ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

دوران جمهوری اسلامی در استان آذربایجان شرقی

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

پرش به: ناوبری, جستجو

محتویات

دوران جمهوری اسلامی

با فرا رسيدن سال 1356 تحولات سياسى شتاب بيشترى به خود گرفت و پرده از چهره رژيم فاسد و استبدادى پهلوى برگرفت.

به وقوع پيوستن برخى حوادث در نيمه اول سال 1356 از جمله بركنارى امير عباس هويدا از مقام نخست وزيرى و نصب جمشيد آموزگار به جاى وى، اعتصابات دانشجويان مسلمان دانشگاه تبريز، فوت مشكوك دكتر شريعتى در خارج از كشور و انتشار گسترده كتابهاى وى، مجالس ترحيم مرحوم آيت الله خسروشاهى، سبب تنوير افكار عمومى در آذربايجان شده و تحركات ضد رژيم شاهنشاهى را شدت بخشيد.

در پى شهادت آيت الله حاج سيد مصطفى خمينى، در قم و شهرهاى بزرگ كشور مجالس ترحيم و سخنرانى برگزار گرديد. در تبريز هم، در مسجد بادكوبه‏اى (واقع در خيابان دارايى) مجلس باشكوهى برپا شد كه در آن حجت الاسلام حسينى (اعزامى از قم) سخنرانى كرد و به طور آشكار شخصيت امام را توصيف نمودند.

ايشان تلويحا عليه رژيم شاه مطالبى را بيان كرده و چندين بار نام امام خمينى را با عظمت ياد كردند كه به هنگام ذكر نام امام، حاضرين در مسجد صلوات فرستاده و باعث بروز شور و هيجان انقلابى در بازار تبريز شدند. در پى درخشش مجدد شخصيت امام خمينى(ره) در ايران، رژيم شاه براى ارزيابى عكس العمل مردم، مقاله‏اى توهين آميز (عليه امام) درج كرد كه باعث تظاهرات 19 دى ماه 1356 در قم گرديد.

در اين قيام تاريخى، عده‏اى از تظاهر كنندگان توسط مأموران رژيم به شهادت رسيده و عده‏اى نيز مجروح شدند.

اخبار حادثه 19 دى‏ماه قم در سراسر ايران پخش گرديد و چهره سياه رژيم پهلوى را سياهتر نمود. در مجلس ترحيم شهداى قم، آيت الله شريعتمدارى با حالت گريه سخنرانى نموده و در آن اقدامات مأموران دولتى را در قم محكوم كرد. در هر صورت اين سخنرانى بدون توجه به محتواى سياسى آن، تأثير زيادى از جنبه تحريك احساسات مذهبى، در مردم آذربايجان گذاشت.

قيام 29 بهمن

اربعين شهداء قم فرا مى‏رسيد. چند روز قبل از مراسم، اعلاميه‏اى با امضاء بزرگان روحانيت تبريز (از جمله آيت الله قاضى طباطبايى) صادر گرديد كه در آن از مردم شهر دعوت شده بود در مراسم چهلم شهداى نوزده دى‏ماه قم در مسجد حاج يوسف (قزلى) شركت نمايند. قرار بر اين بود كه در دانشگاه تبريز نيز مراسمى بدين منظور ترتيب داده شود كه پس از صدور اعلاميه علماء منتفى گرديد.

ملت آذربايجان، پس از قيام مردم قم و كشتار طلاب در آن شهر مقدس، حالت آتش زير خاكستر را داشتند و يك جرقه مى‏توانست انفجار اجتماعى را سبب شود.

در حقيقت با جنايات رژيم در قم از يك طرف و ابلاغ رهنمودهاى امام خمينى از طرف ديگر، همه خاطرات مربوط به جنايتها و خيانتهاى رژيم دست نشانده پهلوى در اذهان مردم آذربايجان زنده گرديده و زمينه قيام عمومى فراهم شده بود.

مأموران ساواك (سازمان اطلاعات و امنيت كشور) از قبل اطلاع داشتند كه در مسجد حاج يوسف (در اول بازار تبريز) مجلس چهلم براى شهداى 19 دى‏ماه قم منعقد خواهد شد.

صبح روز 29 بهمن مأموران شهربانى به فرماندهى سرگرد حق شناس (رئيس كلانترى بازار تبريز) در جلو مسجد ياد شده مستقر مى‏شوند و بدين ترتيب از ورود مردم به مسجد ممانعت مى‏نمايند.

از اول روز مردم دسته دسته يا به طور متفرق از محلات به طرف بازار حركت كرده، از دانشگاه نيز دانشجويان مسلمان به صورت رشته‏اى به دسته‏هاى متحرك مردم مى‏پيوستند.

يكى از جوانان بنام محمد تجلا (رحمت خدا بر او باد) به طرف حق شناس رفته و به وى مى‏گويد چرا نمى‏گذاريد داخل مسجد شويم. حق شناس با اهانت به ساحت مقدس مسجد جواب مى‏دهد مگر نمى‏بينيد كه طويله‏تان را بسته‏ايم. در اين لحظه غيرت جوان به جوش آمده و به طرف افسر ياد شده هجوم برده و حق شناس جاهل و تبهكار با كلت خود، جوان را هدف قرار داده و او را به شهادت رساند كه اين اقدام وقيحانه موجب خشم مردم گرديد.

جمعيتى كه آن روز آمده بودند خشمگين بودند و معلوم بود كه آمده‏اند تا عقده‏هاى چندين ساله خود را از ظلم و ستم شاه بيرون بريزند. از اين رو بر عليه شاه و استبداد شعار دادند و با نيروهاى نظامى درگير شدند.

از طرف ديگر حركت مردم به سمت مركز شهر جريان داشت و در مسير راه خود مراكز دولتى را سنگ باران و آتش مى‏زدند.

از نكات جالب قيام 29 بهمن تبريز حمله به مراكز فحشا و فساد و مشروب فروشى‏ها، سينماها و اماكن سياسى از جمله حزب رستاخيز و ... بود و اين نشانگر آن است كه مردم در اين روز مى‏دانستند براى چه قيام كرده‏اند.

نزديكى‏هاى ظهر تمام شهر در جنب و جوش بود و همه مردم عليه طاغوت شاهنشاهى بيرون ريخته بودند. در پى اين تظاهرات عده‏اى زخمى و تعدادى نيز به خيل شهدا پيوستند و درخت خونين انقلاب اسلامى را آبيارى كردند.

حدود ساعت چهار بعدازظهر تانكها و مسلسلهاى سنگين در مواضع حساس تبريز مستقر شدند و اعلام حكومت نظامى مى‏كردند ولى با اين حال مردم تا پاسى از شب در كوچه‏ها و خيابانها به مبارزه ادامه دادند.

در اين روز، سيزده نفر از مردم شجاع تبريز به شهادت رسيدند و تعداد 581 نفر دستگير گرديدند كه تعداد 548 نفر آنها در پادگان يا شهربانى زندانى گرديده و 33 نفر به قيد التزام و يا به كلى آزاد گرديدند. همچنين تعداد 118 نفر زخمى شده و در بيمارستان‏ها تحت نظر بودند.

اخبار قيام تبريز در همان روز به شهرها و روستاهاى آذربايجان رسيده و از طريق اكاذيب راديو نيز مردم استانهاى ديگر مطلع شدند. با اينكه راديوى رژيم، تظاهركنندگان را اجنبى قلمداد كرد، ولى مردم آذربايجان و شهرهاى ديگر مى‏دانستند كه اهل مسجد در تبريز قيام كرده‏اند.

چند روز بعد از قيام مردم تبريز رژيم شاه با عجله و خودباختگى ميتينگى را در باغ شمال ترتيب داد كه عده‏اى از كارمندان و دانشجويان و كارگران كارخانجات دولتى و عده‏اى از روستائيان با برنامه‏ريزى ويژه و كنترل شديد در آن شركت كردند، در حالى كه مردم عزادار و خشمگين تبريز با چهره‏هاى برافروخته ناظر اين رفت و آمدها بودند.

در آن گردهمايى نخست وزير (جمشيد آموزگار) و عده‏اى از نمايندگان مجلس شورا و سنا و عناصر رژيم شركت داشتند كه عليه قيام مردم تبريز سخنرانى كرده و براى ادامه حكومت ستمشاهى هورا كشيدند.

راديو مسكو قيام مردم تبريز را حركت خرابكارانه و ارتجاعى خواند و نشريه نويد حزب منحله توده هم صدا با بلندگوهاى رژيم شاه، تظاهرات مردم مسلمان تبريز را شورش عده‏اى اوباش و بى‏هويت قلمداد كرد.

