اقلیتهای دینی استان یزد
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
زرتشتيان
بنابر اعتقادات زرتشتيان وقتى زرتشت پيامبر آنان وقتى به سن 20 سالگى رسيد از دنيا كنارهگيرى كرد و خود را آماده اجراى فرمان آسمانى نمود. در 30 سالگى به او الهامات و وحىهاى آسمانى رسيد كه در آنها امشا سپند و (هومانو) كه به معنى پندار نيك است بنظر او آمدند و او را به آسمانها بردند و به خدا نزديك كردند. زرتشت دستورات خدايى را گرفت، به فواصل 10 سال 6 بار ديگر اين الهامات به او دست داد.
در 40 سالگى رسما براى تبليغ دين جديد به مبارزه و پيكار پرداخت بيش از 2 سال از ظهور او نگذشته بود كه توانست با تبليغ مؤثر پادشاه عصر يعنى (ويشتاسب) پدر داريوش را به دين خود رهنمون كنند و به پشتيبانى همين پادشاه توانست دين خود را رواج دهد.
زرتشت بيش از 35 سال به پشتيبانى و اجراى مراسم دين خود پرداخت و اين بدون شك به كمك و پشتيبانى سلسله هخامنشى بود.
وى در سن 77 سالگى در جنگى مقدس با قبيله (هياوآ) زندگى را بدرود گفت و يا به قولى با 70 تن از پيروانش در پرستشگاه بلخ حين نيايش و ستايش اهورامزدا بدست «براتور» نام تورانى به شهادت رسيد.
زرتشت، قائل به مبدأ واحد مجردى براى موجودات است كه آن را (اهورامزدا) خوانند و نور و ظلمت يا يزدان و اهرمن هر دو را حادث مىداند (نور را با لذات و ظلمت را به وجود تبعى ظلى) و معتقد است كه نظام و قوام هستى به واسطه امتزاج نور و ظلمت، لشگر يزدان و اهريمن مىباشد و مرجع تمام خيرات يزدان و مرجع شرور اهرمن است و لشگر يزدان و اهريمن هميشه در جنگند و وقتى عالم به سعادت رسيد بنى آدم نيك بخت خواهند شد و كه اهريمن نابود مىگردد. زرتشت به دو عالم، يكى روحانى يا (مينو) و يكى جسمانى يا (گيتى) معتقد است و آنچه در عالم است به دو قسم تقدير يا (بخشش) و فعل يا (كنش) تقسيم مىكند.
او افعال انسان را به سه قسم: اعتقاد (منش)، گفتار (گويش) و رفتار (كنش) تقسيم مىكند. وقتى انسان به مرتبه سعادت عالى رسيد به يزدان نزديك مىشود و اهل بهشت است كه هر سه چيزش اصلاح و داراى انديشه نيك، گفتار نيك، كردار نيك شده باشد.
زرتشت، بناى آفرينش عالم بر اضداد مىداند و دنيا را ميدان مبارزه نيكى و بدى يا جنود يزدان و اهرمن مىداند و سعادت بشر بستگى به پيروزى نيكىها دارد.
بهشت جاويدان منزل پيروان يزدان و صاحبان گفتار، پندار و كردار نيك است و دوزخ جايگاه پليدان و ارواح اهريمنى مىباشد. در بعضى از نوشتهها براى جوهر وجود اهورامزدا دو اصل متمايز قابل است. يكى انديشه نيك و آفريننده حيات و ديگرى ترس و مرگ، كه از وجود قادر متعال جدا گشته و بصورت اهريمن جلوه گر مىگردد.
اين شيطان آفريننده تاريكى و مرگ در عالم پايين مستقر است، شيطان خداى قادر مطلق نيست، بلكه قدرت وى براى مدتى معين است و از ميان مىرود. پيروزى با روح و اصل انديشه نيك است. نيكى و بدى، جهان روحانى و دنياى مادى با يكديگر اختلاف دارند و در حال مبارزه هستند، اهورامزدا با يارى ايزدان در عالم بالا، آسمانها و انگرامينو به همراهى ديوان در عالم پايين در مقابل يكديگر قرار دارند و به قلمرو يكديگر حمله مىكنند.
