ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

دوره پهلوی دوم در استان خوزستان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

پرش به: ناوبری, جستجو

غائله ساختگى حكومت و سركوب حزب توده

با پايان جنگ جهانى دوم و آزادى نسبى كه بعد از سال‏هاى پايان جنگ به وجود آمد احزاب مختلفى در منطقه شكل گرفتند.

در اين هنگام كه جنگ تمام شده و ارتش‏هاى انگليس و آمريكا از خوزستان خارج شده بودند وضع سخت و مشقت‏بار كارگران و كارمندان ايرانى شركت نفت، به اندازه‏اى ناگوار بود كه همه خشمگين و حاضر بودند كه به هر قيمتى هست وضع را تغيير دهند.

عمليات حزب توده در خوزستان از اوايل سال 1321 ه .ش شروع شده بود ولى پيشوايان حزب براى اينكه وقفه‏اى در رساندن مهمات به روسيه شوروى روى ندهد اقدامات خود را محدود به ايجاد سازمان حزبى و تشكيل اتحاديه كارگران كرده بودند كه قسمت عمده آن هم در پنهان و در خفا بود.

در سال 1323 ه .ش سازمان آن توسعه يافت و علنى گرديد و با خروج ارتش انگلستان از ايران فعاليت آنها شديدتر و آشكارتر گرديد.

كارگران و كارمندان شركت نفت، هيچ توجهى به مقاصد باطنى حزب توده نداشتند و سازمان حزب را تنها ملجأ و پناهگاه براى خود تشخيص داده بودند.

با انعقاد موافقت نامه بين دولت مركزى و حكومت ملى آذربايجان و كاميابى اعتصاب ده هزار نفرى كارگران نفت در مناطق نفتى باعث شد تا حكومت مركزى و دولت انگليس در صدد نقشه‏اى براى سركوب عوامل شوروى در منطقه برآيند هنوز دو روز از امضاى موافقت‏نامه آذربايجان نگذشته بود كه انجمن ايالتى خوزستان اعلام موجوديت كرد و تلگرافى به نخست وزير وقت مخابره نمود.

به دنبال آن با دخالت مستقيم مأمورين سياسى انگليس و كنسول انگليس در خوزستان و پشتيبانى علنى مصباح فاطمى استاندار خوزستان و پيمانكاران شركت نفت انگليس و ايران و چند نفر از شيوخ عرب منطقه اتحاديه‏اى به نام اتحاديه عشاير خوزستان تشكيل گرديد.

اين اتحاديه صدها نفر از اعراب خوزستان را مسلح نمود تا از آنها جهت سركوبى كارگران نفت و غارت و آتش زدن جمعيت‏ها و احزاب استفاده كند و در اجراى كارهاى سياسى خود اين اتحاديه از اتحاديه عرب كمك خواست تا آنها را از فشار دولت ايران برهاند و شيخ عبدالله و فرزند شيخ خزعل را به سمت نماينده خود به بغداد فرستادند و دكتر فاضل وزير امور خارجه عراق كه سمت نمايندگى در انجمن صلح پاريس را داشت قول داد تا در جلسه اتحاديه عرب موضوع عربستان (خوزستان) را وارد نمايد و شيخ عبدالله خزعلى در جلسه آتى اتحاديه عرب شركت نمايد.

در اين سال تعدادى از جوانان تحصيل كرده عرب خوزستان اقدام به تشكيل حزب سعادت در راستاى يگانگى اعراب، ايجاد مراكز آموزشى جهت آموزش اهالى به زبان مادرى عربى و مقاومت در برابر دخالت‏هاى نارواى استعمارگران، نمودند. اين حزب نيز از سوى عراق و انگليس حمايت مى‏شد.

در اين هنگام با تحريكات دولت انگليس كميته مركزى حزب توده اعضاى خود را در يك بسيج همگانى فراخواند تا بر عليه گروههاى مخالف منجمله حزب سعادت حمله كنند.

اين درگيرى‏ها باعث كشته شدن تعداد زيادى از طرفين گرديد. از جمله خانه حداد كنعانى يكى از رهبران معروف حزب سعادت توسط اعضاى حزب توده به آتش كشيده شد.

از سوى ديگر انتشار تلگراف انجمن ايالتى خوزستان و خبر تحريكاتى كه به نام عشاير در آن استان به عمل مى‏آمد در مركز پيچيد و دكتر جاويد نماينده رسمى خود مختارى آذربايجان در برابر اين سئوال قرار گرفت كه با خوزستان چه بايد كرد؟

حزب توده پس از رهبرى يك سلسله اعتصابات نفتى در ماه‏هاى ارديبهشت و خرداد و تير 1325 دست يازيد كه هر بار با حمله مخالفين با دادن تعدادى كشته و زخمى اعتصاب پايان مى‏يافت تا آنكه در 23 تير ماه 1325 اعتصاب سراسرى يكصد هزار نفرى را به راه انداخت و درخواست‏هاى آن به شرح زير بود:

1ـ احضار مصباح فاطمى استاندار طرفدار انگليس به تهران.

2ـ خلع سلاح عشاير عرب كه به صورت چماق بدست به اعتصابيون حمله مى‏كردند.

