دوره پهلوی اول در استان قم
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
مدیر سیستم (بحث | مشارکتها) جز (۱ نسخه) |
|||
(یک ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشدهاست) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | قيام حاج آقا نورالله اصفهانى | ||
+ | با استقرار حكومت پهلوى و افشاى چهره ضدّ اسلامى و ماهيت وابسته آن، حاج آقا نورالله اصفهانى كه از علماى مشهور اصفهان بود، در سال 1306 ه .ش برابر با 1346 ه .ق، در اصفهان بر عليه دولت رضاخان قيام كرد و به منظور وسعت بخشيدن به قيام خود، در رأس گروهى از مردم، به قم مهاجرت نمود. | ||
− | + | بنابراين مدتى در قم علم مبارزه بپا داشت و در اين شهر مردم را براى اعتراض و راهپيمايى عليه دولت بسيج نمود. | |
− | + | با مهاجرت حاج آقا نورالله و ساير علماى اصفهان به قم، اين شهر مركز تجمع معترضين حكومت رضاخان گرديد. | |
+ | |||
+ | پس از آن كه چندين بار مأمورين دولتى اعم از نخست وزير، وزير دربار و غيره به قم آمدند و عدهاى از علماء نيز به نمايندگى مهاجرين به تهران رفتند، قرار شد كه تقاضاهاى علماء مهاجر را كتبا به دولت ابلاغ كنند تا درباره آنها تصميم بگيرد. | ||
+ | |||
+ | مجموعه خواستههاى علماء ضمن شش ماده به دولت ابلاغ شد: | ||
+ | |||
+ | 1ـ اصلاح يا تعديل قانون نظام اجبارى. | ||
+ | |||
+ | 2ـ نظارت پنج تن از مجتهدين بر مصوبات مجلس طبق اصل دوم متمم قانون اساسى. | ||
+ | |||
+ | 3ـ جلوگيرى از كليه امور خلاف شرع. | ||
+ | |||
+ | 4ـ ابقاء و تثبيت محاضر شرع (زير نظر علماء و مجتهدين). | ||
+ | |||
+ | 5ـ نظارت كامل در امر مطبوعات و جلوگيرى از چاپ و نشر اوراق مضره و همچنين تعطيل مدارس خارجيان. | ||
+ | |||
+ | 6ـ تعيين يك فرد ذى صلاحيت به عنوان ناظر شرعيات در وزارت فرهنگ جهت رسيدگى به كتب درسى و غيره. | ||
+ | |||
+ | با توجه به موارد ذكر شده، روشن بينى و آتيه نگرى مهاجرين كه محور اصلى خواستههاى خود را روى فرهنگ و مدارس و روزنامهها قرار دادهاند، آشكار مىشود. | ||
+ | |||
+ | مهاجرين در قم و راه اصلاح | ||
+ | |||
+ | پس از آنكه علماء اصفهان به قم مهاجرت كردند اولين اقدام آنها برنامهريزى و تعيين خط كلى نهضتيان بود. براى اين منظور و جهت هماهنگى تمام طبقات و اقشار ملت از علماء شهرها دعوت به عمل آوردند. در نتيجه علماء تبريز، كاشان، شيراز، تهران و مشهد زودتر از ديگر شهرها به اين دعوت جواب مساعد دادند و جمعى از معاريف آنان به قم مهاجرت كردند. | ||
+ | |||
+ | دومين اقدام علماء مهاجر، دستور به تعطيل عمومى و اظهار همبستگى مردم با علماء بود. پس از اين دستور، بازارهاى اصفهان و شيراز به طور كلى تعطيل شد و اين تعطيلى تقريبا سه ماه به طول انجاميد. | ||
+ | |||
+ | سومين اقدام آنان، دستور به پيوستن مردم شهرها به مهاجرين قم بود كه به دنبال آن چندين هزار نفر از مردم اصفهان، شيراز، تهران و ديگر شهرها در قم جمع گشتند و پشتيبانى خود را نسبت به خواستههاى علماء اظهار داشتند. | ||
+ | |||
+ | دولت وقت كه از اين جريان و عواقب آن مضطرب و نگران بود، به هر وسيلهاى مىخواست جمعيت را پراكنده كند. | ||
+ | |||
+ | اقدامات دولت در برابر نهضت | ||
+ | |||
+ | دولتيان به طور اعم و شخص رضا شاه به طور اخص، بيشتر از همه از اين جريان بيم داشت و براى مقابله با آن چندين راه حل به نظرشان مىرسيد: | ||
+ | |||
+ | گذراندن وقت به مذاكرات تا رسيدن فصل سرما: مردم اصفهان و ديگر شهرها از اواخر شهريور ماه مصادف با ربيع الاول سال 1346 به قم مهاجرت كرده بودند و چون محل سكونت مرتب و مناسب نداشتند عموما در زير چادر زندگى مىكردند. | ||
+ | |||
+ | اگر توقف آنها يكى دو ماه و يا بيشتر به طول مىانجاميد فصل زمستان و سرما فرا مىرسيد و ديگر اين جمعيت چندين هزار نفرى كه همه شهرى و بازارى بودند تاب و توان مقاومت در برابر سرما را نداشتند و خود به خود متفرق مىشدند، آن وقت كار دولتيان آسان مىشد و پراكندن چند نفر اهل علم و گرفتن و زندانى كردن آنها براى عمال رضا شاه خيلى ساده بود. | ||
+ | |||
+ | ايجاد تفرقه و نفاق بين مهاجرين يكى ديگر از راههايى بود كه دولتيان براى خود انتخاب نمودند. مأمورين مخفى و آشكار دربار برخى از علماء را مرعوب ساخته و بر حسب آن چه گفته مىشد به چند تن از افراد طبقه سوم رشوه دادند تا از جمعيت جدا شده و به اصفهان و ديگر شهرهاى خود برگردند و آنان نيز رسيدن فصل زمستان و نبودن وسايل زندگى در زير چادرها را بهانه كرده مراجعت كردند كه در نتيجه شكاف عميقى در صف مهاجرين ايجاد شد. | ||
+ | |||
+ | مذاكرات اصلاحى: مخبر السلطنه هدايت، نخست وزير و تيمور تاش، وزير دربار و عدهاى ديگر از وزراء و وكلاء مجلس و نوكران دستگاه، چندين مرتبه به قم آمدند و با آقايان در باب خواستههاى آنها مذاكره نمودند و با وعدههاى پوشالى و خالى از حقيقت، علماء را اميدوار ساخته و ظاهرا در برخى از مطالب فى الجمله موافقتهايى انجام گرفت، ولى هنوز مطالب از گفته به نوشته نرسيده بود كه موضوع بيمارى و سرماخوردگى مرحوم حاج آقا نورالله نجفى پيش آمد. | ||
+ | |||
+ | دولتيان كه آرزوى چنين پيش آمدى را داشتند، فرصت را مغتنم شمرده بلافاصله عواطف ملوكانه رضاخانى را تحريك نموده، دكتر امير اعلم را از تهران جهت مداواى ايشان مىفرستند. | ||
+ | |||
+ | پس از آن كه دولت سياست مكارانه خود را به كار گرفت، گاهى سختى و تندى و زمانى نرمى و ملايمت مىنمود و پس از سه ماه، تعهد نامهاى نوشت كه هم خود و هم علماء مهاجر به قم مىدانستند كه به آن عمل نخواهد كرد. | ||
+ | |||
+ | برخى از مفاد اين تعهد نامه به شرح زير بود: | ||
+ | |||
+ | ـ از منهيات شرعى جلوگيرى مىكنيم. | ||
+ | |||
+ | ـ ما و شخص رضاشاه علاقه كاملى به اسلام و قوانين آن داشته و داريم. | ||
+ | |||
+ | ـ دولت به مأمورين خود دستور خواهد داد كه بر خلاف و ضد ديانت اسلام چيزى و مطلبى گفته و نوشته نشود و انتشار نيابد. | ||
+ | |||
+ | اين تعهد نامه در تاريخ 21 آذر ماه به امضاء نخست وزير مهديقلى هدايت مخبر السلطنه و تيمورتاش وزير دربار و نماينده رضاخان رسيد. اين تنها نتيجه ظاهرى انقلاب و مهاجرت بود لكن نتيجه حقيقى اين مهاجرت را مىتوان در دو مورد زير خلاصه كرد: | ||
+ | |||
+ | 1ـ علماء اسلام چهره واقعى شاه و دولتيان را شناختند. | ||
+ | |||
+ | 2ـ دولت استعمارگر انگليس كه رضاخان را روى كار آورده و بر سلطنت نشانده بود، مخالف حقيقى سياست خود را شناخت كه فقط و فقط علماء و روحانيون مىباشد، بنابر اين بايد آنها را سركوب كرد و تا سر حد نيستى و اضمحلال به آنان فشار آورد. | ||
+ | |||
+ | مواضع آيتالله حائرى | ||
