ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

دوران جمهوری اسلامی در استان خوزستان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

ویرایش در تاریخ ‏۱۶ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۵۷ توسط 192.168.110.133 (بحث)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری, جستجو

محتویات

دوران جمهوری اسلامی

سال 1356 ه .ش سال شكوفايى انقلاب و استمرار حركت مردم گرديد و چهره اجتماعى شهرهاى ايران را دگرگون ساخت. بالطبع شهرهاى استان خوزستان نيز از اين قاعده مستثنى نماند.

با حمله مأمورين رژيم به طلاب حوزه علميه قم در نوزدهم دى‏ماه 1356 و انعكاس آن در سطح وسيع، ائمه جماعت شهرهاى اهواز، آبادان و خرمشهر از برپايى نماز جماعت خوددارى كردند و در روز 27 دى ماه همان سال در دو نقطه شهر آبادان شعارهايى عليه مقامات عاليه مملكتى نوشته شد.

به دنبال اعتراضات مردمى در تاريخ 3/11/1356 بيش از 100 نفر در خيابان پهلوى جنوبى دزفول در حالى كه به نفع امام خمينى شعار مى‏دادند به سمت ميدان ششم بهمن حركت كردند و مبادرت به شكستن شيشه‏هاى بانك صادرات، تهران و ايران و هلند نمودند. اين افراد پس از رسيدن پليس متفرق شدند و 3 تن از آنان دستگير گرديدند.

در شهر بهبهان نيز 1000 نفر در مسجد مصلى واقع در ميدان فردوسى گرد آمدند و پس از سخنرانى شيخ حسن حسن‏زاده كاشمرى به خيابانها ريخته و دست به تظاهرات زدند و شعارهايى به نفع آيت الله خمينى سر دادند.

مأمورين انتظامى و امنيتى بلافاصله مداخله و تظاهر كنندگان را متفرق ساختند. ضمنا در مقابل مدرسه علميه نيز تظاهرات مشابهى برپا شد. در 22/5/1357 در اهواز و آبادان مردم تظاهرات كردند و چند ساختمان دولتى را به آتش كشيدند و مأمورين نيز با شليك گلوله مردم را متفرق ساختند.

همچنين در بيست و هشتم همين ماه بود كه فاجعه بزرگ و فوق العاده جانگداز و دلخراش سينما ركس آبادان اتفاق افتاد.

در ساعت ده بعدازظهر هنگامى كه 700 نفر از مردم آبادان مشغول تماشاى فيلم گوزن‏ها بودند كه يكمرتبه سينما طعمه حريق شد. مردم كه براى نجات جان خود به درهاى خروجى حمله برده بودند، با درهاى قفل شده روبرو شدند و اكثر آنها در اثر اين واقعه دلخراش جان خود را از دست دادند.

در اين ماجراى ضد انسانى و بشرى 377 زن و مرد و كودك جان خود را به وضع فجيعى از دست دادند.

آيت الله صدوقى ضمن محكوم كردن واقعه آبادان آن را به دولت منتسب دانست و ابراز داشت اين كار براى ادامه يورش‏هاى وحشيانه دولت است و آيت الله خمينى از جنايت آبادان اظهار تأثر و تأسف نمودند.

به دنبال تظاهرات مفصل و همه جانبه در تهران و شهرستان‏ها، هيئت دولت در ساعت 30/1 بعدازظهر روز شانزدهم شهريور ماه 1357 تصويبنامه‏اى صادر و به موجب آن مقرر گرديد از بامداد روز هفدهم شهريور در تهران و يازده شهر از جمله آبادان و اهواز به مدت شش ماه حكومت نظامى برقرار گردد.

در روز نوزدهم شهريور ماه كارگران و كاركنان پالايشگاه نفت تهران اعتصاب كردند.

دامنه اعتصابات گسترش يافت و كاركنان صنعت نفت اهواز به پشتيبانى از خواست‏هاى فرهنگيان و دانشجويان دست به اعتصاب زدند.

موج اعتصاب از اهواز به ساير مناطق نفت خيز سرايت كرد تا به جايى كه آبادان و گچساران، پالايشگاه تبريز و تهران دست به اعتصاب گسترده زدند و اعتصابات را به جايى رساندند كه روزنامه‏ها به صدا درآمدند و با تيتر درشت نوشتند كه «صدور نفت به خارج متوقف شد». ارتش در پالايشگاه‏ها مستقر شد و دولت خيال داشت با زور سرنيزه كارگران اعتصابى را به سر كار برگرداند.

