بزرگان محلی استان کهگیلویه و بویراحمد
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
كى ملك دوم
كى ملك دوم فرزند كى عبدالرحيم و از اعقاب كى ملك اول (ملكشاه بويراحمدى) است. وى از اواخر قرن دوازدهم ه .ق با نيرومندى تمام قد علم كرد و تمام قلمروهاى گوناگون بويراحمد را در زير لواى واحدى متحد گرداند.
به اين نحو كه در نبرد بين بويراحمد و ايل ممسنى در روستايى به نام «كرد لاغرى» ممسنىها را شكست سنگينى داد و در جهت اتحاد طوايف بويراحمد از هيچ كوششى فروگذار نكرد و چند سال بعد با قدرت تمام نواحى نرماب، باغ ملك، آرو، دشت مور، فيلگاه و پشتكوه رستم (جليل) را به تصرف درآورد.
او در جنگهاى بين خان زند و قاجاريه طرف قاجاريه را گرفت و پس از آنكه فتحعليشاه شيراز را به تصرف درآورد به حضور او رسيد و توانست مقام كلانترى را براى خود و پسرش پابرجا سازد و رياست خود را بر بخشى از جنوب محرز كند. وى مدتى پس از سفر شيراز به سراى ابدى شتافت.
عبدالله خان ضرغام پور
عبدالله خان ضرغام پور فرزند شكر الله خان از سران عشاير بويراحمد بود. وى در سالهاى نخستين جوانى خويش پس از جنگ تامرادى با نيروهاى رضا شاه توسط نيروهاى دولتى دستگير و به تهران برده شد و تا شهريور 1320 ه .ش در زندان و تبعيد به سر برد. پس از حوادث شهريور 1320 وى به سوى ايلات خود حركت كرد و با كمك عقاب كريم خان بويراحمدى به بسيج نيرو پرداخت.
او در اوايل سال 1321 ه .ش با نيروى ششصد نفرى چريك به طرف تنگ تكاب حركت كرد و در مردادماه سال 1322 ه .ش انگليسىها براى به اسارت درآوردن جاسوسان آلمانى فشارهاى سياسى شديدى را بر دولت مركزى، خوانين قشقايى و تمام عوامل ذى نفوذ خود وارد نمودند و عبدالله خان ضرغام پور آنان را پذيرفت و بعدها به خواهش خوانين قشقايى آنان را بازگرداند.
ضرغامپور به همنوعان بويراحمدى خود گوشزد كرد كه بايستى پاسگاههاى نظامى را غارت و خلع سلاح كرد نه اينكه مردم بيگناه را مورد حمله قرار داد.
عبدالله خان ضرغامپور، كه اعتبارش به خاطر قضيه سميرم، مانورهاى تحريكآميز خردادماه 1321 در اطراف بهبهان و دهدشت، مخالفت عملى و علنى با دولت مركزى، تصرف بويراحمد عليا در سال 1323 ه .ش و ضرب و شتم ايلات ضعيف شده بود به دعوت محمد رضا شاه به تهران رفت و با وى ملاقات نمود ولى باز به جنگ خود بر عليه رژيم ادامه داد تا آنكه پس از واقعه نبرد گجستان در حاليكه قصد داشت لولههاى نفتى را منفجر كرده و به آتش بكشد و عمليات را دوباره شروع كند توسط يكى از نيروهاى نفوذى در هيجدهم خردادماه سال 1342 ه .ش در بين راه شبانه به قتل رسيد.
و قاتل وى به نام على قايد گيوى در مصاحبه با كيهان گفت: نظر به علاقه به شاه و ميهن و در جهت دريافت جايزه دست بدين كار زده است.
محمد حسين خان ضرغامى
محمد حسين خان ضرغامى رئيس ايل طيبى بود. وى در سال 1324 ه .ش كه در نقاط عشايرى و شهرى هرج و مرج به اوج رسيد همراه با زبدهترين سواران و تيراندازان كهگيلويه در مانور نيروهاى انگليسى در منطقه خير آباد گچساران شركت كرد ولى در جريان حاتم بخشى قوام و دادن سهميه قند و شكر به نرخ دولتى براى عشاير عليرغم سو استفاده بسيارى از خوانين ايلات و فروش آن در بازار آزاد وى با آنكه وضع مشابهى با سران بويراحمد داشت و با اينكه در اثر كثرت جمعيت نفوس ايلى پول زيادى مىتوانست پس انداز نمايد، بدهكار شد، تا آنجا كه اثاث البيت خانهاش را به عامل بهبهانى خود فروخت.
محمد حسين خان با اينكه كلانترى مقتدر بود، همانند پدرش با دولت همكارى داشت و در همه جريانهاى عشايرى كه بر عليه دولت صورت مىگرفت هوادار دولت بود و به همين جهت مورد توجه بود.
در سال 1330 ه .ش ميان او اسكندر خان پور محمدى پسر على محمد خان اختلافى به هوادارى از نهضت نفت و ديگر مسائل پيش آمد و بدان سبب جنگ و جدالهايى در ايل طيبى واقع شد و در نتيجه ايل طيبى با دخالت دولت به دو بخش تقسيم گرديدند و امور ايل و در دست دو كلانتر قرار گرفت.
