دوره پهلوی دوم در استان قزوین
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
نقش قزوين در غائله آذربايجان
با پايان جنگ جهانى دوم و خروج نيروهاى انگليسى و آمريكايى از ايران در روز 11 اسفند 1324 (2 مارس 1946 .م) روسيه اعلام كرد ارتش سرخ از نواحى خراسان خارج خواهد شد ولى در ساير نقاط اشغال شده باقى خواهند بود.
به دنبال آن، روز 26 آبان 1324، حمله فرقه دموكرات به پادگانهاى نظامى مختلف آذربايجان آغاز شد و با كمك ارتش روسيه اغلب شهرها به تصرف آنان در آمد.
در اواخر آبان ماه با توجه به موقعيت بحرانى، دولت ايران اعلام كرد كه براى برقرارى امنيت و حفظ آرامش آذربايجان تصميم دارد ستونى از مركز به تبريز اعزام كند ولى وابسته نظامى شوروى اعلام كرد اين موضوع به اطلاع فرماندهى ارتش سرخ در قزوين خواهد رسيد و به محض وصول جواب نتيجه اعلام خواهد شد.
در هر حال به علت بحرانى بودن و تيرگى اوضاع ستون مزبور مركب از دو گردان همراه با ارابه جنگى و يك گروهان نگهبانى حركت و شب را در كرج توقف و عصر روز 28 آبان به طرف قزوين عزيمت نمود.
ولى در ساعت 15 روز 29 آبان ستون مزبور در شريف آباد در حوالى منطقه شرق قزوين توسط نيروهاى مسلح شوروى متوقف شد و افسر شوروى تهديد كرد اگر دستور توقف اطاعت اجرا نشود مجبور به تيراندازى خواهد شد و نيروى روسى مستقر در پادگان كرج نيز از حركت بقيه ستون جلوگيرى كرد و عاقبت پس از مدتها سرگردانى ستون مجبور به بازگشت شد.
عاقبت با توافق قوام و تعهد دولت روسيه مبنى بر عقب نشينى، دولت ايران تصميم به تقويت پادگان قزوين براى آزاد ساختن زنجان گرفت.
به منظور استتار عمليات تصرف زنجان، طبق دستور مقامات ارتش كليه ارتباطات تلفنى و تلگرافى جادههاى قزوين با ساير مناطق كشور در روز اول آذر 1325 قطع شد و كليه مراكز مزبور و ايستگاههاى راه آهن در همان روز توسط نيروهاى مخصوص پادگان قزوين اشغال گرديد و به اين ترتيب تا حدى كه مقدور بود از سرايت اطلاع به خارج جلوگيرى به عمل آمد.
با حمله سراسرى، از روز 2 آذرماه 1325 پاكسازى قزوين، زنجان و شهرهاى آذربايجان از لوث وجود عوامل بيگانه آغاز گشت.
قيام 15 خرداد
بعد از كودتاى آمريكايى 28 مرداد سال 1332 عليه دولت ملى مصدق، استبداد محمدرضا شاه پهلوى تحكيم گرديد و امپرياليزم آمريكابر اركان ايران تسلط يافت و بدين روال، آزاديخواهان و ملى گرايان سركوب شده و فساد ادارى و اجتماعى در كشور گسترش پيدا كرد و طرحهاى دست اندازى به منابع طبيعى ايران يكى بعد از ديگرى توسط اجانب و ايادى آن اجرا گرديد.
ولى با وجود آية الله العظمى بروجردى و بواسطه مرجعيت فراگيرايشان، رژيم شاه نمىتوانست با آزادى عمل طرحهاى ديكته شده از طرف آمريكا را پياده نمايد.
پس از در گذشت آن فقيه بزرگ، انقلاب سفيد به اجرا گذاشته شد و تصويب نامه انجمنهاى ايالتى و ولايتى اعلام گرديد.
