ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

دوره پهلوی اول در استان بوشهر

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

پرش به: ناوبری, جستجو

عكس العمل علما در برابر رضاشاه

با روى كار آمدن رضاشاه و آشكار شدن سياست ضد دينى رضاشاه بتدريج مخالفت علما با وى شروع شد. در اين زمان در منطقه بوشهر يكى از چهره‏هاى معروف و مبارز روحانيت به نام آيت الله بلادى حضور داشت.

آيت الله بلادى ضمن سخنرانى‏هايى از سياست ضد اسلامى رضاخان انتقاد نمود و او در اين راستا با مخالفين رضاخان همكارى داشت و با مدرس (همدرس او در نجف) در تماس بود و اخبار و اطلاعات لازمه را براى او ارسال مى‏كرد.

همزمان با يورش به ساختارهاى فرهنگى و دينى مردم از جمله تبليغات مسموم عليه روحانيون در مطبوعات، آيت الله بلادى به دفاع از حريم روحانيت و پاسخ به ياوه‏گويى‏ها برخاست. گفته شد كه در سال 1346 ه .ق مخبر السلطنة رئيس الوزراء طى سخنانى به روحانيت و برخى از اصول اسلام حمله كرده و روحانيون را حافظان ارتجاع و كهنه پرستى خواند.

به دنبال آن سردبير روزنامه محلى استخر در شيراز طى مقالاتى حملات شديدى به روحانيون نمود و آنان را تنها عامل انحطاط و عقب افتادگى ايران از قافله تمدن دانست.

آيت الله بلادى با وجود روابط دوستانه‏اى كه با مخبرالسلطنة از دوران حكمرانى او در فارس داشت جزوه‏اى خطاب به او تهيه كرد و در آن با شجاعت تمام به ايرادات او و سردبير روزنامه استخر پاسخ گفت.

بلادى در ابتداى اين رساله به خوبى الگو بردارى رضاشاه از رژيم حاكم بر تركيه را تشخيص داده و با زير سؤال بردن اقدامات آتاتورك مى‏نويسد:

«اگر مصطفى كمال لياقت و قابليت و هنر داشت خوب بود ممالك متلاشى شده ترك را كه همه جزء مستعمرات ديگران شده اعاده دهد. اگر هنر داشت شامات و مصر و بالكان و گريك و جبل الاسود و طرابلس و بالاخره حجاز و عراق را اعاده دهد.»

به دنبال اجراى سياست‏هاى ضد اسلامى و ضد ملى از قبيل تغيير لباس، بر خشم و انزجار آيت الله بلادى از حكومت افزوده گرديد.

او در كتاب الابرار (زندگى نوشت خود) و در سال 1348 ه .ق به رشته تحرير درآورده مى‏نويسد:

«و رضا نام يكى از فقرات قشونى سياهكوه را سلطنت دادند... و در عهد اين مرد تغيير كلى در امور جامعه ديانت و اخلاق عمومى واقع گرديد. حتى البسه را تغيير و عمامه‏ها را به كلاه برگردانيد و امر گرفتن عسگر اجبارى صادر كرد و غيرها و توهين به علما و اهل دين و ظلم بر عموم رعايا در عهد اين سلطان مصنوعى جاهل بى‏علم و جسور واقع شد.»

از ديگر اقدامات آيت الله بلادى در جهت مبارزه فرهنگى با رژيم رضاشاه، برپايى باشكوه مراسم عزادارى بود.

گفته شده كه ايشان با وجود پيرى، در روزهاى عزادارى بخصوص در ايام عاشورا شخصا بر منبر رفته و به ذكر مصيبت مى‏پرداخت. اين مجالس در سرتاسر بوشهر زبانزد بود و هزاران نفر در آن شركت مى‏كردند.

اقدامات و تلاش‏هاى آيت الله بلادى پس از سلطنت رضاشاه بيشتر مبارزه فرهنگى بود به جز يك مورد كه ظاهرا در اوايل اين دوره وى با انتصاب يك بهايى به سمت فرماندار بوشهر مخالفت كرد و با شوراندن مردم، رژيم را ناچار از تعويض فرماندار نمود.

