ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

دوران جمهوری اسلامی در استان سیستان و بلوچستان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

پرش به: ناوبری, جستجو

محتویات

دوران جمهوری اسلامی

استان سيستان و بلوچستان به لحاظ مجاورت بامرز و حوادث تاريخى و تركيب جمعيت و مذهبى آن در دوران رژيم گذشته مورد مراقبت دستگاه و سازمان امنيت قرار داشت و به خاطر بدى آب و هواى و كويرى بودن آن در رژيم گذشته به عنوان تبعيدگاه علماء و بزرگان قرار داشت.

چنانچه در تاريخ 23 آذر 1356 رهبر فرزانه انقلاب اسلامى به سه سال اقامت اجبارى در شهرستان ايرانشهر محكوم گرديد و ديگر بزرگان نيز كم و بيش دوران تبعيد خود را در شهرهاى اين استان سپرى كرده‏اند.

تبعيد رهبر بزرگوار انقلاب و ديگر بزرگان به اين استان باعث رفت و آمد دوستان انقلاب و مبارزين جهت ديدار با آنان و وجود آنان باعث آگاهى عمومى مردم منطقه به ماهيت رژيم و وحشت رژيم گرديد چنانچه در يكى از اسناد ساواك در اين باره چنين آمده است:

«با توجه به اين نكته كه تعدادى ازروحانيون، طلاب و افراد عادى متعصب مذهبى ساكن نقاط مختلف كشور به ويژه مشهد و قم مستمرا براى ملاقات روحانيون محكوم به اقامت اجبارى به حوزه استحفاظى آن سامان وارد مى‏گردند و احتمال دارد حامل پيامهاى سؤ، اعلاميه، نشريات و كتب مضره باشند، لذا دستور فرمائيد با همكارى سازمانهاى انتظامى ترتيبى اتخاد شود تا ياد شدگان به نحو غير محسوسى شناسايى و تا حد امكان اعمال و رفتار آنان تحت مراقبت قرار گرفته و نتيجه در هر مورد به اين سازمان اعلام گردد. ضمنا بديهى است كه مراقبت از خود محكومين در درجه اول اهميت قرار دارد».

سال 1356 ه .ش سال شكوفايى انقلاب و استمرار حركت مردم گرديد و چهره ايران را دگرگون ساخت.

بالطبع شهرهاى استان سيستان و بلوچستان نيز از اين قاعده مستثنى نماند. پس از شهادت حاج آقا مصطفى خمينى، روحانيون زاهدان در اولين اقدام با تجمع در منزل آقاى كفعمى نسبت به برگزارى مجلس ترحيم اقدام نمودند.

آقاى كفعمى در اعتراض به حوادث قم از برگزارى نماز جماعت خوددارى كرد.

با فرارسيدن سيزده نوروز 1357 آقاى كفعمى براى اينكه مردم مراسم سيزده بدر را انجام ندهند آنها را به مسجد جامع دعوت و در آنجا عليه نظام شاهنشاهى سخنرانى نمود.

در تاريخ 10 شهريور 1357 در زاهدان نيز همچون شهرهاى ديگر تظاهرات گسترده‏اى برپا شد.

در تاريخ 27/7/1357 دانشجويان دانشسراى عالى و دانشگاه بلوچستان و دانش‏آموزان با تعطيلى مراكز آموزشى در خيابان‏هاى شهر دست به تظاهرات زدند.

در 2 بهمن ماه 1357 در پى تظاهرات با شكوه مردم، چماق به دستان رژيم در زاهدان مانع از تظاهرات آرام راه‏پيمايان شدند.

در اين روز در حالى كه در حدود سه هزار نفر از مردم عكس‏هايى از امام خمينى و شهدا را در دست داشتند به راهپيمايى پرداختند.

در مسير راهپيمايى چماق به دستان شعار جاويد شاه مى‏دادند و به راهپيمايى مردم حمله كردند. مأموران انتظامى با دخالت در ماجرا از ادامه درگيرى جلوگيرى كرده و چماق به دستان رژيم، شيشه اكثر ادارات دولتى مغازه‏ها را شكستند و مأمورين نيز به شليك تير هوايى و گاز اشگ‏آور به سوى راهپيمايان پرداختند. راهپيمايان سپس به سوى مسجد جامع شهر رفته و پس از بر پايى نماز متفرق شدند.

در تاريخ 17 بهمن‏ماه 1357 مردم ايران به دعوت امام خمينى دست به راهپيمايى عظيمى در سراسر كشور مى‏زنند.

