ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

شعرا و ادیبان استان فارس

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

پرش به: ناوبری, جستجو

سعدى شيرازى

ابو عبدالله مشرف الدين مصلح شيرازى از شاعران بزرگ قرن هفتم هجرى و در سال 606 ه .ق متولد شد.

سعدى در نظاميه بغداد تحصيل كرد و پس از اتمام تحصيل به سير و سياحت پرداخت.

به طورى كه از آثار سعدى برمى‏آيد و معاصرين او نوشته‏اند، در لغت، صرف و نحو، كلام، منطق، حكمت الهى و حكمت عملى (علم الاجتماع و سياست مدن) مهارت داشت.

كتاب بوستان نه فقط حاوى مطالب اخلاقى و حكمت عملى است، بلكه استادى شيخ را در علم الاجتماع نشان مى‏دهد.

سعدى ابتدا سبك رايج زمان را در نويسندگى در پيش گرفت و بعد به سبك خواجه عبدالله انصارى گرائيد ولى طولى نكشيد كه سبك خاصى ارائه داد كه بعد از هشتصد سال كسى قادر به تقليد آن نبوده است.

شيخ نه تنها به نصيحت مردم مى‏پرداخت، بلكه از اندرز دادن به سلاطين هم مضايقه نداشت. شاهكار سعدى در نثر، گلستان اوست كه در حقيقت نوعى مقامه نويسى است.

چهل و سه سال پس از فوت شيخ، يكى از فضلا و عرفا به نام على بن احمد بن ابى بكر معروف به بيستون اقدام به تنظيم اشعار سعدى به ترتيب تهجى كرد. سعدى در سير و سلوك نيز مقام والا داشت. او به تمام قلمرو اسلامى و كشورهاى همسايه مسافرت كرد.

در يكى از همين سفرها بود كه در زمان جنگهاى صليبى در خندق طرابلس اسير فرنگ گشت و با همه دانش و فضيلت به كار گِل واداشته شد اما يكى از رؤساى حلب به سابقه دوستى او را شناخته و به ده دينارش خريد و دختر بدخوى خود را به كابين صد دينار به نكاح وى درآورده است.

سعدى در حدود سال 654 ه .ق پس از 34 سال دورى از وطن به شيراز بازگشت و در سلك خواص سعد بن ابوبكر بن سعد زنگى درآمد و تخلص خود را از نام سعد بن ابى بكر بن سعد زنگى، وليعهد مظفر الدين ابوبكر گرفت.

سعدى بار ديگر در حدود سال 663 ه .ق با رنجيدگى خاطر شيراز را ترك كرد و پس از زيارت مكه از راه بغداد عازم تبريز شد و به خدمت خواجه عطا ملك جوينى و برادرش خواجه شمس‏الدين صاحب ديوان رسيد و همراه آن دو به ملاقات اباقاخان ايلخان مغول نائل آمد و او را اندرزهاى مشفقانه داد و سپس به شيراز بازگشت و چندى معتكف مقبره شيخ ابو عبدالله بن خفيف شد تا اينكه خواجه شمس الدين صاحب ديوان مبلغى وجه نقد براى ساختن رباطى پيش او فرستاد.

سعدى در چهار كيلومترى شمال شرقى شيراز در زير قلعه فهندژ در كنار جويبارى مصفا آن رباط را بنا كرد و تا آخر عمر در آن به سر برد.

در سال 655 ه .ق كتاب بوستان و در سال 656 ه .ق كتاب گلستان را به نام وى تصنيف و تدوين كرد.

سرانجام سعدى در سه شنبه شب 27 ذى الحجه سال 691 ه .ق درگذشت و در همان رباط و كنار آن جويبار رخ در نقاب خاك كشيد.

خواجوى كرمانى

محمود ملقب به كمال الدين و متخلص به خواجو فرزند على بن محمود در ذيحجه سال 689 ه .ق در كرمان به دنيا آمد. پس از تحصيل مقدمات علوم و ادبيات در جوانى به شيخ مرشد ابو اسحاق كازرونى (متوفى 426 ه .ق) ارادت پيدا كرد و در تصوف به سلك سلسله مرشديه درآمد از اين رو به مرشدى معروف شد.