به دنبال اين قضايا و كشتار مردم تبريز توسط رژيم شاه، پيام مهمى از سوى حضرت امام خمينى(ره) خطاب به مردم تبريز منتشر شد كه در قسمتى از آن چنين آمده بود:

«من نمى‏دانم با چه زبانى به اهالى محترم تبريز و به مادران داغديده و پدران مصيبت كشيده تسليت بگويم، با چه بيان اين قتل عامهاى پى در پى را محكوم كنم، اهالى معظم و عزيز آذربايجان (ايدهم الله تعالى) بدانند كه در اين راه حق و استقلال و آزادى طلبى و در حمايت از قرآن كريم تنها نيستند...».

قيام 29 بهمن 1356 تأثير بسيارى در سراسر ايران به جا گذاشت و مراسم چهلم شهداى 29 بهمن تبريز در برخى از شهرهاى ايران از جمله: تهران، اصفهان، اهواز، رفسنجان، جهرم و يزد برگزار گرديد كه غالبا توأم با تظاهرات مردمى عليه رژيم شاه گرديد.

ماه رمضان سال 1357 كه از نيمه مرداد ماه شروع شده بود مناسبترين فرصت براى روحانيون آگاه آذربايجان محسوب مى‏گرديد كه در اكثر شهرهاى استان، مساجد بزرگ را به كانونهاى روشنگرى جوانان پرشور و مذهبى تبديل كرده بود.

بعد از اعلام حكومت نظامى و كشتار مردم تهران در ميدان ژاله (هفده شهريور) در شهرهاى بزرگ كشور از جمله تبريز نيز حكومت نظامى رسمى برقرار گرديد.

در اربعين حسينى سال 1357، همگام با مردم شهرهاى ايران، اهالى شهرها و روستاهاى آذربايجان تظاهرات طاغوت برانداز را برگزار نموده و به مناسبت فرار شاه از ايران جشن گرفتند.

در 6 بهمن ماه مردم تبريز آماج تيرهاى مأموران رژيم گرديده و عده‏اى از جوانان عاشق امام و جاهد فى سبيل الله به شهادت رسيده و تعداد زيادى دستگير شدند.

در اين زمان آيت الله قاضى به عنوان رهبر نهضت در آذربايجان بود. شبى خبر آوردند كه 60 ستگاه تانك را از «پادگان قزوين» به «پادگان تبريز» آورده‏اند و مى‏خواهند نيمه شب وارد شهر ده و بعضى منازل و اماكن را به گلوله ببندند و در بين مردم وحشت ايجاد نمايند تا مردم از ظاهرات دست بردارند.

آيت الله قاضى با بيد آبادى (فرماندار نظامى) تماس گرفته و خطاب به وى فرمودند:

«آيا بخاطر فرزند رضا قلدر، مملكت را به آتش مى‏كشيد؟ شما شانس داشته باشيد كه من تا بح زنده نمانم. اگر صبح فرا برسد، كفن خواهم پوشيد و در پيشاپيش مردم به خيابانها مى‏ريزم و شما با تانكهايتان و ما با كفن‏هايمان، كار به هر كجا مى‏كشد بكشد». بيد آبادى كه از اين جسارت آقاى قاضى به وحشت افتاده بود، ابراز داشت:

«من الان به پادگان مى‏روم و جلويشان را مى‏گيرم».

چنين هم شد و بيد آبادى جلوى خروج تانكها را از پادگان گرفت و نگذاشت تانكها وارد خيابانها شوند.

اوج مبارزه و تظاهرات اهالى آذربايجان در ايام 20 و 21 بهمن ماه 1357 بود كه بنا به فرمان امام خمينى در همه مناطق ايران براى خنثى ساختن كودتاى پنهانى آمريكايى‏ها به خيابان‏ها ريختند.

در اين روزها نيروهاى رژيم با تانك و نفربر به ميدان آمده و مردم را آماج آخرين تيرهاى خود ساختند.

درگيرى‏هاى خانه به خانه مأموران جنايت كار طاغوت و جوانان انقلابى تبريز از حوادث فراموش نشدنى آن ايام است.

بالاخره در روز 22 بهمن 1357 انقلاب اسلامى پيروز گرديد و حكومت دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهى به زباله دانى تاريخ انداخته شد. بنا به اذعان همه، اين روز با شكوه‏ترين و شادى‏بخش‏ترين وقت در تاريخ معاصر آذربايجان بوده است.

حوادث سياسى از پيروزى انقلاب اسلامى تا كنون

1ـ ترور آيت الله قاضى و آغاز يك بحران

در ماههاى نخستين انقلاب گروهكهاى ملحد و محارب كه منطقى جز ترور نمى‏شناختند، نوادر علمى، دينى و سياسى را مورد حمله قرار دادند. مراتب منيع علمى، فقهى و تحقيقى و سابقه پر ثمر و پر حماسه شهيد قاضى و نقشى كه ايشان مى‏توانست در روند انقلاب و پيشبرد نظام جمهورى اسلامى ايفا نمايد، از جمله مشخصه‏هايى بود كه ايشان را در رديف نخبگان و شخصيت‏هاى فكور انقلاب قرار مى‏داد و به همين دليل، حذف ايشان نيز در برنامه جبهه نفاق قرار گرفت و سرانجام اين شخصيت كم نظير آذربايجان، روز دهم آبان 1358 ه .ش مصادف با عيد قربان، بعد از اقامه نماز مغرب و عشا در مسير حركت از «مسجد شعبان» به منزل خويش، با شليك پى در پى سه گلوله توسط عناصر كوردل «گروهك فرقان» به فوز عظيم شهادت نائل آمد. به دنبال ترور ايشان بحران حادى در شهر بروز كرد. محوطه بيمارستان و خيابان‏هاى اطراف مملو از جمعيت بود. كميته‏اى‏ها در آنجا حضور داشتند. در آن موقع كميته‏هاى متعددى در شهر وجود داشت و هر كدام خود را كميته مركزى تلقى مى‏كردند و عنوان مى‏نمودند. تعدادى از كميته‏ها منتسب به آقاى شريعتمدارى بودند و تعداد ديگرى تحت فرمان حضرت امام و زير نظر آيت الله قاضى مشغول فعاليت و پاسدارى از انقلاب بودند و در اين موقعيت، بستر توطئه و درگيرى و اتهام افراد كميته‏ها به يكديگر كاملاً فراهم بود و جرقه‏اى اندك لازم بود تا جنگ مسلحانه‏اى عظيم را در شهر به پا كند و دامنه آن تمام استان را فراگيرد.

در اين لحظه آقاى حاج محمد حسن عبد يزدانى از دوستان نزديك مرحوم آيت الله قاضى اعلام كرد: «وضعيت آقا رو به بهبودى است. خطر رفع شده است و تا ساعتى ديگر به اطاق استراحت خواهند رفت». وى در ادامه گفت:

«طبق اطلاعاتى كه به دست آمده است، سوء قصد كنندگان به جان آيت الله قاضى سوار بر خودروى پژوى سبز رنگ هستند، همه كميته‏ها تلاش كنند خودروى مذكور متوقف و سرنشينان آن دستگير شوند». بالاخره با اين حرفها، كميته‏ها آرام گرفته و به مقر خودشان بازگشتند و بدين طريق از وقوع بحران بزرگترى كه مى‏خواست شكل بگيرد جلوگيرى شد. روز بعد، 11 ماه ذى الحجه، با حضور كم نظير مردم پيكر آقا تشييع و به فرمان امام در مقبره خانوادگى در قبرستان بقائيه تبريز دفن گرديد.

نقش احزاب و گروهك‏هاى سياسى

از اوايل سال 1358 گروهكهاى وابسته به سازمان مجاهدين خلق (منافقين)، فدائيان خلق، حزب توده و حتى طرفداران احزاب ضد انقلاب، با استفاده از موقعيت و آزادى بعد از پيروزى انقلاب، دانشگاه تبريز را اشغال نموده و ساختمان‏هاى دانشكده‏ها را به ستادهاى فعاليت ضد انقلابى و مسلحانه تبديل كرده بودند.

اين گروهها، اموال دانشگاه را به سرقت برده و ضمن ايجاد اغتشاش، در روند فعاليتهاى آموزشى و سازندگى دانشگاهيان متعهد مانع به وجود آوردند.

در داخل شهر نيز سازمان مجاهدين خلق، خانه معلم را به قرارگاه خود تبديل كرده و به مؤسسات و كارخانجات دولتى دست اندازى مى‏كرد. حزب توده و سازمان فدائيان خلق (گروههاى كمونيستى) نيز به طور مخفيانه اماكنى را در اختيار گرفته و با همكارى بعضى از چاپخانه‏هاى در سطح گسترده، جزوه و اعلاميه و تراكت پخش مى‏كردند.