در اين روز در زاهدان درگيرى ايجاد مى‏شود و با حمله دژخيمان رژيم چند نفر به شهادت مى‏رسند.

عاقبت مبارزات مردم ايران به نتيجه مى‏رسد و مردم استان با شنيدن خبر پيروزى انقلاب در روز 22 بهمن 1357 به خيابانها ريخته و نقل و شيرينى توزيع كردند.

حوادث سياسى از پيروزى انقلاب اسلامى تاكنون

1ـ طرح ضد انقلاب براى ايجاد اختلافات ايلى و مذهبى در استان

با پيروزى انقلاب اسلامى ايران نخبگان غير بلوچ و ضد انقلاب با عنوان حق خود گردانى اقليت در ايران و طرح سنّى و شيعه پا به منطقه سيستان و بلوچستان گذاردند.

هدف اصلى آنها جلب حمايت مردم بلوچستان و بسيج بلوچ‏ها براى شركت در حركت‏هاى سياسى عليه حكومت مركزى و انقلاب اسلامى بود. در اولين گام آنان سعى داشتند تا حمايت بلوچ‏ها و به ويژه تحصيل كردگان آنان را بدست آورند.

هاريسون كه در همين سال از بلوچستان ايران ديدار كرد، مى‏نويسد:

«نمايندگان سازمان چريكى فدائيان پيكار و مجاهدين خلق مخفيانه به بلوچستان سفر مى‏كردند تا شيوه‏هاى فعاليت مؤثر در منطقه را بررسى كنند».

دو گروه ماركسيستى فداييان و پيكار از ساير گروه‏ها فعال‏تر بودند. گذشته از اين دو سازمان چپ گراى سياسى، گروهى از طرفداران نظام سلطنتى نيز از بلوچستان و برخى گروه‏هاى سياسى بلوچ در عمليات مسلحانه عليه دولت استفاده مى‏كردند.

سازمان‏هاى سياسى چپ گراى مستقر در مركز كه غالبا هم تحت كنترل شيعيان و فارس زبان‏ها بودند، نخبگان بلوچ را تشويق و به آن‏ها كمك مى‏كردند تا حركت‏هاى سياسى خود مختار طلبانه را در بلوچستان سازماندهى كنند. آنها همچنين از بلوچ‏ها خواستند تا در «شوراى خلق‏هاى ايران» كه در تابستان سال 1358 در مهاباد تشكيل شده بود شركت كنند.

مهم‏ترين گروه چپ گراى بلوچ، يعنى «سازمان دمكراتيك مردم بلوچستان»، از حمايت‏هاى گسترده سازمان فداييان خلق در مركز برخوردار بود. اين گروه بلوچ با ماركسيست‏هاى ايرانى نيز همكارى و همراهى مى‏كرد.

«سازمان دمكراتيك خلق بلوچستان» را تعدادى از اعضا و هواداران بلوچ فداييان خلق و پيكار تشكيل داده بودند و بسيارى از فارس زبان‏هاى شيعه در آن عضويت داشتند.

رحمت حسين‏بور رهبر «سازمان دمكراتيك خلق بلوچستان» با اعضاى برجسته سازمان‏هاى ماركسيستى غير بلوچ در تهران روابط نزديكى داشت. فداييان خلق و پيكار شاخه بلوچى خود را كه در واقع شاخه استانى آن‏ها بود به ترتيب تحت عنوان «ستاره سرخ» (بامى استار) و «نبرد بلوچ» در بلوچستان تشكيل دادند.

چپ گرايان غير بلوچ با سازمان دهى و ايجاد محافل فرهنگى و انتشار نشريات ادوارى انديشه خود مختارى بلوچ را طرح و تبليغ مى‏كردند. مثلاً فداييان به همين منظور در زاهدان مؤسسه‏اى به نام «كانون سياسى ـ فرهنگى خلق بلوچ» تشكيل دادند كه هدفش طرح و تبليغ انديشه هويت قومى بلوچ در برابر فارس‏ها بود.

انتشار نشر كوكر (ندا) ارگان نيروهاى ماركسيست و نشريه ماهانه گراند (عظيم) ويژه نظريه‏هاى انقلاب از جمله فعاليت‏هاى تبليغاتى نيروهاى چپ گراى فوق بود. طرفداران نظام سلطنتى نيز بلوچستان را منطقه مساعدى براى فعاليت‏هاى خود عليه رژيم اسلامى يافتند.