علاوه بر آيت الله بلادى بوشهرى، گزارش‏هايى از اقدامات برخى ديگر از روحانيون اين منطقه وجود دارد.

از جمله طبق راپرت نظميه بوشهر در روز 23 آبان 1310 در مجلس ترحيم سلحشور «مفتش گمركات» ملا عبدالله اعمى معروف به فاضل كه اهل منبر و ضمنا وكيل عدليه نيز بود منبر رفته و مطالبى بيان كرد كه داراى جنبه سياسى بود كه اظهارات او بر خلاف مصالح مملكت تشخيص داده شد و نظميه او را به برازجان تبعيد و راپرت داده بود و قرار شد او را به يكى از جزايرى كه داراى نظميه است تبعيد نمايند.

به دنبال اعتراض آقا سيد نور الدين از علماى شيراز به كفاشى مست و بازداشت وى، ايشان از طرف حكومت احضار و به دستور مركز به بوشهر تبعيد گشت.

در طول مدت تبعيد آقا نور الدين مجتهد شيرازى به بوشهر، تلگراف‏هايى توسط برخى از روحانيون شيراز و بوشهر خطاب به رئيس الوزراء (مستوفى الممالك) و رئيس مجلس شوراى ملى در جهت لغو حكم تبعيد ايشان مخابره گرديد.

يكى از روحانيون بوشهر كه در اين راستا تلاش بسيارى را همپاى ديگر علما انجام داد بحر العلوم بود كه سرانجام اداره نظميه ناگزير شد از تبعيد ايشان دست برداشته و ايشان را به شيراز بازگرداند.

شورش عشاير و قتل غضنفر السلطنة (آخرين سردار نهضت تنگستان)

فساد و ظلم افراد حكومت و رفتار ناشيانه آنها در يك جامعه سنتى، شكاف بين ايلات و دولت را افزايش داد، اعتراض به خدمت نظام و اتحاد شكل زمينه‏هاى شورش را در منطقه فراهم ساخت.

در تابستان 1308 ه .ش جنگ طايفه قشقايى با نيروهاى دولتى شعله‏ور و به اوج رسيد و از همه جاى ايران، قواى كمكى به سمت فارس فرستاد.

رضا شاه در اولين اقدام، اسماعيل خان و ناصر خان را به زندان انداخت و از انگلستان درخواست خريد هواپيما كرد كه بتواند شورش‏ها را سركوب كند زيرا نيروهاى متحد ايلى جاده شيراز ـ بوشهر را به تصرف خود درآورده بودند.

به اين ترتيب تمام نواحى جنوب ايران تا سواحل خليج فارس در آتش مى‏سوخت و كليه راه‏هاى اصفهان به شيراز و شيراز به بوشهر بسته و يا به وسيله شورشيان كنترل مى‏شد. عاقبت رضاخان توانست با خدعه جنگ را متوقف سازد و عشاير را سركوب كند.

در پاييز سال 1308 ه .ش فوج گارد نادرى به فرماندهى سرهنگ احمد معينى روانه دشتستان شد. اين مأموريت در اصل براى قلع و قمع غضنفر السلطنة (آخرين بازمانده دليران تنگستان) و ظاهرا به بهانه خلع سلاح عمومى بود.

لذا در تاريخ 4 آذر ماه 1308 اعلان خلع سلاح عمومى منتشر كرد و در اعلاميه فوج گارد نادرى سرهنگ معينى، با وعده و وعيد از مردم خواسته بود تا اسلحه خود تحويل دهند، در غير اين صورت به شديدترين وجهى مجازات خواهند شد.

چون وجود غضنفر السلطنة در منطقه براى منافع دولت انگليس و حكومت رضاخان خطرناك تلقى مى‏شد بنا به دستور قنسول انگليس و به فرمان رضاشاه و وساطت سردار اعلم حكمران بنادر و جزاير خليج فارس قتل غضنفر السلطنة در طول مأموريت سرهنگ احمد خان معينى به عنوان خلع سلاح عمومى به تصويب رسيد.