+ | |||
+ | براى يك عده از افراد كه با اوضاع آن زمان آشنا نيستند ممكن است اين سؤال پيش بيايد كه چرا مرحوم آيتالله حائرى در اين نهضت مداخله نفرمود و شايد ايشان اگر به جمع علماء مهاجر و نظرات آنان مىپيوست آنان در اقدامات خود موفق مىشدند. در جواب اين گونه افراد كه هميشه كارها را يك طرفه قضاوت مىكنند بايد گفت: | ||
+ | |||
+ | 1ـ مرجع تقليدى كه كليه شرايط مرجعيت در او جمع باشد در امور اجتماعى هم چون امور دينى هر طور صلاح جامعه مسلمين را دانست عمل مىكند. مجتهدى حكم به جهاد مىدهد و ديگرى در اين باره سكوت مىنمايد و مسلما عمل هر دو بر پايه عقل و شرع عمل مىكنند. | ||
+ | 2ـ موضوع مبارزه با فساد و ظلم و ظالم واجب كفايى است، يعنى اگر كسى اقدام كرد وجوب آن از ديگران ساقط مىشود. | ||
+ | |||
+ | دفع ظلم و بدعتهايى كه رضاخان و دار و دستهاش از وزراء و وكلاء و روزنامه نويسان وارد كرده بودند بر همه مسلمانها بلاخص علماء اسلام واجب و لازم بود. اما وقتى كه مهاجرين از علماء اصفهان و ديگر شهرها اقدام كردند لازم به نظر نمىرسيد كه ديگران شركت كنند (البته هيچ يك از علماء ايران و عراق و بالاخص مراجع بزرگوار با اين اقدام مخالف نبودند). | ||
+ | |||
+ | 3ـ مرحوم آيتالله حائرى پس از سالها رنج و كوشش موفق شده بود كه حوزه علميه قم را تشكيل دهد و به هر كيفيت در حفط و بقاى آن مىكوشيد. | ||
+ | |||
+ | مرحوم آيتالله حائرى مانند ديگر مجتهدين و عقلاء ملت مىدانستند كه هدف استعمار خارجى كه عامل داخلى آن رضاخان و دار و دستهاش بود، اسلام است. | ||
+ | |||
+ | آنها قصد نابودى اسلام و قرآن را دارند و علماء را سد راه خود مىدانند، بنابراين براى رسيدن به مقصود خود از هيچ كوششى در از بين بردن علماء از قتل و حبس و تبعيد و شكنجه خوددارى نمىكنند. | ||
+ | |||
+ | ايشان مىدانست كه با شركت مستقيم او در اين نهضت، حوزه علميه قم نابود خواهد شد و اين موضوع قابل جبران نيست، بنابراين ظاهرا سكوت فرمود و هيچ گونه اظهار نظرى نفيا و اثباتا ننمود. | ||
+ | |||
+ | 4ـ مرحوم آيتالله حائرى و حاج شيخ نورالله هر دو با يك هدف اما با دو طرز فكر و انديشه رفتار مىكردند. هر دو به خاطر اسلام و قرآن و حفظ ديانت جانفشانى مىكردند اما مرحوم حاج شيخ نورالله اوضاع روز را در نظر داشت و اصلاح آن را مىخواست، ولى مرحوم آيتالله حائرى آينده امت اسلامى و مملكت اسلامى ايران را مىدانست كه سياست استعمارى بيگانه، قدرت روحانيت را خواهد شكست و علما را خانه نشين مىكند، اما ملت مسلمان ايران در سالهاى آينده و بعد از آن احتياج به عالم، مجتهد و واعظ دارد كه بايد در حوزههاى علميه قم و ديگر شهرها تربيت شوند ولى با شركت مستقيم ايشان بهانه به دست دشمن غدار افتاده و در محو و اضمحلال حوزه علميه قم و ديگر شهرها خواهد كوشيد، به طورى كه پيش بينى ايشان نسبت به حوزههاى شهرها كاملاً به وقوع پيوست. | ||
+ | |||
+ | توطئه دربار در شهادت حاج آقا نورالله | ||
+ | |||
+ | در اواخر ماه جمادى الثانيه سال 1346 مصادف با اوائل دىماه سال 1306 ه .ش در اثر سردى هوا و همچنين خستگى جسمى و روحى كه در مدت مهاجرت بر مرحوم حاج آقا نورالله چيره شده بود، مشاراليه دچار تب شد و بسترى گرديد. | ||
+ | |||
+ | مرض ايشان چيز فوق العادهاى نبود، قبلاً نيز گاهى كه در اثر كار زياد و فعاليت و برخوردهاى سياسى و اجتماعى خسته مىشدند، يكى دو روز تب مىكردند و پس از كمى استراحت بهبودى حاصل نموده مجددا به كارهاى خود رسيدگى مىنمودند. | ||
+ | |||
+ | لكن دولت وقت كه از مدتها قبل منتظر چنين روزى بود، اين پيش آمد را براى خود پيروزى بزرگى مىدانست و در فكر ريشه كن كردن اساس مهاجرت افتاد تا براى هميشه فكر مخالفت با دولت را از سر مردم ناراضى بيرون كند و به اين خاطر تصميم گرفت تا آقا نورالله را نابود كند. | ||
+ | |||
+ | وقتى خبر بيمارى مرحوم حاج آقا نورالله به مرحوم آيتالله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى رضوانالله عليه رسيد ايشان بلافاصله و بدون تأمل با يكى دو نفر از اطباء قم به عيادت آن مرحوم آمد. | ||
+ | |||
+ | پزشكان پس از معاينه و پرسش از حال مرحوم حاج آقا نورالله گفتند بيمارى جزئى و غير مهم است و حتى احتياج به دارو نيز ندارد و تنها استراحت كافى است. لكن پس از آن فرماندار قم به اتفاق دكتر شفاءالدوله (قاصد مرگ) وارد شد و پس از گفتگوى مختصرى اظهار مىكند كه بيمارى مالاريا است و احتياج به تزريق آمپول كنين دارد و بدون فوت فرصت آمپول را تزريق نمود و خارج شد. | ||
+ | |||
+ | در اثر تزريق آمپول مزبور حال مزاجى مرحوم ثقة الاسلام به هم خورد و حالت تشنج و لرزه به ايشان دست داد. گفته مىشود كه محتويات آمپول زهر آگين بوده و به اين وسيله آن مرحوم را مسموم و سرانجام به شهادت رساندند. | ||
+ | |||
+ | پس از شهادت ايشان در چهارم دىماه 1306، به تدريج جمع مهاجرين پراكنده شدند و به شهرهاى خود عزيمت نمودند. | ||
+ | |||
+ | ضرب و شتم آيتالله بافقى | ||
+ | |||
+ | در عيد نوروز سال 1306 ه .ش كه مصادف با ماه رمضان بود، مردم شهر طبق سنت ديرينه خويش هنگام تحويل سال به حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام مشرف شده بودند. | ||
+ | |||
+ | در اين روز، خانواده سلطنتى (رضاخان پهلوى) نيز به حرم آمده بودند و در اتاقهاى بالاى ايوان آينه با روى باز و بدون حجاب به تماشاى مردم مشغول شدند. | ||
+ | |||
+ | مردم قم كه از اين حركت خشمگين شده بودند نزد مرحوم آيتالله محمد تقى بافقى قدسسره رفته و موضوع را بازگو كردند. | ||
+ | |||
+ | ايشان كه از مدرسين عالى مقام حوزه علميه و از نزديكان و شاگردان برجسته آيتالله حايرى به شمار مىرفتند و در مسأله امر به معروف و نهى از منكر حساسيت خاصى از خود نشان مىدادند به صحن مطهر آمد و آشكارا خشم خود را ابراز داشت و آنها را از اين عمل وقيحانه برحذر داشت. | ||
+ | |||
+ | وقتى خبر اين واقعه به دربار رسيد رضاشاه خود شخصا با چكمه داخل حرم شد و مرحوم بافقى را در وسط صحن مورد شكنجه قرار داد و سپس به شهر رى تبعيد نمود و تا آخر عمر تحت نظر اداره آگاهى بود و هيچ كارى به جز عبادت خداوند نمىتوانست انجام بدهد تا اين كه در همان جا رحلت نمود. | ||
+ | |||
+ | واقعه كشف حجاب | ||
+ | |||
+ | قانون اتحاد شكل و رفتار رضاخان با روحانيون | ||
+ | |||
+ | چنان كه روشن است انگليسىها نقش مؤثرى در به سلطنت رساندن رضا شاه به عهده داشتند و يكى از مهمترين مأموريتهاى وى مبارزه مستقيم با اساس ديانت مقدس اسلام بود. رضاخان براى نيل به اين هدف، از حربههاى متفاوتى شامل از بين بردن حوزههاى علميه و خانه نشين كردن علما و روحانيون، قتل، زندان و تبعيد مخالفين و اجير كردن برخى از نااهلان و دين فروشان استفاده نمود. | ||
