جنگ جهانی اول در استان گیلان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
جنگ اول جهانى در سال (1914 .م/ 1332 ه .ق) آغاز گرديد در شروع جنگ، بازرگانى گيلان به سبب معاملات بازرگانى با روسيه از طريق بندرانزلى در وضع رضايت بخشى به سر مىبرد. اما با شروع جنگ و بى طرفى ايران نسبت به طرفهاى درگير، استان گيلان از هجوم سپاهيان بيگانه در امان نماند و سپاهيان روس و انگليس بخشهاى مهمى از ايران و استان گيلان را تصرف كردند.
با ورود سربازان روسى و عوامل دستگاه حكومت فشارهاى فراوانى را بر مردم وارد مىساختند نهضت جنگل به رهبرى ميرزا كوچك خان در گيلان شكل گرفت.
و با انعقاد پيمان پرست ليتوسك ميان جمهورى روسيه و آلمان تخليه ايران از نيروهاى روس و عثمانى و انگليس، پس از جنگ آغاز شد. اما نيروهاى انگليسى به بهانه تعقيب نيروهاى عثمانى و بيرون راندن آنها از قفقاز ولى در واقع براى تصرف قفقاز و بدست آوردن نفت باكو در گيلان باقى ماندند و به علاوه بغداد در ماه مارس 1918 .م ژنرال دنسترويل انگليسى با عدهاى سرباز و تسليحات نيز عازم گيلان شد اما در گيلان با افراد نهضت جنگل روبرو شد و ميرزا كوچك خان از ورود آنها به گيلان ممانعت به عمل آورد و مذاكرات ژنرال دنسترويل با ميرزا كوچك خان به نتيجهاى نرسيد؛ لذا نيروهاى انگليسى با حمله به افراد نهضت جنگل و شكست آنها رشت و انزلى را تصرف و از طريق انزلى به سوى باكو حركت كردند.
3ـ نهضت جنگل
در هنگام نخستين شرارههاى جنگ بين المللى اول در سال 1914 م. ايران رسما بى طرفى خود را نسبت به طرفهاى درگير در جنگ اعلام نمود اما از آسيبهاى جنگ در امان نماند. نيروهاى نظامى بيگانه روسيه و عثمانى هر كدام قسمتهايى از خاك ايران را اشغال كردند و فرماندهان نظامى ارتشهاى بيگانه در منطقه تحت نفوذ خود شروع به دخالت در كليه امور منطقه و كشور نمودند و از طرف ديگر اموال نواميس و آزادىهاى مردم را مورد تجاوز قرار دادند.
در شرايطى كه ضعف و فساد حكومت قاجار را فرا گرفته بود نواحى گيلان در معرض اشغال قواى متجاوز روسيه تزارى قرار گرفت و نظاميان روسى از هرگونه تجاوز به حقوق مردم گيلان و ساير نواحى شمال ابايى نداشتند.
در چنين اوضاع و شرايطى ميرزا كوچك خان كه از نامداران و آزادى خواهان گيلان بود و از اوضاع نابسامان كشور رنج مىبرد و به دستور فرماندهان روسى در تهران در حال تبعيد به سر مىبرد با چند تن از رجال خوشنام وابسته به سازمان اتحاد اسلام تماس گرفت.
سازمان اتحاد اسلام در استانبول به رهبرى سيد جمالالدين اسدآبادى تشكيل شده بود و هدف آن گرد آوردن مسلمانان جهان و متحد ساختن آنها در يك جبهه سياسى واحد و كسب قدرت سياسى در دنياى اسلام بود.
در ايران افرادى مانند سيد حسن مدرس، سيد محمدرضا مساوات، ميرزا طاهر تنكابنى از وابستگان به سازمان اتحاد اسلام بودند. هر چند فعاليت گروهى نداشتند و هيچگاه به فكر تأسيس سازمان نيفتادند.
ميرزا كوچك خان پس از مشورت با افراد مزبور به اين نتيجه رسيد براى جلوگيرى از تشديد تجاوزات بيگانه قطع نفوذ بيگانگان مىبايست يك كانون مبارزه و مسلحانه تشكيل داد و مناسبترين مكان براى اين منظور جنگلهاى شمال مىباشد.
ميرزا كوچك خان پس از مشورت با على خان ديو سالار ملقب به سالار فاتح از مجاهدان دوره مشروطه به همراهى وى عازم شمال شد. اما بر اثر اختلاف نظر درباره مكان مبارزه و برخى از مسايل ديگر از يكديگر جدا شدند. و ميرزا مخفيانه به لاهيجان رفت و دكتر حشمت تعدادى از روشنفكران و افراد حزب دمكرات، اتفاق و ترقى را با خود همراه ساخت و هسته اوليه نهضت جنگل را تشكيل داد.