حضرت امام خمينى در پاريس براى گروهى از ايرانيان كه در تاريخ 25 آذر ماه 1357 به خدمت ايشان رسيده‏اند سخنانى فرمودند و راجع به اعتصاب كارگران نفت چنين فرمودند:

«از قرارى كه بعضى از علما به آبادان رفته و بررسى كرده‏اند ششصد هزار بشكه نفت به اسرائيل فرستاده مى‏شود... به كاركنان شركت نفت واجب شرعى و الهى است كه اعتصابتان را عمومى كنيد و نگذاريد نفت خارج شود... و بر ملت ايران واجب است به كسانى كه در شركت نفت اعتصاب كرده‏اند و پولى ندارند كمك كنند. من اجازه دارم از سهم سادات و غير سادات به اينها كمك كنم و مردم مكلفند اينها را اداره كنند.»

اعتصاب نفتگران سبب شد تا وضعيت بين المللى بازار نفت دچار بحرانى نامعلوم شود. اما از سوى ديگر، ميزان توليد داخلى نيز كه براى سوخت زمستان مردم ضرورى بود، توليد نمى‏شد. اين مسئله ممكن بود خللى در وضعيت داخلى كشور و شرايط مبارزات ايجاد نمايد.

با فرا رسيدن فصل زمستان، بحران سوخت به مسئله‏اى جدى بدل شد. اعتصاب شركت نفت موجب فشار بر مردم شد.

با توجه به اين مشكل، امام خمينى با ارسال پيامى به مهندس بازرگان، وى را جهت نظارت بر توليد و صدور نفت مأمور كرد.

امام، با شرايط ذيل اجازه دادند كه اعتصابيون به سر كار برگردند:

1ـ خروج نظاميان از پالايشگاه‏ها.

2ـ توليد فقط براى مصرف داخلى.

3ـ عدم احتكار نفت توسط نظاميان.

با دستور حضرت امام هيأتى مركب از مهندس بازرگان، حجت الاسلام هاشمى رفسنجانى، مهندس كتيرايى، دكتر باهنر و چند نفر ديگر در معيت مهندس كاظم حسينى عازم آبادان شدند و ضمن مذاكره با كارگران شركت ملى نفت به توافق رسيدند و كارگران كار خود را آغاز كردند و دولت قواى نظامى را از محل تأسيسات خارج ساخت و توليد نفت براى مصرف داخلى به 220 هزار بشكه رسيد.

در تاريخ 25 دى ماه 1357، هشتصد تن از دانش‏آموزان دبيرستان صنعتى ارتش كه مدتى به عنوان اعتراض به كشتار مردم لالى دست به اعتصاب غذا زده بودند در مراسم صبحگاهى به جاى خواندن سرود، صلوات فرستادند سپس تعدادى از اين عده به همراه 60 هزار نفر از مردم در خيابان‏هاى شهر به تظاهرات پرداختند كه در محل چشمه على نيروهاى انتظامى به آنان حمله كرده و چند نفر را مجروح ساختند و جمعيت خشمگين به سمت ساواك حمله‏ور شده كه در نتيجه آن عده زيادى كشته و مجروح شدند. دبيرستان صنعتى ارتش پس از اين ماجرا تعطيل شد.

در روز چهارشنبه 26/10/57 با رفتن شاه مردم اهواز در حالى كه چراغ‏هاى اتومبيل‏هاى خود را روشن كرده بودند و شعارهاى مخالف مى‏دادند به تظاهرات پرداختند. عده‏اى نيز در طرفدارى و موافقت به دادن شعار پرداختند.

در همين حال گروهى از نظاميان به عنوان اعتراض به خروج شاه از كشور به خيابان‏ها ريختند و با مردم درگير شدند كه در جريان اين برخوردها چندين اتومبيل كه روى آنها عكس‏هاى امام خمينى ديده مى‏شد واژگون شد و گروه‏هاى موافق كه از حمايت نظاميان برخوردار بودند شيشه‏هاى مغازه‏هايى كه عكس حضرت امام روى آن نصب شده بود خرد كردند و به حسينيه اعظم كه هزاران نفر در حال گوش دادن سخنرانى مذهبى بوده حمله كرده و در آنرا از جاى كندند و تنها در خيابان نادرى كه يكى از خيابان‏هاى اصلى شهر است، صدها مغازه و اتومبيل تخريب شد و يا به آتش كشيده شد و بيش از 200 اتومبيل توسط تانكها درهم كوبيده شد و شاهدان عينى تعداد كشته شدگان را متجاوز از 20 نفر و مجروحين را 50 نفر اعلام كرده‏اند.

شهر دانشگاهى اهواز نيز از حمله مأموران و چماق بدستان در امان نماند و در حالى كه 35 هزار نفر در دانشگاه جندى شاپور جمع بودند مورد هجوم مأموران و چماق بدستان قرار گرفته و در اين يورش حدود 40 نفر كشته و يا زخمى شدند.

در همين روز در حوادث خونين تظاهرات مردم در شهر شوشتر 6 نفر كشته و گروه زيادى مجروح شدند.