+ | در اولين مرحله سياست نوسازى فرهنگى در بخش پوشاك، لباسهاى سنتى مردان مورد توجه قرار گرفت و با وضع قانون اتحاد شكل لباس در سال 1307 ه .ش، جز هشت طبقه از روحانيان، كليه اتباع ذكور ايرانى موظف شدند به لباس متحدالشكل درآمده و كلاه خاصى به نام كلاه پهلوى بر سر بگذارند. | ||
+ | |||
+ | با اجراى اين قانون در طول سالهاى بعد سختگيرى بر روحانيت شدت يافت و به تدريج از تعداد افراد مجاز براى استفاده از لباس روحانيت كاسته شد. | ||
+ | |||
+ | مأموران رژيم به عنوان اجراى قانون اتحاد شكل، لباسهاى مردم كه شامل قبا و عمامه و كلاه بود را پاره مىكرد و حجرههاى طلاب يعنى منزل طلبه كه مطابق قانون شرع و عرف هيچ كس بدون اذن و اجازه صاحب آن حق ورود بدانجا را ندارد، را غارت مىكردند. | ||
+ | اگر آنان را در كوچه و بازار مىديدند به آنها توهين و اهانت نموده و با كمال خفت و خوارى به كلانترىها جلب و ساعتها بلكه گاهى يك يا دو روز آنان را به جرم ملبس بودن به لباس مقدس روحانيت نگاه مىداشتند و بعدا به قيد التزام يا كفالت آزاد مىكردند. | ||
+ | |||
+ | هر چند عدهاى از روحانيون توانستند تحت اين تضييقات به درس ادامه دهند اما عدهاى بسيار كم با وجود اين شرايط دشوار و تضييقات ايجاد شده، خود را نباختند و درس و مباحثات علمى را ترك نكردند و پنهان به كار خود ادامه دادند و در حفظ حوزه علميه قم فداكارى و جانفشانى كردند. | ||
+ | |||
+ | در اين قسمت به دو سند در اين زمينه اشاره مىكنيم: | ||
+ | |||
+ | 5 خرداد 1315 | ||
+ | |||
+ | نمره 118211710 | ||
+ | |||
+ | وزارت داخلهمحرمانه | ||
+ | |||
+ | محترما به عرض مىرساند كه براى متحد الشكل نمودن طلاب طبق دستورات صادره مدتى است مشغول اقدام[،] ولى خيلى به اشكال[،] تبديل لباس مىدهند و كرارا از آنها التزام گرفته شده [ـ] پنج روز و يا ده روز [ـ] و پس از انقضاء مدت به عذر نداشتن وجه براى تغيير لباس و معاذير ديگر حاضر براى تغيير لباس نمىشوند و ديشب ده نفر آنها در شهربانى نگاه داشته بودند كه با حضور اين جانب اولياى شهربانى با آنها مذاكرات مبسوطى نمودند و هر كدام به عذرى متغدر مىشوند، در هر صورت با كمال متانت مشغول تسويه اين كار هستم كه آنها را ملزم به تغيير لباس نماييم و اهميت اين موضوع از رفع حجاب بيشتر است كه اين كار را به نحوى عملى نمود كه توليد سوء تفاهمى نشود و مسأله ديگر اين است كه قدرت تهيه لباس ندارند، غالبا فقير و بى چيز مىباشند. پس از انجام دستور مراتب مشروحا به عرض خواهد رسيد[.] حكومت قم نمره 237/26/2/15. سواد براى استحضار رياست وزراء تقديم مىشود. | ||
+ | |||
+ | از طرف وزير داخله | ||
+ | |||
+ | امضاء | ||
+ | |||
+ | نمره 115 | ||
+ | |||
+ | 9/3/15 | ||
+ | |||
+ | جواب داده شود به حكومت قم دستور بدهند، | ||
+ | |||
+ | با جلب نظر شهربانى و رييس معارف موضوع | ||
+ | |||
+ | را عمل نمايند. | ||
+ | |||
+ | *** | ||
+ | |||
+ | وزارت داخلهمورخه: 7/12/1307 | ||
+ | |||
+ | نمره: 1413 | ||
+ | |||
+ | حكومت قم و خلجستان | ||
+ | |||
+ | مقام منيع وزارت جليله داخله | ||
+ | |||
+ | حسب الامر نمره 6091 راجع به اتحاد شكل شدن مفاد قانون و نظامنامه را در شهر اشعار داد، ولى مطابق اطلاعات حاصله اشخاصى كه به هيچ وجه داخل 8 طبقه مستثنيات نيستند، شروع به پاره عمليات و اقدامات نمودهاند كه جزء مشمولين اتحاد شكل نشوند، من جمله چند نفر كه تا به حال به هيچ وجه صاحب محراب نبوده و سابقه به اين جريان نداشتهاند، حاليه به دسايس مسجدى تهيه و مشغول نماز جماعت شدهاند. لذا راجع به اين قبيل اشخاص از مقام منيع كسب تكليف مىنمايد كه در موقع اجراى قانون چه قسم با آنها رفتار گردد. | ||
+ | |||
+ | مهر و امضا حكومت قم و خلجستان | ||
+ | |||
+ | حاشيه: به عرض مىرسد حقيقتا نفهمى اين قبيل مأمورين تعجبآور است، با دستورهاى متعدده ابدا از خودشان ... | ||
+ | |||
+ | حاشيه: جنوب جواب بنويسيد تكليف اين مسايل را قانون و نظامنامه كاملاً معيين كرده است و شما هم تكليفى جز اجراى قانون و اجراى نظامنامه و متحد المالهايى كه در اين زمينه سابقا و حالاً صادر شده است، نداريد و بايد كمال مراقبت و اهتمام را در اجراى تعليمات صادره به عمل آوريد. | ||
+ | |||
+ | 12/12/1307 | ||
+ | |||
+ | ادامه اين سناريوى طرّاحى شده در ضديت با اسلام، جلوگيرى از اقامه مجالس روضه خوانى و عزادارى حضرت سيد الشهدا عليهالسلام بود و در نهايت به مسأله كشف حجاب بانوان منجر شد. | ||
+ | |||
+ | قانون كشف حجاب در سال 1314 | ||
+ | |||
+ | سفر رضاشاه به تركيه در سال 1313، اثر عميقى بر نگرش او نسبت به ميزان عقب ماندگى ايرانيان از تركان داشت. اين تأثير چنان اساسى بود كه از آن پس تركيه و نه غرب، به عنوان الگوى پيشرفت تلقى شد. اولين اقدام رضاشاه پس از بازگشت از سفر تركيه، تغيير كلاه پهلوى به كلاه شاپو ـ به عنوان كلاه بين المللى ـ بود. | ||
+ | |||
+ | توجه به مسأله زنان كه پيش از مشروطيت آغاز شده بود و از طريق سرودن اشعار و نوشتن مقالات دامن زده مىشد، يكى از محورهاى اصلى نوسازى فرهنگى بود. در فاصله سالهاى 1313 تا 1314 اقدامات وسيع تبليغاتى به منظور آمادهسازى افكار عمومى براى كشف حجاب زنان انجام شد. | ||
+ | |||
+ | از سال 1315 تا 1317 اقدامات انتظامى ابتدا در كنار اقدامات تبليغى صورت گرفت و بعد از مدتى به مهمترين ابزار اجراى كشف حجاب تبديل شد. | ||
+ | |||
+ | از اواسط سال 1317 بىنتيجه بودن كاربرد اقدامات انتظامى روشن شد و تركيبى از روشهاى ادارى و تلاشهاى تبليغى در كنار برخوردهاى خشن مورد استفاده قرار گرفت. | ||
+ | |||
+ | در واكنش به اقدامات وقيحانه حكومت، آيتالله حائرى به عنوان اعتراض درس خود را تعطيل و نماز جماعت خود را نيز ترك نمود و به همين خاطر بود كه پس از وفات ايشان، چكمهپوشان رضاخانى، مجلس ترحيم او را بر هم زدند و از انعقاد آن جلوگيرى نمودند. | ||
+ | |||
+ | رضاخان بدون هراس از علماء، به راه خود ادامه مىداد و مأمورين وى چادر زنان مسلمان و روسرىهاى آنان را به عنوان رفع حجاب پاره مىكردند و از اينها بالاتر چقدر به مرد و زن اين مملكت توهين و جسارت مىكردند و حرفهايى كه خود و رؤسايشان لايق آن بودند، مىگفتند. | ||
+ | |||
+ | آبروى مردم را مىبردند و به عنوان رفع حجاب، زنهايى را كه چادر يا روسرى داشتند سواره و پياده تعقيب مىكردند و اگر به خانهاى پناه مىبردند با كمال وقاحت و بىشرمى داخل خانه مىشدند و چادر او را برمىداشتند. | ||
+ | |||
+ | افتتاح مسجد و مدرسه دينى ممنوع ولى تماشاخانه و ميخانه و فروش علنى مسكرات و ايجاد قمارخانه آزاد بود. | ||