3ـ عدم دخالت شركت نفت در امور سياسى و داخلى ايران و...

لكن اين اعتصاب آرام با حمله مخالفين به خون كشيده شد و به دستور استاندار در سراسر مناطق نفت خيز حكومت نظامى اعلام شد و اعتصابات پايان يافت و كارگران به سر كار خود بازگشتند و نقشه حزب توده براى تسلط به مناطق نفت خيز عقيم ماند.

نهضت ملى نفت

ايران از نظر ذخاير نفت و گاز از ثروتمندترين كشورهاى جهان است. به همين لحاظ از ابتداى سده بيستم ميلادى ايران به ويژه خوزستان مورد توجه و محل رفت و آمد شركت‏هاى نفتى جهان قرار گرفت.

پس از كشف اولين ميدان نفتى در مسجد سليمان، شركت نفت ايران و انگليس امتياز اكتشاف، استخراج، بهره بردارى و تصفيه مواد نفتى را به دست آورد و تا زمان ملى شدن صنعت نفت انحصار كليه فعاليت‏هاى نفتى را در ايران در دست داشت.

از 29 مهر 1326 ه .ش امتياز نفت شمال كه در اختيار روس‏ها بود از سوى مجلس شوراى ملى به موجب قانون رد شد. دولت ايران طبق همان قانون مكلف بود كه با مقامات كمپانى نفت ايران و انگليس نيز مذاكره كرده و حقوق حقه خود را تأمين سازد.

با روى كار آمدن دكتر محمد مصدق، وى و همراهانش تصميم گرفتند كه صنعت نفت ايران را كه در اختيار انگلستان بود ملى اعلام كنند.

سيد ابوالقاسم كاشانى كه با انگليسى‏ها مخالف بود و در ميان مردم از احترام ويژه‏اى برخوردار بود نيز دكتر مصدق را پشتيبانى مى‏كرد.

با ملى شدن صنعت نفت، شركت نفت اقدام به قطع امتيازات كارمندان و كارگران كرد كه باعث اعتراضات شديدى شد و به دنبال آن كارگران دو چاه نفتى دست از كار كشيدند. لذا با صلاحديد هيئت وزيران از روز پنجم فروردين ماه 1331 ه .ش براى جلوگيرى از خرابكارى و استقرار نظم، در هفت شهر از شهرهاى خوزستان حكومت نظامى اعلام گرديد.

شهرهاى مزبور عبارت بودند از: آبادان، مسجد سليمان، آغاجارى، هفتگل، لالى، بندر معشور و گچساران.

امور مربوط به فرماندارى نظامى در اين نقاط با لشكر ده خوزستان و نيروى دريايى جنوب تعيين گرديد.

به تدريج دامنه اعتصابات گسترده شد و تعداد اعتصاب كنندگان به دوازده هزار تن رسيد كه در نتيجه از طرف مقامات دولتى در تهران و اهواز چند كميسيون براى رسيدگى به اعتصاب تشكيل گرديد. لازم به ذكر است كه نقش نيروهاى انگليسى را در تحريك اين تظاهرات نمى‏توان ناديده گرفت.

در 29 اسفند ماه 1329 ه .ش با تصويب مجلسين صنعت نفت كشور ملى اعلام شد.

در هفتم ارديبهشت 1330 كابينه دكتر مصدق تشكيل شد. سپس در تيرماه 1331 دكتر مصدق تقاضاى اختيارات كامل و پست وزارت جنگ را نمود، ولى مجلس اين تقاضا را رد كرد و مصدق در 25 تير 1331 ه .ش استعفا داد و در 27 تيرماه 1331 ه .ش مجددا احمد قوام (قوام السلطنه) به سمت رياست وزرا منصوب گرديد.

در اثر استعفا مصدق، هيجان عمومى در تمام شهرستان‏ها به ظهور رسيد. در آبادان يكباره شهر تعطيل شد و مردم خواستار بازگشت مصدق شدند. در 30 تير 1331 ه .ش قوام از نخست وزيرى عزل گرديد.

بعد از سقوط حكومت قوام موقعى كه مردم اهواز مى‏خواستند جشن بگيرند و شادى بكنند عده‏اى از افراد مغرض از موقعيت سوء استفاده كرده و با فجيع‏ترين طريق در شهر اهواز، كشتارى عجيب به راه انداختند و با تانك به داخل جمعيت رفتند كه در نتيجه ده‏ها نفر زير تانك تلف شدند. بعد اجساد را كه شامل 200 كشته بود به داخل رود كارون ريخته و يا در داخل گودالها و چاله‏ها دفن كردند كه بعدها توسط مردم كشف گرديد.

