‏اش آتش گرفته بود، ديگرى گنجشك بر آن آتش كباب مى‏كرد.
 +
 +
ـ روى دم و انجير نيه رسى دوت كرسه.
 +
 +
روباه دهانش به انجير نمى‏رسيد، مى‏گفت كه كپك زده است.
 +
 +
ـ دمادرو داسى و دست.
 +
 +
پس از درو كردن، داسى دردست باشد.
 +
 +
ـ نه گيه و پوس بو وه، نه دشمه و دوس بووه.
 +
 +
نه شكم تبديل به پوست مى‏شود، نه دشمن دوست مى‏شود.
 +
 +
ـ كور تامرى تو قو دو چو آزاديرى.
 +
 +
كور تا وقت مرگ، در انتظار دو چشم سالم است.
 +
 +
ـ مالگه نو آر بهتره د بهار
 +
 +
جايگاه نو و تازه، از فصل بهار بهتر است.
 +
 +
ـ قصه راس د ايم ليوه بشنو
 +
 +
حرف راست را، از آدم ديوانه بشنو.
 +
 +
ـ دوتى كه خالويى تعريفى ده خالويى خازيكى
 +
 +
دخترى كه دايى‏اش از او تعريف مى‏كند، همان دايى‏اش او را خواهد گرفت.
 +
 +
ـ ارگزيز نو وشل و كور و بووه نمونن
 +
 +
اگر انسان فضول و مفسد نباشد، دختر شل و كور در خانه پدرش نمى‏نماند.
 +
 +
ـ دم ميش دمالى آردى نوييه
 +
 +
دم موش در خانه‏اش آردى نشده است.
 +
 +
ـ دو وردله دلش نيخاس شى كنه، اى سى كه شى كرده كر جومو از خدا ئيخاس
 +
 +
دختر ترشيده آرزو داشت شوهر كند، وقتى كه شوهر كرد پسر دوقلو از خدا مى‏خواست.
 +
 +
ـ از سر خوافتاده گردى دى
 +
 +
از روى الاغ افتاده، گردو پيدا كرد.
 +
 +
ـ خرماى تو خواردى مه و چنجه‏گى وازى كردومه
 +
 +
خرمايى كه تو خوردى، من با هسته‏اش بازى كرده‏ام.
 +
 +
ـ بارگه مه و بارگه خان چگه آسيا و
 +
 +
بار من و بار خان، به آسياب رفته‏اند.
  
  
 
{{منابع}}
 
{{منابع}}
 
[[رده:ضرب المثل‏ها]]
 
[[رده:ضرب المثل‏ها]]

نسخهٔ ‏۲۵ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۵۸

باورها

زندگى مردم هر سرزمين، متاثر از اعتقادات و باورهاى آنهاست. برخى‏از اين باورها جنبه عمومى دارند و برخى‏از اين باورها نيز به يك ايل، طايفه و يا يك استان اختصاص دارد. به برخى‏از باورهاى مردم ايلام اشاره مى‏شود:

ـ اگر كودك شير خواره‏اى گريه و بى تابى كند، معتقدند كه پرنده شومى در نيمه شب با او صحبت كرده است. براى دفع اين شر و دفع و رفع گريه كودك، پيشانى و پشت او را با تيغ مى‏تراشند.

ـ اگر مرغ همانند خروس آواز بخواند، آنرا بدشگون مى‏پندارندو مرغ را سر مى‏برند.

ـ اگر زنى كه درحال خمير كردن است، مقدارى از خميرش به بيرون پرت شود، يا تارى از مويش جداشود، ميهمان مى‏رسد.

ـ قارقار كلاغ را در وقت غروب بدشگون مى‏دانند.

ـ روزهاى زوج هفته را براى انجام كار، نحس است.

ـ اگر مار در خرمن گندم و يا جولانه و يا تخم گذارى كند، خرمن محصول بيشترى خواهد داد.

ـ هنگام عبور از خرابه‏ها و گورستانها بايد بسم‏الله گفت تا اجنه به آنها آسيب نرساند.