زرتشت به پيروان خود چنين توصيه مىكند:
«زمين بايد وسيلهاى باشد كه مانع نفوذ شياطين به آسمان گردد، هر يك از افراد مردم بايد در اين مبارزه سهيم گردند كه نتيجه آن پيروزى نيكى در جهان است، وجود هر انسانى پر معنى و بى نهايت ارجمند است».
اولين وظيفه آدمى پرهيزكارى است و آن عبارتست از پذيرفتن آئين درست و اطاعت از دستورات زرتشت و ترغيب مردم به ايمان به اهورامزدا مىباشد.
دومين وظيفه اخلاص و پيروى از راستى و درستى است. كرگ لينگر مىنويسد:
«ملكوت اهورامزدا، ملكوت نور است، قلمرو (انگرامينو) تاريكى است، هر كارى كه در تاريكى به آسانى گسترش يابد از ملكوت اهورامزدا خارج است».
در دين اهورامزدا دلسوزى و ترحم چون دليل ضعف در مقابل هواداران اهريمن است مجاز نيست.
وظيفه ديگر كار است، چون انگرامينو، بدى را در جهان روز افزون ساخته و به ويران كردن آن پرداخته است، انسان بايد با همكارى اهورامزدا جهان را دوباره از نو بسازد و زمين را حاصل خيز و سعادت بخش گرداند.
دين زرتشت، خشنودى اهورامزدا در آن مىداند كه آتشگاهى ساخته شود كه در آن آدمى دادگستر، تربيت گردد و چهارپايان اهلى و چراگاههاى پاك فراهم سازد، همسر برگزيند و داراى فرزندان شود، جسم و روح خويش را هستى بخشد. آتش، زمين و آب را نبايد آلوده گرداند، زيرا آنان آفريدگان اهورامزدا هستند، بهمين جهت جسد مرده را نبايد در خاك نهاد پس از مرگ، جسم را بايد در بناهاى استوانهاى شكل (برج سكوت) گذارد تا خوراك لاشخورها گردد، ولى روح انسان در عدالت خانه الهى محاكمه مىشود، نيكوكار به پاداش مىرسد و به آسمان بالا مىرود و نزد اهورامزدا براى يارى خدا تا پيروزى نهايى به مبارزه اشتغال مىورزد.
جامعه زرتشتى پس از اسلام در شهرهايى مانند تيسفون، اصطخر، رى و نيشابور مركزيت خود رااز دست دادند و به تدريج زرتشتيان آن شهرها از ميان رفته، جمعى نيز مجبور به مهاجرت شدند و بسيارى نيزبه دعوت دين اسلام پاسخ دادند. اما در يزد، جامعه زرتشتى قوام و دوام خود را از دست نداد و هويت خود را هر چند در مقياس بسيار محدود حفظ كرد.
در سال 1232 ه .ش مانكجى ليمجىها تريا از سوى انجمن زرتشتيان هند (پارسيان)، براى رسيدگى به امور همكيشان خويش در دوره پادشاهى ناصرالدين شاه به ايران آمد و پس از كوشش و تلاش بسيار توانست با اهداء هداياى و رشوههاى فراوان، جزيه را لغو كند و برخى از امتيازات ديگر مانند داشتن آموزشگاه و سوادآموزى و حرفه بازرگانى و صادرات و واردات كالا با كشورهاى بيگانه و نوسازى منازل را براى زرتشتيان از شاه بگيرد.
او سپس با كمك سفير انگليس و سفير فرانسه در يزد اوضاع زرتشتيان را سر و سامان داد و انجمنى به نام «انجمن ناصرى زرتشتيان» بنياد نهاد و آموزشگاههايى در خود شهر يزد و روستاهاى آن درست كرد.
در حال حاضر تعداد قابل توجهى از مردم استان يزد پيرو دين زرتشت هستند. زرتشتيان يزد در محلههاى كسنويه، خرمشاه، تل، موبدان، خلف خانعلى، اهرستان، نرسى آباد (نصر آباد)، مريم آباد، خير آباد و كوچه بيوك ساكنند.
بيشتر زرتشتيان تفت نيز در محلههاى بابا خندان، گلستان و آبادىهاى چم، زمين آباد سكونت دارند و زرتشتيان اردكان در محله شريف آباد، زرتشتيان ميبد در آبادىهاى حسن آباد و مزرعه كلانتر و نيز در الله آباد رستاق زندگى مىكنند كه از گروههاى مهاجر ترك، كرد، لر و فارس تشكيل مىشوند.