با توجه به تجاوزات نيروهاى روسيه به حقوق مردم، افكار نهضت جنگل به سرعت در ميان گيلانيان گسترش پيدا كرد و با انجام چند عمليات چريكى در نقاط مهم و درگيرى با مأمورين دولتى «نهضت جنگل» رسما اعلام موجوديت كرد.
نخستين كنگره نهضت جنگل در سال 1299 ه .ش در كسما براى تبيين خط مشى سياسى و اهداف و آرمانهاى نهضت تشكيل شد و مرامنامهاى را در نه ماده و 34 بند به تصويب رسيد.
رهبران نهضت عموما از ميان روستاييان ساده دل و يا كسبه و تجار و روحانيون برخاسته بودند.
رهبر نهضت، ميرزا كوچك خان، خود روحانى شجاعى بود كه از ميان حوزههاى علميه برخاسته بود و در انقلاب مشروطيت پا به پاى انقلابيون در فتح تهران شركت جسته بود و تجارب فراوانى كسب كرده بود. از جمله رهبران نهضت در طول هفت سال مبارزه مىتوان از ميرزا محمدرضا حكيمى، سيد محمد روحانى، شيخ على علم الهدى، سيد عبدالوهاب صالح، ميرزا محمدى انشايى، شيخ بهاءالدين املشى، ميرمنصور هدى، شيخ محمود كسمايى و ميرزا هادى لاكانى مىتوان نام برد.
با توسعه و گسترش نهضت جنگل و به خطر افتادن منافع دولت روسيه در گيلان، رئيس نظميه رشت مفاخر الملك از دست نشاندگان كنسول روس همراهى نظاميان براى سركوبى مبارزان، وارد جنگل شد، ولى با شكست فاحش و كشته شدن مفاخر الملك نيروهاى دولتى مجبور به عقب نشينى شدند و بعد از وى نصرت الله، خان طالش، نايب الحكومه فومنات به همراهى افراد مسلح براى از ميان بردن ميرزا و افراد نهضت جنگل مأمور شدند، ولى آنان نيز با شكست سنگين مجبور به عقب نشينى شدند.
با افزايش دامنه قدرت و نفوذ نهضت جنگل و محبوبيت آنها در ميان مردم ديرى نپاييد كه چهار هزار قزاق روسى به فرماندهى كالچوف افسر روس مأمور سركوبى جنگلىها گرديدند.
اين گروه به همراه هفتصد سرباز ايرانى به جنگل حمله كردند و جنگلىها با تحمل شكست سنگين به غارها و اعماق جنگل پناه بردند. اما سه ماه بعد افراد نهضت جنگل دوباره فعاليتهاى خود را آغاز كردند.
نخست وزير وقت سپهسالار تنكابنى ابتدا تصميم به سركوبى جنگلىها گرفت اما بعدا مجبور شد كه در اثر فرمان احمد شاه راه مذاكره و توافق را با نهضت جنگل باز گشايد.
همزمان با شروع مجدد فعاليتها نهضت جنگل، انور پاشا فرمانده ارتش عثمانى كه مؤسس جمعيت تركان جوان وابسته به اتحاد اسلام بود براى نهضت جنگل مقاديرى اسلحه و مهمات همراه با يك جلد قرآن و يك ساعت طلا براى ميرزا فرستاد و برخى از نظاميان عثمانى نيز براى تعليم نظامى افراد جنگل وارد گيلان شدند.
همزمان با اين وقايع، مدرسه نظامى نهضت جنگل نيز در گوراب زرميخ به رياست ماژورفن پاشن آلمانى و همراهى ليوتنان اشتريخ و چند افسر خارجى و افسران ايرانى فرارى، تشكيل شد.
با پيروزى بلشويكها در انقلاب اكتبر 1917 م. به رهبرى لنين و به قدرت رسيدن كمونيستها صفحه ديگرى از خط مشى سياسى روسها در مقابل نهضت جنگل گشوده شد و رفتار افسران و قزاقان روسى تغيير يافت و دشمنان ديروز به دوستان امروز تبديل شدند و نهضت جنگل نيز عملاً مانع از ورود ضد انقلاب طرفدار تزار و انگليسها به روسيه از طريق انزلى براى تصرف حوزه نفتى باكو شد. وليكن عدهاى از نيروهاى روسى به فرماندهى به پيچراخوفكه كه موافق حكومت تزارها بودند به خدمت انگليسها در آمده و در منجيل مواضع جنگلىها را با توپخانه سنگين مورد حمله قرار دادند و مجاهدين جنگل به دستور ميرزا عقب نشينى كرده و آنان به همراه انگليسىها موفق به عبور از رشت شدند. اما درگيرى در منطقه به شدت ادامه داشت و عاقبت با در خواست نيروهاى انگليسى قراردادى بين كميته اتحاد اسلام و آنان بسته شد و اسراى دو طرف مبادله شده و به خدمت افسران خارجى در جنگل خاتمه داده شد.
