ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

پیشینه مذهبی استان تهران

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

ویرایش در تاریخ ‏۲۱ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۱۹:۳۴ توسط 172.16.1.19 (بحث)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری, جستجو

پيشينه مذهبى

تهران در گذشته‏هاى بسيار دور از بخش‏هاى رى بزرگ محسوب مى‏گرديده است. آثار بدست آمده در اطراف تهران نشانگر قدمت تاريخى آن مى‏باشد. رى نيز از شهرهاى بزرگ و تاريخى ايران بوده است كه آثار به دست آمده آن را متعلق به 4000 تا 6000 سال قبل از ميلاد دانسته‏اند.

در طول تاريخ، مذاهب مختلفى اعم از پرستش عناصر طبيعى، آئين مغان‏ها، آئين زرتشتى، آئين يهود، اسلام و مذاهب مختلف آن در رى وجود داشته است.

رى در نزد مذاهب پيش از اسلام مانند مغان، زرتشت، يهود و مسيحيان داراى احترام و اعتبار بوده و آن را شهرى مقدس مى‏دانسته‏اند.

شهررى را پيش از اسلام مركز دينى و پايگاه بزرگ مغان و زرتشتيان دانسته‏اند و نوعى حكومت دينى، نظير حكومت پاپ در واتيكان به وسيله موبد موبدان كه عنوان «زرتوشترتمه» داشته در آنجا برقرار بوده است.

مغان، مذهب دولت ماد بود كه نزديك به دو قرن (از قرن هشتم تا قرن ششم قبل از ميلاد) جريان داشته است.

از ويژگى‏هاى اين مذهب پرستش عناصر طبيعى در قالب خير و شر و احترام به آتش و آتشكده بوده است.

تعليمات زرتشت در ميان مغان‏ها قبل از ديگران رواج پيدا كرد و برخى او را پيامبرى دانسته‏اند كه براى پيرايش مذهب مغان به پا خاست.

پادشاهان اشكانى به مذهب زرتشت توجه نداشتند. اما با ظهور ساسانيان، اردشير به ترويج مذهب زرتشت پرداخت.

بقاياى آتشكده‏هاى متعدد در شهررى، نشانگر وجود پيروان فراوان اين مذهب در اين خطه از سرزمين ايران مى‏باشد.

از ديگر مذاهب موجود در زمان آشوريان، مذهب يهود است. در دوران آشوريان بسيارى از قوم يهود به رى كوچانده شدند.

اشكانيان نيز نسبت به يهوديان رأفت داشته و آنان به آسودگى و در رفاه در رى زندگى مى‏كردند.

ابن فقيه در باب ذكر رى در تورات آورده است:

«و روى بعضُهم (بعض العلماء) انه مكتوب فى التورية: الرىّ باب من ابواب الارض واليها مستجر الخلق.

برخى از علماء روايت كرده‏اند كه در تورات چنين آمده است: كه رى درى از درهاى زمين است و در آنجا تجارتگاه خلائق و مردمان است».

اسلام در رى

قدرت بزرگ شاهنشاهى ايران پس از جنگ نهاوند، كه مسلمانان آن را «فتح الفتوح» نام نهادند، در هم شكست. از آن پس تكليف هر شهر به دست مرزبان آن افتاد، برخى از مرزبانان در مقابل اعراب مقاومت مى‏كردند و دسته‏اى ديگر تسليم شده و جزيه مى‏پرداختند.

مسلمانان پس از فتح نهاوند، به فرماندهى نعيم بن مقرن به سوى رى حركت كردند. دو سپاه در كنار كوه رى (كوه نقارخانه فعلى) صف آرايى كردند. اما يكى از سپاهيان رى به نام سياوخش ملقب به زينبى كه موافق جنگ با مسلمانان نبود با اعراب از در سازش درآمد و جمعى از مسلمانان را از راه مخفى به داخل شهر برد و بدين ترتيب مدافعان شهر شكست خورده و به واسطه زينبى ميان مردم رى و سپاه عرب صلح برقرار شد و مردم رى متعهد به پرداخت جزيه شدند.

پس از به قدرت رسيدن مسلمانان در ايران، قبايل مختلف عرب در نقاط مختلف ايران از جمله «رى» استقرار يافتند و حاكمان رى نيز ابتدا از طرف دولت مستقر در مدينه و سپس عراق و شام تعيين مى‏شدند.

در دوره حكومت 90 ساله بنى‏اميه (41ـ132 ه .ق) حاكمان گرايش اموى داشتند و كثير بن شهاب (از دشمنان سرسخت اهل‏البيت) حاكم رى، بنا بر سنت معاويه، ناصبى‏گرى را در رى رشد داد و بر اساس باورهاى مذهبى اموى مردم را تربيت نمود تا جايى كه در سال 126 ه .ق بسيارى از مردم نوحى رى در جريان سركوب قيام يحيى بن زيد شركت داشتند.