حدود ساعت 6 بعدازظهر روز 27/10/57 در حالى كه مردم به مناسبت خروج شاه مشغول شادى بودند، گروه‏هايى از مأموران نظامى سوار بر خودروها و تانكها وارد خيابان‏هاى دزفول شدند و در حالى كه عده‏اى چماق بدست فرياد زنان آنها را همراهى مى‏كردند، به هر كس و هر چيز كه سر راهشان قرار داشت حمله برده و دست كم 10 نفر را به شهادت رسانده و بيش از 30 نفر را به ضرب گلوله مجروح كردند.

هجوم نظاميان به مردم دزفول از ساعت 6 بعدازظهر تا ساعت 3 بامداد ادامه يافت. صدها مغازه و اماكن ديگر دچار حريق شد و برخى از آنها غارت گرديد.

همچنين در خرمشهر كه در آن حكومت نظامى برقرار بود فرمانده نظاميان از مردم خواست آرامش خود را حفظ كنند و آنان توانستند در مساجد اجتماع كنند اما نظاميان دوچرخه‏ها و موتور سيكلت‏هاى مردم را زير تانك‏ها خرد كردند و بر روى جمعيت آتش گشودند. در اين ماجرا يك دختر 11 ساله به شهادت رسيد.

در مسجد سليمان دهها پليس و مأمور مخفى و ساواكى به همراهى عده‏اى از كولى‏ها در عصر روز 28 دى ماه به خيابان‏ها ريخته و به اتومبيل‏ها و مغازه‏ها حمله نمودند و در تيراندازى مهاجمان 2 دختر مجروح شدند.

به مناسبت هفته شهداى سوسنگرد تظاهرات وسيعى برپا شد كه در آن هزاران نفر از اهالى شركت كردند. در اين تظاهرات آيت الله كرمى سخنرانى كرد و دهها هزار تن از مردم هفتگل و روستاهاى اطراف دست به راهپيمايى زدند.

در تاريخ 30/10/57 در انديمشك بسيارى از مغازه‏ها توسط چماق بدستان ويران و غارت شد و طى درگيرى بين مأموران و مردم در اين شهر در روز 2/11/57 يكى از پاسبانان كشته شد.

در همين تاريخ با حمله مأموران به انديمشك در خيابان ششم بهمن سرتاسر به آتش كشيده شد و اموال مردم به غارت رفت و گروهى از خانواده نظاميان و وابستگان آنها شروع به تظاهرات به نفع رژيم كردند و كليه اتومبيل‏هايى كه در مسير تانك‏ها بوده و عكس امام خمينى را به روى شيشه داشتند توسط تانك له شدند. ضمنا نيروهاى انتظامى در جاده انديمشك ـ دزفول و اهواز ـ انديمشك اتومبيل‏ها را متوقف و وادار به شعار به نفع شاه مى‏كردند. با خبر احتمال آمدن امام هزاران نفر از مردم دزفول در تاريخ چهارم بهمن ماه براى استقبال امام خمينى راهى تهران شدند وليكن با مخالفت بختيار اين آمدن امام به تعويق افتاد.

از سوى ديگر شهر اهواز از نظر حفاظت به 26 منطقه تقسيم شد و اهالى اين مناطق زير نظر جامعه روحانيت به كار پاسدارى از محل و خانه‏ها مى‏پرداختند.

در يورش ناگهانى ارابه‏هاى جنگى حكومت نظامى و مأموران پليس در تاريخ 8 بهمن ماه 1357 به راهپيمايان در آبادان 4 نفر كشته و 10 نفر مجروح شدند.

مردم اهواز در راهپيمايى بزرگ روز شنبه (28 صفر) يكبار ديگر بر اجراى قطعنامه‏هاى روزهاى تاسوعا و عاشورا و اربعين تأكيد كردند.

در اين اجتماع 25 هزار نفرى ضمن يك قطعنامه حمله تانك‏ها و چماق بدستان به شهر اهواز و ديگر شهرهاى خوزستان و بازداشت سربازان و درجه دارانى كه به ملت پيوسته‏اند و در مضيقه قرار دادن خانواده همافران در پايگاه وحدتى دزفول محكوم شد.

با فرا رسيدن 12 بهمن دو هزار نفر از جوانان خرمشهر حفاظت شهر را به عهده گرفتند. روحانيون شهرستان ماهشهر طى اطلاعيه‏اى همبستگى خود را با تحصن كنندگان دانشگاه تهران اعلام داشتند.

با ورود حضرت امام مردم آبادان به خيابان‏ها ريخته و دسته‏هاى گل و گلاب، نقل و نبات بين يكديگر توزيع كردند.

در روز 15 بهمن 1357 عشاير عرب خوزستان طى اعلاميه‏اى با نهضت مردم ايران اعلام همبستگى كرده و اعلام كردند كه تا پيروزى نهايى به انقلاب خود به رهبرى امام خمينى ادامه خواهند داد.