گروه‏هايى مانند «شوراى مقاومت ملى» به رهبرى شاهپور بختيار، تشكّل‏هاى مسلح مخالف در ميان طوايف بلوچ به وجود آوردند. آنها سرداران بلوچ را، كه در زمان شاه از امتيازات فراوانى برخوردار بودند حمايت مى‏كردند و حامى سازمان‏هاى خود مختارى طلب بلوچ نيز بودند، اما هدف اصلى احياى نظام سياسى سابق و منافع اجتماعى، سياسى و اقتصادى خودشان بود.

به دليل غلبه ساختارهاى طايفه‏اى در بلوچستان، سازمان‏هاى سياسى تحت رهبرى رؤساى طوايف بلوچ از سازمان‏هاى ماركسيستى نفوذ بيشترى داشتند و به همين سبب گروه‏هاى سياسى داراى سابقه ايلى در فعاليت‏هاى ضد دولت در بلوچستان نقش بيشترى ايفا كردند. از ميان اين گروه‏ها، دو گروه «پيشمرگ بلوچ» و «جبهه وحدت بلوچ» را كه با يكديگر همكارى نزديك داشتند سردارها و رؤساى بلوچ وفادار به رژيم پيشين رهبرى مى‏كردند. اين گروه‏ها از نظر مالى و نظامى تحت حمايت گروه‏هاى سلطنت طلب نظير «شوراى مقاومت ملى»، «جبهه نجات ايران» (به رهبرى على امينى) و ساير سلطنت طلبان طرف‏دار رضا پهلوى بودند.

طبق برخى گزارش‏ها، افسران سابق ارتش شاه، فرماندهى جناح نظامى اين گروه‏هاى بلوچ را به عهده داشتند. اين تشكل‏هاى بلوچ و سلطنت طلب به ويژه در دامن زدن به اختلافات ميان شيعه و سنى در بلوچستان فعال بودند و با اين شيوه نارضايتى مذهبى بلوچ‏ها را تشديد مى‏كردند.

به طور خلاصه بايد گفت كه ظهور حركت‏هاى محلى ـ قومى در بلوچستان ايران تا حدى نتيجه فعاليت‏هاى سياسى نخبگان سنتى و تحصيل كرده شهرى بلوچ بوده است كه از ايل زدايى و سياست‏هاى تمركز گرايانه دولت مدرن ناخشنود بودند. در كنار نخبگان بلوچ، نخبگان غير قومى و غير بلوچ نقش مهمى ايفا كردند. آن‏ها به نخبگان شهرى تحصيل كرده و طايفه‏اى در تشكيل سازمان‏هاى سياسى خاص خود كمك كردند و با استفاده از تفاوت‏هاى مذهبى و زبانى، بلوچ‏ها را به حمايت از اهداف سياسى خود تشويق نمودند.

با اين حال، بايد گفت كه نخبگان غير قومى غالبا در انديشه گسترش قدرت و منافع سياسى و مادى در مبارزه عليه دولت مركزى بودند تا خود مختارى بلوچستان و عاقبت تمامى ترفندهاى دشمنان با هوشيارى مردم و مسئولين خنثى گرديد و هوشيارى حضرت امام(ره) در وحدت اسلامى راه را بر هر گونه توطئه دشمن بست.

نقش احزاب و گروهكهاى سياسى

از اواسط سال 1357 ه .ش بلوچستان ايران ازنظر سياسى آرام و فاقد تشكل‏هاى سياسى بود و بلوچها ناظر و پيگير حوادث سياسى در تهران بودند، اما نقشى چندان فعال در حوادثى كه منجر به سقوط شاه شد، ايفا نكردند. وقوع انقلاب اسلامى كه اقتدار دولتى را موقتا تضعيف كرد، منجر به ظهور چند سازمان سياسى بلوچ شد. به استثناى حزب اتحاد المسلمين كه تشكلى مذهبى و نيمه سياسى بود، گروه‏هاى سياسى ديگر گرايش‏هاى قومى و چپ گرايانه داشتند و از حمايت مردمى چندانى برخوردار نبودند.

