شعرا و ادیبان استان آذربایجان شرقی
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
قطران تبريزى
ابو منصور قطران عضدى تبريزى از شعراى نامى ايران زمين و اهل شاه آباد تبريز مىباشد. او از شاعران چيره دست و پر آوازهاى است كه داراى طبعى بلند و روحى لطيف بوده است. سبك او بيشتر به سبك عنصرى و فرخى شبيه است.
از آثار ايشان مىتوان به ديوان شعر او مشتمل بر قصائد، ترجيعات، رباعيات و غزليات اشاره نمود. دومين اثر او كتاب «لغت فارسى» است كه از آن به عنوان «تفاسير فى لغة الفرس» نيز ياد شده است.
اين شاعر بنا به روايتى در سال 465 و يا 485 ه .ق وفات نموده است.
از اشعار اوست:
شب نباشد كه فراق تو دلم خون نكند آرزوى تو مرا رنج دل افزون نكند هيچ روزى نبود كاندوه عشق تو مرا دل چو آتشكده و ديده چون جيحون نكند
نظامى گنجوى
ابو محمد، نظام الدين گنجوى، حكيم، عارف و از شاعران بزرگ قرن ششم هجرى، در سال 540 ه .ق در گنجه به دنيا آمد.
در اواسط عمر به نظم مثنوى پرداخت و بيش از 45 سال مشغول نظم پنج مثنوى مشهور خود بود كه پس از مرگ وى آنها را در مجلدى گرد آورده و به نام خمسه نظامى يا پنج گنج انتشار دادهاند.
نظامى در سال 598 ه .ق دار فانى را وداع و در گنجه مدفون شده است.
از اشعار اوست:
دست عدلى را كه آرى بر سر يك زيردست در لحد خورشيد بينى در قيامت سايبان گر همه جُلاّب باشد آب جوى كس مخور ور همه تسبيح باشد نقش نان كس مخوان
خاقانى شروانى
ابوبديل، ابراهيم متخلص به «خاقانى»، شاعر، سخنور و قصيده سراى قرن ششم هجرى در شروان متولد شد. او از شاگردان ابوالعلاى گنجوى و معاصر با انوارى ابيوردى و رشيد وطواط بود و به مناسبت قصيدهاى كه در وصف بغداد سرود به «حسان العرب» ملقب شد.
او ابتدا به «حقايقى» تخلص مىكرد ولى پس از راه يافتن به دربار خاقان كبير، منوچهر از پادشاهان شروان به خاقانى تخلص جست.
از آثار او مىتوان از: ديوان هفت قلم و تحفة العراقين نام برد.
خاقانى در تبريز دار فانى را وداع گفته است.
از معروفترين و عبرت انگيزترين قصايد او قصيده «ايوان مدائن» است:
هان اى دل عبرت بين از ديده نظر كن هان ايوان مدائن را آئينه عبرت دان يك ره ز ره دجله منزل به مدائن كن وز ديده دوم دجله بر خاك مدائن ران خود دجله چنان گريد، صد دجله خون گويى كز گرمى خونابش آتش چكد از مژگان...
همام تبريزى
خواجه همام الدين، محمد بن علاء الدين فريدون تبريزى از معاريف شعرا، فضلاء و عرفا مىباشد.
او از شاگردان خواجه نصير الدين طوسى بوده و با شيخ مصلحالدين سعدى به هنگام عبور از تبريز ملاقاتى داشته است.
وى در سال 714 ه .ق به رحمت ايزدى پيوست.
آثار او عبارتند از: قصيده عربى سى و چهار بيتى در مدح شرف الدين هارون. تقريظى بر رساله توضيحات رشيد الدين. ديوان اشعار كه حاوى نكات دقيق اديبانه و حكيمانه است.
از اشعار اوست:
ذوق وصلى كه عاشقان تراست همه آسايش جهان ارزد چون خيال تو ز پيش نظر من نرود شرم دارم كه شكايت كنم از تنهايى
مغربى تبريزى
ملا محمد شمس مغربى در سال 749 ه .ق در «دران بند» از روستاهاى رودقات تبريز به دنيا آمد. وى مريد شيخ نور الدين عبدالرحمن اسفراينى بوده است. تخلص او به مغربى (بنا به قول استاد مطهرى در كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران) بدان سبب بوده كه خرقه درويشى را در مغرب از شيخى كه وارث روحانى ابنالعربى است دريافت كرده است.
وى در سال 809 ه .ق به رحمت ايزدى پيوسته است.