ضمنا همه گروههاى مخالف انقلاب و به ويژه منافقين با انبار كردن سلاحهاى به سرقت رفته از پادگان تبريز مشغول فعاليت عليه انقلاب اسلامى شدند. در ساير شهرهاى آذربايجان هم به نسبت كمتر اينگونه تحركات و فعاليتهاى گروههاى ضد انقلاب ادامه داشت. از آنجايى كه مردم آذربايجان از دوران پيشه‏ورى (حكومت ننگين فرقه دمكرات)، از كمونيست‏ها نفرت داشته و آنها را ايادى و عوامل شوروى و خائن به وطن مى‏دانستند، پس از آگاهى از گسترش فعاليتهاى گروههاى كمونيستى در شهرها، در سه ماهه اول سال 1358 همه مكانهاى تبليغاتى و انتشاراتى و همچنين دفاتر حزبى توده‏ايها و فدائيان خلق را با تظاهرات تار و مار كرده و از اقدامات آشكار آنها جلوگيرى نمودند.

پس از اين مرحله، گروههاى مزبور به فعاليت مخفى و در عمل به كارهاى جاسوسى براى شوروى پرداخته و عده‏اى از آنها براى همكارى با ضد انقلاب كردستان به مناطق كردنشين آذربايجان غربى فرار كردند.

سردمداران سازمان مجاهدين (منافقين) از طريق تبليغات منافقانه و بهره‏بردارى از سوابق مبارزات اعضاء مسلمان سازمان پايگاه خود را در تبريز مستحكم نموده و هواداران سازمان را در شهرهاى ديگر آذربايجان هدايت مى‏كردند.

برخى از جوانان پرشور آذربايجان هم ناآگاه از اهداف سركردگان منافقين با اين انديشه كه اين سازمان اسلامى است هوادار مجاهدين شدند. احمد حنيف نژاد و مهدى ابريشمچى كه از مسئولين سازمان در تبريز به شمار مى‏آمدند مى‏خواستند با كسب تائيديه از علماء بزرگ تبريز در جامعه مشروعيت پيدا كنند ولى درايت، شهيد آيت الله قاضى طباطبايى (كه به عنوان استوانه و محور انقلابيون در آذربايجان بودند) باعث گرديد كه نقشه‏هاى منافقين بر آب شده و در جواب آنها فرمودند: بالاخره سازمان مجاهدين هم از جنس كمونيست‏هاست.

در اين زمان گروه كج انديش فرقان عليه روحانيون مبارز وارد عمل شد و اقدام به سمپاشى نمودند و اولين ثمره شيطانى فعاليت‏هاى ضد مردمى آنها در آذربايجان، ترور آيت الله قاضى طباطبايى در زمستان سال 1358 بود كه اهداف دراز مدت آنان را آشكار ساخت. پس از انتخاب بنى صدر به رياست جمهورى، منافقين به هوادارى وى پرداخته و در پناه قدرت طلبى و استبداد وى به فعاليت سياسى دست زده و خود را براى اغتشاش مسلحانه و ترور آماده نمودند.

به دنبال خلع بنى صدر از مقام رياست جمهورى، سازمان منافقين غائله 30 خرداد (1360) را به راه انداخت و بدين سان در بعضى از شهرهاى آذربايجان نيز هواداران منافقين و ضد انقلابيون ديگر آشوب و شورش برپا نمودند كه مردم انقلابى آذربايجان در مقابله آنها ايستادند.

در مرحله عمليات تروريستى منافقين به سركردگى مسعود رجوى بزرگانى همچون آيت الله سيد اسدالله مدنى در محراب نماز جمعه به شهادت رسيده و عده‏اى از طرفداران صديق انقلاب در محل كار و كسب و در كوچه و خيابان، هدف ترورهاى كور عوامل منافقين قرار گرفته و در خون پاك خود غلطيدند.

در اين جريان، مردم، نيروهاى امنيتى را يارى كرده و با فعاليتهاى شبانه روزى بسيجيان در پايگاه‏هاى مقاومت و اعضاء افتخارى كميته‏هاى انقلاب در واحدهاى احتياط مساجد، امنيت در آذربايجان تامين گرديده و اعضاء منافقين دستگير شده و به دادگاههاى انقلاب تحويل داده شدند.

در طول سال 1361، دستگيرى اعضا حزب غير قانونى «توده» آغاز گرديد و مردم آذربايجان با اطلاعات قبلى از خاندانها و فعاليت كمونيستى، به يارى سپاه پاسداران شتافته و اين همكارى مردمى (اطلاعات 36 ميليونى) موجب گرديد كه بسيارى از اعضاء حزب توده و اكثريت (فدائيان خلق) دستگير شده و محاكمه شوند. عده‏اى از عوامل شوروى سابق هم در مرز شناسايى شده و توسط حزب الله مرزنشين دستگير شدند.

در طول سالهاى 60 تا 62 مساجد شهرها و روستاهاى آذربايجان به پايگاههاى مقاومت و كانونهاى پشتيبانى از جنگ و مبارزه با ضد انقلابيون تبديل شده و صحنه‏هاى انقلاب و دفاع مقدس را گرم نگه‏داشتند. آذربايجانى‏ها در آن مدت هم به نبرد با نيروهاى متجاوز بعثى عراق در جبهه‏هاى جنوب و غرب پرداخته و هم در حفظ امنيت فداكارى نمودند.

مردم اين منطقه اميدهاى امپرياليسم شرق (شوروى سابق) را در تسلط فكرى و سياسى به جنوب ارس به يأس مبدل ساخته و در مقابل افكار اسلامى را به ماوراء ارس صادر كردند. در سالهاى بعد نيز همكارى اهالى حزب الهى آذربايجان با نهادهاى انقلابى و نيروهاى امنيتى ادامه يافت و اين اتحاد و هوشيارى سدى در برابر فعاليتهاى ضد انقلاب در شمال غرب ايران گرديد.

در اين ميان، دانشجويان مسلمان دانشگاه تبريز هم با هدايت حجت الاسلام و المسلمين هادى غفارى و پيشگامى بعضى از روحانيون انقلابى تبريز، دفاتر و ستادهاى غير قانونى گروههاى كمونيستى را در دانشگاه به هم زده و به فعاليت‏هاى مسلحانه آنها در مراكز آموزش عالى خاتمه داد و رأسا حفاظت دانشگاه را به عهده گرفتند. در همه شهرها و روستاهاى آذربايجان، روحانيون خطرات كمونيست‏ها را بيان كرده و جوانان مبارز و انقلابى هم به مقابله فكرى و عملى با آنها پرداختند.

اعضاء و هواداران منافقين و گروههاى كمونيستى با راه انداختن بحثهاى ميدانى و انتشار تحريفات و اكاذيب مى‏خواستند اذهان توده مردم را نسبت به رهبرى و شوراى انقلاب و همچنين شخصيت‏ها و سازمان‏هاى انقلابى آشفته نگه‏داشته و در پناه عناوين خلقى، اهداف اربابان خود را پياده نمايند. تأسيس شعبه‏هاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در شهرهاى آذربايجان موجب تمركز فعاليتهاى جوانان متدين و انقلابى در پايگاه‏هاى سپاه گرديد و مبارزه عليه جريانهاى ضد انقلابى و ضد مردمى توسط اين نهاد با همكارى گسترده مردم در شهرها و روستاها پيگيرى شد.

در مرزهاى شمالى (مرز ايران و شوروى سابق) جوانان شهرستانهاى جلفا، اهر، كليبر، پارس آباد، بيله‏سوار و گرمى و همچنين ماكو و خوى تردد بيگانگان و ضد انقلاب را در اطراف مرز تحت نظر داشته و عده‏اى از عوامل و جاسوسان شوروى (به عنوان اعضاء حزب توده، پيشگام و غيره) توسط آنان دستگير گرديدند. بعد از اعلام غيرقانونى بودن نگهدارى سلاح و مهمات توسط اشخاص و گروهها، سازمان منافقين و گروههاى ضد انقلاب كمونيستى اسلحه‏هاى دزديده شده را مخفى كرده و سعى كردند در سازمانهاى دولتى و نهادهاى انقلابى جديد التأسيس نفوذ نمايند. اعضاء اين گروهها همگام با رفقايشان در ساير مناطق كشور امنيت اجتماعى ايران را بهم زده و مانعى براى سازندگى و وفاق ملى مردم ايران شدند.