در اين تاريخ همافران پايگاه پدافند بهبهان به طرفدارى از انقلاب وارد شهر بهبهان شده و مورد استقبال مردم قرار گرفتند.

به دنبال اعلام نخست وزيرى مهندس بازرگان در شهرهاى اهواز، خرمشهر، دزفول، آبادان تظاهرات وسيعى به طرفدارى از امام خمينى و نخست وزيرى مهندس بازرگان صورت گرفت.

با پيروزى انقلاب اسلامى در اكثر شهرهاى استان خوزستان از جمله اهواز، دزفول، آغاجارى و شوشتر مردم با پايكوبى و دست افشانى جشن گرفتند و طى تظاهرات باشكوه يكبار ديگر حمايت خود را از دولت انقلاب اعلام كردند ولى در شهرهاى مسجد سليمان، انديمشك، شوش دانيال با حمله مردم به ژاندارمرى تعدادى شهيد و زخمى شدند و در حمله مردم آبادان به زندان شهر تعداد 170 نفر از زندانيان آزاد شدند.

حوادث سياسى از پيروزى انقلاب اسلامى تاكنون

نقش مردم و نهادهاى انقلابى در مبارزه با ضد انقلاب

با پيروزى انقلاب اسلامى، كميته انقلاب اسلامى مركب از واحد انتظامات، تداركات، تبليغات، اطلاعات در استان تشكيل شد.

در اين تاريخ تعدادى از پاسگاه‏ها توسط نيروهاى مردمى خلع سلاح شده و اموال و اثاثيه شهربانى به پادگان لشكر 92 زرهى اهواز به ساختمان ضد اطلاعات حمله كرده و كليه اسناد و مدارك آنرا ضبط و به ستاد عملياتى امام خمينى در اهواز تحويل دادند.

در همين تاريخ كاركنان اعتصابى صنعت نفت آبادان به سر كارهاى خود بازگشتند و بدنبال آن كميته اعتصابات شركت نفت كه در زمان پيروزى انقلاب فعال بود منحل گرديد.

كميته انقلاب اسلامى با مشاركت مردم با بستن مرزهاى آبى خرمشهر توانست تيمسار جهانگيرى فرماندار نظامى آبادان، سرهنگ مهدى مقدم حسينى از عاملان فاجعه چهارشنبه سياه (27 دى ماه)، تيمسار اكبر غفاريان فرمانده تيپ 2 زرهى دزفول، سرهنگ فلاح دماوندى فرمانده گردان تانك دزفول، فرمانده ژاندارمرى بهبهان و رؤساى شهربانى و ضد اطلاعات دزفول و چهار انگليسى را دستگير كند و به دادگاه انقلاب اسلامى تحويل دهد.

نقش احزاب و گروهك‏هاى سياسى

در نخستين روزهاى پيروزى انقلاب اسلامى و با فضاى باز سياسى ايجاد شده پس از پيروزى جريانات احزاب و گروه‏هاى سياسى در اين استان رشد نمود.

يكى از مسائل مهم خوزستان گروه‏هاى ناسيوناليست عرب بودند كه قبل از انقلاب به عنوان جبهه تحرير خوزستان فعاليت داشتند.

گردانندگان اين جبهه با حمايت دولت عراق خواستار استقلال خوزستان بودند و نام اين استان را عربستان گذاشته بودند.

در زمان رژيم سابق در بغداد، بصره و آبادى‏هاى آن سكونت داشتند و هرگاه موقعيت را مناسب مى‏ديدند وارد خوزستان شده و به تبليغات پنهانى و جذب هوادار و پخش اعلاميه مى‏پرداختند.

در تشبيه فردوست معاونت ساواك منحله درباره جبهه تحرير خوزستان چنين آورده است:

«اين جبهه طرح دراز مدت انگليسى و آمريكايى بود كه اگر در شرايطى محمد رضا نتوانست منافع غرب را در خوزستان تأمين كند غرب رأسا از طريق جبهه وارد عمل شود و خوزستان مستقل را با نام عربستان و با حمايت ناسيوناليست‏هاى عرب ايجاد كند.»

گروه‏هاى ناسيوناليستى عربى ديگرى همچون جبهه آزاديبخش عربستان، جبهه آزاديبخش اهواز، حركت القومين العرب نيز وجود داشت كه مركز اغلب آنها در عراق بود كه با قرارداد 1975 الجزاير و اخراج دشمنان دو كشور ايران و عراق آنها به كشورهاى ديگر پناه بردند و تعدادى از آنان توسط رژيم سابق دستگير، زندانى و يا اعدام شدند.

در طول قيام مردم مسلمان ايران در سال 1357 جريانات قوى كاملاً تحت شعاع جريان مذهبى بودند با پيروزى انقلاب اسلامى فرصت را مغتنم شمرده و اعلام وجود نمودند.