از آثار وى مىتوان به كتب زير اشاره كرد: مرآة العارفين. جام جهان نما. درر الفريد فى معرفة التوحيد. نزهت ساسانيه. ديوان اشعار مشتمل بر 2800 بيت شعر عربى، 185 غزل و دو ترجيح بند. از اشعار اوست:
ما مهر تو ديديم ز ذرات گذشتيم از جمله صفات از پى آن ذات گذشتيم در خلوت تاريك رياضات كشيديم در واقعه از سبع سماوات گذشتيم با ما سخن از كشف كرامات مگوئيد چون ما ز سر كشف كرامت گذشتيم
عبدالباقى تبريزى
ملا عبد الباقى تبريزى ملقب به «دانشمند» و متخلص به «باقى» فرزند بيرام خان از سخنوران و خوشنويسان معروف زمان خود بوده است.
وى شاعرى صوفى مشرب بوده كه در اواخر قرن دهم و اوايل قرن يازدهم هجرى مىزيسته است.
از مهمترين آثار تأليفى ايشان مىتوان از منهاج الولاية من كتاب نهج البلاغه ياد كرد كه در دوازده باب نوشته شده است.
وى در سال 1039 ه .ق به ديار حق شتافت.
از اشعار اوست:
با زهر غم او سر ترياك ندارم مىميرم و از مردن خود باك ندارم كيخسرو تجريدم و جمشيد قناعت پرواى شكوه جم و ضحاك ندارم
صائب تبريزى
صائب تبريزى از اكابر شعراى نامى ايران زمين بوده است. شاه عباس اول وقتى اصفهان را پايتخت خود قرار داد و اهل علم و ادب و بازرگانان و صنعتگران را به آنجا دعوت نمود، صائب نيز در اصفهان ساكن شد.
صائب به هر دو زبان تركى و فارسى شعر مىسروده است و اشعار او را از هشتاد تا دويست هزار بيت نوشتهاند. وى از پيشوايان سبك هندى بوده است.
وى در سال 1081 يا 1086 ه .ق در اصفهان دار فانى را وداع گفت و در باغ تكيه، معروف به تكيه ميرزا صائب مدفون گرديد.
آثار او عبارتند از: قندهار نامه، محموديات، مرآة الجمال، بياض صايب، ميخانه، ديوان شعر كه به ديوان صائب معروف است.
از اشعار اوست:
در هيچ پرده نباشد نواى تو عالم پر است از تو و خالى است جاى تو در مشت خاك من چه بود لايق نثار هم از تو جان ستانم و سازم نداى تو
سيد ابوالقاسم نباتى
سيد ابوالقاسم بن مير يحيى أُشتبينى، متخلص به «مجنون شاه» يا «خان چوپان» يكى از شاعران منطقه ارسباران مىباشد.
وى در سال 1191 ه .ق در روستاى «اُشتبين» مركز دهستان ديزمار شرقى از توابع ارسباران متولد گرديد و سير معرفت را از همان زمان از تعاليم و ارشادات شيخ شهاب الدين اهرى كسب نمود و در شعر و ادب به مرتبت والايى نائل آمد. ايشان در مدح و توصيف مولا على عليهالسلام گوى سبقت را از همگان ربوده بود.
ديوان دو جلدى نباتى در سال 1372 ه .ش به مناسبت كنگرهاى كه از سوى اداره كل ارشاد اسلامى آذربايجان شرقى برگزار شده بود منتشر گرديد كه حاوى پنج هزار بيت شعر مىباشد.
نباتى در سال 1262 ه .ق دار فانى را وداع گفته است.
از اشعار اوست:
ايجاد بناى عالم از نام على است آيين نبى ز ضرب صمصام على است ميخانه دهر قايم از هستى اوست آب رخ مى ز جام گلفام على است
اشرف تسوجى
مولانا على اشرف متخلص به «اشرف» فرزند احمد از اعلم علما و افضل فضلاء بوده است. وى به سال 1189 ه .ق در شب عيد قربان به دنيا آمده است. ديوان وى حاوى غزل، قصيده و مخمّس مىباشد و همچنين اثر منظوم ديگرى به نام «شعله» از او به يادگار مانده است. دو مجموعه ديگر نيز به خط خويش دارد كه يكى در 190 صفحه و ديگرى در 720 صفحه كه در نزد آقاى احمد اشرفى تسوجى مىباشد.
وفات مولانا در پنجم رجب سال 1268 ه .ق در تسوج اتفاق افتاده و جسدش به كربلا منتقل و در آنجا به خاك سپرده شده است.
از اشعار اوست:
اشرف از تاثير استغناى خويش دست خالى گنجها اندوخته
جرعه تبريزى
ميرزا شمس الدين ابوالفتح متخلّص به «جرعه» از شعراى قرن سيزدهم هجرى در تبريز بوده است. وى علاوه بر اينكه شاعرى توانا بوده، خط را خيلى خوب مىنوشت و كتابهاى متعددى به خط وى نوشته شده و به چاپ رسيده است كه از ميان آنها مىتوان به كتاب جهان نما و كليات قاآنى اشاره كرد.
ديوان جرعه بالغ بر 5000 بيت و مشتمل بر قصيده، غزل، قطعه، رباعى و مسمّط مىباشد كه نسخهاى از آن در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى موجود مىباشد.