+ | |||
+ | در اين قسمت توجه خوانندگان عزيز را به يك سند پيرامون واقعه كشف حجاب جلب مىكنيم: | ||
+ | |||
+ | به تاريخ 2 دى 1314 | ||
+ | |||
+ | وزارت داخلهنمره 1722 | ||
+ | |||
+ | عطف به نمره 1623 صادره از اداره كابينه[،] معروض مىدارد كه اقدامات لازمه به عمل آمده[.] البته خاطر آن وزارت متبوعه مستحضر است كه قم راجع به اجراى اين دستور غير از ساير شهرهاست و بايد با كمال حزم و احتياط شروع به اقدام اين موضوع شود و هر روز با رئيس شهربانى مشغول تهيه مقدمات براى اجراى اين دستور هستم. امروز هم نظر به اين كه عده خود معلمات در اطراف موضوع مذاكراتى نموده بودند كه حاضر براى رفع حجاب نخواهند بود و استعفاء مىدهند و عده آنها هم بيش از شش نفر نيست و اغلب اهالى هم به واسطه انتشار خبر راجع به رفع حجاب[،] دخترهاى خود را از مدرسه بيرون آوردهاند. جلسه در اداره معارف با حضور شش نفر معلمات و رئيس شهربانى و رئيس معارف تشكيل و آن چه لازمه اظهار بود به آنها شد و حاضر شدند كه در اين دو سه روزه شروع به تبليغات لازمه در خانوادهها نموده كه پس از تشريف فرمايى جناب آقاى وزير معارف و تشكيل كنفرانس در اين موضوع[،] اقلاً يك صدنفر از خانمها در جلسه مزبور حاضر شوند و ضمنا صورت كليه محصلات را از مدرسه گرفتم كه اشخاصى كه دختران خود را از مدرسه خارج كردهاند آنها را به وسايل مختلفه تعقيب و مجبور نمايند كه مراجعت بدهند[،] كه اين صورت خوشى نخواهد داشت و اعلانى نيز امروز در يكى از محلات الصاق شده بود كه روز كار و فعاليت مىباشد و به مسلمانها خطاب نموده بود كه دختران خود را از مدارس خارج كرده و بر ضد اين موضوع بايد اقدام نمود كه شهربانى مشغول تحقيقات است[.]... حكومت قم. | ||
+ | |||
+ | ممنوعيت عزادارى و درگيرى مأموران با مردم | ||
+ | |||
+ | به دنبال ممنوع شدن مردم از انعقاد مجالس وعظ و سوگوارى و حبس و تبعيد وعاظ، در بيست و هشتم صفر سال 1313 شمسى، پس از آنكه هيئت محله باغ پنبه دسته عزادارى با شكوهى راه انداخت، سلطان فضلالله خان آقاخانى، رئيس نظميّه قم، قانون ممنوعيّت عزادارى را اعلام كرد. | ||
+ | |||
+ | بعد از آن عزادارى و روضه خوانى پنهانى برقرار بود و مردم نيز از بيم گرفتارى از پشت بامها به روضهخوانى مىآمدند و آقاى روضهخوان هم با لباس مبدّل مىآمد و روضهخوانى مىكرد و اگر معلوم مىشد مأمورين قصد يورش به منزل را دارند، سماور و قورى و دم و دستگاه روضهخوانى را به داخل حوضى كه مانند آبانبارى در زير ساختمان قرار داشت مىانداختند و مىگريختند. | ||
+ | |||
+ | در اينجا مناسب است به ذكر خاطرهاى از آقاى مصطفى فرزانه از مرثيهخوانان قديمى شهر اشاره كنيم: | ||
+ | |||
+ | «در ايّام متحدالشكل نمودن لباس و ممنوعيّت عزادارى، روزى در چهارسو بازار، هادىخان نايب راه را بر آقاسيد حبيب چاووش، كه براى روضهخوانى مىرفت، گرفت و از او خواست كه عمامه خود را تحويل دهد و متحدالشكل شود. سيّد فوقالذكر كه مردى جليلالقدر بود و در بين مردم محبوبيّتى داشت، از نايب مىخواهد كه از او درگذرد و اين كار را نكند، ولى نايب با اصرار و قلدرى در حضور مردم عمامه را از سر سيّد برمىدارد. سيّد دلش شكسته شد و در حالى كه اشك از ديدگانش سرازير شده بود خطاب به نايب مىگويد: | ||
+ | |||
+ | برو نايب، انشاءالله از جدّم ابوالفضل عليهالسلام عوضش را بگيرى. همان شب كه هادى خان كشيك بازار بود، به قصد پاييدن بازار از روزنه «دريچه» بام چهار سو، ناگهان از بالا به زير افتاده، مغزش با زمين اصابت نمود و در دم بتركيد و به دارالجزا خراميد». | ||
+ | |||
+ | در روز يازدهم محرم ميرزا علىآقا رزاقى جماعت بسيارى از زن و مرد و پير و جوان گرد آورده و حسين واى گويان از تكيه بزرگ به طرف حرم مطهر سرازير شدند. در مقابل پل كميدان مأموران نظميه و ژاندارمرى به صف عزاداران حمله نمودند و پس از زد و خورد بسيار و مجروح شدن تعداد كثيرى از طرفين، سدّ مأموران شكسته شد و عزاداران خشمگين ولى پيروز به طرف حرم مطهر رفتند. | ||
+ | |||
+ | در اين حال خبر به محله «تكيه يزديها» رسيد. ميرزا عبدالحسين با آمادگى قبلى كه داشت فورا دست به كار شد و به اتفاق انبوهى از هواداران دلاور خود به پشتيبانى تكيه بزرگ رهسپار حرم مطهر شدند. | ||
+ | |||
+ | در مقابل چهار سو بازار با مأموران نظميه مصادف گشته، پس از مختصر زد و خوردى موفق گرديدند به عزاداران تكيه بزرگ بپيوندند و با سربلندى عزادارى نموده به محله خود بازگردند. | ||
+ | |||
+ | اين مسئله موجب شد تا جاهلان و اشرار دست از اعمال خلاف شرع بردارند و به ايّام عزادارى سالار شهيدان به ديده احترام بنگرند. | ||
+ | |||
+ | ترويج فساد توسط حكومت | ||
+ | |||
+ | به منظور ترويج فساد در شهر مذهبى قم، عدهاى از جاهلان و اشرار كه بعضا دست پرورده حكومت وقت بودند به مشروب خوارى پرداخته و در محله «بيرون دروازه» نيز مغازه مشروب فروشى، انواع مسكرات را در اختيار آنان قرار مىداد و هنگام غروب كه به طرف شهر مىآمدند تمامى فضاى مسير عبور آنان از بطرىهاى شراب و عرق و بوى آن آكنده بود و مردم مسلمان بدين خاطر حتى نمىتوانستند براى فريضه نماز، مساجد آن قسمت شهر خصوصا مسجد امام حسن عسگرى عليهالسلام بروند. | ||
+ | |||
+ | كمكم كار به جايى رسيد كه حكومت وقت در جهت جلوگيرى از قيام و عكسالعمل مردم مسلمان قم، دستور توقيف و نظارت بر اعمال آنان را صادر كرد. | ||
+ | |||
+ | به يك سند در اين زمينه توجه كنيد: | ||
+ | |||
+ | رياست وزراحكومت قم27/4/15 | ||
+ | |||
+ | محرمانه و مستقيم | ||
+ | |||
+ | از قرارى كه از قم مىنويسند بعد از تعميم و پيشرفت نهضت بانوان از طرف بعضى از رؤساى ادارات و حكومت [،] دائما دعوتهايى با حضور بانوان مىشود كه استعمال مسكرات و قمار در آن مىشود[،] اسباب تعجب است[.] اين رويه ممنوع است مخصوصا در قم با وضعيت خاصى كه دارد اسباب مسؤليت تواند بود[.] تذكر مىدهد با تشويق جنابعالى در قم كه هميشه با يك فكر روشن و صحيح در پيشرفت اين رفرم هم اقدام نموديد[،] اسباب تعجب شد[.] البته اگر سريّا [مخفيانه] جريانى باشد موقوف خواهد نمود. | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
[[رده:دوره پهلوی اول]] | [[رده:دوره پهلوی اول]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۲۳:۴۵
قيام حاج آقا نورالله اصفهانى
با استقرار حكومت پهلوى و افشاى چهره ضدّ اسلامى و ماهيت وابسته آن، حاج آقا نورالله اصفهانى كه از علماى مشهور اصفهان بود، در سال 1306 ه .ش برابر با 1346 ه .ق، در اصفهان بر عليه دولت رضاخان قيام كرد و به منظور وسعت بخشيدن به قيام خود، در رأس گروهى از مردم، به قم مهاجرت نمود.