در پى اين توطئه در شب 22 رمضان مطابق با اواخر بهمن 1308 ه .ش هنگامى كه غضنفر السلطنة براى ديدار خانواده‏اش به محل امام‏زاده «شاه پسر مرد» واقع در پشتكوه برازجان مى‏رفت در بين راه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسيد و بدينسان طومار زندگانى آخرين فرد از سران مجاهدين در هم پيچيد و خيال انگليس و رضاخان از جانب وى آسوده گشت.

واقعه كشف حجاب

رضا شاه در سال 1307 دستور اجبارى شدن لباس متحد الشكل را براى مردان صادر كرد كه علاوه بر وزراء و وكلا، رؤساى ادارات و مستخدمين دولت و ساير طبقات كلاه پهلوى و كلاه لبه دار بر سر گذارند.

به موجب اين قانون، روحانيون نيز مى‏بايستى به كلاه پهلوى بر سر گذارند. در ابتدا رضا خان براى اجراى اين امر روش تبليغ، الگو سازى و تشويق و تشكيل مجالس را انتخاب كرد، اما پس از چندى به زور و سر نيزه متوسل شد.

در تداوم سياست‏هاى ضد دينى رضاخان در سال 1314، قانون كشف حجاب به مرحله اجرا درآمد.

رضاخان براى همگانى شدن قانون كشف حجاب ابتدا دستور داد كه تمامى كارمندان دولت و دانش آموزان در اين راه پيش قدم شوند و ضمن برپايى جشنهايى و دعوت از كارمندان و مسؤلين شهرها به همراه خانمهايشان در اين زمينه گامهايى را بردارند. اما على رغم تمام تلاش رضا خان، مردم ايران حاضر نبودند كه از اين قانون پيروى نمايند.

در اين راستا در بوشهر نيز جشن‏هايى برپا شد و مامورين دولتى اعم از نظامى و كارمند مجبور بودند كه با زنان خود در حالى كه كشف حجاب نموده بودند شركت كنند.

مع الاسف در اين مراسم شيخ محمد حسين مجتهد در زمينه آزادى زنان به سخنرانى پرداخت و در مدارس نيز دختران و معلمان مجبور به كشف حجاب شد در دبيرستان سعادت به بهانه فارغ التحصيلى برخى از دانش آموختگان مجلس جشنى برپا شد و بيش از پانصد نفر از مسولين همراه با خانم‏هايشان در مجلس حاضر شدند.

به هر حال با توجه به مذهبى و سنتى جامعه بوشهر اين طرح در ميان عامه مردم با شكست مواجه شد و زنان با چادر و برقع در خيابان‏ها رفت و آمد مى‏كردند در مقابل حكومت بوشهر ورود زنان محجبه به ادارات را ممنوع كرد.

چنانچه در سال 1315 هنگامى كه رضاخان جهت بازديد عازم بوشهر گرديد و از طرف حكومت بنادر جنوب در اين ارتباط به حكومت دشتستان چنين دستور داده شد:

«... براى نزول اجلال موكب همايونى... كوچه‏ها معابر كاملاً نظيف... مردها و خانم‏ها بايد مطابق لباس معمول امروز ملبس باشند و اشخاص با عمامه يا عبا و خانم‏ها با روسرى در خط عبور و جلو محل تشريف فرمايى به هيچ وجه نبايد ديده شوند. مردها موقع عبور مركب ملوكانه كلاه را برداشته و هورا بكشند... لباس رؤسا بايد مطابق متحد المال باشد...»

در سال 1318 مردم دوباره به لباسهاى محلى خود روى آورده و با قانون كشف حجاب مخالفت نمودند. در اين زمان علما با قانون كشف حجاب مخالفت مى‏كردند.

در دشتستان و دشتى يكى از علما به نام حاج آقا اسماعيل به روشنگرى مردم مى‏پرداخت و باعث شده بود كه مردم بر خلاف قانون كشف حجاب عمل نمايند.