در جريان فتنه حزب خلق مسلمان در آذربايجان، هواداران گروههاى كمونيستى و حتى منافقين به طور پنهانى با اشرار همكارى كرده و پس از ختم غائله توسط مردم چهره نفاق و خيانت آنان بيشتر آشكار گرديد.

فتنه حزب خلق مسلمان

اين حزب در بدو تأسيس خود (اسفندماه 1357) به منظور تداوم حركت انقلاب اسلامى و تسريع در پيشبرد اهداف رهبرى و در اصل احيا پان تركيسم در آذربايجان، ازسوى تنى چند از شخصيت‏هاى روحانى همانند آقايان: سيدغلامرضا سعيدى، سيد هادى خسروشاهى، رضا گلسرخى، صدرالدين بلاغى و با تاييد آقاى شريعتمدارى شروع به فعاليت كرد. ولى پس از مدت كوتاهى به علت نفوذ عناصر وابسته (همچون: رحمت الله مقدم مراغه‏اى، احمد على‏زاده، حسين منتظر حقيقى) به هسته مركزى آن، به دخمه توطئه عليه نظام اسلامى تبديل گرديد.

تا اين زمان، مدت‏ها بود كه آذربايجان، محل تجمع و تحرك و اغتشاشاتى مرموز و بسيار خطرناك شده بود. آشوب‏هاى آذربايجان در تابستان 1358 يكباره اوج تازه‏اى گرفت.

اوايل مرداد 1358، خبر رسيد كه تشنج در آذربايجان افزايش يافته، افراد مسلح به پاسگاه‏هاى ژاندارمرى يورش برده‏اند و ژاندارمرى‏ها را خلع سلاح نموده‏اند.

در مرداد ماه 1358 مؤسسان اصلى منجمله آقاى سيد صدرالدين بلاغى، سيد غلامرضا سعيدى، سيد هادى خسروشاهى هاشم شبسترزاده، كريم انصارين، اشرف مهاجر و موسى شيخ زادگان در برابر انحرافات موضع گرفته و به طور فردى و دسته جمعى از سمت خود استعفا دادند و اين سبب شد كه افراد روشنفكر مآب بتوانند هر چه زودتر اساس حزب را به دست گيرند و نقشه‏هاى شوم خود را با خيال راحت به مرحله اجرا درآورند.

اين سياستمداران كهنه كار با دسيسه‏هاى طراحى شده خود توانستند به حمايتهاى قاطعانه آقاى شريعتمدارى از حزب استمرار بخشند و طرح جدايى آذربايجان را از مجموعه جمهورى اسلامى ايران به اجرا گذارند.

افراد اين حزب چون «حزب جمهورى اسلامى» را منسوب به امام خمينى و شاگردانش مى‏دانستند به شدت با افتتاح و عضو گيرى آن در شهرهاى آذربايجان مخالفت مى‏كردند و استدلالشان اين بود كه:

«مردم اين ديار ترك و مقلّد آقاى شريعتمدارى هستند و صلاح نيست يك حزبى كه مربوط به ديگران است در آذربايجان فعاليت داشته باشد».

حزب خلق مسلمان كه در پى حفظ موقعيت متزلزل خود به دنبال ترفندهاى جديدى مى‏گشت در رفراندوم قانون اساسى اعلام كرد:

«چون آقاى شريعتمدارى به اين قانون رأى نداده است، شما هم رأى ندهيد».

ولى وقتى حضور باشكوه مردم آذربايجان را در صحنه انتخابات ديد با همكارى حزب كوموله و دموكرات كردستان و چريكهاى فدايى خلق به بهانه دفاع از حريم مرجعيت، طى يك طرح سازماندهى شده، شهرهاى استان را به آشوب كشيدند.

سپس از طرف حزب خلق مسلمان يك روز معين اعلام راه پيمايى گرديد، و چنين شايع كردند كه آقا (آيت الله شريعتمدارى) فردا به تبريز خواهد آمد و ضمن شركت در راه پيمايى با مردم براى آنان سخنرانى خواهد كرد ولى به زودى دروغشان فاش گشت.

در روز جمعه 16 آذر 1358، در حدود ساعت 45/14 دقيقه، عده‏اى از طرفداران آقاى شريعتمدارى و گروهكهاى مخالف، به ساختمان راديو و تلويزيون تبريز يورش بردند و كنترل قسمت‏هاى پخش آن را بر عهده گرفتند.

سپس شروع به پخش شعارهايى عليه قطب‏زاده و غروى استاندار آذربايجان شرقى نمودند.

آنان خواستار گنجانيدن موارد پيشنهادى آقاى شريعتمدارى در قانون اساسى شدند و شب هنگام نيز اطلاعيه‏اى را كه از سوى شريعتمدارى تقرير شده بود از راديو و تلويزيون براى مردم آذربايجان قرائت كردند كه موجب تحريك شديد مردم گرديد.

در اين اطلاعيه از جمله درباره نگهبان مقتول منزل وى آمده بود:

«... اشخاص لاابالى جسارت را به اين حد و به اين درجه رسانيده‏اند كه بسيار مصيبت بار است و عجيب است كه در زمان طاغوت در بيرونى ما دو نفر طلبه را كشته‏اند و در حكومت جمهورى اسلامى در بام اندرون ما جوان بى‏گناهى را شربت شهادت داده‏اند. انا لله و انا اليه راجعون».

تحريكات سران حزب خلق مسلمان همچنان ادامه داشت و هر از چند گاهى نوار سخنرانى شريعتمدارى با گريه و زارى به تعداد كثيرى در روستاها و مناطق حاشيه‏اى شهرهاى آذربايجان پخش مى‏شد.

در اين بين، مبلغين مذهبى هوادار شريعتمدارى به روستاها عزيمت كرده و براى مظلوم نمايى وى مرثيه سرايى مى‏كردند.

به موازات جلسات مهم شوراى انقلاب، علماى سراسر كشور، با صدور نامه و تلگرام و بيانيه و يا با ايراد خطابه در مساجد و منابر و مجالس و خطبه‏هاى نماز جمعه، فشار مضاعفى را جهت اعلام انحلال حزب خلق مسلمان بر آقاى شريعتمدارى وارد مى‏ساختند.

در حقيقت نظر خود او نيز مى‏توانست امر محتوم نابودى اين حزب آشوب طلب را تسريع بخشد. از همه مهمتر، نامه مفصل حوزه علميه قم به آقاى شريعتمدارى بود كه در آن به ابعاد توطئه حزب خلق مسلمان تحليل و خطرات متنوع اين جريان گوشزد گرديده بود.

حزب خلق مسلمان كه خود را سخت در محاصره نظام و نيروهاى مردمى و علماى سراسر كشور مى‏ديد، بالاخره با انتشار اعلاميه‏اى، در قبال وضع موجود، اعلام مواضع كرد. در اطلاعيه مورخ 24 آذر 1358 اين حزب آمده بود:

«... جو اختناق آميز موجود را به هيچ وجه مساعد براى فعاليت سياسى آزاد نمى‏دانيم. ضمن رد تمام اتهامات تا ايجاد شرايط مساعد، دفاتر خود را در كليه نقاط ايران موقتا تعطيل كرده و از هر گونه فعاليت حزبى خوددارى مى‏نماييم و به اميد ايجاد شرايط مساعد ...».

اين عقب نشينى آشكار، نشان دهنده تغيير شرايط و خارج شدن امكانات تبليغى و تخريبى از كف رهبران حزب خلق مسلمان، و كنار نشستن شريعتمدارى از دخالتهاى گاه و بيگاه در امور سياسى بود. به ويژه اينكه موسوى تبريزى، رئيس دادگاه انقلاب اسلامى تبريز، با تندى و برخوردى سرشار از اقتدار، به دستگيرى و محاكمه عوامل اغتشاشات و خرابكارى‏ها مبادرت ورزيد و در اين راه با پى‏گيرى و مداومتى چشمگير، عرصه را بر هرج و مرج طلبى كمونيستها و حزب خلق مسلمان تنگ كرد.

در نيمه دوم آذر ماه 1358، عده زيادى از آشوبگران شناسايى و بازداشت شدند. دستگيريها نشان داد كه تعداد قابل توجهى از آنان، وابستگان گروههاى كمونيستى بوده‏اند.

از جمله در «محاكمه پانزده متهم حوادث تبريز در دادگاه انقلاب» در تاريخ 26 آذر؛ چهار تن از متهمان، چريك فدايى خلق و دو تن از آنها عضو سازمان پيكار در راه آزادى طبقه كارگر بودند.

دادسراى تبريز اعلام كرد، غالب دستگير شدگان ساده لوحانى فريب خورده بودند كه اظهار ندامت نموده و مورد عفو قرار گرفتند. درگيريها در چند روز بعد، شكل ديگرى به خود گرفت.