بنابراين مدتى در قم علم مبارزه بپا داشت و در اين شهر مردم را براى اعتراض و راهپيمايى عليه دولت بسيج نمود.
با مهاجرت حاج آقا نورالله و ساير علماى اصفهان به قم، اين شهر مركز تجمع معترضين حكومت رضاخان گرديد.
پس از آن كه چندين بار مأمورين دولتى اعم از نخست وزير، وزير دربار و غيره به قم آمدند و عدهاى از علماء نيز به نمايندگى مهاجرين به تهران رفتند، قرار شد كه تقاضاهاى علماء مهاجر را كتبا به دولت ابلاغ كنند تا درباره آنها تصميم بگيرد.
مجموعه خواستههاى علماء ضمن شش ماده به دولت ابلاغ شد:
1ـ اصلاح يا تعديل قانون نظام اجبارى.
2ـ نظارت پنج تن از مجتهدين بر مصوبات مجلس طبق اصل دوم متمم قانون اساسى.
3ـ جلوگيرى از كليه امور خلاف شرع.
4ـ ابقاء و تثبيت محاضر شرع (زير نظر علماء و مجتهدين).
5ـ نظارت كامل در امر مطبوعات و جلوگيرى از چاپ و نشر اوراق مضره و همچنين تعطيل مدارس خارجيان.
6ـ تعيين يك فرد ذى صلاحيت به عنوان ناظر شرعيات در وزارت فرهنگ جهت رسيدگى به كتب درسى و غيره.
با توجه به موارد ذكر شده، روشن بينى و آتيه نگرى مهاجرين كه محور اصلى خواستههاى خود را روى فرهنگ و مدارس و روزنامهها قرار دادهاند، آشكار مىشود.
مهاجرين در قم و راه اصلاح
پس از آنكه علماء اصفهان به قم مهاجرت كردند اولين اقدام آنها برنامهريزى و تعيين خط كلى نهضتيان بود. براى اين منظور و جهت هماهنگى تمام طبقات و اقشار ملت از علماء شهرها دعوت به عمل آوردند. در نتيجه علماء تبريز، كاشان، شيراز، تهران و مشهد زودتر از ديگر شهرها به اين دعوت جواب مساعد دادند و جمعى از معاريف آنان به قم مهاجرت كردند.
دومين اقدام علماء مهاجر، دستور به تعطيل عمومى و اظهار همبستگى مردم با علماء بود. پس از اين دستور، بازارهاى اصفهان و شيراز به طور كلى تعطيل شد و اين تعطيلى تقريبا سه ماه به طول انجاميد.
سومين اقدام آنان، دستور به پيوستن مردم شهرها به مهاجرين قم بود كه به دنبال آن چندين هزار نفر از مردم اصفهان، شيراز، تهران و ديگر شهرها در قم جمع گشتند و پشتيبانى خود را نسبت به خواستههاى علماء اظهار داشتند.
دولت وقت كه از اين جريان و عواقب آن مضطرب و نگران بود، به هر وسيلهاى مىخواست جمعيت را پراكنده كند.
اقدامات دولت در برابر نهضت
دولتيان به طور اعم و شخص رضا شاه به طور اخص، بيشتر از همه از اين جريان بيم داشت و براى مقابله با آن چندين راه حل به نظرشان مىرسيد:
گذراندن وقت به مذاكرات تا رسيدن فصل سرما: مردم اصفهان و ديگر شهرها از اواخر شهريور ماه مصادف با ربيع الاول سال 1346 به قم مهاجرت كرده بودند و چون محل سكونت مرتب و مناسب نداشتند عموما در زير چادر زندگى مىكردند.
اگر توقف آنها يكى دو ماه و يا بيشتر به طول مىانجاميد فصل زمستان و سرما فرا مىرسيد و ديگر اين جمعيت چندين هزار نفرى كه همه شهرى و بازارى بودند تاب و توان مقاومت در برابر سرما را نداشتند و خود به خود متفرق مىشدند، آن وقت كار دولتيان آسان مىشد و پراكندن چند نفر اهل علم و گرفتن و زندانى كردن آنها براى عمال رضا شاه خيلى ساده بود.
ايجاد تفرقه و نفاق بين مهاجرين يكى ديگر از راههايى بود كه دولتيان براى خود انتخاب نمودند. مأمورين مخفى و آشكار دربار برخى از علماء را مرعوب ساخته و بر حسب آن چه گفته مىشد به چند تن از افراد طبقه سوم رشوه دادند تا از جمعيت جدا شده و به اصفهان و ديگر شهرهاى خود برگردند و آنان نيز رسيدن فصل زمستان و نبودن وسايل زندگى در زير چادرها را بهانه كرده مراجعت كردند كه در نتيجه شكاف عميقى در صف مهاجرين ايجاد شد.
مذاكرات اصلاحى: مخبر السلطنه هدايت، نخست وزير و تيمور تاش، وزير دربار و عدهاى ديگر از وزراء و وكلاء مجلس و نوكران دستگاه، چندين مرتبه به قم آمدند و با آقايان در باب خواستههاى آنها مذاكره نمودند و با وعدههاى پوشالى و خالى از حقيقت، علماء را اميدوار ساخته و ظاهرا در برخى از مطالب فى الجمله موافقتهايى انجام گرفت، ولى هنوز مطالب از گفته به نوشته نرسيده بود كه موضوع بيمارى و سرماخوردگى مرحوم حاج آقا نورالله نجفى پيش آمد.
دولتيان كه آرزوى چنين پيش آمدى را داشتند، فرصت را مغتنم شمرده بلافاصله عواطف ملوكانه رضاخانى را تحريك نموده، دكتر امير اعلم را از تهران جهت مداواى ايشان مىفرستند.
پس از آن كه دولت سياست مكارانه خود را به كار گرفت، گاهى سختى و تندى و زمانى نرمى و ملايمت مىنمود و پس از سه ماه، تعهد نامهاى نوشت كه هم خود و هم علماء مهاجر به قم مىدانستند كه به آن عمل نخواهد كرد.