اما آنچه كه مى‏توان گفت اين واقعيت است كه در همان سالهاى 1310 تا 1318 نيز مردم بوشهر همچون ساير مردم ايران خود را با قانون هماهنگ نكرده بودند و حجاب خود را كنار نگذاشته بودند و روحانيون نيز لباس روحانيت را از تن بيرون نياورده بودند، بلكه جو خفقان آور و رژيم استبداد آن روز مردم را وادار كرده بود كه زنان خود را در خانه‏ها حبس نمايند و كمتر در اجتماع ظاهر شوند.

روحانيون نيز كمتر وارد جامعه مى‏شدند و لذا عدم حضور آنها در اجتماعات سبب شده بود كه مأمورين رژيم بيان نمايند كه در امر كشف حجاب موفق بوده‏اند.

در ذيل برخى از اسناد اشاره شده در بالا آورده شده است:

سواد راپرت نظميه بوشهروزارت داخلهمورخه 15/11/1310

حكومت كل بنادر و جزاير خليج‏فارس ايران و دشتى و دشتستان

به حكومت كل بنادرنمره 5273

به طورى كه خاطر مبارك مستحضر است و قبلاً به عرض رسيده، سابق بر اين نسبت به اجراى قانون لباس متحدالشكل در بوشهر و بنادر چندان توجهى نشده بود و اكثر از اهالى از طبقات مختلفه به غير از يك عده معدودى، هنوز عبا و شال و قباى راسته و كلاه‏هاى قديمى را دارا بودند و اخيرا از پنج شش ماه قبل به اين طرف، با يك جديت تام و تمامى و بدون تظاهرات، با حالت متانت و نزاكت هم اجراى قانون شده و هم اينكه تمام طبقات بدون اكراه و تأمل (به خودى خود حسن استقبال كرده و با كمال رغبت و بروز احساسات نسبت به ترقيات مملكتى كه در سايه توجهات ملوكانه ارواحنا فدا روز به روز وسايل پيشرفت و جريان در تزايد است، عموما تغيير لباس داده‏اند و اشخاصى كه اهل علم و منبر بوده) طبق مقررات قانون تحصيل جواز نموده و عده زيادى از معممين هم مشمول فقرات مذكوره نبودند، تغيير لباس داده‏اند و به طورى است كه فعلاً من حيث المجموع قضيه به طور ... و رضايت بخش در بوشهر عملى شده و هم چنين در شهرهاى برازجان و ديلم و گناوه كه از توابع بوشهر است، نيز اجراى قانون مزبور به عمل آمده و به طور كلى تغيير لباس داده است... .

محرمانه26/11/1314

رياست وزراء حكومت بنادر رمزا راپورت مى‏دهد كه موضوع نهضت در بوشهر خوب پيشرفت نموده و ديگر يك نفر با چادر در آنجا ديده نمى‏شود.

از طرف وزير داخله

استاندارى هفتمتاريخ 27/1/1318

محرمانهشماره 1102

وزارت كشور

وضعيت دشتى و دشتستان و برازجان و جريان آنها به طورى كه اطلاع حاصل كرده‏ام همان اوضاع قديمه كهنه، سارى و جارى و نسبت به مقررات امروزه در آن حدود با تنفذات محلى و وجود اسماعيل نام كه از علماء آنجا است، اقداماتى از حيث رفع حجاب و اتحاد شكل و ساير اوامر ميسر نشده است و همان آخوند بازى و راه انداختن هو و جنجال و سلب آسايش از رعيت جوكار و عدم پيشرفت در امور فلاحتى و به موقع نرسيدن دستورات كشاورزى در اثر نفوذ متنفذين محلى (همان خانهاى قديمه) ادامه دارد. متمنى است در اين موضوع بذل توجه خصوصى فرموده و از نتيجه تعليمات و دستوراتى كه در جلوگيرى از متنفذين و به صورت درآمد اين محال به صورت ساير دهستانها صادر خواهند فرمود، اين بنده را مستحضر فرمايند.



منابع