با خروج اغلب نيروهاى انگليسى از مناطق نفتى، انتخاب هيئت مديره ايرانى براى اداره مناطق نفت خيز انجام شد و پس از آنكه هيئت مديره موقت در خرمشهر مستقر شد و اندكى جاى پاى خود را محكم و تا حدى مسلط بر كار شد براى يافتن و تسلط بر مناطق نفت خيز مى‏بايستى اقدامى نمايد، بنابراين برنامه مسافرت به مركز كل مناطق نفت خيز يعنى مسجد سليمان تنظيم گرديد و روز دوشنبه دهم تيرماه 1330 ه .ش مهندس بازرگان، مهندس همايونفر، دكتر توانا و عده‏اى از مخبرين خارجى و داخلى و ديگر همراهان در ميان شور و شوق كارگران و كارمندان صنعت نفت مسجد سليمان به اين شهر رفتند.

از طرف آقاى مهندس بازرگان هيئت مديره موقت شامل آقايان مهندس همايونفر، اعتصام و قوامى مأمور شدند كه در مسجد سليمان بمانند و كارهاى حوزه نفتى مسجد سليمان و اطراف را تحت نظر خود بگيرند.

انگليسى‏ها براى خنثى كردن فعاليت نهضت ملى شدن نفت دست به هر اقدامى مى‏زدند. از آن جمله مستر جيكاك، يكى از عوامل آنها در محافل مختلف و در بين كاركنان ايرانى شركت، اين شعار را كه خودش ساخته به گويش بختيارى و در طيف وسيعى اشاعه مى‏داد:

تو كه مهر على مِن دلته نفت ملى سى چنته

و ترجمه آن به فارسى چنين است:

«تو كه محبت على عليه‏السلام را در دل دارى نيازى به ملى شدن نفت ندارى»

در روز يكشنبه ششم مرداد خبر رسيد كه يك نفر انگليسى به نام «اِورى» از مأموران «اينتلجنت سرويس» به منطقه ايلات بختيارى رفته و آنها را تحريك به اغتشاش و آشوب كرده است. به محض اطلاع فورا به فرماندارى نظامى مسجد سليمان دستور تعقيب و دستگيرى وى داده شد ولى وى به بصره گريخت. از مرداد 1331 ه .ش تا مرداد 1332 ه .ش حكومت مصدق روز به روز ضعيف‏تر و مخالفت‏ها با وى هر روز شدت بيشترى به خود مى‏گرفت.

عاقبت سپهبد زاهدى به كمك سازمان سيا و گارد سلطنتى و عده‏اى از مردم در روز 28 مراد 1332 ه .ش قادر گرديد كه طرفداران دكتر محمد مصدق را مغلوب ساخته و او را توقيف كند و به اين ترتيب حكومت مصدق سقوط كرد. دكتر مصدق به محاكمه كشيده شد و به دو سال زندان محكوم گرديد.

پانزده خرداد

بعد از سركوب نهضت ملى نفت و اعدام فدائيان اسلام با رحلت آيت الله بروجردى استعمار نو آمريكايى به دنبال جاى پايى بيشتر در سلطنت محمدرضا پهلوى برآمد و سعى و تلاش فراوانى به منظور تحت سلطه درآوردن ايران در نظر گرفت و سعى كرد تنها مانع خويش «اسلام» را براى هميشه از صحنه بيرون سازد. از اين رو براى محو آن، تمام نيروهاى خود فروخته را به ميدان كشيد.

از سال 1340 مقدمات طرح اسلام زدايى به مرحله اجرا درآمد و در مهرماه 1341 در اين راستا لايحه انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى از تصويب هيأت و دولت گذشت كه به موجب آن «سوگند خوردن به قرآن» از شرايط انتخاب شوندگان آن انجمن‏ها حذف شده بود.

در آن اوج خفقان و ظلم علما به رهبرى حضرت امام خمينى(ره) پاى به ميدان گذاردند. در مدت كوتاهى شعاع و دايره اعتراض از قم و تهران فراتر رفت و علما و روحانيون بزرگ ساير شهرها منجمله اهواز با ارسال تلگراف‏هايى به دولت پرده از نارضايتى و اعتراض خود نسبت به لايحه انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى برداشتند تا آنكه اين لايحه ملغى گرديد.

به دنبال شكست توطئه در غائله انجمن‏ها، شاه براى اجراى مأموريت شخصا دست به كار شد و با فرستادن مأمورين به قم باعث فاجعه فيضيه گرديد و به دنبال اعتراض حضرت امام در شامگاه چهارده خرداد او ايشان را دستگير و به تهران فرستاد.

با دستگيرى حضرت امام همه نگران سرنوشت حضرت امام بودند و مردم در تهران و قم و سراسر شهرستان‏ها اظهار نگرانى مى‏كردند. در اينجا بود كه علما و مدرسين تصميم گرفتند براى حفظ جان امام دست به هجرت به تهران بزنند.

رژيم تمام تلاش خود را به كار گرفت تا از طريق تهديد و ارعاب مانع از مهاجرت علما شود ولى فايده‏اى نبخشيد. از اهواز آقاى حاج سيد على بهبهانى و ديگر علماى اهواز و آبادان نيز به تهران مهاجرت كردند.

اين هجرت باعث آزادى امام گرديد ولى به خاطر ارتكاب ننگى ديگر از طرف رژيم يعنى تصويب قانون كاپيتولاسيون ديگر بار امام خمينى(ره) خروشيد و توسط رژيم به تركيه تبعيد گرديد.



منابع