ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

ضرب المثلها در استان خراسان رضوی

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

پرش به: ناوبری, جستجو

آدَم بَييس جاىِ جيرجير بِكِنَه كه بلبل نِبَشه.

ـ آدم بايد در جايى اظهار فضل بكند كه داناتر از او نباشد.

آدَمِ دروغگو كم ذهن مُفتَه.

ـ آدم دروغگو كم حافظه مى‏شود.

از بارون گرِختِم زير آبچك نِشَستِم.

ـ از بارون گريختيم زير آبچك نشستيم.

ـ همانند: از چاله درآمديم به چاه افتاديم.

بِرِى خَطِرِ يَگ گل صدخار بَييس اُو بُخُورَه.

ـ براى خاطر يك گل صدخار بايد آب بخورد.

به جايى مُرُم كه روىِ وا ببينُم نِه درِ وا.

ـ به جايى مى‏روم كه روى گشاده ببينم نه در گشاده.

به دَس مَيَت نِگا، نِه بِه هَمسَيَهَ‏ت.

ـ به دست مايه‏ات نگاه كن نه به همسايه‏ات.

به لَف لَف سَگ دِريا نِجِس نِمِرَه.

ـ به لف‏لف سگ دريا نجس نمى‏شود.

ـ نظير: به دعاى گربه سياه باران نمى‏بارد.

حَبّه نِدَرَ كه به دبّه بِزِنَه.

ـ حبه ندارد كه به دبه بزند.

ـ همانند: آه ندارد كه با ناله سودا كند.

خررَه سربارى مِكُوشَه بِچَه رَه بارِكِلاّ.

ـ خر را سربارى مى‏كشد بچه را بارك الله.

ـ همانند: خرش كن بارش كن.

خَنَم به پوشتم كليدش تو موشتم.

ـ خانه‏ام به پشتم كليدش تو مشتم.

ـ نظير: خودم آقاى خودم و نوكر خودم.

دستش به آلو نِمِرِسَه مِگَ آلو تُروشَه.

ـ دستش به آلو نمى‏رسد مى‏گويد آلو ترش است.

ـ نظير: گربه دستش به گوشت نمى‏رسه مى‏گويد بو مى‏دهد.

كَل از خدا چى مَخَه دو زلف رَعنا.

ـ كچل از خدا چه مى‏خواهد دو زلف رعنا.

ـ همانند: كور از خدا چه مى‏خواهد دو چشم بينا.

كوزه گربا كدو او مُخُورَه.

ـ كوزه‏گر با كدو آب مى‏خورد.

ـ نظير: كوزه‏گر با كوزه شكسته آب مى‏خورد.

كوه به كوه نِمِرِسَه آدَم به آدَم خَه رِسى.

ـ كوه به كوه نمى‏رسد، آدم به آدم خواهد رسيد.

ـ همانند: آخر گذر پوست به دباغ خانه مى‏افتد.

ماستِه كه تروشَه از تِغارِش معلوم مِرَه.

ـ ماستى كه ترش است از تغارش پيداست.

ـ نظير: سالى كه نكوست از بهارش پيداست.

نِمَد هر چه تو اُو بِمَنَه بيشتر آوُ ورمِدِرَه.

ـ نمد هر چه بيشتر در آب بماند بيشتر آب برمى‏دارد.

ـ نظير: زالو هر چه بيشتر خون بمكد گنده‏تر مى‏شود.

هندِوَنِى خُب نِصيبِ كُفتار مِرَه.

ـ هندوانه خوب نصيب كفتار مى‏شود.

ـ همانند: انگور خوب نصيب شغال مى‏شود.


منابع