حزب اتحاد مسلمين تحت رهبرى مولوى عبدالعزيز ملازاده، بيشتر نماينده مذهبى بلوچ‏هاى «اهل سنت» در ايران بود تا بيانگر گرايش‏هاى سياسى و محلى بلوچ‏ها مولوى عبدالعزيز كه نماينده بلوچستان در مجلس شوراى اسلامى ايران بود، به پيروان خود دستور داد تا در فروردين 1358 به استقرار جمهورى اسلامى ايران رأى دهند، اما در رفراندوم مربوط به قانون اساسى جمهورى اسلامى در آذر 1358 شركت نكرد، زيرا در آن تشيع به عنوان مذهب رسمى كشور اعلام شده بود.

حزب اتحاد مسلمين در آغاز به نظام اسلامى ايران خوش بين بود و مولوى عبدالعزيز، بر خلاف شيخ عزالدين حسينى در كردستان، از گروه‏هاى مخالف ضد رژيم در بلوچستان حمايت نكرد. او در فروردين 1358 با امام خمينى ملاقات كرد و به بلوچ‏ها گفت: «همه خواسته‏هاى شما پذيرفته شده است».

مولوى همچنين از بلوچ‏ها خواست در انتخابات رياست جمهورى در دى ماه 1359 شركت كنند. حزب او در حوادث خشونت بار زاهدان در آذر 1358 در اعتراض به قانون اساسى جمهورى اسلامى نقشى نداشت.

اين حزب، على رغم برخى اختلاف نظرها با مركز، از اتخاذ يك موضع راديكال در قبال دولت مركزى اجتناب كرد. گروه كوچكى از مولوى‏ها تحت رهبرى مولوى نظر محمد و مولوى امان الله در اواخر 1358 به دليل سياست‏هاى مولوى عبدالعزيز از حزب جدا شدند.

پس از حوادث اواخر سال 1358، بلوچستان شاهد خشونت‏هاى سياسى ضد دولتى نبود. چند گروه چپ گراى محلى در سالهاى اول انقلاب در بلوچستان وجود داشتند كه بيشتر به سازمان‏هاى چپ گرا و ماركسيست در تهران وابسته بودند. «سازمان دمكراتيك مردم بلوچستان» كه تحت رهبرى مهندس رحمت حسين بور قرار داشت، طرفداران دو گروه ماركسيست فداييان خلق و پيكار و نيز تعدادى از روشنفكران غير حزبى را دور خود جمع كرده بود.

اين گروه براى مدت كوتاهى با نشريه‏اى به نام مكران به زبان بلوچى به سردبيرى خالدداد آريا همكارى مى‏كرد. مكران سعى در احياى زبان بلوچى و ادبيات آن را داشت و اعلام كرد كه به همه بلوچ‏ها در پاكستان، افغانستان و شوروى، كشورهاى خليج فارس و ايران تعلق دارد.

يك گروه كوچك ديگر به نام «كانون سياسى ـ فرهنگى خلق بلوچ» در سال 1358 در زاهدان فعاليت مى‏كرد اين گروه كه داراى سازماندهى بسيار ضعيفى بود، بيشتر با دانشجويان بلوچ در دانشگاه سيستان و بلوچستان و نيز با اتحاديه‏هاى دانشجويان بلوچستان پاكستان رابطه داشت.

به هر حال اين گروه‏هاى همانند حزب مولوى عبدالعزيز از حمايت مردمى گسترده برخوردار نبودند.

برخى گروه‏هاى مسلح نيز در اوايل دهه 1360 در مناطق طايفه‏اى بلوچستان ايران فعاليت داشتند. گروهى به نام «جبهه آزادى بخش بلوچستان» به رهبرى رحيم زردكوهى خود را ادامه دهنده راه جمعه خان در دهه 1340 مى‏دانست. اين گروه در درگيرى با پاسداران انقلاب از هم پاشيد.

گروه ديگرى به نام «پيشمرگ بلوچ» توسط امان الله بركزايى سازماندهى شد. او يك اشراف زاده بلوچ و از اعقاب دوست محمد خان بود و قبل از انقلاب روابط مسالمت آميزى با شاه داشت. اين گروه سعى كرد با جبهه وحدت بلوچ، گروه ديگرى كه پايگاه طايفه‏اى داشت، متحد شود، اما موفق به اين كار نشد.

چند تن از سرداران بلوچ كه با شاه همكارى نزديك داشتند، نظير كريم بخش سعيدى، عضو مجلس شوراى ملى، به آمريكا و ديگر قدرت‏هاى غير كمونيستى نزديك شدند تا در سالهاى 1358 و 1359 مبارزات چريكى در بلوچستان ايران به راه اندازند.

