ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

پیشینه مذهبی استان خوزستان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

ویرایش در تاریخ ‏۲۱ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۱۹:۴۲ توسط 172.16.1.19 (بحث)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری, جستجو

پيشينه مذهبى

در گذشته بوميان خوزستان يك يا چند نوع از مظاهر طبيعى مثل آب، آفتاب، ماه و كواكب آسمانى و غيره را پرستش مى‏كرده‏اند ولى عيلامى‏ها در سرزمين سوزيان آفتاب و بعضى از ستاره‏ها را پرستش مى‏نمودند.

آثار كشف شده در شوش، ايزد بانو (ايزد بانوى «اى نينا» كه از 2500 سال ق.م شناخته شده است كه اكنون در موزه‏ى لوور پاريس مى‏باشد) گواه آن است كه مردم اين منطقه در برهه‏اى از زمان به بت پرستى روى آورده‏اند و آن يكى از خدايان مردم سوزيان بوده است.

در سال 2280 ق.م هنگامى كه ايلامى‏ها لشكركشى به سومر كردند و آنها را شكست دادند الهه‏ى بزرگ آنها را از شهر (ارخ) به شوش آوردند و در شوش جاى دادند و مردم شوش بيش از هزار سال او را پرستيدند تا زمانى كه آشور با نيپال در سال 645 ق.م به شوش هجوم آورد و آنرا گرفت و تمام ذخائر و خزانه‏هاى شوش را غارت كرد. آن الهه را نيز با خود به آشور برد.

با كشف معبد ناهيد از درون خاك شوش و مجسمه‏ها و تصويرهاى فراوانى از ايزد بانو چنان مى‏رساند كه مردم دشت سوزيان ناهيد پرست بوده‏اند و آنرا ايزد بانوى آب و مادر تمام پديده‏ها مى‏دانستند (ناهيد = زهره) ايزد نگهبان آب، معبود سوزيان يا شوشيان بوده است.

غير از ايزد بانو ايزدهاى ديگرى نيز داشته‏اند. شايد آنان تعداد الهه را مظهر قدرت‏هاى ناشى از يك روح مقتدر و الهه واحدى مى‏دانستند.

به هر حال مردمان زمان سلاطين عيلام يا ايلام مقيد به عبادات و مقررات و اخلاق مذهبى بوده‏اند. آثار كشف شده، نقش مردانى در حال عبادت از زمان ايلام را نشان مى‏دهد كه در ايذه كشف شده است.

پرستش الهه‏هاى متعدد بعد از ايلامى‏ها نيز ادامه داشته است.

كشف معابدى مانند معبد اين شوشيناك الهه شهر شوش و ديگر رب النوع‏هاى كشف شده (الهه بارورى و زايش) در اين معبد گواه اين مطلب است.

در سال‏هاى 556ـ539 ق.م كه كوروش سرزمين‏هاى وسيعى را ضميمه مملكت خوزستان ساخت بت پرستى رخت بربست و خداشناسى رواج يافت. درباره دين مردم خوزستان در دوره‏هاى مقدونى و اشكانى اطلاع صحيحى در دست نيست ولى وجود آتشكده‏هاى متعدد در خوزستان و كشف كتيبه خشايار شاه در شوش كه در آن از اهورامزدا سخن رفته است چنين مى‏رساند كه دين زرتشت و آتش پرستى مذهب رسمى مردم خوزستان بوده است.

با ظهور مانى و انتشار دين او عده‏اى از مردم خوزستان به سوى اين دين گرويدند. آيين يهود هم بر ايران نفوذ محدودى داشته است. در شهر شوش 70 هزار يهودى سكونت داشتند.

هنگام ظهور حضرت عيسى عليه‏السلام يعنى در زمان سلطنت مهرداد چهارم اشكانى دين نصرانى در ايران رواج يافت و تجلياتش خوزستان را روشن نمود و چند دير در خوزستان بنا شدند.

در دوره ساسانيان جمعى صابى (صابئين) پيروان حضرت شيث در خوزستان سكونت داشتند و تاكنون نيز در اين سرزمين بوده‏اند. در اين دوره آتشكده‏هاى بسيارى در خوزستان وجود داشت كه جغرافى دانان و سياحان عرب تا اواخر سده 4 هجرى از آنها نام برده‏اند.