روزهاى 6 تا 8 دى ماه 58، تبريز شاهد خشونتهايى بود كه تعدادى كشته و زخمى برجاى نهاد. عده‏اى جايگاه نماز جمعه تبريز را آتش زدند و در ساعت 30/1 دقيقه روز جمعه هفتم دى 1358 بين نمازگزاران و طرفداران حزب خلق مسلمان درگيرى شديدى رخ داد. دامنه درگيرى‏ها به مقر حزب خلق مسلمان كشيده شد و افراد مسلح حزب توانستند يازده تن پاسدار را به گروگان بگيرند كه يكى از آنها به وسيله گلوله به شدت مجروح شده بود. سپاه پاسداران تبريز اعلاميه شديدى صادر كرد.

در روز نهم دى مذاكراتى در منزل آيت الله ميرزا عبدالحميد شربيانى، به صورت غير رسمى انجام شد. اما سپاه آن را نپذيرفت و نتيجه‏اى در بر نداشت و حتى دو تن ديگر نيز به گروگان گرفته شدند.

پاسداران گروگان گرفته شده، خلع سلاح و آزاد شدند. اما امواج خشونت و درگيرى چند روز بعد به اوج خود رسيد.

عده‏اى چماق به دست و مسلح به اسلحه سرد، پيش از ظهر جمعه چهاردهم دى 1358، در شهر قم، اغتشاشات عظيمى به وجود آوردند و اين شهر را يكسره در گرداب آشوب و نزاع فرو بردند. امام طى پيامى همگان را به آرامش و پرهيز از خشونت دعوت كرد. اما عكس العمل ملت قطعى بود. سراسر كشور به عنوان اعتراض به اين حادثه تعطيل شد.

در تبريز نيز مشابه اين وقايع روى داد. عده‏اى به ساختمان راديو و تلويزيون حمله كردند و سراسر شهر متشنج شد و به حالت تعطيل درآمد. شريعتمدارى به ناچار، اعلاميه‏اى در پايان حيات حزب جمهورى خلق مسلمان منتشر نمود و غير قانونى بودن آن را از اين تاريخ! اعلام داشت. در اين حال، حزب جمهورى اسلامى در اعتراض به وقايع قم و تبريز، روز شنبه پانزده دى را تعطيل اعلام كرد. اين درگيرى‏ها نقطه عطف ماجراهاى آذربايجان و حزب خلق مسلمان بود.

در فرجام اين درگيريها، در نوزدهم دى 1358، آشوبهاى تبريز به هرج و مرج عظيمى بدل شد. طى هشت ساعت زد و خورد و آشوب، پنجاه بانك به آتش كشيده شد. دهها تن كشت و صدها تن مجروح شدند. شريعتمدارى مرتبا تلاش و اعلام مى‏كرد كه از نام و عكس وى براى تفرقه استفاده نكنند. وى متوجه وخامت اوضاع و سوء استفاده‏اى كه از او كرده بودند شد. اما اين زمان دير بود. مواضع سياسى نادرست او، نتايج غمبار خود را بروز داده بود. انقلاب، نظام و نهادهاى قضايى و انتظامى، اين بار به ناچار، پتانسيل و قدرت پنهان خود را آشكار ساخته و امواج مهار را براى رفع فتنه به كار گرفتند. عده‏اى از عوامل حوادث تبريز تيرباران شدند. پاسداران با حمله به محلهاى تجمع و مقرهاى حزب خلق مسلمان، جمعى از سران آنها را دستگير كردند و آخرين پايگاه آنان نيز سقوط كرد.

به رغم وقوع برخى ناآرامى‏ها ديگر از جمله به آتش كشيده شدن دوازده بانك در 22 دى ماه، حزب خلق مسلمان و داعيه‏هاى نامعقول مربوط به آذربايجان به آخرين روزهاى خود نزديك مى‏شد. با دستگيرى عناصر حزب، اعم از عناصر و سران سياسى، عناصر مالى، متنفذان محلى و بالاخره اركان نظامى آنان، بزودى همه زواياى تاريك اين جريان مرموز و آشوبگر كشف شد و به دام افتاد.

نماز جمعه

همزمان با پيروزى انقلاب اسلامى و استقبال شايان توجه مردم از برپايى نماز جمعه، از طرف حضرت امام يكى از فقيهان وارسته اين خطّه به نام آيت الله سيد محمد على قاضى طباطبايى جهت امامت جمعه تبريز تعيين گرديد. اين عالم بزرگوار، پس از خدمات فراوان به عالم اسلام و روحانيت، در حالى كه نمايندگى امام در استان آذربايجان و امامت جمعه شهر تبريز را به عهده داشت، در سال 1358 ه .ش روز عيد قربان به دست منافقين به فيض شهادت نائل آمد.

ايشان نخستين امام جمعه شهيد در جمهورى اسلامى ايران مى‏باشند.

بعد از شهادت آيت الله قاضى طباطبايى، از سوى امام خمينى آيت الله سيد اسد الله مدنى به امامت جمعه و نمايندگى امام در آذربايجان منصوب و مشغول به كار شدند و در اين استان كارها و خدمات ارزنده‏اى را به نفع انقلاب مردم انجام دادند. از خصوصيات اخلاقى اين عالم فرزانه، ايمان و خلوص و زهد و تقوى ويژه ايشان بود.

آيت الله مدنى سرانجام پس از 69 سال زندگى سراسر مبارزه، در ظهر روز جمعه 20 شهريور 1360، در محراب عبادت نماز جمعه، در اثر انفجار نارنجك منافقى كوردل به درجه رفيع شهادت نايل آمد.

پس از شهادت آيت الله مدنى، از تاريخ 27/6/60 تا 2/8/60 آيت الله مشكينى به عنوان امام جمعه موقت تبريز و پس از او آيت الله ملكوتى به سمت نمايندگى امام و امام جمعه تبريز منصوب گرديد، به دنبال كناره گيرى ايشان، از سوى مقام معظم رهبرى، آيت الله محسن مجتهد شبسترى به سمت نماينده ولى فقيه در استان آذربايجان شرقى و امام جمعه تبريز منصوب گرديد و تا كنون به اقامه نماز جمعه در اين شهرستان مشغول مى‏باشند.

ديگر ائمه جمعه استان عبارتند از:

آذرشهر: حجت الاسلام صمد ناصرى،

اسكو: حجت الاسلام اسماعيل خوانسارى،

اهر: حجت الاسلام جواد حاجى‏زاده،

بستان‏آباد: حجت الاسلام سيد رضا رضوى،

بناب: حجت الاسلام مصطفى باقرى بنابى،

تبريز: حجت الاسلام محسن مجتهد شبسترى،

تركمن چاى: حجت الاسلام صمد زمانى جدار قلعه،

جلفا: حجت الاسلام صفرعلى انتظارى مركيه،

خسرو شهر: حجت الاسلام كريم شائق،

سراب: حجت الاسلام عباس كمالى،

شبستر: حجت الاسلام سيد حسن ميرلوى موسوى،

عجب شير: حجت الاسلام جليل جليلى مقدم،

قره آغاج: حجت الاسلام حمدالله مهدى دوست،

كليبر: حجت الاسلام شمس‏الله مردانى پور،

مراغه: حجت الاسلام محمدتقى پورمحمدى،

مرند: حجت الاسلام على نعمت‏زاده،

ملكان: حجت الاسلام محمود شربيانى،

مهربان: حجت الاسلام محمود نور پور،

ميانه: حجت الاسلام رفعت‏الله حامدى،

هريس: حجت الاسلام سيد يعقوب موسوى،

هشترود: حجت الاسلام عبدالحميد واعظى.

دفاع مقدس

با پيروزى انقلاب اسلامى، اخبار يورش گروههاى ضد انقلاب به شهرها و روستاهاى استان كردستان، آذربايجان غربى و كرمانشاه نگرانى و اضطراب سراسر آذربايجان شرقى را فرا گرفت.

با اينكه سازماندهى و آموزش داوطلبين اعزامى به كردستان داير نشده بود ولى گروههاى مجاهد آذربايجانى با سلاح‏هاى سرد و معمولى به سوى كردستان رهسپار گرديدند كه بعدها به نام گروه شمشير مشهور شدند.

در سال 1359، قبل از شروع جنگ تحميلى، نيروهاى جان بر كف سپاه پاسداران انقلاب اسلامى از شهرهاى مراغه و تبريز عازم كردستان شدند و با تجزيه‏طلبان و ضدانقلابيون به نبرد پرداختند. در اين نبردها دهها نفر از نيروهاى شجاع آذربايجانى به شهادت رسيدند كه هنوز هم خاطره نبرد مظلومانه نيروهاى اسلام با ضدانقلاب در دارلك مهاباد، سينه‏ها را كباب مى‏كند. جا دارد كه از ايثارگريهاى سردار شهيد مهدى امينى ياد شود كه در راه حفظ استقلال ميهن اسلامى در كردستان سر باخت.