بر اساس يك گزارش چندان تأييد نشده، تا سال 1361 حدود سه هزار بلوچ «كه گرايش‏هاى تجزيه طلبانه داشتند»، از مرز گذشتند و به پاكستان رفتند.

يك گروه ماركسيست جديد ايرانى در پاكستان به نام بلوچ راجه زورمبش (جنبش مردم بلوچ) توسط عناصر طرفدار مسكو در سازمان دمكراتيك مردم بلوچستان (كه توسط دو گروه چپ گراى سازمان چريكهاى فدايى خلق و سازمان پيكار در راه آزادى طبقه كارگر تشكيل شده بود) تشكيل و خواستار «شناسايى حق خود گردانى براى تمام خلق‏هاى ايران و از جمله حق جدايى» در يك ايران «فدرال و سوسياليست» شد.

اين گروه‏ها همه مخفى بودند و در واقع با استحكام قدرت دولت انقلابى در تهران از صحنه ناپديد شدند و به دليل برخوردار نبودن از حمايت مردمى، هرگز قادر نشدند قدرت دولت را در بلوچستان به مخاطره بيندازند. روى هم رفته، اهميت گرايش‏هاى سياسى بلوچ‏ها در ايران هرگز به پاى اهميت آن در پاكستان نرسيد.

گروه‏هاى جديد سياسى و چپ گرايى كه بعد از سال 1357 تشكيل شدند، محافل كوچكى از نخبگان بودند كه به دليل گرايش‏هاى ضد مذهبى يا ارتباط با بيگانگان از حمايت مردم برخوردار نشدند.

برخى از اين گروه‏ها توسط سردارهاى سابق بلوچ كه با رژيم شاه همكارى مى‏كردند و نتوانستند بودند خود را با محيط انقلابى جديد كشور وفق دهند سازماندهى شدند.

شايان ذكر است كه درگيرى‏هاى پراكنده مسلحانه ميان پاسداران و ژاندارمرى ايران و بلوچ‏ها اهميت سياسى نداشته است. اين حوادث اغلب نتيجه فعاليت‏هاى قاچاقچيان مسلح مواد بوده است.

هر چند هنوز نيز آثارى از فعاليت گروههاى سياسى و تشكل‏هاى منطقه‏اى در سطح استان مانند: منافقين، گروههاى چپ، سازمان متحد بلوچ (يوپ)، سازمان دانشجويى بلوچ (B.S.O)، انجمن فرهنگى تحقيقى بلوچ، جمعيت دفاع از حقوق اهل سنت ايران، مجلس اعلاى اهل سنت ايران، راج زرميش و گروهك فرقان مشاهده مى‏شود.

نماز جمعه

با پيروزى انقلاب اسلامى و به موازات استقرار نهادهاى انقلاب در سيستان و بلوچستان، مردم اين استان خواستار احياى و تقويت سنت حسنه نماز جمعه شدند و حجت‏الاسلام عبادى از جانب امام خمينى به عنوان امام جمعه زاهدان منصوب شد و تا به حال بزرگان ديگرى از تشيع و اهل سنت به اقامه نماز جمعه مى‏پردازند و سنگرهاى نماز جمعه در هر جمعه حاضر حضور پرشكوه مردم است.

در حال حاضر از تعداد 227 نمازجمعه برگزار شده در استان 219 نماز جمعه مربوط به اهل سنت و 8 نماز جمعه مربوط به شيعيان است.

اسامى ائمه جمعه شيعه استان عبارتند از:

ايرانشهر: حجت الاسلام حسين ملكى ابرده،

چابهار: حجت الاسلام سيد محمد موسوى،

خاش: حجت الاسلام محمد حسين ميرى،

زابل: حجت الاسلام طباطبايى،

دوست محمد زابل: حجت الاسلام عليرضا سرحدى،

نيكشهر: حجت الاسلام احمد لطفيان،

زابل: حجت الاسلام محمود بيانى،

زاهدان: حجت الاسلام عباسعلى سليمانى،

زهك: حجت الاسلام ابراهيم لشگرى،

سراوان: حجت الاسلام قدير محمديان،

اسامى ائمه جمعه مشهور اهل سنّت استان عبارتند از:

زاهدان: عبدالحميد اسماعيل زهى، مسجد مكى؛ ابراهيم ريگى تودزيل، مسجد نورالعين؛ عبدالرؤف شه‏بخش، مسجد عربية التوحيد؛

يارمحمد رخشانى‏مهر، مسجد ناروقيه؛ نورمحمد ريگى، مسجد توحيديه،

خاش: حافظ محمدعلى شهنوازى،

ايرانشهر: فخرالدين ملازهى؛ عبدالصمدكريم‏زايى، مسجد حقانيه؛ عبدالحميد بزرگ‏زاده؛ عبدالحميد دافى،

چابهار: عبدالرحمان طازهى، مسجد جامع،

كنارك: احمد شباب، مسجد جامع،

سرباز: عثمان فقيرزاده، مسجد جامع،

نيكشهر: عبدالله وحيدى‏فر، مسجد جامع.