برخى از مفاد اين تعهد نامه به شرح زير بود:
ـ از منهيات شرعى جلوگيرى مىكنيم.
ـ ما و شخص رضاشاه علاقه كاملى به اسلام و قوانين آن داشته و داريم.
ـ دولت به مأمورين خود دستور خواهد داد كه بر خلاف و ضد ديانت اسلام چيزى و مطلبى گفته و نوشته نشود و انتشار نيابد.
اين تعهد نامه در تاريخ 21 آذر ماه به امضاء نخست وزير مهديقلى هدايت مخبر السلطنه و تيمورتاش وزير دربار و نماينده رضاخان رسيد. اين تنها نتيجه ظاهرى انقلاب و مهاجرت بود لكن نتيجه حقيقى اين مهاجرت را مىتوان در دو مورد زير خلاصه كرد:
1ـ علماء اسلام چهره واقعى شاه و دولتيان را شناختند.
2ـ دولت استعمارگر انگليس كه رضاخان را روى كار آورده و بر سلطنت نشانده بود، مخالف حقيقى سياست خود را شناخت كه فقط و فقط علماء و روحانيون مىباشد، بنابر اين بايد آنها را سركوب كرد و تا سر حد نيستى و اضمحلال به آنان فشار آورد.
مواضع آيتالله حائرى
براى يك عده از افراد كه با اوضاع آن زمان آشنا نيستند ممكن است اين سؤال پيش بيايد كه چرا مرحوم آيتالله حائرى در اين نهضت مداخله نفرمود و شايد ايشان اگر به جمع علماء مهاجر و نظرات آنان مىپيوست آنان در اقدامات خود موفق مىشدند. در جواب اين گونه افراد كه هميشه كارها را يك طرفه قضاوت مىكنند بايد گفت:
1ـ مرجع تقليدى كه كليه شرايط مرجعيت در او جمع باشد در امور اجتماعى هم چون امور دينى هر طور صلاح جامعه مسلمين را دانست عمل مىكند. مجتهدى حكم به جهاد مىدهد و ديگرى در اين باره سكوت مىنمايد و مسلما عمل هر دو بر پايه عقل و شرع عمل مىكنند. 2ـ موضوع مبارزه با فساد و ظلم و ظالم واجب كفايى است، يعنى اگر كسى اقدام كرد وجوب آن از ديگران ساقط مىشود.
دفع ظلم و بدعتهايى كه رضاخان و دار و دستهاش از وزراء و وكلاء و روزنامه نويسان وارد كرده بودند بر همه مسلمانها بلاخص علماء اسلام واجب و لازم بود. اما وقتى كه مهاجرين از علماء اصفهان و ديگر شهرها اقدام كردند لازم به نظر نمىرسيد كه ديگران شركت كنند (البته هيچ يك از علماء ايران و عراق و بالاخص مراجع بزرگوار با اين اقدام مخالف نبودند).
3ـ مرحوم آيتالله حائرى پس از سالها رنج و كوشش موفق شده بود كه حوزه علميه قم را تشكيل دهد و به هر كيفيت در حفط و بقاى آن مىكوشيد.
مرحوم آيتالله حائرى مانند ديگر مجتهدين و عقلاء ملت مىدانستند كه هدف استعمار خارجى كه عامل داخلى آن رضاخان و دار و دستهاش بود، اسلام است.
آنها قصد نابودى اسلام و قرآن را دارند و علماء را سد راه خود مىدانند، بنابراين براى رسيدن به مقصود خود از هيچ كوششى در از بين بردن علماء از قتل و حبس و تبعيد و شكنجه خوددارى نمىكنند.
ايشان مىدانست كه با شركت مستقيم او در اين نهضت، حوزه علميه قم نابود خواهد شد و اين موضوع قابل جبران نيست، بنابراين ظاهرا سكوت فرمود و هيچ گونه اظهار نظرى نفيا و اثباتا ننمود.
4ـ مرحوم آيتالله حائرى و حاج شيخ نورالله هر دو با يك هدف اما با دو طرز فكر و انديشه رفتار مىكردند. هر دو به خاطر اسلام و قرآن و حفظ ديانت جانفشانى مىكردند اما مرحوم حاج شيخ نورالله اوضاع روز را در نظر داشت و اصلاح آن را مىخواست، ولى مرحوم آيتالله حائرى آينده امت اسلامى و مملكت اسلامى ايران را مىدانست كه سياست استعمارى بيگانه، قدرت روحانيت را خواهد شكست و علما را خانه نشين مىكند، اما ملت مسلمان ايران در سالهاى آينده و بعد از آن احتياج به عالم، مجتهد و واعظ دارد كه بايد در حوزههاى علميه قم و ديگر شهرها تربيت شوند ولى با شركت مستقيم ايشان بهانه به دست دشمن غدار افتاده و در محو و اضمحلال حوزه علميه قم و ديگر شهرها خواهد كوشيد، به طورى كه پيش بينى ايشان نسبت به حوزههاى شهرها كاملاً به وقوع پيوست.
توطئه دربار در شهادت حاج آقا نورالله
در اواخر ماه جمادى الثانيه سال 1346 مصادف با اوائل دىماه سال 1306 ه .ش در اثر سردى هوا و همچنين خستگى جسمى و روحى كه در مدت مهاجرت بر مرحوم حاج آقا نورالله چيره شده بود، مشاراليه دچار تب شد و بسترى گرديد.
مرض ايشان چيز فوق العادهاى نبود، قبلاً نيز گاهى كه در اثر كار زياد و فعاليت و برخوردهاى سياسى و اجتماعى خسته مىشدند، يكى دو روز تب مىكردند و پس از كمى استراحت بهبودى حاصل نموده مجددا به كارهاى خود رسيدگى مىنمودند.
لكن دولت وقت كه از مدتها قبل منتظر چنين روزى بود، اين پيش آمد را براى خود پيروزى بزرگى مىدانست و در فكر ريشه كن كردن اساس مهاجرت افتاد تا براى هميشه فكر مخالفت با دولت را از سر مردم ناراضى بيرون كند و به اين خاطر تصميم گرفت تا آقا نورالله را نابود كند.
وقتى خبر بيمارى مرحوم حاج آقا نورالله به مرحوم آيتالله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى رضوانالله عليه رسيد ايشان بلافاصله و بدون تأمل با يكى دو نفر از اطباء قم به عيادت آن مرحوم آمد.
پزشكان پس از معاينه و پرسش از حال مرحوم حاج آقا نورالله گفتند بيمارى جزئى و غير مهم است و حتى احتياج به دارو نيز ندارد و تنها استراحت كافى است. لكن پس از آن فرماندار قم به اتفاق دكتر شفاءالدوله (قاصد مرگ) وارد شد و پس از گفتگوى مختصرى اظهار مىكند كه بيمارى مالاريا است و احتياج به تزريق آمپول كنين دارد و بدون فوت فرصت آمپول را تزريق نمود و خارج شد.
در اثر تزريق آمپول مزبور حال مزاجى مرحوم ثقة الاسلام به هم خورد و حالت تشنج و لرزه به ايشان دست داد. گفته مىشود كه محتويات آمپول زهر آگين بوده و به اين وسيله آن مرحوم را مسموم و سرانجام به شهادت رساندند.
پس از شهادت ايشان در چهارم دىماه 1306، به تدريج جمع مهاجرين پراكنده شدند و به شهرهاى خود عزيمت نمودند.
ضرب و شتم آيتالله بافقى
در عيد نوروز سال 1306 ه .ش كه مصادف با ماه رمضان بود، مردم شهر طبق سنت ديرينه خويش هنگام تحويل سال به حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام مشرف شده بودند.
در اين روز، خانواده سلطنتى (رضاخان پهلوى) نيز به حرم آمده بودند و در اتاقهاى بالاى ايوان آينه با روى باز و بدون حجاب به تماشاى مردم مشغول شدند.
مردم قم كه از اين حركت خشمگين شده بودند نزد مرحوم آيتالله محمد تقى بافقى قدسسره رفته و موضوع را بازگو كردند.
ايشان كه از مدرسين عالى مقام حوزه علميه و از نزديكان و شاگردان برجسته آيتالله حايرى به شمار مىرفتند و در مسأله امر به معروف و نهى از منكر حساسيت خاصى از خود نشان مىدادند به صحن مطهر آمد و آشكارا خشم خود را ابراز داشت و آنها را از اين عمل وقيحانه برحذر داشت.