در روز 14/12/1357 گروهى كه خود را روشنفكران عرب خوزستان مى‏خواندند طى جلسه‏اى در اهواز خواستار حقوق فرهنگى و ملى خلق عرب ايران شدند و قطعنامه‏اى را تصويب و از رسانه‏هاى گروهى خواستند به جاى لفظ «عشاير عرب» لفظ «خلق عرب» را بكار گيرند.

در 18 اسفند ماه 1357 به منظور رسيدگى به مسئله تشكيل «سازمان خلق عرب ايران» يا «جبهه الشعب العربى الايرانى السلم» در خرمشهر سرهنگ محمد حسين حقيقى فرمانده لشكر خوزستان و سروان حسين انصارى به اتفاق آيت الله خامنه‏اى به مدت يكساعت با آيت الله شبير خاقانى ملاقات كردند.

در اين زمان حساسيت‏هاى قومى و احساس خود مختارى در خوزستان به آهستگى و تدريج اما به نحوى سازمان يافته ترويج و دنبال شد.

به نوشته روزنامه اطلاعات هزاران تن از اهالى عرب تبار خوزستان در ورزشگاه تختى اهواز اجتماع كرده و با صدور قطعنامه‏اى در دوازده ماده خواست‏هاى خود را اعلام داشتند.

در قسمتى از اين قطعنامه آمده بود كه:

«خلق مسلمان عرب ايران كه بيش از 3 ميليون نفر مى‏باشند در طى راهپيمايى چند هفته اخير در شهرهاى خرمشهر، آبادان، اهواز، سوسنگرد و شادگان خواستار تشكيل مجلس عربى براى تصويب قوانين محلى و نظارت بر قوانين و داير كردن دادگاه‏هاى عربى ايرانى براى حل مشكلات، نامگذارى شهرها و روستاها در تمام منطقه و خودمختارى هستند».

پيرو اين جريان «سازمان خلق عرب» خوزستان را عربستان ناميد و نام خرمشهر را به محمره تغيير داد و اعتقاد داشت كه مردم غير عرب بايد اين شهر را ترك كنند.

كانون فرهنگى و نظامى سپاه طى هشدارى با توجه به فقر، گرسنگى و آوارگى اعراب مرز نشين خواستار توجه مركز به فقر مناطق عرب نشين، توجه به مدارس دولت عراق در خرمشهر و آبادان كه به صورت پايگاهى براى تبليغات و فعاليت ناسيوناليزم عرب درآمده، تقويت مركز الثقافى الاسلامى، جذب عرب زبانان صالح در سپاه، خطر عناصر عراقى را به مركز ارسال مى‏داشت.

از سوى ديگر «جامعه بختيارى‏هاى اهواز» اعلام موجوديت كرد و پشتيبانى خود را از حقوق دموكراتيك خلق‏هاى ايران و خلق بختيارى اعلام كرد.

در مقابل اين جريانات قومى، گروهى به نام «خلق عرب مسلمان خوزستان» در تاريخ 18/2/1358 اعلام موجوديت كرده و در اهواز دست به راهپيمايى مسلحانه زدند و در برابر حسينيه اعظم اجتماع كردند و به سخنرانى آيت الله كرمى گوش دادند.

به نوشته روزنامه اطلاعات در پى انتشار اعلاميه‏اى به امضاى چند تن از كسبه، بازاريان و اصناف مختلف در خرمشهر گفته شد بى‏حرمتى‏هايى به آيت الله شبير خاقانى شده است.

گروهى از خلق عرب در فرماندارى شهر و تعدادى در مسجد امام صادق عليه‏السلام اجتماع كردند و به صدور اين اعلاميه اعتراض كردند. شبير خاقانى در اين اجتماع گفت:

«... عده‏اى با نام كانون نظامى ـ فرهنگى به تحريك چند تن از مقام‏هاى محلى اعلاميه‏هايى نوشته و من و فرزندانم را تهديد به ترور كرده‏اند... با وجودى كه اين خود فروختگان نسبت به اين جانب توهين كرده‏اند صبر را پيشه مى‏كنيم تا بهانه‏اى به دست اين نوكران استعمار ندهيم».

در پى سخنان شديد اللحن شيخ شبير خاقانى عده‏اى با شعار «فليسقط الكانون» (كانون فرهنگى ـ نظامى نابود بايد گردد) پس از ترك مسجد با تيراندازى هوايى به سوى ساختمان كانون و سپاه پاسداران حمله‏ور شده و آنرا به آتش كشيدند.

در اين حمله 18 نفر از اعضاى كانون از جمله محمد جهان‏آرا به اسارت «سازمان سياسى خلق عرب» درآمدند و بدين ترتيب جريان قومى بر شهر مسلط شد (هر چند بعدا اين سازمان براى خنثى كردن فشارهاى موجود، دخالت در حمله به كانون فرهنگى ـ نظامى را به طور تلويحى رد كرد).