آتش پرستى مردم شوشتر مشهور بوده است و اشخاصى در اين شهر بوده‏اند كه چراغ خاموش نمى‏كرده‏اند.

فتح خوزستان توسط مسلمين

با گسترش اسلام در زمان عمر بن خطاب، كشور گشايى اعراب توسعه يافت. ابوموسى اشعرى بصره را مركز كار خود قرار داد و در سال 17 ه .ق، سردارانى را با درفش يعنى فرمان خاص براى تسخير ولايت‏هاى ايران انتخاب كرد و هاشم بن عتبه مأمور خوزستان شد. در اين زمان هرمزان از سرداران نامى يزدگرد آخرين پادشاه ساسانى، فرمانروايى مهرجانقذق و كوره اهواز به خاندان وى و فرمانروايى شوش به برادرش شهريار تعلق داشت.

وى نخست در قادسيه با اعراب روبرو شد و پس از شكست، با سپاهيانش به خوزستان مقر فرماندهى خود رفت و از آنجا بناى تعرض به اعراب كه در اين هنگام تا دشت ميشان پيش آمده بودند، گذاشت و آنها را به ستوه آورد.

عتبته بن غزوان از سعد بن وقاص كمك خواست. سعد نيز نعيم بن مقرن و نعيم بن مسعود را به يارى وى فرستاد.

با اظهار تمايل قبيله بنى كليب به اسلام، هرمزان غافلگير شد و درخواست صلح كرد و عتبته نيز درخواست وى را پذيرفت.

بر اساس اين پيمان صلح مقرر گرديد كه اهواز و مهرجانقذق همچنان در دست هرمزان و آنچه كه اعراب گرفته‏اند در دست ايشان باشد، در اين هنگام اعراب بر مناطقى از خوزستان معروف به سوق الاهواز و نهر تيرى و مناذر دست يافته بودند. با اختلاف مجدد بين هرمزان و چند تن از اعراب و ايل وكليب، آتش جنگ شعله‏ور شد و با آمدن لشكر اعراب، هرمزان به رامهرمز رفت و در آنجا با شكست از نعيم بن مقرن به شوشتر گريخت.

هرمزان در شوشتر به تجهيز نيرو پرداخت و اعراب مجدد از هر طرف به شوشتر رو آوردند و از طريق محاصره به صورت مخفى به شهر راه يافته و هرمزان را دستگير و به مدينه نزد عمر فرستادند و بدين طريق تا سال 19 ه .ق سراسر خوزستان به تصرف اعراب درآمد.

بر اساس آمار مربوط به سرشمارى عمومى نفوس و مسكن سال 1375، از 3746772 نفر جمعيت استان 3736031 نفر مسلمان، 1416 نفر مسيحى، 859 نفر زرتشتى، 29 نفر كليمى و 8437 نفر ساير و اظهار نشده مى‏باشند. از جمعيت مسلمان تعداد 1904719 نفر مرد و 1831312 نفر زن مى‏باشند.

به اين ترتيب، از جمعيت استان، 71/99 درصد را مسلمانان تشكيل داده‏اند. اين نسبت در نقاط شهرى 66/99 درصد و در نقاط روستايى 81/99 درصد بوده است.

جدول 1ـ5ـ توزيع نسبى جمعيت بر حسب دين به تفكيك ساكن و غير ساكن

ديناستانساكنغيرساكن نقاط شهرىنقاط روستايى

جمع00/10000/10000/10000/100

مسلمان71/9966/9981/9993/99

زرتشتى02/002/002/001/0

مسيحى04/003/006/000/0

كليمى00/000/000/000/0

ساير و اظهار نشده23/029/012/006/0

مأخذ: سرشمارى عمومى نفوس و مسكن ـ 1375، نتايج تفصيلى استان خوزستان.

تشيع

در آغاز ورود اسلام به ايران، مردم ايران و از جمله خوزستان پيرو مذهب اهل سنت بودند.

در اواسط قرن دوم و در زمان امام صادق عليه‏السلام برخى از افراد شيعه در استان خوزستان زندگى مى‏كردند و حضور اين افراد زمينه‏اى براى گسترش مذهب تشيع در اين استان بود.

در اين زمان راويانى چون ابو اسحاق ارجانى و عبدالله ارجانى زمينه‏ساز مذهب تشيع در اين استان بوده‏اند.