با آغاز سال 1359، حكومت بعثى عراق با تمسك به دستاويزهاى واهى، تبليغات همه جانبه خود را عليه انقلاب نوپاى اسلامى آغاز كرد و سرانجام پس از تمهيدات سياسى و نظامى فراوان، حمله گسترده و تجاوز به ايران ار رسما آغاز كرد و در ساعت 14 روز دوشنبه 31 شهريور 1359 هواپيماهاى متجاوز عراقى به ايران حمله كرده و فرودگاهها، پايگاهها و چند شهر ايران را بمباران كردند و نيروى زمينى عراق با استعداد دوازده لشكر و 2500 تانك و نفربر و خودرو، اقدام به پيشروى در خاك جمهورى اسلامى ايران نمود.

رزمندگان ايران به منظور دفع حملات دشمن بعثى از نقاط مختلف كشور روانه جبهه‏هاى نبرد شدند. مردم متدين و سخت كوش آذربايجان نيز مانند ساير هموطنان عزيز خود در جنگ تحميلى عراق عليه ايران، براى دفاع از خاك مقدس جمهورى اسلامى ايران و همچنين حفظ دستاوردهاى انقلاب اسلامى عازم جبهه‏هاى جنگ شدند.

بر طبق گزارشات بسيج سپاه پنجم عاشورا از اواخر سال 1359 تا تابستان 1367 بيش از شصت هزار نفر رزمنده بسيجى در مراكز آموزشى اعزام به جبهه آذربايجان آموزش رزمى ديده و عازم جبهه‏ها شدند و پس از تكميل تيپ عاشورا در اواخر سال 1360، نيروهاى آذربايجانى در اين يگان سازماندهى شدند كه به دنبال حضور هزاران نفر از بسيجيان آذرى در سال 1361 (در جبهه جنوب) تيپ مزبور به لشگر 31 عاشورا ارتقاء داده شد. در طول هشت سال دفاع مقدس، يگانهاى رزمى و پشتيبانى ـ رزمى ديگرى نيز با حضور نيروهاى آذربايجانى سازمان يافت كه بعضى منتسب به لشگر عاشورا و بعضى هم مستقل بودند.

علاوه بر اين، عده‏اى از پاسداران و بسيجيان مجرب داراى تخصص‏هاى رزمى و فنى در قرارگاههاى عمده و يگانهاى تخصصى سپاه، عهده‏دار مسئوليت‏هاى رزمى و پشتيبانى بودند.

نيروهاى آذربايجانى از اولين گروههاى داوطلب اعزامى به خوزستان بودند كه هنوز هم اهالى سوسنگرد به ياد آنها با مردم آذربايجان محبت دارند. در مراحل ديگر نيز رزمندگان داوطلب اين خطه به نبردگاههاى غرب و جنوب روانه شده و با حضور مستمر خود در جبهه‏هاى جنگ به همراه رزمندگان ساير مناطق، اشغالگران بعثى را بيرون رانده و امنيت و سربلندى، براى ملت ايران به ارمغان آوردند.

فهرست عملياتهاى رزمى رزمندگان آذربايجان در طول جنگ تحميلى

رديفنام عملياتتاريخمنطقه عمليات

1 محاصره سوسنگرد30/9/59 جبهه جنوب ـ شهر سوسنگرد

2 هويزه15/10/59 جبهه جنوب ـ شهر هويزه

3 امام مهدى(عج)26/12/59 جبهه جنوب ـ غرب سوسنگرد

4 حضرت مهدى(عج)3/2/60 جبهه جنوب ـ شمال و غرب سوسنگرد و امام على عليه‏السلام

5 طراحان (رمضان)5/5/60 جبهه جنوب ـ محور حميديه

6 شهيد مدنى27/6/60 جبهه جنوب ـ شهر سوسنگرد

7 ثامن الائمه5/7/60 جبهه جنوب ـ شكست حصر آبادان

8 طريق القدس8/9/60 جبهه جنوب ـ شهر بستان

9 مطلع الفجر20/9/60 جبهه غرب ـ گيلان غرب و سرپل ذهاب

10 محمدرسول‏الله(ص)12/10/60 جبهه غرب ـ شهر نوسود

11 فتح المبين1/1/1361 جبهه جنوب ـ غرب دزفول و شوش

12 بيت المقدس10/2/1361 جبهه جنوب ـ آزادسازى خرمشهر

13 رمضان23/4/61 جبهه جنوب ـ شرق بصره

14 مسلم بن عقيل(ع)9/7/61 جبهه غرب ـ سومار مندلى و سلمان كشته

15 والفجر مقدماتى18/11/61 جبهه جنوب ـ فكه و چزابه

16 والفجر 120/1/62 جبهه جنوب ـ شمال غرب فكه

رديفنام عملياتتاريخمنطقه عمليات

17 والفجر 229/4/62 جبهه غرب ـ حاجى عمران

18 والفجر 427/7/62 جنوب غرب ـ پنجوين، رود شيلر شمال مريوان

19 خيبر3/12/62 جبهه جنوب ـ هورالهويزه جزاير مجنون

20 بدر19/12/63 جبهه جنوب ـ شرق دجله

21 والفجر 820/10/64 جبهه جنوب ـ آزاد سازى فاو و سواحل اروند رود

22 ياصاحب‏الزمان(عج)20/1/65 جبهه جنوب ـ جنوب بصره ـ كارخانه نمك و جاده ام القصر

23 كربلاى 43/10/65 جبهه جنوب ـ غرب اروند رود و جنوب خرمشهر

24 كربلاى 519/10/65 جبهه جنوب ـ شلمچه و شرق بصره

25 كربلاى 718/1/66 جبهه جنوب ـ شرق بصره

26 نصر 714/5/66 جبهه غرب ـ سردشت

27 بيت المقدس 225/10/66 جبهه غرب ـ جبهه غرب

28 بيت المقدس 324/12/66 جنوب غرب ـ سليمانيه

29 مرصاد1367 اسلام آباد و كرند غرب

بر اساس آمار موجود، در طول جنگ تحميلى استان آذربايجان شرقى متجاوز از 9788 بهترين و فداكارترين جوانان رزمنده پاسدار و بسيجى و قواى مسلح نظامى و انتظامى و دهها تن از روحانيون و طلاب خود را تقديم اسلام و پاسدارى از انقلاب اسلامى ايران كرده است

اسامى تعدادى از فرماندهان و سرداران شهيد

رديفنام و نام خانوادگىمسئوليت در يگان رزمى يا قرارگاهمحل اعزام

1 مهدى باكرى فرمانده ل 31 عاشورااروميه

2 حميد باكرى جانشين فرمانده ل 31 عاشورااروميه

3 مرتضى ياغچيان معاون فرمانده ل 31 عاشوراتبريز

رديفنام و نام خانوادگىمسئوليت در يگان رزمى يا قرارگاهمحل اعزام

4 على تجلائى مسئول آموزش قرارگاه مركزى خاتم صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهتبريز

