ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

دوره پهلوی اول در استان آذربایجان شرقی

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

پرش به: ناوبری, جستجو

قبام شیخ محمد خیابانی

شيخ محمد خيابانى يكى از روحانيون برجسته تاريخ ايران است كه در برابر استبداد و استعمار تا بذل جان ايستادگى نمود.

آنچه كه تاريخ را در مقابل دوران زندگى سراسر مبارزه خيابانى به تحسين واداشته، اين است كه على‏رغم كثرت دشمنان و قلت ياران، اين روحانى، چون سدى مرصوص در برابر قراردادهاى ننگين وطن فروشى و اولتيماتوم‏هاى ابرقدرت‏هاى زمان خود (روس و انگليس) پايدارى نموده و با ضربات كوبنده‏اى كه نشأت گرفته از ايمان و عشق به اسلام و ايران بود، استعمارگران را در تعقيب اهداف شومشان ناكام گذاشت. خيابانى در انقلاب مشروطيت، به زندگى سياسى وارد شده و در زمانى كه قواى استبداد و ارتجاع محمدعلى شاه دور تا دور تبريز را محاصره كرده و مردم شهر را به جرم دفاع از مشروطيت و آزادى و كيان اسلام، هدف قرار داده بودند، تفنگ بر دوش، همراه آزادى‏خواهان مسلمان آذربايجان با نيروهاى استبداد و ضد مشروطه به جنگ برخاست.

وى علاوه بر دفاع مسلحانه، مسئوليت حفظ روحيه و تحريك مجاهدين را بعهده داشت و با خطابه‏هاى شيرين و مهيج روح تازه‏اى در كالبد مدافعان آزادى مى‏دميد. با اينكه شيخ در سنين جوانى بود به سبب اظهار لياقت و شجاعت به عضويت انجمن ايالتى آذربايجان درآمد و زمانى كه محمدعلى شاه به منظور سركوبى آزادى خواهان و تثبيت نظام استبداد، از دولت فرانسه وام درخواست كرده بود، به پيشنهاد وى، تلگرافى از طرف انجمن تبريز به مجالس سنا و شوراى ملى فرانسه مخابره گرديد كه: «در غيبت مجلس شوراى ملى ايران هيچگونه وامى را ملت ايران نخواهند پذيرفت».

بعد از شكست استبداد صغير و فرار محمدعلى شاه، مجلس شوراى ملى مجددا افتتاح گرديد و در دوره دوم مجلس خيابانى با اكثريت آراء به نمايندگى مردم آذربايجان انتخاب شد. وى از همان ابتدا در سال 1329 ه .ق دولت متجاوز روسيه از وضع آشفته ايران استفاده كرده و اولتيماتوم معروف خود را كه حاكى از تسلط رسمى روس‏ها بر شمال و تجزيه ايران بود به مجلس داد. با اينكه وثوق الدوله نمايندگان مجلس را براى موافقت با مفاد اولتيماتوم در فشار گذاشت ولى شيخ محمد خيابانى به عنوان وكيل ملت با سخنرانى آتشين خود در مجلس شوراى ملى خطاب به نمايندگان گفت:

«ارزش زندگى موقعى است كه انسان سربلند و شرافتمند زندگى كند وگرنه مرگ بهترين نعمت است بر انسانى كه نمى‏تواند به زير بار ننگ وطن فروشى و خيانت برود».

به دنبال پيروزى بلشويكها در روسيه (1917 م)، قواى ارتش روس از ايران خارج گرديده و پس از شكست عثمانى‏ها در جنگ بين الملل اول، نيروهاى عثمانى نيز آذربايجان را تخليه كردند.

در اين زمان استعمارگر پير انگليس از فرصت استفاده كرد و بى سر و صدا قرارداد ننگين 1919 را كه تضمين كننده همه منافع ظالمانه امپراطورى بريتانيا بود بر دولت ايران تحميل نمود.

مقارن با اين جريان سياسى، انتخابات دوره چهارم مجلس برگزار گرديد و على‏رغم توطئه، تهديد و تقلب دولت مركزى، خيابانى در تدارك تشكيل فراكسيونى در برابر قرارداد وطن فروشانه 1919 بودند كه نوكران اجانب براى جلوگيرى از اين اقدام ملى، دو تن از افسران سوئدى را با يك دسته از مزدوران وطن فروش براى نابودى آزادى‏خواهان و ترور آنان مأمور ساختند.

اما قبل از اينكه نقشه وثوق الدوله به مرحله اجرا گذاشته شود، در 16 فرودين ماه 1299 ه .ش، قيام سراسرى مردم آذربايجان به رهبرى خيابانى با هدف اعتراض به قرارداد وطن فروشانه 1919 آغاز شد.

قيام شيخ محمد خيابانى همه شهرهاى آذربايجان را فرا گرفت و وى نام آزادستان را بر آذربايجان ايران نهاد.