سراوان: عبدالصمد ساداتى، مسجد جامع نور؛ مصلح الدين اطهريان،

لوتك زابل: عبدالله حسنى زهى، مسجد جامع،

زابل: عبدالرشيد شاه بخش، مسجد جامع،

ميرجاوه: محمد ريگى.

دفاع مقدس

همزمان با آغاز جنگ تحميلى و تجاوز رژيم صدام به خاك كشور اسلامى، مردم سيستان و بلوچستان در حاليكه درگير با توطئه‏هاى گوناگون استكبار در داخل استان بودند وليكن مانند بسيارى از ملت سلحشور و ايثارگر راهى جبهه‏هاى جنگ شدند و دوش به دوش مردم ساير شهرها و نقاط كشور به نبرد با صداميان پرداختند.

در طول هشت سال دفاع مقدس و همچنين درگيرى با عناصر انقلاب در داخل استان سيستان و بلوچستان متجاوز 1624 شهيد از بهترين و فداكارترين جوانان پاسدار و بسيجى و قواى مسلح نظامى و انتظامى خود را تقديم اسلام و پاسدارى از انقلاب اسلامى ايران كرده است كه از اين تعداد 1289 نفر از شهدا شيعه و 335 نفر شهدا از برادران اهل سنت مى‏باشند.

اسامى تعدادى از سرداران و شهداى معروف استان عبارتند از:

رديفنام و نام خانوادگىآخرين مسئوليتمحل شهادتتاريخ شهادت

1ولى‏الله نيكبختمسئول جهاد استانخاش16/5/58

2رمضان احمدىفرمانده سپاه نيكشهرمحورايرانشهر6/9/58

3مرتضى كيوانداريانفرمانده عمليات سپاه زاهدانسوسنگرد26/8/59

4محمد تقى حسينىنماينده مردم زابلتهران7/4/60

5حميد قلنبرفرمانده ا.ط. منطقه6كرمان2/6/60

6عبدالعلى اكبرىفرمانده سپاه ميرجاوهميرجاوه2/7/60

7عزت الله شمگانىفرمانده محور دارخويينآبادان5/7/60

8احمدرضا عليزادهفرمانده سپاه نيكشهربستان17/10/60

9مجيد مختارىفرمانده گردانمهران8/5/62

10حسن امام دوستمعاونت محور عملياتىمريوان27/7/62

11جواد خيابانيانعضو شوراى مركزى جهادنيكشهر10/12/62

12سيد محمد خليل ثابتجانشين گردانايرانشهر6/1/63

13محمد على ميرزايىجانشين طرح و عملياتمجنون22/12/63

14رضا مُوذّنىفرمانده گردانفاو19/11/64

15محسن صغيرافرمانده گردان غواصنيكشهر21/11/64

16على اكبر ميرزايىفرمانده عملياتى بدرخاش10/7/65

17محمدكاظم حسينى‏زادهجانشين ا.ط.سپاهزاهدان10/9/65

18حسين‏عالىمسئول‏محورعملياتى‏لشكر41شلمچه9/10/65

19ميرقاسم ميرحسينىقائم مقام لشكر41شلمچه19/10/65

20حسن هراتى اسكندرىفرمانده گردانشلمچه5/12/65

21جواد كريمى طاهرىجانشين سپاه چابهارچابهار14/12/65

22محمدحسين‏كريمپورمسئول‏حزب‏جمهورى‏اسلامىشلمچه15/12/65

23احمد باقرىفرمانده سپاه چابهارمحورايرانشهر8/1/67

24عالى بهاروندفرمانده گروه عشايرگشت سراوان27/2/67

25محمود غزنوىجانشين گردانشلمچه24/3/67

26على لبسنگىفرمانده سپاه سراوانمحورسراوان15/7/68

27على‏مزارىنماينده‏امام‏دراخذ وجوهاتزاهدان18/3/69

28باب‏الدين ريگىمسئول گروه عشايرلاديز14/9/69

29رضا قدمىمسئول جهاد خاشخاش23/12/69

30عليرضا رضايى‏پورفرمانده قرارگاه انصارمحور زاهدان23/8/70

31ابوالفضل جهانزادهفرمانده گردانزاهدان5/9/70

32عباس ردانى‏پورفرمانده گردانزاهدان5/9/70

33محمود دولتى مقدمفرمانده گردانمحور زابل27/10/71

34محمدجندقيانفرمانده عمليات تيپ4نيكشهر6/8/ 73 35على معمارفرمانده قرارگاه تاكتيكىايرانشهر10/8/73