او براى نخستين بار به شيراز سفر كرد و از آنجا به كازرون رفت و به خدمت خواجه امين الدين بليانى، پيشواى سلسله مرشديه رسيد و دست ارادت به او داد. پس از كسب اجازه از آن پير مراد از طريق اصفهان رهسپار سفر حج گرديد.

خواجو سال‏ها به مسافرت پرداخت به سلطانيه و تبريز و بغداد سفر كرد و در سال 737 ه .ق به كرمان بازگشت و بار ديگر عازم شيراز شد و تا آخر عمر در شيراز باقى ماند.

خواجو از شاعران پر كار زمان خود بود كه در انواع و اقسام شعر طبع آزمايى كرده قصايد محكم و غراء در مدح سلاطين و وزيران و اميران زمان خود سروده است.

مجموع اشعارى كه در تصنيفات مختلف از او باقى مانده است بنا بر مقدمه ديوان او متجاوز از 34000 بيت مى‏باشد.

خواجو در سرودن غزل يكى از شاعران بزرگ زمان خود بود. با اينكه مضامين غزليات سعدى در غزليات خواجو زياد به چشم مى‏خورد و حتى چندين غزل سعدى را از لحاظ وزن و قافيه استقبال كرده است ولى طرز بيان خاصى دارد كه بعدا مورد توجه حافظ قرار گرفته است.

او در سال 753 ه .ق در خانقاه خود واقع در تنگ الله اكبر درگذشت و در همان جا مدفون شد

تن خواجوى كرمانى به شيراز به تنگ افتاده است الله اكبر

از آثار خواجو مى‏توان به موارد زير اشاره كرد: صنايع الكمال شامل قصايد و غزليات مشتمل بر 10736 بيت. بدايع الجمال مشتمل بر قصايد، تركيبات، غزليات و رباعيات شامل 4340 بيت. مثنوى روضة الانوار بر وزن مخزن الاسرار نظامى شامل 2224 بيت و ... .

حافظ شيرازى

خواجه شمس الدين محمد حافظ لسان الغيب در حدود 726 ه .ق در محله شيادان شيراز (درب شاهزاده امروزى)، به دنيا آمد. پدر حافظ، بهاء الدين از اصفهان به شيراز مهاجرت كرد و به تجارت پرداخت و ثروتى اندوخت. حافظ خردسال بود كه پدر را از دست داد و ناگزير خيلى زود وارد زندگى شد و با عرق جبين و كد يمين امرار معاش نمايد. گفته‏اند در نانوايى محله به خميرگيرى مشغول شد تا آن كه به مكتب خانه رفت و به كسب دانش پرداخت و قرآن مجيد را به چهارده قرائت حفظ كرد و به همين جهت او را «حافظ» گفته‏اند.

او با شاه شيخ ابو اسحق بسيار محشور بود و علاقه سرشارى بدو داشت. چنان كه پس از مرگش، با وجودى كه شيراز به دست حريف شاه شيخ، يعنى امير مبارز الدين افتاده بود، باز از دوست دانش پرور خود ياد مى‏كرد و در غزلى تأثر خود را از دورى او نشان مى‏دهد. حافظ به زادگاه خود عشق سرشارى داشت و از آن دور نمى‏شد. سفرى به يزد رفت. بنا به دعوت محمود شاه بهمنى ركنى نيز قصد هند كرد... ولى به شيراز بازگشت.

سلطان احمد بن اويس جلايرى او را به بغداد دعوت كرد ولى او در جواب نوشت:

نمى‏دهند اجازت مرا به سير و سفر نسيم خاك مصلى و آب ركن آباد

سرانجام اين شاعر گرانمايه، در سال 791 ه .ق در شيراز درگذشت و در گورستان مصلى به خاك سپرده شد.