5 حبيب پاشايى مسئول محور ل 31 عاشوراتبريز

6 اكبر جوادى مسئول واحد تخريب ل 31 عاشوراتبريز

7 سيد رفيع رفيعى مسئول آموزش نظامى ل 31 عاشوراتبريز

8 على اكبر حسين پور رهبرى فرمانده گردان رزمىتبريز

9 اصغر قصاب عبدالهى فرمانده گردان رزمىتبريز

10 محمد باقر مشهدى عبادى فرمانده گردان رزمىتبريز

11 مصطفى پيشقدم فرمانده گردان رزمىتبريز

12 صادق آذرى فرمانده گردان رزمىتبريز

13 محمود گلزار چراندابى فرمانده گردان رزمىتبريز

14 اصغر رهبرى فرمانده گردان رزمىتبريز

15 محمد صبورى نهند فرمانده گردان رزمىتبريز

16 محمد بالاپور فرمانده گردان رزمىتبريز

17 ابراهيم وكيل زاده مسئول واحد تعاون ل 25 كربلاتبريز

18 خليل فاتح آغبلاق فرمانده گردان رزمىتبريز

19 مختار حق شناس فرمانده گردان رزمىتبريز

20 اكبر آشتاب فرمانده گردانتبريز

21 سرگرد محققى از خلبانان پايگاه هوايى تبريزتبريز

22 شهيد توانا طلبه وارسته و مسئول واحد بسيج تبريزتبريز

23 يوسف شاگرد آهنگرى فرمانده گردان رزمىبناب

24 حميد محمد درخش مسئول محور عملياتى ل 31 عاشورامراغه

25 رضا خيرى فرمانده گردان رزمىمراغه

26 حميد پركار شيشوان فرمانده گردان رزمىمراغه

رديفنام و نام خانوادگىمسئوليت در يگان رزمى يا قرارگاهمحل اعزام

27 مقصود رضازاده فرمانده گردان رزمىمراغه

28 حسين حق نظرى فرمانده گردان رزمىمراغه

29 رضا قلى وفائى اقدم فرمانده گردان رزمىمراغه

30 مسعود كفيل افشار فرمانده واحد مهندسى ل 31 عاشورامراغه

31 نورالدين مقدم فرمانده گردان زرهى ل 31 عاشورامراغه

32 محمد حشمتى فرمانده واحدپدافندهوايى ل31 عاشورامراغه

33 شمس الدين مقدم فرمانده گردانمراغه

34 محمد رضا عادل نسب فرمانده گردانمراغه

35 اسماعيل اخلاص فرمانده گردان رزمىمراغه

36 حميد الهيارى فرمانده گردان رزمىميانه

37 ناصرالدين نيكنامى مسئول محور سوسنگردميانه

38 ايرج واعظى فرمانده ادواتميانه

39 بهروز لطفى مسئول محور سوسنگرداهر

40 على‏اصغر شيرزاد مسئول محور سوسنگرداهر

41 سرهنگ على بيگلو فرمانده گردان ژاندارمرى در جبهه غرباهر

42 فرهاد اللهوردى ممقانى فرمانده گردانممقان

43 كريم عارفى فرمانده گردان مهندسىآذر شهر

44 محمود عباسيان فرمانده گردان توپخانهآذر شهر

45 احمد خوانسارى فرمانده گردان انصارالحسينهشترود

46 حسن شفيع زاده فرمانده توپخانه سپاه پاسدارانهشترود

47 شهيد اوهانى مسئول محور عملياتى ل 31 عاشورامرند

48 محمد نصيرى معاون گردان ادغامى سپاه و ارتشجلفا

ماخذ: على حق بيگى، نقش آذربايجان در تحكيم وفاق ملى.

در اين مدت ستادهاى پشتيبانى جنگ در استان علاوه بر اعزام نيرو، اقلام خوراكى و پوشاك، كالاهاى فرهنگى و مذهبى مورد علاقه و نياز رزمندگان از قبيل راديوهاى جيبى، قرآن و كتب دينى و ادعيه، مهر و جانماز، بلندگو و آمپلى فاير، نوار كاست و ضبط صوت و غيره را تدارك ديده و به يگانها تحويل مى‏دادند كه در بالا بردن روحيه رزمندگان تأثير زيادى داشت.

تأثيرات جنگ بر ساكنان استان

از روزهاى نخستين تجاوز رژيم بعثى عراق به ميهن اسلامى تا پايان جنگ، مناطق نظامى، مراكز صنعتى و حياتى و بخشهاى مسكونى و آموزشى تبريز، بطور متناوب توسط هواپيماهاى عراقى بمباران شدند. در اثر اين حملات دشمن، علاوه بر خسارتهاى هنگفت مالى، صدها نفر از مردم شهر به شهادت رسيده و بى‏خانمان گرديدند. هنوز هم خاطرات تلخ انفجار بمبها و راكتهاى هواپيماهاى دشمن در آسايشگاه پايگاه هوايى، پالايشگاه، نيروگاه شهرك امام خمينى و محله‏هاى مارآلان، يوسف‏آباد، دوه‏چى و بيمارستان امام و دانشگاه تبريز فراموش نشده است.

از سال 1364 به بعد شهرهاى ديگر آذربايجان از جمله مراغه، آذرشهر، ميانه و... مورد هجوم هواپيماهاى عراقى قرار گرفتند كه در اين حملات جنگنده‏هاى دشمن غالبا مناطق مسكونى و مدارس را هدف گرفته و صدها نفر مرد و زن و كودك بر اثر موج انفجار و يا ريزش آوار مظلومانه شهيد شدند. هنوز هم ياد شهداى دانش‏آموز دختر دبيرستان زينبيه و مدرسه ثار الله ميانه (بر اثر بمباران وحشيانه دشمن) داغ دل‏ها را زنده مى‏سازد. در طول بمباران‏هاى هوايى در شهرستان ميانه حدود 130 نفر به شهادت رسيدند و بيش از 300 نفر مجروح گرديدند.

با اينكه حملات هوايى دشمن خسارات جانى و مالى زيادى به دنبال داشت و به موازات آن راديوهاى بيگانه، منافقين و فرصت طلبان داخلى به شايعه سازى و جنگ روانى عليه مردم مسلمان ايران پرداخته و محتكران و ثروت اندوزان صحنه اقتصادى را بر مردم تنگ كرده بودند اما مردم شهرهاى آذربايجان، خسارت‏ها را تحمل نموده و به يارى همديگر شتافتند، تا آنكه جنگ در سال 1367 با پيروزى رزمندگان اسلام پايان پذيرفت.

نمایندگی مجلس شورای اسلامی

نظام سياسى به عنوان مجموعه به هم پيوسته‏اى از نقش‏هاى سياسى و به عنوان يكى از عناصر مهم نظام اجتماعى محسوب مى‏شود. يكى از مهمترين عوامل تشكيل دهنده شرايط سياسى، مشاركت در امور سياسى و نماد اصلى آن انتخابات مى‏باشد.

مردم استان آذربايجان شرقى از آغاز انقلاب شكوهمند اسلامى تا كنون در تمامى صحنه‏هاى انقلاب اعم از راهپيمايى، انتخابات و دفاع مقدس حضورى گسترده و فعال داشته‏اند.

در انتخابات مختلف رياست جمهورى، مردم اين استان با حضور گسترده خود، دين خود را نسبت به انقلاب و كشور ادا نموده‏اند. در ششمين دوره انتخابات رياست جمهورى 79/46 درصد واجدين شرايط در پاى صندوق‏هاى رأى حاضر شدند.

در دوره بعد ميزان مشاركت مردم به 79/67 درصد افزايش يافت. در هشتمين دوره انتخابات رياست جمهورى 07/53 درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت نموده‏اند.

در انتخابات مجلس شوراى اسلامى نيز مردم استان مشاركت بالايى داشته‏اند. در اولين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى 9/42 درصد افراد واجد شرايط در پاى صندوق‏هاى رأى حاضر شده‏اند. كل آراء مأخوذه در اين دوره در استان آذربايجان شرقى 460359 رأى بوده است.

در دوره بعد ميزان مشاركت مردم به 4/46 درصد رسيده است. كل آراء در اين دوره نسبت به دوره قبل حدود 24/18 درصد افزايش يافته است. در سومين دوره مجلس شوراى اسلامى 16/49 درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت نموده‏اند و ميزان كل آرا نسبت به دوره قبل حدود 8/24 درصد افزايش يافته است.

در چهارمين دوره مجلس شوراى اسلامى ميزان مشاركت مردم به 84/50 درصد رسيده كه نسبت به دوره قبل حدود يك درصد و نسبت به دوره اول حدود 8 درصد افزايش يافته است. كل آراء در اين دوره نسبت به دوره قبل حدود 9/20 درصد افزايش داشته است.

در پنجمين دوره مجلس شوراى اسلامى ميزان مشاركت مردم 5/55 درصد بوده كه نسبت به دوره قبل حدود 5 درصد افزايش يافته است. ميزان كل آراء نسبت به دوره قبل حدود 31 درصد افزايش داشته است.

در ششمين دوره مجلس شوراى اسلامى مشاركت مردم بالاتر از تمامى دوره‏ها بوده است. در اين دوره 8/57 درصد واجدين شرايط در انتخابات شركت نموده‏اند. در اين دوره كل آراء نسبت به دوره قبل حدود 2/23 درصد افزايش يافته است.