در اين مرحله، امام خمينى با پشتيبانى گسترده روحانيت و مردم مسلمان ايران پرچم مبارزه را برافراشته و سياستهاى مخرّب شاه و وابستگى رژيم، آمريكا را افشاء نمود.
موج گسترده نهضت، هيئت حاكمه را به عقب نشينى تاكتيكى واداشت و در 8 آذر ماه اسدالله علم در تلگرافى به مراجع قم اعلام كرد تصويب نامه 14/7/41 قابل اجرا نخواهد بود. مردم به شادمانى و چراغانى پرداخته، ولى امام بر ادامه مبارزه تاكيد نمود. زيرا علم نخست وزير وقت شيادّانه، حل نهايى مشكل را به مجلس حواله كرده بود كه در آن زمان وجود نداشت.
با تعيين ششم بهمن براى رفراندوم لوايح شش گانه شاه در 23 دى سال 1341، امام در پاسخ به استفتاى مردم تهران درمورد شركت در رفراندم در اول بهمن، آن را تحريم كرد و موج شديدى از تظاهرات و سخنرانىهاى تند عليه شاه و دولت در روزهاى 2 و 3 و 4 بهمن، تهران و اكثر شهرهاى ايران را فرا گرفت. و دولت با عجله تعداد فراوانى از روحانيون انقلابى، سران نهضت آزادى و 24 تن از رهبران جبهه ملى را بازداشت نمود و در زير سرنيزه انتخابات فرمايشى را برگزار كرد.
شاه نيز در 4 بهمن به قم رفت و ضمن حمله شديد به روحانيون گفت:
«در آينده ايران را كشور آزاد مردان و آزاد زنان مىسازيم».
با گسترش نهضت، روحانيت قزوين و اقشار مختلف مردم در اين استان در مبارزه شركت كردند. پس از تصويب لايحه در 15/7/1341 علماى اعلام و جامعه مبلغين شهرستان قزوين در تلگرافى به شاه اعتراض خود را اين چنين اظهار كردند.
پيشگاه مبارك اعليحضرت همايونى دامت عظمة «جامعه روحانيت و پيروان مكتب حضرت جعفربن محمد الصادق عليهالسلام، به تبعيت از انبياى عظام و اولياى حق سلام الله عليهم اجمعين وظيفه دارند كه در راه اعتلاى كلمه اسلام و حفظ قوانين الهى و حمايت از نظام سلطنت و پادشاه شيعى مذهب فداكارى و جانبدارى كنند و در قرن حاضر به دفعات و در مواقع خطر امتحان خود را دادهاند.
اعليحضرتا! چگونه راضى مىشويد كه آقاى نخست وزير و هيأت دولت با تصويبنامههاى بر خلاف دين مقدس اسلام و مخالف قانون اساسى كشور اين محبتهاى بىشائبه ملت را از قلوب قدسيه آنان زايل و به جاى آن نهال بعض و نفرت و كينه و عدوات غرس نمايد. هيأت علميه و جامعه مبلغين شهرستان قزوين وتمامت مراكز حوزههاى علمى نجف و قم و تهران و مشهد و ساير نقاط، مروجين دين و حمات شريعت خاتم النبيين و عموم اهالى كشور، حافظين قانون اساسى كشور مشروطه ايران كه با ريزش خونهاى مقدس نياكانشان تدوين شده، در اين موقع كه آقاى علم به تلگرافات و خواستههاى مشروع آنان توجهى ننموده، آرزومند و انتظار مىرود كه با اصدار اوامر شاهانه، آقاى علم و وزراى ايشان را مجبور فرمايند كه در مقابل عظمت قرآن كريم و كتاب آسمانى مسلمين، سر تسليم و تعظيم فرود آورده و در حفظ قانون اساسى كوشا و به اغفال دشمنان دين و خائنين كشور، بى جهت مقام عظمت سلطنت و مملكت را به خطر نيفكنده و مصايب ناگوارى براى كشور به بار نياورند.