احمد شاه كه از قدرت جنگل احساس ترس مىكرد در پى مذاكره بر آمده و در پى شكست آن، حكومت گيلان را به سردار معظم خراسانى (تيمور تاش) واگذار كرد و وى را مأمور قلع و قمع جنگلىها كرد و نيز در صدد نفاق بين سران جنگل بر آمد و بين حاج احمد كسمايى و ميرزا كوچك خان ايجاد اختلاف كرد و روابط آنان به تيرگى گراييد.
حاج احمد كسمايى محرمانه با دولت سازش كرد و پس از ضبط كليه دارايى و عايدات جنگل با گرفتن تأمين از دولت با افراد خود تسليم گرديد و انگليسها نيز نقض پيمان نمودند.
دكتر حشمت كه از عقب نشينىهاى پى در پى خسته شده بود بر اثر تأمينى كه از طرف دولت پشت كلام الله مجيد نوشته و برايش فرستاده بودند فريب خورد و با 270 تن از همراهانش تسليم شد و در چهارم ارديبهشت 1298 ه .ش دكتر حشمت اعدام گرديد.
بامداد روز 28 ارديبهشت 1299 ه .ش چند كشتى جنگى شوروى به بهانه تعقيب كشتىهاى دينكن ژنرال ضد كمونيست تأسيسات بندرى و ساحلى انگليس را زير آتش توپخانه خود گرفت و پس از عقب راندن آنها قواى خود را در بندرانزلى پياده كردند.
ميرزا كوچك خان نيز نمايندگى براى اطلاع از مقاصد روسها به بندرانزلى اعزام كرد.
نمايندگان شوروى براى ملاقات با ميرزا اظهار مسرت نمودند و ميرزا در ميان شادى مردم انزلى وارد شهر شد و پس از توافق با روسها، به جنگل مراجعت كرد و براى اجراى موارد موافقتنامه به تهيه و تدارك مقدمات پرداخت. در اين موقع حاكم رشت از ميرزا در خواست نمود كه به رشت عزيمت كرده و زمام امور را در دست بگيرد.
ميرزا به اتفاق ياران خود در روز 14 خرداد 1299 ه .ش وارد رشت شد و با توجه به توافق فرماندهان ارتش شوروى و ميرزا، كميتهاى مركب از فرماندهان روسى و جنگلىها به نام كميته انقلاب تشكيل و هيئت دولت جمهورى انقلاب در 19 رمضان 1338 ه .ق معرفى گرديد.
بدين ترتيب نخستين حكومت شورايى در ايران تشكيل شد و وزرا به تقليد از انقلاب كمونيستى روسيه به نام كميسر خوانده مىشدند و ميرزا كوچك خان به عنوان سر كميسر دولت معرفى شد. داس و چكش علامت پرچم شوروى را بر بالاى پرچم و آرم جمهورى ايران (نقش و شير خورشيد) در وسط پرچم قرار داشت. در اين زمان تعدادى از اعضا حزب عدالت باكو وارد گيلان شدند و به تبليغات كمونيستى و اشاعه تفكرات خود پرداختند.
پس از گذشت دو ماه به منظور نابودى ميرزا و نهضت جنگل، كودتايى تحت عنوان كودتاى سرخ در رشت صورت گرفت كه به استعفاى كوچك خان جنگلى و خروج وى و ديگر انقلابيون از اين منطقه منجر شد، كه البته تنى چند از ياران نزديك ميرزا به كودتاچيان پيوسته و تفرقه و نفاق در ميان سران نهضت و ديگر سطوح به اوج خود رسيد.
عاقبت بر اثر دخالت انگليس در امور كشورى، كودتاى سوم اسفند 1299 ه .ش انجام پذيرفت و سيد ضياءالدين طباطبائى مسئول تشكيل كابينه گرديد.
مسكو كه تا اين زمان سعى نموده بود كه با استفاده از نارضايتى ايرانيان از استبداد انگليس و انعقاد قرار داد 1919 م. از نهضت جنگل به عنوان وسيله و ابزارى جهت اعمال فشار به دولت ايران و مبارزه با انگلستان چه از نظر تبليغاتى و چه از ديدگاه ايدئولوژيكى استفاده كند، بعد از برقرارى زمينههاى تفاهم دوستى با انگلستان، با دولت مركزى ايران وارد مذاكره شد و عاقبت معاهده دوستى ايران و شوروى به امضا رسيد.