وقتى خبر اين واقعه به دربار رسيد رضاشاه خود شخصا با چكمه داخل حرم شد و مرحوم بافقى را در وسط صحن مورد شكنجه قرار داد و سپس به شهر رى تبعيد نمود و تا آخر عمر تحت نظر اداره آگاهى بود و هيچ كارى به جز عبادت خداوند نمىتوانست انجام بدهد تا اين كه در همان جا رحلت نمود.
واقعه كشف حجاب
قانون اتحاد شكل و رفتار رضاخان با روحانيون
چنان كه روشن است انگليسىها نقش مؤثرى در به سلطنت رساندن رضا شاه به عهده داشتند و يكى از مهمترين مأموريتهاى وى مبارزه مستقيم با اساس ديانت مقدس اسلام بود. رضاخان براى نيل به اين هدف، از حربههاى متفاوتى شامل از بين بردن حوزههاى علميه و خانه نشين كردن علما و روحانيون، قتل، زندان و تبعيد مخالفين و اجير كردن برخى از نااهلان و دين فروشان استفاده نمود. در اولين مرحله سياست نوسازى فرهنگى در بخش پوشاك، لباسهاى سنتى مردان مورد توجه قرار گرفت و با وضع قانون اتحاد شكل لباس در سال 1307 ه .ش، جز هشت طبقه از روحانيان، كليه اتباع ذكور ايرانى موظف شدند به لباس متحدالشكل درآمده و كلاه خاصى به نام كلاه پهلوى بر سر بگذارند.
با اجراى اين قانون در طول سالهاى بعد سختگيرى بر روحانيت شدت يافت و به تدريج از تعداد افراد مجاز براى استفاده از لباس روحانيت كاسته شد.
مأموران رژيم به عنوان اجراى قانون اتحاد شكل، لباسهاى مردم كه شامل قبا و عمامه و كلاه بود را پاره مىكرد و حجرههاى طلاب يعنى منزل طلبه كه مطابق قانون شرع و عرف هيچ كس بدون اذن و اجازه صاحب آن حق ورود بدانجا را ندارد، را غارت مىكردند. اگر آنان را در كوچه و بازار مىديدند به آنها توهين و اهانت نموده و با كمال خفت و خوارى به كلانترىها جلب و ساعتها بلكه گاهى يك يا دو روز آنان را به جرم ملبس بودن به لباس مقدس روحانيت نگاه مىداشتند و بعدا به قيد التزام يا كفالت آزاد مىكردند.
هر چند عدهاى از روحانيون توانستند تحت اين تضييقات به درس ادامه دهند اما عدهاى بسيار كم با وجود اين شرايط دشوار و تضييقات ايجاد شده، خود را نباختند و درس و مباحثات علمى را ترك نكردند و پنهان به كار خود ادامه دادند و در حفظ حوزه علميه قم فداكارى و جانفشانى كردند.
در اين قسمت به دو سند در اين زمينه اشاره مىكنيم:
5 خرداد 1315
نمره 118211710
وزارت داخلهمحرمانه
محترما به عرض مىرساند كه براى متحد الشكل نمودن طلاب طبق دستورات صادره مدتى است مشغول اقدام[،] ولى خيلى به اشكال[،] تبديل لباس مىدهند و كرارا از آنها التزام گرفته شده [ـ] پنج روز و يا ده روز [ـ] و پس از انقضاء مدت به عذر نداشتن وجه براى تغيير لباس و معاذير ديگر حاضر براى تغيير لباس نمىشوند و ديشب ده نفر آنها در شهربانى نگاه داشته بودند كه با حضور اين جانب اولياى شهربانى با آنها مذاكرات مبسوطى نمودند و هر كدام به عذرى متغدر مىشوند، در هر صورت با كمال متانت مشغول تسويه اين كار هستم كه آنها را ملزم به تغيير لباس نماييم و اهميت اين موضوع از رفع حجاب بيشتر است كه اين كار را به نحوى عملى نمود كه توليد سوء تفاهمى نشود و مسأله ديگر اين است كه قدرت تهيه لباس ندارند، غالبا فقير و بى چيز مىباشند. پس از انجام دستور مراتب مشروحا به عرض خواهد رسيد[.] حكومت قم نمره 237/26/2/15. سواد براى استحضار رياست وزراء تقديم مىشود.
از طرف وزير داخله
امضاء
نمره 115
9/3/15
جواب داده شود به حكومت قم دستور بدهند،
با جلب نظر شهربانى و رييس معارف موضوع
را عمل نمايند.
وزارت داخلهمورخه: 7/12/1307
نمره: 1413
حكومت قم و خلجستان
مقام منيع وزارت جليله داخله
حسب الامر نمره 6091 راجع به اتحاد شكل شدن مفاد قانون و نظامنامه را در شهر اشعار داد، ولى مطابق اطلاعات حاصله اشخاصى كه به هيچ وجه داخل 8 طبقه مستثنيات نيستند، شروع به پاره عمليات و اقدامات نمودهاند كه جزء مشمولين اتحاد شكل نشوند، من جمله چند نفر كه تا به حال به هيچ وجه صاحب محراب نبوده و سابقه به اين جريان نداشتهاند، حاليه به دسايس مسجدى تهيه و مشغول نماز جماعت شدهاند. لذا راجع به اين قبيل اشخاص از مقام منيع كسب تكليف مىنمايد كه در موقع اجراى قانون چه قسم با آنها رفتار گردد.
مهر و امضا حكومت قم و خلجستان
حاشيه: به عرض مىرسد حقيقتا نفهمى اين قبيل مأمورين تعجبآور است، با دستورهاى متعدده ابدا از خودشان ...
حاشيه: جنوب جواب بنويسيد تكليف اين مسايل را قانون و نظامنامه كاملاً معيين كرده است و شما هم تكليفى جز اجراى قانون و اجراى نظامنامه و متحد المالهايى كه در اين زمينه سابقا و حالاً صادر شده است، نداريد و بايد كمال مراقبت و اهتمام را در اجراى تعليمات صادره به عمل آوريد.
12/12/1307
ادامه اين سناريوى طرّاحى شده در ضديت با اسلام، جلوگيرى از اقامه مجالس روضه خوانى و عزادارى حضرت سيد الشهدا عليهالسلام بود و در نهايت به مسأله كشف حجاب بانوان منجر شد.
قانون كشف حجاب در سال 1314
سفر رضاشاه به تركيه در سال 1313، اثر عميقى بر نگرش او نسبت به ميزان عقب ماندگى ايرانيان از تركان داشت. اين تأثير چنان اساسى بود كه از آن پس تركيه و نه غرب، به عنوان الگوى پيشرفت تلقى شد. اولين اقدام رضاشاه پس از بازگشت از سفر تركيه، تغيير كلاه پهلوى به كلاه شاپو ـ به عنوان كلاه بين المللى ـ بود.
توجه به مسأله زنان كه پيش از مشروطيت آغاز شده بود و از طريق سرودن اشعار و نوشتن مقالات دامن زده مىشد، يكى از محورهاى اصلى نوسازى فرهنگى بود. در فاصله سالهاى 1313 تا 1314 اقدامات وسيع تبليغاتى به منظور آمادهسازى افكار عمومى براى كشف حجاب زنان انجام شد.
از سال 1315 تا 1317 اقدامات انتظامى ابتدا در كنار اقدامات تبليغى صورت گرفت و بعد از مدتى به مهمترين ابزار اجراى كشف حجاب تبديل شد.
از اواسط سال 1317 بىنتيجه بودن كاربرد اقدامات انتظامى روشن شد و تركيبى از روشهاى ادارى و تلاشهاى تبليغى در كنار برخوردهاى خشن مورد استفاده قرار گرفت.
در واكنش به اقدامات وقيحانه حكومت، آيتالله حائرى به عنوان اعتراض درس خود را تعطيل و نماز جماعت خود را نيز ترك نمود و به همين خاطر بود كه پس از وفات ايشان، چكمهپوشان رضاخانى، مجلس ترحيم او را بر هم زدند و از انعقاد آن جلوگيرى نمودند.