لازم به ذكر است كه انتخاب اين نام به جهت استفاده پان تركيستهاى قفقاز (حزب مساوات) از نام تاريخى آذربايجان بر منطقه ترك نشين قفقاز بوده كه شيخ با آگاهى از مقاصد توسعه طلبانه پان تركيستهاى عثمانى و قفقاز، بدين كار اقدام كرد.

در صبحگاه هجدهم فرودين 1299 ه .ش مردم تبريز به دستور شيخ محمد خيابانى، به شهربانى حمله كرده و آزادى‏خواهان را آزاد ساختند.

خيابانى، به حاكمان اجنبى و نمايندگان حكومت وثوق الدوله اخطار نمود كه تبريز را ترك كنند و با خروج آنها تبريز به دست آزادى‏خواهان افتاد و خيابانى مسئوليت اداره شهر را به عهده گرفت.

با گسترش قيام تبريز به ديگر شهرهاى آذربايجان، همه شهرها و بخش‏هاى استان، تحت حاكميت خيابانى قرار گرفت.

بعد از سقوط دولت وثوق الدوله و فرار او به اروپا، مشيرالدوله از طرف احمد شاه به نخست وزيرى منصوب شد. وى مخبرالسلطنة حيله‏گر را بدون سرباز و سلاح به حكمرانى آذربايجان فرستاد.

مخبرالسلطنة از راه مذاكره با خيابانى، وارد شد و از او خواست كه دولت مركز را به رسميت بشناسد و دست از شورش بردارد، ولى خيابانى دست رد بر سينه او زد و مخبرالسلطنة رياكار كودتاى خزنده‏اى بر عليه قيام مردم تبريز طراحى نمود و با هماهنگى قزاق‏ها آنرا به مرحله اجرا درآورد. سرانجام در 22 شهريور 1299، زمانى كه نيروهاى خيابانى در قره‏جه داغ با اشرار امير ارشد مشغول نبرد بودند و نيروى كمى در تبريز مانده بود، با يك شبه كودتا كه به وسيله قزاقان به فرماندهى مخبرالسلطنه انجام گرفت، عالى قاپو (ستاد قواى شيخ) را تسخير كرده و خانه خيابانى را غارت نمودند. سپس شيخ را به شهادت رساندند و بدين ترتيب مشعل بزرگ آزادى ايران خاموش گرديده و مسير كودتاى اسفند 1299 عوامل انگليس (سيد ضياء و رضاخان) هموار شد.

قانون اتحاد شكل لباس

با توجه به موقعيت جغرافيايى و نقش موثر آذربايجان و تبريز در نهضت مشروطه، روحانيون اين منطقه زودتر از ساير نقاط وارد درگيريهاى سياسى ـ اجتماعى شدند و بسيارى از آنها پس از پى بردن به ماهيت مشروطه طلبان، از امور سياسى ـ اجتماعى كنار كشيدند. اين انزوا به مفهوم بى اعتنايى و بى تفاوتى همه روحانيون آذربايجان به سرنوشت مردم نبود، بلكه چهره‏هاى برجسته روحانيت اين ديار همچون آيت الله ميرزا صادق تبريزى و سيد ابوالحسن انگجى همزمان با قدرت يابى رضاخان، ماهيت ضد دينى او را افشا كردند و پس از سلطنت او نيز با اقدامات ضد اسلامى دست گماشتگان رژيم به مقابله برخاستند.

از ابتداى سال 1308 قانون تغيير لباس به مرحله اجرا درآمد و مردم با مراجعه به منازل روحانيون به كسب تكليف در اين باره پرداختند وقانون اتحاد شكل شامل طلاب نيز شد. يكى از روحانيون خوى در نامه‏اى به ميرزا صادق‏آقا از رهبران مبارزه عليه رضاخان در تبريز چنين نوشت: «بسم‏ا... تعالى و له‏الحمد. حضور باهرانور مبارك حضرت مستطاب آيه‏ا... آقا ميرزا صادق دامة افاضاته (خط خوردگى) خاك نكبت بر سر و لباس مذلت در بر كرده يا لها من مصيبته ما اعظمها على المسلمين، خانه دين خراب، جگر عالم كباب شود. از استماع اين خبر اهالى... فعلاً جز از گريه و عزادارى چاره نمى‏دانند و هر ساعت منتظر صدور تكليف شرعى از ناحيه آن وجود مقدس هستند.»

اما به هر ترتيب نهضت روحانيون آذربايجان سريعا سركوب شد كه علت آن هم عدم حمايت همه جانبه مردم از آنان بود و حتى گفته شده كه به هنگام هجوم پليس به خانه ميرزا صادق آقا، مردم از ترس جانشان از ايشان اعلام بيزارى و تنفر جستند. پس از دستگيرى، ميرزا صادق آقا به سنندج و آيت الله انگجى به سمنان تبعيد شدند. گروه ديگرى از روحانيون درگير در اين نهضت نيز به اطراف اردبيل تبعيد شدند و گروهى فرار كرده و مخفى شدند.