از اشعار اوست:

در طريق عشقبازى امن و آسايش بلاست ريش باد آن دل كه با درد تو خواهد مرهمى

اهل كام و ناز را در كوى رندى راه نيست رهروى بايد جهان سوزى، نه خامى بى‏غمى

آدمى در عالم خاكى نمى‏آيد بدست عالمى ديگر ببايد ساخت وز نو آدمى

خيز تا خاطر بدان ترك سمرقندى دهيم كز نسيمش بوى جوى موليان آيد همى

گريه حافظ چه سنجد پيش استغناى عشق كاندرين دريا نمايد، هفت دريا شبنمى

بيدل شيرازى

حاجى ميرزا رحيم شيرازى متخلص به «بيدل» طبيب، اديب مشهور به حكيم باشى در زمان شاه قاجار، طبيب مخصوص خانم فخر الدوله دختر فتحعلى شاه گرديد.

او هنگام غيبت ميرزا عبدالوهاب معتمد الدوله منشى الممالك، نوشتن نامه‏ها و فرمانهاى دولتى را بر عهده داشت.

ميرزا رحيم بيدل خوشنويسى توانا بود و در سال 1258 ه .ق در قم درگذشت و در همان شهر مدفون گرديد.

از اشعار اوست:

چون سپهرم دشمن، از ياران چه آيد جز فسوس چون طبيبم خصم از درمان چه خيزد غير درد

درد خود را چون كند بيدل نهان از مردمان اشك سرخش آشكارا ميرود بروى زرد

قا آنى

ميرزا حبيب، متخلص به «قا آنى» فرزند ميرزا محمد على گلشن در سال 1223 ه .ق در شيراز به دنيا آمد. در هفت سالگى به مكتب رفت و در يازده سالگى پدر خود را از دست داد.

او بعد از چندى به اصفهان رفت و در حوزه اصفهان به آموختن دانش پرداخت و در سال 1239 ه .ق به شيراز بازگشت و قصايدى در مدح شجاع السلطنه گفت و مورد عنايت شاهزاده قرار گرفت.

قا آنى سپس همدم شجاع السلطنه قرار گرفت و زمانى كه حاكم كرمان شد همراه او به كرمان، مشهد و تهران رفت و با اشعارش مورد توجه فتحعلى شاه، محمد شاه و ناصرالدين شاه قرار گرفت و فتحعلى شاه او را به «مجتهد الشعراء» ملقب نمود.

حافظه قوى، نبوغ سرشار، زبان شيوا و غنى و تسلط او بر الفاظ و بديهه گويى قاآنى را در رديف يكى از بزرگترين شاعران دوره قاجاريه قرار داده است. تا آنجا كه وى داراى سبك به نام خود «سبك قا آنى» در شعر فارسى مى‏باشد.

از او ديوانى با 17000 بيت در مدح پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، ائمه عليه‏السلام، شاهان و شاهزادگان و پريشان نامه در مقام معارضه با گلستان سعدى بر جاى مانده است.

قا آنى در سال 1270 ه .ق در تهران دار فانى را وداع گفت و در شهر رى در مقبره ابوالفتوح رازى مدفون گرديد. از اشعار اوست: قا آنى ار ز پاى فتادست عيب نيست نيكو قويست دست توانا خداى او

قا آنى از گنه چه هراسد كه روز حشر بى پرسشش به خلد برند از ولاى تو

ميرزا جهانگير خان صوراسرافيل

ميرزا جهانگير خان صوراسرافيل از آزادى خواهان و شاعران بزرگ در سال 1253 ه .ش در شيراز به دنيا آمد. در كودكى پدر و مادر خود را از دست داد و تحت سرپرستى عمه و جده خود در آمد.

او در سال 1272 به تهران رفت و در مدرسه دارالفنون به كسب دانش پرداخت و پس از چندى به شيراز بازگشت. او همزمان با نهضت مشروطه خواهى به تأسيس روزنامه صوراسرافيل پرداخت و با همراهى دهخدا توانست اولين شماره آن را در سال 1285 منتشر كند.

ميرزا جهانگير خان پس از حمله محمد على شاه به مجلس شوراى ملى دستگير و در باغ شاه زندانى شد و پس از شكنجه‏هاى فراوان در سال 1286 ه .ش به دار آويخته شد.