رضاخان بدون هراس از علماء، به راه خود ادامه مىداد و مأمورين وى چادر زنان مسلمان و روسرىهاى آنان را به عنوان رفع حجاب پاره مىكردند و از اينها بالاتر چقدر به مرد و زن اين مملكت توهين و جسارت مىكردند و حرفهايى كه خود و رؤسايشان لايق آن بودند، مىگفتند.
آبروى مردم را مىبردند و به عنوان رفع حجاب، زنهايى را كه چادر يا روسرى داشتند سواره و پياده تعقيب مىكردند و اگر به خانهاى پناه مىبردند با كمال وقاحت و بىشرمى داخل خانه مىشدند و چادر او را برمىداشتند.
افتتاح مسجد و مدرسه دينى ممنوع ولى تماشاخانه و ميخانه و فروش علنى مسكرات و ايجاد قمارخانه آزاد بود.
در اين قسمت توجه خوانندگان عزيز را به يك سند پيرامون واقعه كشف حجاب جلب مىكنيم:
به تاريخ 2 دى 1314
وزارت داخلهنمره 1722
عطف به نمره 1623 صادره از اداره كابينه[،] معروض مىدارد كه اقدامات لازمه به عمل آمده[.] البته خاطر آن وزارت متبوعه مستحضر است كه قم راجع به اجراى اين دستور غير از ساير شهرهاست و بايد با كمال حزم و احتياط شروع به اقدام اين موضوع شود و هر روز با رئيس شهربانى مشغول تهيه مقدمات براى اجراى اين دستور هستم. امروز هم نظر به اين كه عده خود معلمات در اطراف موضوع مذاكراتى نموده بودند كه حاضر براى رفع حجاب نخواهند بود و استعفاء مىدهند و عده آنها هم بيش از شش نفر نيست و اغلب اهالى هم به واسطه انتشار خبر راجع به رفع حجاب[،] دخترهاى خود را از مدرسه بيرون آوردهاند. جلسه در اداره معارف با حضور شش نفر معلمات و رئيس شهربانى و رئيس معارف تشكيل و آن چه لازمه اظهار بود به آنها شد و حاضر شدند كه در اين دو سه روزه شروع به تبليغات لازمه در خانوادهها نموده كه پس از تشريف فرمايى جناب آقاى وزير معارف و تشكيل كنفرانس در اين موضوع[،] اقلاً يك صدنفر از خانمها در جلسه مزبور حاضر شوند و ضمنا صورت كليه محصلات را از مدرسه گرفتم كه اشخاصى كه دختران خود را از مدرسه خارج كردهاند آنها را به وسايل مختلفه تعقيب و مجبور نمايند كه مراجعت بدهند[،] كه اين صورت خوشى نخواهد داشت و اعلانى نيز امروز در يكى از محلات الصاق شده بود كه روز كار و فعاليت مىباشد و به مسلمانها خطاب نموده بود كه دختران خود را از مدارس خارج كرده و بر ضد اين موضوع بايد اقدام نمود كه شهربانى مشغول تحقيقات است[.]... حكومت قم.
ممنوعيت عزادارى و درگيرى مأموران با مردم
به دنبال ممنوع شدن مردم از انعقاد مجالس وعظ و سوگوارى و حبس و تبعيد وعاظ، در بيست و هشتم صفر سال 1313 شمسى، پس از آنكه هيئت محله باغ پنبه دسته عزادارى با شكوهى راه انداخت، سلطان فضلالله خان آقاخانى، رئيس نظميّه قم، قانون ممنوعيّت عزادارى را اعلام كرد.
بعد از آن عزادارى و روضه خوانى پنهانى برقرار بود و مردم نيز از بيم گرفتارى از پشت بامها به روضهخوانى مىآمدند و آقاى روضهخوان هم با لباس مبدّل مىآمد و روضهخوانى مىكرد و اگر معلوم مىشد مأمورين قصد يورش به منزل را دارند، سماور و قورى و دم و دستگاه روضهخوانى را به داخل حوضى كه مانند آبانبارى در زير ساختمان قرار داشت مىانداختند و مىگريختند.
در اينجا مناسب است به ذكر خاطرهاى از آقاى مصطفى فرزانه از مرثيهخوانان قديمى شهر اشاره كنيم:
«در ايّام متحدالشكل نمودن لباس و ممنوعيّت عزادارى، روزى در چهارسو بازار، هادىخان نايب راه را بر آقاسيد حبيب چاووش، كه براى روضهخوانى مىرفت، گرفت و از او خواست كه عمامه خود را تحويل دهد و متحدالشكل شود. سيّد فوقالذكر كه مردى جليلالقدر بود و در بين مردم محبوبيّتى داشت، از نايب مىخواهد كه از او درگذرد و اين كار را نكند، ولى نايب با اصرار و قلدرى در حضور مردم عمامه را از سر سيّد برمىدارد. سيّد دلش شكسته شد و در حالى كه اشك از ديدگانش سرازير شده بود خطاب به نايب مىگويد:
برو نايب، انشاءالله از جدّم ابوالفضل عليهالسلام عوضش را بگيرى. همان شب كه هادى خان كشيك بازار بود، به قصد پاييدن بازار از روزنه «دريچه» بام چهار سو، ناگهان از بالا به زير افتاده، مغزش با زمين اصابت نمود و در دم بتركيد و به دارالجزا خراميد».
در روز يازدهم محرم ميرزا علىآقا رزاقى جماعت بسيارى از زن و مرد و پير و جوان گرد آورده و حسين واى گويان از تكيه بزرگ به طرف حرم مطهر سرازير شدند. در مقابل پل كميدان مأموران نظميه و ژاندارمرى به صف عزاداران حمله نمودند و پس از زد و خورد بسيار و مجروح شدن تعداد كثيرى از طرفين، سدّ مأموران شكسته شد و عزاداران خشمگين ولى پيروز به طرف حرم مطهر رفتند.
در اين حال خبر به محله «تكيه يزديها» رسيد. ميرزا عبدالحسين با آمادگى قبلى كه داشت فورا دست به كار شد و به اتفاق انبوهى از هواداران دلاور خود به پشتيبانى تكيه بزرگ رهسپار حرم مطهر شدند.
در مقابل چهار سو بازار با مأموران نظميه مصادف گشته، پس از مختصر زد و خوردى موفق گرديدند به عزاداران تكيه بزرگ بپيوندند و با سربلندى عزادارى نموده به محله خود بازگردند.
اين مسئله موجب شد تا جاهلان و اشرار دست از اعمال خلاف شرع بردارند و به ايّام عزادارى سالار شهيدان به ديده احترام بنگرند.
ترويج فساد توسط حكومت
به منظور ترويج فساد در شهر مذهبى قم، عدهاى از جاهلان و اشرار كه بعضا دست پرورده حكومت وقت بودند به مشروب خوارى پرداخته و در محله «بيرون دروازه» نيز مغازه مشروب فروشى، انواع مسكرات را در اختيار آنان قرار مىداد و هنگام غروب كه به طرف شهر مىآمدند تمامى فضاى مسير عبور آنان از بطرىهاى شراب و عرق و بوى آن آكنده بود و مردم مسلمان بدين خاطر حتى نمىتوانستند براى فريضه نماز، مساجد آن قسمت شهر خصوصا مسجد امام حسن عسگرى عليهالسلام بروند.
كمكم كار به جايى رسيد كه حكومت وقت در جهت جلوگيرى از قيام و عكسالعمل مردم مسلمان قم، دستور توقيف و نظارت بر اعمال آنان را صادر كرد.
به يك سند در اين زمينه توجه كنيد:
رياست وزراحكومت قم27/4/15
محرمانه و مستقيم
از قرارى كه از قم مىنويسند بعد از تعميم و پيشرفت نهضت بانوان از طرف بعضى از رؤساى ادارات و حكومت [،] دائما دعوتهايى با حضور بانوان مىشود كه استعمال مسكرات و قمار در آن مىشود[،] اسباب تعجب است[.] اين رويه ممنوع است مخصوصا در قم با وضعيت خاصى كه دارد اسباب مسؤليت تواند بود[.] تذكر مىدهد با تشويق جنابعالى در قم كه هميشه با يك فكر روشن و صحيح در پيشرفت اين رفرم هم اقدام نموديد[،] اسباب تعجب شد[.] البته اگر سريّا [مخفيانه] جريانى باشد موقوف خواهد نمود.