در اين موقعيت مرز خوزستان داراى كنترل چندانى نبود و در شهر خرمشهر كمتر خانه‏اى بدون سلاح بود. بنابراين با صلاحديد مسئولين امنيتى استان خلع سلاح عمومى اعلام شد و نيروهاى كمكى از شهرهاى مختلف عازم خرمشهر شدند، اما «سازمان سياسى خلق عرب» با حمايت شيخ شبير خاقانى از تحويل سلاح خوددارى و اقدام به سنگربندى و ايجاد استحكامات نمود و در تاريخ 29/2/58 شرارت‏هايى در شهرهاى مسجد سليمان و شوشتر نيز صورت گرفت كه ضد انقلابيون دستگير شدند.

با پايان يافتن ضرب الاجل در 9/3/1358 جنگ تمام عيار در شهر خرمشهر آغاز شد و يك ماه به تناوب ادامه يافت تا اينكه مقر سازمان سياسى خلق عرب و منزل شيخ شبير به تصرف نيروهاى دولتى درآمد و شيخ شبير تحت الحفظ از خرمشهر به اهواز منتقل شد و به دستور امام خمينى(ره) عازم قم شد.

در روز 12 خرداد 1358 يكصد هزار نفر از عشاير عرب خوزستان با استاندار وقت ملاقات نمودند و حمايت خود را از جمهورى اسلامى اعلام نمودند.

عشاير دشت آزادگان نيز در اطلاعيه‏اى كه آيت الله كرمى امضاء نموده بود اقدام طرفداران شبير خاقانى را محكوم كردند و حمايت خود را از امام خمينى(ره) و جمهورى اسلامى اعلام داشتند.

از سوى ديگر با شكست «سازمان سياسى خلق عرب» آن سازمان در تلگرافى از «كورت دالدهايم» دبير كل سازمان درخواست كمك كرد و سعى كرد به سران عرب اثبات كند كه در ايران ناسيوناليزم ايرانى و تعصب ضد عربى غلبه دارد كه با قاطعيت و پيام امام اين توطئه از هم پاشيد.

در پى شكست گروهك‏هاى ضد انقلاب در پى تخريب و انفجار برآمدند و در چندين نقطه خوزستان لوله‏هاى نفت را منفجر كردند.

در تاريخ نوزدهم تيرماه 1358 چندين لوله نفت در مسير اهواز به آبادان و دارخوين به اهواز منفجر شد.

از طرفى ديگر جنگنده‏هاى عراقى روستاهاى خوزستان را بمباران كردند و گروهى به نام «چهارشنبه سياه» همه انفجارها و آتش سوزى‏هاى اخير را به عهده گرفت و ادعا كرد كه تيمسار مدنى استاندار خوزستان به علت كشتن تعدادى عرب بايد محاكمه شود و در پى آن عده‏اى به هواخواهى اين گروه راه‏پيمايى كردند.

روز 24 تيرماه 1358 به مناسبت سومين روز شهادت پاسدار شهيد «انوشيروان رضايى فر» فرمانده پاسداران خرم آباد كه توسط عده‏اى مهاجم در نزديكى زايشگاه خرمشهر به شهادت رسيده بود، شهر خرمشهر به حالت تعطيل درآمد و مردم در مسجد جامع اجتماع كردند.

در ساعت يك بعدازظهر عده‏اى مهاجم با پرتاب نارنجك در ميان مردم، 6 پاسدار را به شهادت رساندند و تعداد 60 نفر از مردم عزادار را زخمى كردند.

در پى اين حادثه 5 نفر دستگير مى‏شوند كه 3 تن از آنها به نام‏هاى سيد عبد الرضا الهادى و محمد اصغريان و جاسم بيت صباح شبانه در دادگاه انقلاب خرمشهر محاكمه و اعدام شدند.

استكبار پس از شكست، در خوزستان دست به اعمال غير انسانى زد و حمله به لوله‏هاى نفتى و انفجار چاه‏هاى نفت، انهدام پل‏ها و ريل‏هاى آهن و انفجار در قطارهاى مسافربرى در تمام نقاط خوزستان در يك زمان شروع كرد.

از جمله قطار مسافربرى تهران ـ خرمشهر به طرز فجيعى منفجر شد و سه واگن آن آسيب ديد. در اين انفجار دهها نفر زخمى و تعدادى كشته شدند. جنايتكاران يك بمب ساعتى را در واگن شماره پنج قطار منفجر كرده كه در يك آن واگن مبدل به آتش شد. آنها همچنين درهاى خروجى واگن را كه به واگنهاى ديگر متصل مى‏شود با سيم از پشت مى‏بندند تا حادثه ديدگان نتوانند خود را نجات دهند.

در تاريخ 28 مهرماه بازار سيف خرمشهر بر اثر انفجار بمب تخريب شد و تعدادى از مردم رهگذر و كاسب در اين بازار كشته و زخمى شدند.