وى به سال 1273 ه .ق دار فانى را وداع گفته است.
شورى بخشايشى
ميرزا عبدالحسين خان مقلب به قوام العدالة و متخلص به «شورى» از منشيان و سخنوران عهد ناصرالدين شاه قاجار بوده است.
زادگاهش منطقه بخشايش در اطراف تبريز مىباشد. وى مردى متدين بوده و بيشتر اوقات خود را صرف مطالعه مىكرده است.
وى دو پسر و يك دختر به نام اختر الملوك داشته كه دختر وى (اختر الملوك) مادر پروين اعتصامى شاعره گرانمايه مىباشد. ديوان شورى مشتمل بر 2853 بيت است.
وى در سال 1316 به ديار حق شتافت.
پروين اعتصامى
پروين اعتصامى از شاعران نامدار ادب پارسى و از مفاخر آذربايجان، در سال 1285 ه .ش در تبريز متولد شد.
او در مهد پدرش يوسف اعتصام الملك از اديبان بنام پرورش يافت. پروين در كودكى همراه پدرش به تهران آمد و در نزد پدرش به تحصيل ادبيات فارسى و عرب پرداخت.
سادگى و بىپيرايگى و زبان چند گونه شعرهاى او سبب توجه مردم عام و خواص به اشعار او شده است.
پروين پس از يك زندگى كوتاه و ازدواجى ناموفق، در سال 1320، در سن 35 سالگى دار فانى را وداع و در يكى از حجرههاى حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام در قم مدفون گرديد.
از آثار پروين مىتوان از ديوان او ياد كرد كه بارها به چاپ رسيده است.
از اشعار او در رثاى از دست دادن پدرش چنين است:
پدر آن تيشه كه بر خاك تو زد دست اجل تيشهاى بود كه شد باعث ويرانى من يوسفت نام نهادند و به گرگت دادند مرگ، گرگ تو شد اى يوسف كنعانى من
استاد محمد حسين شهريار
سيد محمد حسين بهجت تبريزى متخلص به «شهريار» فرزند حاج مير آقا خشگنابى از وكلاى درجه يك تبريز، در سال 1283 ه .ش در تبريز متولد شد.
تحصيلات خود را با قرائت گلستان و نصاب در مكتب پدر فرا گرفت و در همان اوان با ديوان حافظ آشنايى پيدا كرد.
سيكل و اول متوسطه را در مدرسه متحده و فيوضات تبريز به پايان رسانيد و در سال 1300 ه .ش به تهران رفته و تحصيلات متوسطه را در دارالفنون به پايان رسانيده و سپس وارد مدرسه طب شد و پس از 5 سال، كمى قبل از اخذ دكترا، ترك تحصيل نمود.
استاد شهريار بعد از مرگ مادر، براى هميشه تهران را ترك گفت و به وطن خود تبريز برگشت.
استاد شهريار به لحاظ اشتهار در سرودن اشعار كم نظير در مدح امير مؤمنان و ائمه اطهار عليهمالسلام به شاعر اهل بيت عليهمالسلام شهرت يافته است.
سرانجام شهريار بعد از يك دوره بيمارى در 27 شهريور 1367 ه .ش دار فانى را وداع گفت.
يكى از مشهورترين اشعار شهريار، شعر «على اى هماى رحمت» است كه در بخشى از آن چنين آورده است:
على اى هماى رحمت تو چه آيتى خدا را كه به ما سوى فكندى همه سايه هما را دل اگر خدا شناسى همه در رخ على بين به على شناختم من به خدا قسم خدا را مگر اى سحاب رحمت تو ببارى ورنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه عالم بقا را
از ديگر شعراى معاصر آذربايجان شرقى مىتوان از:
على نظمى تبريزى متخلص به «نظمى» متولد 1306 ه .ش تبريز.
نصير پايگزار متخلص به «نصير» متولد 1311 ه .ش تبريز.
محمد عابد تبريزى متخلص به «عابد» متولد 1313 ه .ش تبريز.
ابراهيم ترابى متخلص به «ترابى» متولد 1320 ه .ش مرند.
على اكبر باغبان متخلص به «باغبان» متولد 1327 ه .ش تبريز.
احمد خانى متخلص به «شكيب» متولد 1328 ه .ش تبريز.
محمد سهرابى صديق متخلص به «صديق» متولد 1329 ه .ش تبريز.
مسعود عالم پور رجبى متخلص به «مسعود» متولد 1329 ه .ش مرند.
احمد سلطانآبادىفرشى متخلص به «فرشى» متولد 1330 ه .ش تبريز.
محمد حسين عليزاده متخلص به «خوشدل» متولد 1326 ه .ش مرند.
محمود تبريزى متخلص به «پديده» متولد 1339 ه .ش تبريز و ... ياد كرد.