به دليل گرايشات ضد شيعى مردم رى روايات متعددى در نكوهش اهل رى نقل شده است به طورى از امام صادق عليه‏السلام منقول است كه:

«مردمان رى دشمنان خدا، پيامبر و اهل بيت او هستند، آنان جنگ با خاندان پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلمرا جهاد مى‏دانند».

با سقوط دولت اموى در سال 132 ه .ق و فتح رى از سوى ابومسلم، بسيارى از ناصبيان از رى گريختند و حسن بن قحطبه اموال بسيارى از آنان را مصادره كرد. با سقوط امويان و فرار ناصبيان، فشار بر محدثان در جهت ترويج فضايل بنى‏اميه و ممانعت از نقل رواياتى كه در فضايل اهل بيت بود كاهش پيدا كرد و اين اولين قدم براى نفى ناصبى‏گرى و ترويج شيعه بود.

البته اين گرايش به تشيع صرفا در حد نقل برخى از فضايل اهل‏البيت بود اما تشيع اصيل در اواخر قرن دوم ه .ق در ارتباط با ديدار برخى از مردم با امام موسى كاظم عليه‏السلام و حمايت پنهانى حاكم رى از شيعيان به وجود آمد به گونه‏اى كه در ميان اصحاب امام كاظم عليه‏السلام، امام رضا عليه‏السلام، امام جواد عليه‏السلامو امام هادى عليه‏السلام تنى چند وجود دارند كه به رازى مشهور هستند. آنان يا اهل رى بوده‏اند و يا آنكه مدتى در رى زيسته‏اند. شاخص‏ترين چهره اصحاب ائمه، حضرت عبدالعظيم حسنى از اصحاب امام رضا، امام جواد و امام هادى عليهم‏السلام بوده است.

گسترش تشيع در رى همزمان با در اختيار گرفتن رى از سوى «مادرانى» (275 ه .ق) آغاز مى‏گردد. مادرانى شيعيان را به خود نزديك ساخت و علماء نيز با تصنيف كتاب، خود را به وى نزديك مى‏ساختند.

با ظهور علويان در اواخر قرن دوم و قرن سوم و ارتباط نواحى اطراف آن نظير قصران، تفكرات شيعى زيدى در رى و نواحى شمالى آن تقويت گرديد، گرچه تأثير شيعيان قم (شيعه امامى) را نمى‏توان بر شيعيان رى ناديده گرفت.

با ظهور دولت آل بويه در سال 321 ه .ق و تسلط ركن‏الدوله بر ايران در ميان انبوه داعيان حكومت در سال 366 ه .ق رى به عنوان مركز اقتدار سياسى و فرهنگى ايران قرار گرفت و صاحب بن عباد وزير شيعى آل‏بويه، فضاى دينى رى را با كنار گذاشتن مخالفان اهل‏بيت و نزديك كردن شيعيان تغيير داد. تا آنجا كه ابوسعد آبى (از شاگردان شيخ صدوق) مدتى وزارت مجدالدوله بويهى را در اختيار داشت.

از ديگر عوامل گسترش تشيع در رى مى‏توان از وجود خاندان‏هاى اصيل و دانشمند شيعى مانند كلينى، ابن‏بابويه، شيخ كلينى، شيخ صدوق، شيخ منتجب‏الدين (صاحب الفهرست) و خاندان رازى كه مشهورترين آنها ابوجعفر ابن قبه رازى (مؤلف كتاب الانصاف فى الامامه) مى‏باشد، را نام برد.

شيعيان و حكومت‏هاى سنى

در دوره سامانيان و غزنويان كه حكومت‏ها ضد شيعى بودند فشارهاى سختى بر شيعيان وارد ساختند. محمود غزنوى در حمله به رى مردم بى‏شمارى را به قتل رساند و كتابخانه‏هاى بزرگ، از جمله كتابخانه صاحب بن عباد را به آتش كشيد و بسيارى از كتابها كه داراى يك نسخه بيش نبودند از بين رفتند.

سلجوقيان نيز اگرچه سنيان حنفى مذهب و طرفدار خليفه عباسى بودند و همانند غزنويان با تشيع درگير بودند اما در اين دوره شيعيان رشد قابل ملاحظه‏اى در رى داشتند و شيعيان امامى مذهب با استفاده از عنصر تقيه، براى دفاع از تشيع و شيعيان در ساختار ادارى دولت سلجوقى نفوذ كردند.

در كنار شيعيان اثناعشرى در رى و قصران، شيعيان زيدى و اسماعيلى نيز در اين مناطق زندگى مى‏كردند و زيديان در رى داراى مدارس علمى بودند.

در قصران نيز به علت همجوارى با طبرستان و گيلان و حكومت علويان زيدى در آنجا و رواج تفكر زيديه، برخى از مردم قصران داراى مذهب زيدى بودند و شيعيان اثناعشرى و زيدى زندگى مسالمت آميزى را در كنار هم داشتند. اما شيعيان با اسماعيليان كه به «ملاحده» مشهور بودند مخالفت آشكار داشتند و بسيارى از عالمان شيعى به دست اسماعيليان كشته شدند.