درست روز بعد قطار مسافرى تهران ـ خرمشهر با 400 نفر مسافر بر اثر انفجار از خط خارج مى‏شود. اين جنايت‏ها در خوزستان چيزى جز قطع ارتباط با مركزيت كشور نيست و دشمنان و احزاب وابسته سعى مى‏كنند اين خطه را از ايران جدا نمايند كه با هوشيارى مردم انقلابى نقشه آنها نقش بر آب مى‏شود.

نماز جمعه

با پيروزى انقلاب اسلامى و استقرار نهادهاى انقلاب اسلامى در اين استان، مردم اين استان از دفتر حضرت امام(ره) درخواست امام جمعه جهت اقامه نماز سياسى و عبادى جمعه را نمودند.

از طرف حضرت امام(ره) در ابتدا حجت الاسلام سيد صالح طاهرى به امامت جمعه اهواز منصوب شدند و با استعفاى ايشان آيت الله موسوى جزايرى بدين سمت منصوب گرديد.

اسامى ديگر ائمه جمعه استان عبارت است از:

آبادان: حجت الاسلام سيد على دهدشتى،

اميديه: حجت الاسلام سيد رضا اميرى (آقاميرى)،

انديمشك: حجت الاسلام محمد تقى احمد ناطقى،

اهواز: حجت الاسلام سيد محمدعلى موسوى جزايرى،

ايذه: حجت الاسلام نور الله محمدى،

باغملك: حجت الاسلام محمد جواد درويشى،

بندر امام: حجت الاسلام محمد تابش،

بهبهان: حجت الاسلام دكتر عبدالله محمدى اصفهانى،

حميديه: حجت الاسلام جابر بوعذار،

خرمشهر: حجت الاسلام سيد ابوالحسن نورى،

دزفول: حجت الاسلام سيد حسين تقوى،

رامشير: حجت الاسلام موسى سلمان پور،

رامهرمز: حجت الاسلام شكرالله سليمانى،

سوسنگرد: حجت الاسلام عبدالنبى عبيات،

شادگان: حجت الاسلام احمد سوارى،

شوش: حجت الاسلام سيد محمد اماميان،

شوشتر: حجت الاسلام سيد جليل قدمى،

گتوند: حجت الاسلام حسن طاهرى،

ماهشهر: حجت الاسلام محمد ابراهيم فلسفى،

مسجد سليمان: حجت الاسلام محمد رضا حيدريان،

ملا ثانى: حجت الاسلام حميد سيلاوى،

هنديجان: حجت الاسلام عبدالحسين غبيشاوى.

سنگرهاى نماز جمعه تا به امروز شاهد حضور باشكوه مردم اين استان در اين مراسم است.

جنگ تحميلى

به دنبال سركوب احزاب وابسته حزب بعث عراق در منطقه خوزستان از مرداد 1359 شرارتهاى رژيم عراق شكل ديگرى به خود گرفت و به صورت درگيرى‏هاى مرزى درآمد.

ـ درگيرى‏هاى مرزى در سابله در 7 مرداد 59،

ـ پرتاب موشك آر.پى.جى به انبار عمومى در خرمشهر در 18 مرداد،

ـ پيام براى شيوخ عرب خرمشهر در 29 مردادماه مبنى بر همكارى،

ـ تجاوز هواپيماهاى عراقى به خرمشهر در 10 شهريور ماه،

ـ و حملات عراق به مرز خرمشهر و پاسگاه‏هاى مرزى مؤمنى، نهر حنّين از آن جمله است.

در 17 سپتامبر 1980 برابر با 26 شهريور ماه 1359 ه .ش صدام حسين طى سخنرانى مبسوطى قرارداد 1975 .م را به طور يكجانبه ملغى كرد و پس از آن تأكيد كرد كه عراق حاكميت خود را بر سراسر شط العرب (اروند رود) اعلام مى‏دارد و تهديد نمود كه هيچ نوع تجاوزى را عليه عراق تحمل نمى‏كند.

در پى آن در 31 شهريور ماه 1359 تهاجم همه جانبه نيروهاى عراقى به ميهن اسلامى و خاك خوزستان آغاز شد. در پى بمباران شديد فرودگاه اهواز در ساعت 40/14 دقيقه، 200 تانك عراقى از مرز به سمت اهواز پيشروى كردند كه 80 تانك در باتلاق گير كرده و توسط آتش رزمندگان منهدم شدند و در پى پيشروى تانك و نيروهاى دشمن به سمت شهر اهواز، تمام مراكز و نقاط حساس شهر سنگربندى شده و نيروهاى نظامى و مردم با سلاح‏هاى مختلف و كوكتل مولوتف در اين سنگرها آماده مقابله با تانكها و نيروهاى عراقى شدند و دشمن در دب هردان مستقر شده و شهر اهواز را آماج حملات خمپاره و توپخانه خود قرار داد.