با اين تفاهم هر سه قدرت بر سر مسئله سركوب نهضت جنگل به تفاهم رسيدند.
همزمان با تغيير سياست شورويها در مقابل نهضت جنگل و ميانجيگرى روتشتين سفير شوروى بين تهران و جنگل، رضاخان سردار سپه، وزير جنگ همراه با نيروهاى دولتى عازم گيلان شد. سفير شوروى نيز با اعزام وابسته سياسى خود در معيت رضاخان هماهنگى سياستهاى كشور خود را با دولت ايران در سركوب نهضت جنگل به اثبات رساند.
در هنگام ورود رضاخان به گيلان، رشت و انزلى در اشغال نيروهاى خالو قربان بود. وى كه خود را از طرف نيروهاى جنگل و رضاخان در فشار مىديد، با اعزام نماينده خود به امامزاده هاشم از رضاخان اجازه شرفيابى گرفت. با تسليم بى قيد و شرط او، رشت بدون كوچكترين مقاومتى سقوط كرد و رضاخان وارد شهر شد و بسيارى از نيروهاى و سران نهضت جنگل در مقابل رضاشاه تسليم شدند.
در چنين شرايطى رضاخان نامهاى به ميرزا نوشت و وى را دعوت به همكارى كرد و در آن نامه تأكيد كرد كه تقاضا دارم بيائيد دست به دست هم بدهيم و ايران را نجات دهيم.
پس از دريافت نامه سردار سپه، ظرف 48 ساعت بين طرفين قرارداد متاركه جنگ امضاء شد و ميرزا نامهاى به رضاخان نوشت و در آن خواستار محلى براى ديدار حضورى شد. رضاخان نيز نامهى ميرزا را با آغوش باز پذيرفت.
اما حادثهاى ناگوارى، سرنوشت متاركه را تغيير داد. بدين ترتيب كه فرمانده جنگليان در ماسوله كه از پيمان نامه متاركه اطلاع نداشت در حال انتقال نيروهاى خود با سربازان سردار سپه برخورد كرد و در اين درگيرى 15 سرباز و سه افسر كشته شدند.
رضاخان كه اين حمله را نشانه حيله ميرزا مىدانست، دستور حمله به جنگليان را صادر نمود. ميرزا به حمله نيروهاى قزاق و دستگير شدن نمايندگانش به رضاخان اعتراض كرد. اما رضاخان در جواب تسليم بى قيد و شرط وى و يارانش را خواستار شد.
ميرزا با دريافت پاسخ سردار سپه به ياران خود دستور داد به گروهها كوچكتر تقسيم و به نبرد بپردازند.
با تسليم و كشته شدن بسيار از جنگلىها ميرزا براى نجات خود و نهضت جنگل در آن سرماى سخت به همراه گانوك آلمانى به طرف خلخال حركت كرد. اما در گردنه گيلوان در اثر طوفان و سرماى سخت از پاى در آمد.
در واپسين لحظات حيات ميان تودههاى برف فردى ميرزا را در ميان برفها شناخت و با سرعت خود را به خانقاه نزديك دهكده رساند و از مردم كمك خواست وقتى مردم به طرف ميرزا شتافتند جسد بى جان وى و گائوك را به خانقاه منتقل كردند و سالار شجاع به همراهى چند تن از سواران خود به سوى خانقاه شتافتند و در ميان شيون اهالى سر ميرزا را از بدن وى جدا ساختند و اهالى محل جسد بدون سر وى را در گورستان عمومى به خاك سپردند و سر وى را به رشت منتقل كردند و چند روزى سر وى را در ديد همگان قرار دادند. اما خالو قربان بعد از چند روز سر ميرزا را براى خوش خدمتى به تهران برد و تقديم سردار سپه كرد.
رضاخان دستور داد سر ميرزا را در گورستان حسن آباد تهران دفن كنند اما پس از چندى يكى از ياران ميرزا مخفيانه سر وى را به رشت منتقل كرد و در محلى به نام سليمان داراب به خاك سپرد و سپس از شهريور 1320 ه .ش و سقوط رضاشاه جسد ميرزا را به رشت منتقل كردند و در جوار سر او به خاك سپردند.
بعد از انقلاب اسلامى بناى ياد بودى بر مزار او ساختند و هر سال در 11 آذر مصادف با سالروز در گذشت سردار جنگل برمزار وى گرد مىآيند.