با ظهور بنى‏عباس و ترويج مذهب تسنن از سوى آنان به ويژه متوكل بسيارى از مردم رى به سوى اين مذهب به ويژه حنفى، شافعى و حنبلى گرايش پيدا كردند و شهر رى به سه قسمت: محله شيعيان، محله حنفيان و محله شافعيان تقسيم شد.

در بيشتر دوره‏ها با وجود تسلط حاكمان سنى مذهب و كشتار عمومى شيعيان (كشتار محمود غزنوى) و فشارهاى اجتماعى، اقتصادى و سياسى بر آنان، ابتدا شيعيان و سپس حنفيان بيشترين پيروان را به خود اختصاص داده بودند.

عده‏اى مرقد، محمد حسن شيبانى (از بزرگترين شاگردان ابوحنيفه و مفسر بزرگ فقه حنفى) را در رى مى‏دانسته‏اند كه حنفيان به زيارت مرقد وى مى‏رفتند.

شيعيان و سنى‏ها زندگى مسالمت‏آميزى داشتند اما گاهى نيز درگيرى‏هايى رخ مى‏داده است. ابن اثير در الكامل در ضمن بيان وقايع سال 528 ه .ق خبر از درگيرى شديدى بين شيعيان و سنيان مى‏دهد كه در آن عده‏اى از شيعيان كشته و گروه ديگرى به شهرهاى ديگر مهاجرت كرده‏اند.

همچنين در ضمن بيان وقايع سال 528 ه .ق خبر از درگيرى شديد بين حنفى‏ها و شافعى‏ها مى‏دهد كه در آن شافعى‏ها با وجود در اقليت بودن، شكست سختى بر حنفيان وارد ساختند.

در كنار درگيرى‏هاى كلامى كه گاه منجر به خشونت مى‏شد، سنيان در كنار شيعيان زندگى مسالمت‏آميزى داشتند و به مجالس دينى يكديگر روى مى‏آوردند. برخى از حنفيان و شافعيان رى روز عاشورا مراسم سوگوارى برقرار مى‏كردند. همچنين علماء و ملوك حنفى و شافعى به زيارت حضرت معصومه در قم و ديگر مراقد علويان در رى مى‏رفتند.

پس از حمله مغول به رى، اين شهر رو به ويرانى رفت. حدود هفتاد سال پس از حمله مغول، امير تيمور به رى حمله كرد و در آنجا كشتار و غارت زيادى نمود.

بعد از اين دو حمله بود كه ديگر رى روى آبادانى به خود نديد و به تدريج، اهميت سابق خودش را به عنوان يك شهر بزرگ مذهبى از دست داد. در اين زمان يكى از روستاهاى نزديك به آن كه تهران نام داشت، جانشينش آن شد و اهميت پيدا كرد و رى به عنوان شهر خاموشى در جنوب تهران قرار گرفت.

تهران از عهد صفويه و گسترش تشيع در ايران ترقى و پيشرفت خود را شروع كرد. با استقرار حكومت قاجاريه و تمركزى كه بوجود آمد، تهران را در سال 1200 ه .ش به پايتختى انتخاب كرد.

در زمان حكومت ناصر الدين شاه نام دار الخلافه ناصرى براى طهران برگزيده شد زيرا خلفا و سلاطين عثمانى، اسلامبول را مركز خلافت مسلمانان قرار داده و با سلاطين ايران كه مذهب تشيع داشتند داراى روابط حسنه‏اى نبودند، ناصر الدين شاه طهران را در مقابل مقر خلفاى اهل تسنن عثمانى، دار الخلافه ناصرى نام نهاد تا بزعم خود مركز خلافت به جاى اسلامبول طهران گردد.

بر اساس آمار مربوط به سرشمارى نفوس و مسكن 1375، از جمعيت استان تهران 76/98 درصد را مسلمانان تشكيل مى‏داده‏اند. اين نسبت در نقاط شهرى 63/98 درصد و در نقاط روستايى 68/99 درصد بوده است.

بر اساس اين آمار از ميان 10343965 نفر جمعيت استان تهران 10216608 نفر مسلمان، 11607 نفر زرتشتى، 58668 نفر مسيحى، 7073 نفر كليمى، 20039 نفر ساير اديان و 29970 نفر دين خود را اظهار نكرده‏اند.

جدول 1ـ5ـ توزيع نسبى جمعيت بر حسب دين به تفكيك ساكن و غير ساكن

ديناستانساكنغيرساكن نقاط شهرىنقاط روستايى

جمع00/10000/10000/10000/100

مسلمان76/9863/9868/9909/96

زرتشتى11/012/002/000/0

مسيحى56/065/002/056/0

كليمى06/007/000/000/0

ساير و اظهار نشده30/050/033/035/3

مأخذ:مركزآمارايران،سرشمارى‏عمومى‏نفوس‏ومسكن1375، نتايج‏تفصيلى‏استانهاى‏تهران‏وقزوين.



منابع