پس از فوت محمد حسين خان در سال 1346 اين تقسيم بندى ملغى و ايل طيبى به صورت واحد درآمد.
خدا كرم خان
خدا كرم خان (معروف به خان طلا) و پسر عمويش خدا رحم از خانهاى ايل بهمئى كوه گيلويه بودند كه هفت سال بعد از رويداد تنگ تامرادى ياغى شدند و بعد از چندين برخورد با مأموران دولتى و كشته شدن سرهنگ ثقفى و سرگرد مختارى به آنان تأمين داده شد و پس از اينكه خود را تسليم كردند.
سرهنگ زره پوش اعلام كرده بود كه رضا شاه ميل دارد خدا كرم خان را ديده و به او حكم ايلخانى بدهد.
خدا كرم خان با يك نفر از بستگانش توسط چند نفر مأمور نظامى و يك نفر افسر روانه بهبهان شد، در بين راه دو نفر از درجه داران نظامى به دستور سرهنگ مختارى راه را بسته و او را به قتل رساندند و جنازه او را به اردوى دولتى بردند سپس دستياران خدا كرم خان را كه شامل 70 نفر مىشدند جمع كردنه و با آوردن جنازه خدا كرم خان اين عده را با مسلسل در جلوى چشم همسر و فرزندانشان تير باران كردند و 25 نفر ديگر از بستگان او را كه دو روز قبل در ممسنى تحت نظر بودند نيز اعدام كردند و بعد از آن سرهنگ زره پوش به تل خسرو آمد و به عنوان حاكم نظامى بهبهان و كهگيلويه مشغول كار شد.
محمد طاهر خان
محمد طاهر خان فرزند كى هادى، نوه كى ملك مىباشد وى دو سال پس از مرگ آقا محمد خان قاجار قدرت را در بويراحمد به دست گرفت. محمد طاهر خان بويراحمدى دو زن اختيار نمود يكى دختر ابول خان طيبى و ديگرى دختر شاهين خان عالى عمويش بود. اين دو ازدواج سياسى بعدها نقش مهمى در تاريخ بويراحمد ايفا نمود و باعث شد تا بويراحمد به دو ايل سردسير و گرمسير تبديل شود.
در اين زمان صادق آقا خان قاجار از طرف فتحعلى شاه به عنوان والى كهگيلويه تعيين گرديد و نيروهاى وى دست به هر تجاوزى مىزدند اما آنان طى يك حمله توسط محمد طاهر خان در دهدشت شكست خورده و به بهبهان عقب نشينى كردند.
متقابلاً صادق آقا خان قاجار در سال 1217 ه .ق چند تن از سران جنوب از جمله محمد طاهر خان را در كمال قساوت و بىرحمى كور نمود. محمد طاهر خان پس از كور شدن در نبردى با ايل نوئى آنان را شكست داد وى بويراحمد را به دو ناحيه و ايل سردسير و گرمسير تقسيم نمود و دست به اصلاحاتى در اين زمينه زد به اين نحو كه آنچه از نواحى شاهپور (دهدشت) در سيطره داشت به پسر ارشد خويش على محمد خان و نواحى تل خسروى و كل بويراحمد سردسير (عليا و سفلى) را به عبدالله خان و خدا كرم خان تحويل داد. مدتى پس از اين تقسيم بندى محمد طاهر خان اين جهان را وداع كرد.
كى هادى
كى هادى فرزند كى ملك دوم بود كه از همان اوان كودكى براى جنگ و سياست تربيت شد و پس از فوت پدر زمام امور بويراحمد را به دست گرفت. وى عليه محمد على خان برايى كه از رقيبانشان بود وارد عمل شد و با توجه به خشم دولت نسبت به وى، با اتحاد با دولت طى مانورهاى ماهرانه سياسى و نظامى خويش از پاى درآورد.
وى علاوه بر ايل برايى طى حملهاى غافلگيرانه باروى نگاهبانان طوايف كوهمره را در هم ريخت و آن دو ايل را خراجگذار خود كرد.
او با جنگهاى فراوان توانست پنج ايل بويراحمد، چرام، دشمن زيارى و كوهمره و برايى را تحت تسلط خود درآورد ولى سرانجام پس از يك مبارزه سنگين با ايل طيبى شكست خورد و جان خود را از دست داد و در دو شيخ حسينى چرام به خاك سپرده شد.
خسرو خان بويراحمدى
وى برادر عبدالله خان ضرغام پور از سران بويراحمد است. عبدالله خان كه از سال 1321 تا 1323 در اوج قدرت قرار داشت با برادر خود خسرو كه جوانى تحصيل كرده بود به مخالفت برخاست به طورى كه خسرو خان به پدر زن خود مظفر خان كلانتر ايل بويراحمد گرمسيرى پناه برد و در پناه حمايت آنان جنگى ما بين دو برادر در گرفت كه عاقبت با وساطت بزرگان به صلح انجاميد. در جريان نهضت ملى نفت خسرو بويراحمدى قول داد تا از دولت مصدق حمايت كند ولى در سر جريان انتخابات و حمايت از جبهه ملى هنگامى كه از اهواز به بهبهان مىآمد مورد سوء قصد قرار گرفت ولى جان سالم بدر برد.