36عبدالرزاق نورى‏صفاامام جمعه موقت زاهدانمحور زاهدان15/8/73

37رجبعلى امينىفرمانده گردانايرانشهر10/10/73

38اسحاق رنجورى مقدمفرمانده سپاه پيشينپيشين24/11/73

39فيض محمد حسين‏برحوزه علميه سراوانگشت سراوانـ

مشاركت سياسى

استان سيستان و بلوچستان يكى از استان‏هاى مهم و قابل تأمل از لحاظ مسايل سياسى و بويژه امر انتخابات محسوب مى‏شود. در شرايط جديد حاكم بر كشور كه توسعه سياسى و فرهنگى با گسترش مشاركت عمومى در چارچوب قانون اساسى و منويات مقام معظم رهبرى در آن مدنظر واقع گرديده، مردم بيش از پيش متوقع و منتظر بهبود وضعيت خويش در تمام ابعاد مى‏باشند و شايد به جرأت بتوان گفت كه ابعاد توسعه سياسى طى سه سال گذشته در ميهن اسلامى بخصوص در انتخابات اولين دوره شورهاى اسلامى و انتخابات ششمين دوره مجلس شوراى اسلامى مويد اين ادعا مى‏باشد.

انتخابات در دوره‏هاى مختلف استان بيانگر روند رشد صعودى مشاركت مردم در راه كشور مى‏باشد. در انتخابات اولين دوره مجلس شوراى اسلامى تنها 5/22 درصد واجدين شرايط، در دوره دوم مجلس شوراى اسلامى 8/31 درصد در انتخابات شركت نموده‏اند كه نسبت به دور اول حدود 10 درصد افزايش داشته است.

در سومين دوره مجلس 7/46 درصد، در چهارمين دوره 07/55 درصد، در پنجمين دوره 64 درصد و در ششمين دوره 70 درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت نموده‏اند.

در طى اين شش دوره حدود 50 درصد به شركت كنندگان در انتخابات مجلس افزوده شده است. انتخابات رياست جمهورى نيز بيانگر افزايش مشاركت سياسى مردم مى‏باشد.

در انتخابات ششمين دوره رياست جمهورى 5/42 درصد واجدين شرايط به پاى صندوقهاى راى حاضر شدند. اين ميزان در انتخابات هفتمين دوره رياست جمهورى به 28/65 درصد و در انتخابات هشتمين دوره به 13/70 درصد افزايش يافته است.

در انتخابات خبرگان رهبرى نيز مردم اين استان مشاركت چشمگيرى داشته‏اند و هر دوره نسبت به دوره‏هاى قبل بر حضور آنها در صحنه‏هاى انتخابات افزوده شده است. هر چند كه در انتخابات خبرگان مشاركت مردم نسبت به ساير انتخابات كمتر است، اما باز هم حضور مردم اين استان در پاى صندوق‏هاى رأى چشمگير بوده است. در دومين دوره انتخابات مجلس خبرگان 25 درصد واجدين شرايط در پاى صندوق‏هاى راى حاضر شده‏اند.

ميزان مشاركت مردم در دوره سوم انتخابات مجلس خبرگان به 42 درصد افزايش يافته است.

در انتخابات شوراى اسلامى شهرهاى استان نيز 8/61 درصد واجدين شرايط در صحنه حضور پيدا كرده‏اند و با راى خود، در اداره جامعه خود سهيم شده‏اند.

در اين استان نيز عليرغم تبليغات سويى كه صورت گرفت، رفتار انتخاباتى مردم نشان از يك فرهنگ غنى دارد كه اين غناى فرهنگى مانع از برخورد و تضاد گروههاى اجتماعى و جناحهاى مختلف سياسى مى‏گردد. چون نماد اصلى مشاركت، انتخابات مى‏باشد در ذيل ضمن بررسى گذرا بر تاريخ شروع و پايان هر دوره اسامى نمايندگان منتخب استان مورد نظر قرار خواهد گرفت.