ـ هنگام خسوف و كسوف، معتقدند كه اژدهايى ماه يا خورشيد را در دهان مى‏گيرد و مانع تابش نور آنها مى‏شود. براى رهايى آنها بايد سرو صدا ايجاد كرد و باكوبيدن بر طبل يا تشت آهنى اژدها را مى‏ترسانند تا ماه يا خورشيد را رها كند.

ـ آتش براى مردم ايلام، قابل احترام است و بر آتش آب نمى‏ريزند، مگر وقتى كه بزرگ خانواده‏اى فوت نمايد. به شعله آتش و نور چراغ سوگند مى‏خورند.

مردم ايلام مخصوصا كوچ نشينان هنگام كوچ كردن، مازاد اثاثيه و لوازم زندگى خود را در حريم امام زاده به امانت سپرده و عزيمت مى‏نمايند. در طول اين مدت كسى جرات دست درازى به اموال گذارده شده در حريم بقعه را ندارد.

ـ چنانچه مرغ يا خروسى بى‏موقع بخوانند، ناخوشايند است و بايد آنها را كشت.

ـ اگر كسى به سگ يا گربه‏اى آب بپاشد، روى دستش زگيل در مى‏آيد.

ـ اگر مرغ جلوى يكى از اهل خانه بالهايش را بگشايد وبنشيند، ميهمان مى‏آيد.

ـ اگر سگ خانه پشت به اتاق و رو به حياط بنشيند، ميهمان مى‏آيد.

ـ اگر گنجشكها در غروب با هم بجنگند و بال تكان دهند، آن شب يا فردا باران خواهد باريد.

ـ اگر سگ در شبهاى زمستان مانند گرگ زوزه بكشد. آن شب برف سنگينى خواهد آمد.

ضرب المثلها

ـ قلائيوش ريوت سيه: كلاغ به كلاغ مى‏گويد رويت سياه.

ـ بنورا شنچير و دوار الده.

به كوه شاه نخجير نگان كن و سياه چادر را بر پاى كن.

ـ يك آگر چگيو دمال، يك مليوجگ دى دورشان.

يكى از خانه‏اش آتش گرفته بود، ديگرى گنجشك بر آن آتش كباب مى‏كرد.

ـ روى دم و انجير نيه رسى دوت كرسه.

روباه دهانش به انجير نمى‏رسيد، مى‏گفت كه كپك زده است.

ـ دمادرو داسى و دست.

پس از درو كردن، داسى دردست باشد.

ـ نه گيه و پوس بو وه، نه دشمه و دوس بووه.

نه شكم تبديل به پوست مى‏شود، نه دشمن دوست مى‏شود.

ـ كور تامرى تو قو دو چو آزاديرى.

كور تا وقت مرگ، در انتظار دو چشم سالم است.

ـ مالگه نو آر بهتره د بهار

جايگاه نو و تازه، از فصل بهار بهتر است.

ـ قصه راس د ايم ليوه بشنو

حرف راست را، از آدم ديوانه بشنو.

ـ دوتى كه خالويى تعريفى ده خالويى خازيكى

دخترى كه دايى‏اش از او تعريف مى‏كند، همان دايى‏اش او را خواهد گرفت.

ـ ارگزيز نو وشل و كور و بووه نمونن

اگر انسان فضول و مفسد نباشد، دختر شل و كور در خانه پدرش نمى‏نماند.

ـ دم ميش دمالى آردى نوييه

دم موش در خانه‏اش آردى نشده است.

ـ دو وردله دلش نيخاس شى كنه، اى سى كه شى كرده كر جومو از خدا ئيخاس

دختر ترشيده آرزو داشت شوهر كند، وقتى كه شوهر كرد پسر دوقلو از خدا مى‏خواست.

ـ از سر خوافتاده گردى دى

از روى الاغ افتاده، گردو پيدا كرد.

ـ خرماى تو خواردى مه و چنجه‏گى وازى كردومه

خرمايى كه تو خوردى، من با هسته‏اش بازى كرده‏ام.

ـ بارگه مه و بارگه خان چگه آسيا و

بار من و بار خان، به آسياب رفته‏اند.



منابع