موسیقی در استان گلستان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) جز (۱ نسخه) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | ـ چوپان اگر دلش بخواهد از تكه نر شير مىدوشد. | ||
+ | |||
+ | (وقتى اين مثل به كار مىرود كه بخواهند بفهمانند مخاطب اگر بخواهد مىتواند كار را انجام دهد.) | ||
+ | ـ گرگ به گله مىزند چوپان را دستشويى مىگيرد. | ||
+ | |||
+ | (كار بىموقع كردن مراد است.) | ||
+ | |||
+ | ـ سالى كه نيكوست از بهارش پيداست. | ||
+ | |||
+ | ـ كار ورزا مىكنه، ان و ان را ماده گاو مىكنه. | ||
+ | |||
+ | (وقتى از اين مثل استفاده مىشود كه كار را كسى انجام دهد و ادعا و سخن گفتن درباره آن را ديگرى انجام دهد.) | ||
+ | |||
+ | ـ آدم كلّه دلا، ارّهاش از ته زمين كار ميكُنه. | ||
+ | |||
+ | (آدمى كه سر به زير است ارّهاش از زير زمين كار مىكند). | ||
+ | |||
+ | ـ يَه وِجِد قد و چل وِجِد ريش. | ||
+ | |||
+ | يك وجب قد و چهل وجب ريش (كنايه به انسانى كه كم مايه و پر مدعا باشد). | ||
+ | |||
+ | ـ نه او بيار، نه كوزه بشكن. | ||
+ | |||
+ | (اگر دست خير ندارى شر مرسان). | ||
+ | |||
+ | ـ ورجه ورجه مكند. | ||
+ | |||
+ | (خيلى بالا و پايين مىپرد). | ||
+ | |||
+ | ـ هزار تا كلاغ يك كُلخ بسه. | ||
+ | |||
+ | (يك قدرتمند در برابر هزار نفر بهتر است). | ||
+ | |||
+ | ـ هر چى خورده، پس نداده. | ||
+ | |||
+ | (خيلى چاق است يا كنايه به انسان پولدارى كه خيلى جمع كرده است). | ||
+ | |||
+ | ـ هر چى پيدا مُكُنه خرج انّا اَتينا مُكنه. | ||
+ | |||
+ | (يعنى انسان ولخرجى است). | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:موسیقی]] | [[رده:موسیقی]] |
نسخهٔ ۶ آبان ۱۳۹۱، ساعت ۱۶:۱۷
ـ چوپان اگر دلش بخواهد از تكه نر شير مىدوشد.
(وقتى اين مثل به كار مىرود كه بخواهند بفهمانند مخاطب اگر بخواهد مىتواند كار را انجام دهد.) ـ گرگ به گله مىزند چوپان را دستشويى مىگيرد.
(كار بىموقع كردن مراد است.)
ـ سالى كه نيكوست از بهارش پيداست.
ـ كار ورزا مىكنه، ان و ان را ماده گاو مىكنه.
(وقتى از اين مثل استفاده مىشود كه كار را كسى انجام دهد و ادعا و سخن گفتن درباره آن را ديگرى انجام دهد.)
ـ آدم كلّه دلا، ارّهاش از ته زمين كار ميكُنه.
(آدمى كه سر به زير است ارّهاش از زير زمين كار مىكند).
ـ يَه وِجِد قد و چل وِجِد ريش.
يك وجب قد و چهل وجب ريش (كنايه به انسانى كه كم مايه و پر مدعا باشد).
ـ نه او بيار، نه كوزه بشكن.
(اگر دست خير ندارى شر مرسان).
ـ ورجه ورجه مكند.
(خيلى بالا و پايين مىپرد).
ـ هزار تا كلاغ يك كُلخ بسه.
(يك قدرتمند در برابر هزار نفر بهتر است).
ـ هر چى خورده، پس نداده.
(خيلى چاق است يا كنايه به انسان پولدارى كه خيلى جمع كرده است).
ـ هر چى پيدا مُكُنه خرج انّا اَتينا مُكنه.
(يعنى انسان ولخرجى است).