ـ دوره اول

اولين دوره از مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد ماه 1359 آغاز شد و افراد ذيل از اين استان به مجلس راه يافتند:

1ـ نظرمحمد ديدگاه ايرانشهر

2ـ عبدالكريم اربابى چابهار (مياندوره‏اى ـ 1360)

3ـ حامد دامنى خاش (مياندوره‏اى ـ 1360)

4ـ سيدحسن حسينى طباطبايى زابل

5ـ غلامعلى شهركى زابل

6ـ محمد على تاتارى زاهدان

7ـ محمد اسحاق مدنى سراوان (مياندوره‏اى ـ 1360)

اين دوره از مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 6 خرداد ماه 1363 پايان پذيرفت.

ـ دوره دوم

دومين دوره از مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد ماه 1363 گشايش يافت و نمايندگان استان بدين قرار تعيين گرديدند:

1ـ حميدالدين ملازهى ايرانشهر

2ـ عبدالكريم اربابى چابهار

3ـ حامد دامنى خاش

4ـ سيد حسن آقا حسينى طباطبايى زابل

5ـ غلامعلى شهركى زابل

6ـ امير مير زاهدان

7ـ محمد اسحاق مدنى سراوان

دومين دوره از مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 5 خرداد ماه 1367 پايان يافت.

ـ دوره سوم

سومين دوره از مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد ماه 1367 آغاز شد و افراد زير به مجلس راه يافتند:

1ـ حميد الدين ملازهى ايرانشهر

2ـ عبدالعزيز دادگر چابهار

3ـ مسعود هاشم‏زهى خاش

4ـ محمد حسين پودينه زابل

5ـ غلامعلى شهركى زابل

6ـ امير مير زاهدان

7ـ فخرالدين رضازهى سراوان

دوره سوم مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 6 خرداد ماه 1371 پايان يافت.

ـ دوره چهارم

دوره چهارم مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد ماه 1371 افتتاح شد و نمايندگان استان بدين قرار تعيين گرديدند:

1ـ نور محمد ربوشه ايرانشهر

2ـ عبدالغفور ايران‏نژاد چابهار

3ـ اختر محمد كهرازهى خاش

4ـ عباس مير حسينى زابل

5ـ سيد حسين حسينى طباطبايى زابل

6ـ مدد آذركيش زاهدان

7ـ فخرالدين رضازهى سراوان

چهارمين دوره از مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 6 خرداد ماه 1375 پايان يافت.

ـ دوره پنجم

پنجمين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 12 خرداد ماه 1375 آغاز شد و افراد زير به مجلس راه يافتند:

1ـ خدابخش رئيسى ايرانشهر

2ـ محمد شريف فتوحى چابهار

3ـ خدابخش كردتمندانى خاش

4ـ غلامرضا اشرافى زابل

5ـ عباس مير حسينى زابل

6ـ عباسعلى نورا زاهدان

7ـ عبدالعزيز دولتى بخشان سراوان

پنجمين دوره از مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 6 خرداد ماه 1379 پايان يافت.

ـ دوره ششم

دوره ششم مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد ماه 1379 ه .ش افتتاح يافت و نمايندگان استان بدين قرار به مجلس راه يافتند:

1ـ نورمحمد ربوشه ايرانشهر و لاشار

2ـ عبدالغفور ايران‏نژاد چابهار و نيكشهر

3ـ مسعود هاشم زهى خاش

4ـ ابوالقاسم مختارى زابل

5ـ غلامحسن آقايى زابل

6ـ باقر كرد زاهدان

7ـ جعفر كامبوزيا زاهدان

8ـ غلام محمد جهانديده سراوان

ـ دوره هفتم

نمايندگان فعلى استان (دوره هفتم مجلس شوراى اسلامى):

1ـ ـــ ايرانشهر و لاشار

2ـ عبدالغفور ايران‏نژاد چابهار و نيكشهر

3ـ حميد رضا پشنگ خاش و بخشهاى نصرت‏آباد، ميرجاوه و كورين

4ـ سيد حسن آقا حسينى طباطبايى زابل

5ـ ابوالقاسم مختارى زابل

6ـ حسينعلى شهريارى زاهدان

7ـ پيمان فروزش زاهدان

8ـ هدايت‏الله مير مراد زهى سراوان



منابع