ابوتراب الحسينى، عبدالحسين امام جمعه، نصرالله شهيدى، حقير رحيم سامت، محمود شريعت مهدوى، سيد على ابوترابى، محمد تقى الهمدانى، مدرس شهيدى، محمد حسن خيارجى، سيد على علوى، سيد جليل زرآبادى، حاج ميرزا محمود رييسى، سيد مهدى راشدى زرآبادى، اديب مجابى، سيد محمد مهدى تقوى، شيخ احمد تألهى، شيخ ابراهيم خيارجى، حسن حسنى، محمود الموسوى، حاج شيخ مهدى كريمى، سيد محمد شهاب واعظ، سيد باقر محمدى واعظ، محمد الحسينى، سيد رحيم الحسينى سياه پوش، سيد حسين آيينى، سيد ابوالفضل خضرى، اعلم، مجابى، سيد احمد تقوى، حسين الحسينى، سيد عبدالباقى بى نياز، سيد عبدالرحمن سياه پوش، سيد على اكبر فحول.
پس از آن در تاريخ 30/7/41 اطلاعيهاى ازسوى انجمن پيروان جعفر بن محمد الصادق عليهالسلام با امضاى 120 تن از طلاب، اصناف و اقشار مختلف ديگر مبنى بر حمايت از تلگراف جامعه روحانيت و مبلغين قزوين منتشر گرديد.
حضرت آية الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى نيز در 2/8/41 با تلگراف به شاه خواستار اصلاح تصويبنامه و مراعات مقررات مذهبى در كليه امور شد.
چون شاه موضوع را به دولت حواله كرد، جامعه روحانيت و مبلغين قزوين در 10/8/41، طى تلگرافى علم را مورد خطاب قرار داده و انزجار خود را از تصويب نامه اعلام كرد و متن آن را به صورت اعلاميهاى در شهر منتشر كرد.
آية الله علاالدين دينورى نيز در تلگراف 14/8/41 و 30/8/41 طى تلگرافى به نخست وزير و دربار آنها را متوجه عواقب وخيم بى توجهى به لغو تصويب نامه مىنمايد.
پيرو اين قضايا دو فقره طومار امضا شده از سوى مردم قزوين به محضر مراجع در قم ارسال گرديد و آقاى سيد باقر محمدى در شب 27/8/41 ضمن سخنرانى در مسجدالنبى، مراتب تشكر حضرت امام خمينى و آية الله خوانسارى را از اهالى شهر قزوين به خاطر ارسال اين طومارها اعلام مىكند.
با برگزارى رفراندوم و دستگيرى مخالفان، روحانيت قزوين با تعطيل كردن نماز جماعت و برنامههاى مساجد اعتراض خود را اعلام مىكند و به مدت 15 روز اين اعتصاب ادامه مىيابد.
نخستين حضور ائمه جماعت قزوين پس از اعتصاب پانزده روز خود با سخنرانى آية الله رفيعى در مسجد النبى همراه است و رژيم كه از سخنرانىهاى افشاگرانه ايشان هراس كرد به تهديد ايشان مىپردازد.
امام براى استمرار نهضت، طى اعلاميهاى در 11 اسفند عيد نورز 42 را عزاى عمومى خواند و مردم را به پايدارى دعوت مىكنند به دنبال آن روحانيت قزوين منجمله حضرت آية الله رفيعى عيد را عزا اعلام كرده و طى سخنانى در مسجد شاه اظهار مىنمايد چون روز جمعه اول فروردين مصادف با روز وفات حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهالسلام مىباشد تا مدت 3 روز نبايستى ديد و بازديد نمود و جشن گرفت و كسى هم به ديدن من نيايد.
در طى اين مدت جلسات سوگوارى در مساجد قزوين با سخنرانى تند و حاد سخنرانان عليه حكومت برقرار شد و رژيم اقدام به بازداشت تعدادى ديگر از وعاظ و علما نمود.