جدول ذيل ميزان مشاركت مردم را در انتخابات مجلس شوراى اسلامى در دوره‏هاى مختلف نشان مى‏دهد:

ميزان مشاركت مردم استان در ادوار مختلف انتخابات مجلس شوراى اسلامى

دورهجمعيت‏واجد شرايط راى‏دادنكل آراميزان مشاركت

اول10723484603599/42

دوم12680195909534/46

سوم150021173753916/49

چهارم175342089150484/50

پنجم210006811665315/55

ششم248668214372138/57

در ذيل با گذرى بر شروع و خاتمه پنج دوره مجلس شوراى اسلامى، اسامى نمايندگان هر دوره در استان را مورد بررسى قرار خواهيم داد:

ـ دوره اول

اولين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ هفتم خرداد ماه 1359 گشايش يافت و افراد زير به عنوان نمايندگان مردم به مجلس راه يافتند: 1ـ يدالله دهقانى اهر 2ـ مير غفار سجاد نژاد بستان آباد 3ـ على‏اكبر اصغرى بناب و ملكان 4ـ مير يوسف جابرى بناب و ملكان (مياندوره‏اى1360) 5ـ محمدحسين چهرگانى انزابى تبريز 6ـ محمدعلى سبحان اللهى تبريز 7ـ سيدابوالفضل سيد ريحانى تبريز 8ـ محمد على‏نژاد ساريخانى تبريز 9ـ سيد حسين موسوى تبريزى تبريز 10ـ سيد محمد ميلانى حسينى تبريز 11ـ سيد محسن پور مير غفارى تبريز (مياندوره‏اى1360) 12ـ على ملكوتى سراب 13ـ محمد مجتهد شبسترى شبستر 14ـ مطلب وحيد كليبر 15ـ على اروميان مراغه 16ـ اسماعيل رفيعيان مرند 17ـ سيد سجاد حججى ميانه 18ـ موسى سليمى كمينى ميانه (مياندوره‏اى1360) 19ـ شهاب الدين بى‏مقدار ورزقان (مياندوره‏اى1360) 20ـ سيد حسن پور مير غفارى هشترود (مياندوره‏اى1360) اولين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ ششم خردادماه 1363 پايان پذيرفت.

ـ دوره دوم

دومين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ هفتم خرداد ماه 1363 آغاز شد و افراد ذيل به مجلس راه يافتند: 1ـ قاسم معمارى اهر 2ـ ميرغفار سجاد نژاد الوار بستان آباد 3ـ مير حيدر جعفرى حصارلو بناب و ملكان 4ـ سيد جواد انگجى تبريز 5ـ اكبر پرهيزگار تبريز 6ـ محمد حسين چهرگانى انزابى تبريز 7ـ مرتضى رضوى تبريز 8ـ محمدعلى سبحان اللهى تبريز 9ـ سيد ابوالفضل سيد ريحانى تبريز 10ـ على ملكوتى سراب 11ـ محمدباقر آخوندى شبستر 12ـ ابراهيم عباسپور كليبر 13ـ على اروميان مراغه 14ـ رضا كريمى مرند 15ـ حكم الله پزشگى ميانه 16ـ موسى سليمى كمينى ميانه 17ـ شهاب الدين بى‏مقدار ورزقان 18ـ على عبدالله پور هشترود دومين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ پنجم خرداد 1367 پايان يافت.

ـ دوره سوم

سومين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ هفتم خردادماه 1367 آغاز شد و افراد ذيل به مجلس راه يافتند: 1ـ قاسم معمارى اهر 2ـ محمد اسماعيل دلبرى بستان آباد 3ـ رسول صديقى بنايى بناب و ملكان 4ـ سيد حسين پور مير غفارى تبريز 5ـ محمد حسين چهرگانى آنزابى تبريز 6ـ حميد چيت‏چيان تبريز 7ـ محمد على سبحان اللهى تبريز 8ـ ميرعلى‏اشرف عبدالله‏پورحسينى تبريز 9ـ هاشم هاشم‏زاده هريسى تبريز 10ـ محمد على حقى سراب 11ـ حسن امين لو شبستر 12ـ مسعود صادقى آزاد كليبر 13ـ نادر طاهرى مراغه 14ـ كريم شافعى مرند 15ـ سيد سجاد حججى ميانه 16ـ موسى سليمى كمينى ميانه 17ـ فريدون قاسمى ورزقان 18ـ غفار اسماعيلى هشترود دومين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ ششم خردادماه 1371 پايان يافت.

ـ دوره چهارم

چهارمين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ هفتم خرداد 1371 آغاز شد و منتخبين استان بدين قرار به مجلس راه يافتند:

1ـ ولى الله احمدى زاد سراى اهر

2ـ محمد اسماعيل دلبرى بستان آباد

3ـ رسول صديقى بنابى بناب و ملكان

4ـ فخر تاج امير شقاقى تبريز

5ـ سيد جواد انگجى تبريز

6ـ اسماعيل جبار زاده تبريز

7ـ محمدعلى سبحان اللهى تبريز

8ـ محمد على‏نژاد ساريخانى تبريز

9ـ فاطمه همايون مقدم تبريز

10ـ محمود روح بخش مهربان سراب

11ـ حسن امين لو شبستر

12ـ خانعلى پور قربان كليبر

13ـ سيد مصطفى سيد هاشمى مراغه و عجب شير

14ـ ابراهيم صراف مرند

15ـ جمشيد قنبرى ممان ميانه

16ـ سيد حسين هاشمى ميانه

17ـ گل محمد الياسى ورزقان

18ـ غفار اسماعيلى هشترود

اين دوره از مجلس در تاريخ ششم خردادماه 1375 پايان يافت.

ـ دوره پنجم

پنجمين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ دوازدهم خردادماه 1375 گشايش يافت و نمايندگان مردم استان بدين قرار به مجلس راه يافتند:

1ـ ولى الله احمدى زاد سراى اهر و هريس

2ـ طاهر برزگر تكمه داش بستان آباد

3ـ سلمان خدادادى بناب و ملكان

4ـ عبدالحميد باقرى بنابى تبريز

5ـ اسماعيل جبار زاده تبريز

6ـ بلال سمرقندى تبريز

7ـ صمد قاسم پور تبريز

8ـ سيد محمد رضا ميلانى حسينى تبريز

9ـ هاشم هاشم‏زاده تبريز

10ـ حسين انوارى سراب

11ـ سيد على موسوى كوزه كنانى شبستر

12ـ قلى الله قلى زاده كليبر

13ـ سيد مصطفى سيد هاشمى مراغه

14ـ سيد حسين سيد زاده مرند و جلفا

15ـ جمشيد قنبرى ممان ميانه

16ـ سيد حسين هاشمى ميانه

17ـ على اكبر زاده ورزقان

18ـ محمد شاهى عربلو هشترود

پنجمين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ ششم خردادماه 1379 پايان يافت.

ـ دوره ششم

دوره ششم مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7 خرداد ماه 1379 آغاز به كار كرد

1ـ قاسم معمارى اهر و هريس

2ـ طاهر آقا برزگر تكمه داش بستان آباد

3ـ رسول صديقى بنابى بناب

4ـ اكبر اعلمى تبريز

5ـ اسماعيل جبارزاده تبريز

6ـ على اصغر اميرشعردوست تبريز

7ـ حميد سيد مهدوى اقدم تبريز

8ـ ميرطاهر موسوى تبريز

9ـ ميرعلى‏اشرف عبدالله‏پور حسينى تبريز

10ـ حسين انوارى سراب

11ـ كريم غياثى مرادى شبستر

12ـ قلى الله قلى زاده كليبر

13ـ سيد مصطفى سيد هاشمى مراغه و عجب‏شير

14ـ باقر امامى مرند و جلفا

15ـ سلمان خدادادى ملكان

16ـ سيد حسين هاشمى ميانه

17ـ محمد كيافر ميانه

18ـ على اكبرزاده ورزقان

19ـ محمد شاهى عربلو هشترود

ـ دوره هفتم

نمايندگان فعلى استان (دوره هفتم مجلس شوراى اسلامى):

1ـ ولى‏الله دينى اهر و هريس

2ـ طاهر آقا برزگر تكمه داش بستان‏آباد

3ـ رسول صديقى بنابى بناب

4ـ اكبر اعلمى تبريز، آذر شهر و اسكو

5ـ اسماعيل جبار زاده تبريز، آذر شهر و اسكو

6ـ رضا رحمانى تبريز، آذر شهر و اسكو

7ـ عشرت شايق تبريز، آذر شهر و اسكو

8ـ محمد حسين فرهنگى تبريز، آذر شهر و اسكو

9ـ سيد محمد رضا ميرتاج الدينى تبريز، آذر شهر و اسكو

10ـ امير صنعتى مهربان سراب

11ـ كريم غياثى مرادى شبستر

12ـ ارسلان فتحى پور كليبر و بخش هوراند

13ـ سيد مصطفى سيد هاشمى مراغه و عجب‏شير

14ـ سلمان خدادادى ملكان

15ـ سيد بهلول حسينى ميانه

16ـ سيد حسين هاشمى ميانه

17ـ گل محمد الياسى ورزقان

18ـ غفار اسماعيلى هشترود و چاراويماق



منابع