همچنين در زمان امام هادى عليه‏السلام بزرگانى چون محمد بن رجاء در اين سرزمين به سر مى‏برده‏اند و نامه‏هايى درباره مسائل شرعى به امام هادى نوشته‏اند كه نشان دهنده رابطه آنها با بزرگان و پيشوايان مذهب تشيع مى‏باشد.

در قرن سوم نيز برخى از شيعيان در اهواز و خوزستان به سر مى‏برده‏اند و حتى نقيبى جداگانه براى خود داشته‏اند.

از علماى اهوازى شيعه در اين قرن مى‏توان از حسين بن سعيد اهوازى، حسن بن سعيد، على بن مهزيار اهوازى و ابراهيم مهزيار اهوازى را نام برد.

در قرن چهارم هجرى كه آل بويه در ايران قدرت را بدست گرفتند، مذهب شيعه نيز گسترش يافت. دوره آل بويه بيش از يك قرن به طول كشيد و عده زيادى در اين دوره جذب مذهب شيعه شدند.

در اين دوره اهواز تختگاه معزالدوله ديلمى بود.

آل بويه در گسترش مذهب تشيع تلاش زيادى نمودند و عزادارى ماه محرم و روز عاشورا را مرسوم نمودند. برگزارى مراسم عيد غدير در اين دوره مرسوم گرديد.

در واقع دوره آل بويه، دوره كشاكش بين شيعه و سنى بود. در اين زمان نيمى از مردم اهواز شيعه بودند و شيعيان را در اهواز مرويشان مى‏خواندند.

درگيرى شيعه و سنى در اواخر دوره آل بويه در بصره و اهواز امرى عادى شده بود. تركان غزنوى با شيعيان ديلمى مشغول جنگ بودند.

در قرن چهارم علمايى چون ابن خلاّء در رامهرمز به تبليغ و رونق مذهب شيعه كمك نموده‏اند.

پس از حكومت آل بويه، غزنويان قدرت را به دست گرفتند. غزنويان سنيان متعصبى بودند و در اين دوره به شدت شيعيان را سركوب نمودند.

در اين دوره مذهب اسماعيليه رواج پيدا كرد و عمده تلاش غزنويان سركوبى اين فرقه از مذهب شيعه بود و هر فردى را كه مى‏خواستند نابود كنند، برچسب قرمطى به او مى‏زدند و بدين ترتيب از بين بردن او ديگر مانعى نداشت.

با وجود سختگيريى‏هاى سامانيان و غزنويان، تشيع به صورت‏هاى مختلفى در اين عهد رواج يافت و علويان در حكومت نيز نفوذ پيدا كردند.

در دوره سلجوقيان نيز، شيعيان تحت فشار بودند و عمده تلاش آنها نيز مبارزه با اسماعيليه بود. خواجه نظام الملك تلاش زيادى براى مقابله با شيعه نمود و مدارس نظاميه را براى گسترش مذهب تسنن در سراسر ايران تأسيس نمود.

در اين دوره عليرغم فشارهاى زياد، تنى چند از شيعيان به مقام وزارت رسيدند و مناطق شيعه نشين نيز از رونق و شكوفايى برخوردار بود.

در سال‏هاى پس از هجوم سلجوقيان باز هم درگيرى شيعه و سنى ادامه داشت و اين خود نشان دهنده قدرت شيعيان است. در بسيارى از شهرهاى ايران سادات كه عموما شيعى مذهب بودند حضور داشتند.

در قرن هشتم هنگامى كه سلطان محمد خدابنده، ايلخان مغول مذهب تشيع را اختيار كرد و برخى از علما و سادات را براى تبليغ به نقاط مختلف ايران از جمله خوزستان فرستاد.

خدابنده سيد سلطان على سياه پوش را به دزفول و سيد نجم الدين آملى را به شوشتر فرستاد. سيد نجم الدين با ازدواج با دختر سيد عزالدوله بزرگ سادات شوشتر در تحكيم مبانى تشيع پرداخت و توانست موفقيت چشمگيرى پيدا كند.

در دوران نخست حكومت صفويه، سيد نور الله مرعشى، از بزرگان علوى وارد شوشتر شد و توانست كار ناتمام سيد نجم الدين را به اتمام برساند. سيد در دوران حيات خود مساجد متعددى را بنيان نهاد و مذهب تشيع را گسترش داد.



منابع