از اشعار اوست:

ما ز ازل باده خوار و باده پرستيم پيرو پير مغان ز زور الستيم

سبحه و سجاده رهن باده نهاديم ز آنچه تعلق‏پذير بود برستيم

تا شده پيوند تار مهر تو از جان رشته مهر جهانيان بگسستيم

مونس شيرازى

ميرزا عبدالحسين شيرازى متخلص، به مونس ملقب به به ذوالرياستين در سال 1252 ه .ش در شيراز به دنيا آمد. و مقدمات علوم و فنون در خدمت پدر و استادان معروف فرا گرفت.

او از جوانى در سلك طريقه نعمت اللهى در آمد و پس از در گذشت پدرش خود به رياست سلسله نعمت اللهى رسيد و به مونس عليشاه ملقب گرديد. او سالهاى آخر عمر خود را در تهران اقامت گزيد و در آنجا خانقاه بنا نمود و سرانجام در سال 1332 ه .ش ديده از جهان گشود و در خانقاه كرمانشاه مدفون گرديد.

وى داراى تأليفات متعدد و همچنين ديوان شعر است. از اشعار اوست:

در حلقه ما غمزدگان شور و شرى هست وين شور و شراز جذبه شوريده سرى هست

بخشيد اثر ناله مستانه‏ام آخر البته كه در ناله مستان اثرى هست

جان چيست به تيغ غمش اى مرگ شتابى كو را به سر كشته‏اش آخر گذرى هست

لطفعلى صورتگر

دكتر لطفعلى صورتگر فرزند آقاخان در سال 1279 ه .ش ه .ش در شيراز به دنيا آمد. وى پس از گذران تحصيلات ابتدايى در 18 سالگى به هندوستان رفت و پس از اتمام دوره متوسطه به شيراز بازگشت و مجله سپيده دم را منتشر ساخت.

او در سال 1305 به تهران رفت و در سال بعد جزء محصلين اعزامى به انگلستان فرستاده شد.

او در سال 1312 به تهران بازگشت و به تدريس و اشتغال ورزيد و در سال 1316 بار ديگر به انگلستان رفت و در رشته ادبيات انگليسى به درجه دكترا نائل شد.

او از سالهاى نخست تأسيس دانشگاه تهران با حفظ سمت استادى رياست دانشكده ادبيات شيراز را بر عهده داشت. او شاعرى قصيده سرا و قصائدش به سبك شاعران خراسان مى‏باشد. بلاغت و فصاحت از سوى ديگر سادگى روانى و تركيب هاى تازه، اشعار او را از اشعار استادان كهن متمايز مى‏سازد. ديوان اشعار او به نام «برگهاى پراكنده» در سال 1335 به چاپ رسيده است.

او همچنين داراى آثار متعدد ديگر از جمله ترجمه مقالات بايكن، تاريخ ادبيات انگليس در (2 جلد) و ديگر آثار مى‏باشد.

دكتر صورتگر در سال 1348 ه .ش دار فانى را وداع و در جوار آرامگاه حافظ به خاك سپرده شد.

از اشعار اوست:

به گوش من آيد ز پيرى نهيب چو بينم كه مويم سپيدى گرفت

هزار اختر آرزو پيش من فرو خفت يا ناپديدى گرفت

شدم دوش بر دوش بدگوهران وز آن دامن من پليدى گرفت

مهدى حميدى

دكتر مهدى حميدى از شاعران و محققان برجسته كشور در سال 1293 ه .ش در شيراز به دنيا آمد. حميدى پس از گذراندن دوران ابتدايى و متوسطه به تهران رفت و در سال 1316 از دانشكده ادبيات فارغ التحصيل شد و به شيراز بازگشت.

او در سال 1328 ه .ش موفق به اخذ دكتراى ادبيات از دانشگاه تهران شد و سال‏ها در كرسى ادبيات دانشگاه تهران به تدريس پرداخت. وى در سال 1365 دارفانى را وداع و در جوار آرامگاه حافظ به خاك سپرده شد.

وى داراى تأليفات متعدد و ترجمه‏هايى بسيار است از اين شاعر نو آور معاصر اشعار زيادى به يادگار مانده است.

از اشعار اوست:

به پاس هر وجب خاكى از اين مُلك چه بسيار است، آن سرها كه رفته

زمستى بر سر هر قطعه زين خاك خدا داند چه افسرها كه رفته



منابع