عاقبت پس از كودتاى 28 مرداد طى ترفندى توسط عبدالله خان و كدخدايان بويراحمد موافقت كردند تا خسرو خان كشته شود تا باب مذاكره با دولت كودتا باز شود. بنابراين يكصد سوار از ايل بويراحمد به همراه عبدالله خان به منزل خسرو خان رفته و طى نقشهاى با شليك دو گلوله وى را به قتل رساندند.
سپس عبدالله خان بر سر كشته خسرو خان آمد و با فرياد گفت: «خسرو حيف، مردى بود، افسوس كه فرمان اعليحضرت بود و اجراى فرمان حتمى بود».
كى لهراسب باطولى
كى لهراسب باطولى فرزند كا الياس از تيره باطولى ايل بويراحمد است. لهراسب كه از خانوادهاى بسيار فقير ولى شريف بود در ابتداى نوجوانى متهم به دزدى و سرقت گرديد و توسط امنيههاى قاجارى به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
او سپس با كشتن دو ژاندارم اسلحه آنان را به دست آورد و با حملات پراكنده به پايگاهها در بويراحمد و كهگيلويه به سرعت رشد كرد و با دلاورى خود فعاليتهاى نظامى و سياسى قاجار و پهلوى را عقيم گذارد.
او عاقبت در سال 1309 ه .ش در جنگ تنگ تامرادى با اصابت تيرى از پاى درآمد و سپهبد زاهدى با مرگ او ميدان را خالى ديد با غنيمت «جسد لهسراب» به مركز بازگشت.
مير غلام شاه قاسمى
مير غلام شاه قاسمى فرزند مير غريب از سادات شجاع ايل بويراحمد است او در نوجوانى با خريدن تفنگ و اسب حفاظت از ايل خود را به عهده گرفت. در اين زمان حسودان نظر سرتيپ خان رئيس ايل بويراحمد را نسبت به او برگرداندند ولى پس از درگيرى مختصر بين طرفين انقياء سرتيپ خان را نپذيرفت.
وى حاجى خان ارمنى را به دليل تجاوز و تعدى به نواميس و شرف مردم به قتل رساند و طى چندين جنگ مشهور و تاريخى سنگرها و دژهاى دست نيافتنى را فتح كردند. پس از فرو نشاندن اغتشاشات بعضى از ايلات و نقاط ناآرام جنوب در فاصله سالهاى 1307 ه .ش تا 1309 ه .ش و مطيع نمودن آنان دولت در صدد حمله به بويراحمد برآمد.
براى اين مقصود نيروهاى ارتش به همراه چريكهاى محلى از طريق شيراز و اردكان فارس به سوى بويراحمد عليا روانه گرديدند. ولى در تنگ تامرادى شكست سنگينى را متحمل شدند ولى بعدها طى حملهاى شش نفر از همدستان مير غلام را دستگير و در بهبهان به دار آويختند و بعدها در سال 1310 طى يك توطئه مير غلام در حلقه محاصره قرار گرفت و كشته شد و جنازه او را در فهليان به چاه انداختند.
عليخان و وليخان ايزد پناه كى گيوى
عليخان و وليخان ايزد پناه كى گيوى در اواخر قرن سيزدهم ه .ق از پدرى كى گيوى و مادر تامرادى ديده بر جهان گشودند. پس از حوادث 1310 ه .ش بويراحمد دچار خفقان و اضطراب گرديد و سرهنگ جهانبانى كه نماينده حكومت قهار رضا شاه بود به دستور رضا شاه وارد (تل خسرو) روستايى در نزديك ياسوج گرديد.
وى عليخان و وليخان را متهم به ادامه راه لهراسب و مير غلام و رويارويى با حكومت پهلوى كرد و به زندان انداخت و عاقبت در سال 1315 وليخان و كى محمد تقى كى گيوى را به تل خسرو فرا خواند و آنان را زندانى كرد و به دنبال عليخان فرستاد ولى به وى دست نيافت و برادر وى را آزاد كرد. آن دو برادر به اتفاق هم گريختند.
شهرت عليخان و وليخان چنان بالا گرفت كه رضا شاه براى سر به نيست آنها تدابير مهمى انديشيد و افسران زبدهاى را مأمور قتل عام آنان كرد و آنان نيز متقابلاً علاوه بر پاسگاههاى دولتى به مهندسين انگليسى كه در آن سالها در منطقه گچساران به دنبال نفت بودند حمله كرده و آنان را به اسارت گرفتند.
سرانجام كى عليخان ايزد پناه در سال 1328 ه .ش با توطئهاى همه جانبه كشته و وليخان مدتها گرفتار زنجير و زندان شد.