البته در اين زمان علمايى مانند حاج ميرزا خليل آقا مجتهد كه از علماى نجف از جمله آخوند خراسانى اجازه اجتهاد داشت، نيز در تبريز حضور داشت. ايشان معتقد بود كه علما بايد فقط به امور روحانى اشتغال ورزيده و جز در مواقع ضرورى در امور سياسى دخالت نكنند. آنچه وى را به دين اعتقاد كشانده بود همانگونه كه خود بيان داشته، تجربيات دوران مشروطه و چگونگى رفتار مردم با پدرش (ميرزا حسن آقا مجتهد) و ساير روحانيون مانند شيخ فضل الله نورى و شيخ محمد خيابانى بود.

واقعه كشف حجاب

همزمان با بازگشت رضاشاه از تركيه و دستور كشف حجاب در سال 1314 به تمامى كشور، مردم متدين آذربايجان كه متوجه نقشه خائنانه رضاشاه شده بودند به خاطر داشتن تعصب نسبت به نواميس خود براى ايفاى وظيفه خود در مقابل اين بى‏شرمى آشكار، به منزل علما و روحانيون شهر پناه برده و از آنان كسب تكليف كردند.

رژيم كه متوجه خطر شده بود با كمال شقاوت و بى‏رحمى به سركوب مردم و علما پرداخت ولى على‏رغم اين تمهيدات، مقاومت‏هاى مردمى حتى در سطح مأموران، در برابر اين قانون ادامه داشت، به يك گزارش در اين زمينه توجه مى‏كنيم:

[استاندارى آذربايجان شرقى به رياست وزراء، 19 بهمن 1316]

محرمانهوزارت داخله، استاندارى آذربايجان شرقى،شماره: 953

مستقيمتاريخ: 19/11/1316

رياست وزراء ـ چند ماه قبل گزارش محرمانه به عرض رساندم كه در بعضى از شهرها و قصبات و قراء آذربايجان نهضت نسوان به خوبى پيشرفت ننموده و استدعا كرده بودم كه به مامورين شهربانى و امنيه دستورهاى موكدى صادر فرمايند. در نتيجه توجهات مبذوله و دستورهايى كه از ادارات مذكور به مامورين خودشان داده شده و مراقبت مستمرى كه بنده حسب الوظيفه در اين راه نموده و مى‏نمايم، اين موضوع به خوبى پيشرفت نموده و از همه جا اخبار خوب مى‏رسد و اگر دو سه نقطه تا به حال مانده باشد تا اول سال نو به كلى خاتمه خواهد يافت. لكن موضوعى كه بايد به عرض برسانم اين است كه متاسفانه مامورين دولتى در تبريز و ساير نقاط آن طورى كه بايد و شايد اظهار علاقه به اين موضوع مهم اجتماعى نمى‏نمايند.

مثلاً در جشن 17 دى كه اختصاص به اين امر دارد و طرف توجه ذات مقدس ملوكانه است، با وجود دعوت اداره معارف و تاكيدات استاندارى باز غالب رؤساى ادارات دولتى به عذرهاى غيرموجه حاضر نشده و يا در صورت حضور تنها آمده بودند و در بسيارى از شهرها به طورى كه گزارشهاى محرمانه رسيده همين وضعيت بوده است.

بديهى است كه وقتى اهالى و تجار و اصناف متعصب اينجا اين رفتار را از رؤساى ادارات دولتى ببينند، آنها هم سست شده و اگر يك دفعه حاضر شوند دفعات ديگر شانه خالى مى‏كنند.

به طور كلى رؤساى ادارات دولتى در اينجا كمتر جنبه اجتماعى دارند و غالبا از حضور در محافل و مجالس سخنرانيها و نمايشهاى اخلاقى كه انجمن ادبى و كاركنان معارف تشكيل مى‏دهند و در كلوب و غيره كه وسيله معاشرت تماس با اهالى و تربيت و تشويق آنها است خوددارى دارند و هر قدر بنده راهنمايى و دلالت مى‏كنم و تاكيد مى‏نمايم مفيد فايده نمى‏شود ... .

استاندار آذربايجان شرقى [امضاء]: كاظمى

[حاشيه]: بخشنامه به وزارتخانه‏ها داده شود كه به مأمورين خود در آذربايجان شرقى دستور دهند حضور در اينگونه مجالس از وظايف مأمورين است. هر كدام حضور نيابند منفصل و از خدمت دولت محروم خواهد بود. رونوشت براى اطلاع استاندار فرستاده شود. 28/11/16 به هر حال قانون كشف حجاب تا پايان حكومت رضاشاه در شهريور 1320 ه .ش ادامه داشت و با سقوط رضاشاه، زنان مسلمان و شجاع آذربايجان توانستند با حجاب دلخواه در صحنه حاضر شوند و مجالس روضه‏خوانى و ذكر مصيبت خامس آل عبا عليه‏السلام نيز برقرار گرديد.



منابع