از سوى ديگر با پيشروى دشمن شهر شوش و دزفول نيز در آستانه خطر قرار گرفت و مورد حملات توپخانه و خمپاره دشمن قرار گرفت.

در آبادان و خرمشهر مردم با سنگربندى در خيابان‏ها آماده جنگ رو در رو با بعثى‏ها شدند. شمال تا جنوب خوزستان درگير جنگ سختى شده بود.

با سقوط خرمشهر و محاصره آبادان فصل جديدى در جنگ گشوده شد. سقوط خرمشهر همه ملت را به خود آورد، ارگان‏ها، نيروهاى مردمى و ارتش با برنامه‏ريزى و هماهنگى و بسيج همه ملت خود را آماده مبارزه‏اى بى‏امان ساختند.

در ابتداى جنگ استان داراى سه جبهه بود: 1ـ جبهه دزفول، 2ـ جبهه اهواز، 3ـ جبهه آبادان.

مهمترين جبهه‏ها، جبهه اهواز بود كه از جبهه‏هاى شوش، دوسلك، رقابيه، شهدا، كرخه، تپه چشمه و دشت عباس بود. انديمشك هم بخشى از دزفول بود. دال پرى، تا نزديكى موسيان محور دزفول بود. نيروهاى سراسر كشور كه به اهواز مى‏آمدند از اين محور توزيع و تقسيم مى‏شدند. فرماندهى اين محور را سيد احمد آوايى بر عهده داشت.

نيروهاى دزفول هم در اين جبه‏ها پخش بودند. همه اينها از طريق سپاه دزفول هدايت مى‏شدند. مسئولين محورها بعدا فرمانده گردان لشكر شدند. در اين زمان گردان‏هاى ايثار و نور عمده‏ترين گردان‏هاى اهواز بودند كه بعدا به تيپ ولى عصر(عج) تبديل شدند.

در هنگام عمليات فتح بستان (طريق القدس) يك گردان از نيروهاى دزفول به فرماندهى كلوى شكل گرفت و در آن منطقه وارد عمل شد.

در عمليات فتح المبين تيپ هفت دزفول شكل گرفت و فرماندهى آن را سردار رئوفى به عهده گرفت و در منطقه كرخه وارد عمل شدند. تيپ هفت دزفول تا زمان عمليات بيت المقدس به صورت تيپ باقى ماند. بعد از عمليات بيت المقدس تيپ گسترش يافت و به لشكر هفت ولى عصر(عج) تبديل شد و پادگان آموزش كرخه، مقر لشكر شد.

گردان‏هاى اهواز، گردان بلال از دزفول، گردان ذوالفقار و جعفر طيار از انديمشك، يك گردان از شوشتر، يك گردان از گتوند و گردان بهبانى‏ها هم به اين لشكر پيوستند.

در اهواز نيز قبل از شكل‏گيرى لشكر، تيپ‏هايى شكل گرفتند كه بعدا يا در لشكر ادغام شدند و يا به صورت تيپ‏هاى ديگر تغيير يافتند.

در طول اين مدت مردم اين استان با تقديم 15171 شهيد و 33346 جانباز دين خود را به اسلام و انقلاب اسلامى ادا نمودند.

اسامى تعدادى از فرماندهان شهيد اين استان به ترتيب شهرستان عبارت است از:

1ـ حسين علم الهداى اهواز

2ـ حاج على هاشمى اهواز

3ـ موسى اسكندرى اهواز

4ـ عليرضا والد آزاد آبادان

5ـ حميد قبادنيا آبادان

6ـ جهانگير مرادى ايذه

7ـ فرهاد حق پرست اميديه و آغا جارى

8ـ توكل قلاوند انديمشك

9ـ محمد رضا فردچيان انديمشك

10ـ اسماعيل دقايقى بهبهان

11ـ عبدالعلى بهروزى بهبهان

12ـ دكتر عبدالرضا موسوى خرمشهر

13ـ محمد جهان آرا خرمشهر

14ـ حاج عظيم محمودى زاده دزفول

15ـ عبدالحميد بادروج دزفول

16ـ حبيب شريفى دشت آزادگان

17ـ ناصر علوانى دشت آزادگان

18ـ محمد مرتضى زاده رامهرمز

19ـ عبدالستار قنواتى رامهرمز

20ـ ناصر بهبهانى نيا شادگان

21ـ حسن درويش شوش

22ـ ابوالقاسم ضرغامپور شوشتر

23ـ قباد فرج پور گتوند

24ـ عبدالخضير عساكره ماهشهر

25ـ رضا شهنى فيض مسجد سليمان

26ـ عليرضا داوودى هفتگل

در طول 8 سال جنگ تحميلى عراق عليه ايران، از سوى نيروهاى دلير ارتش، سپاه، بسيج، عشاير، ژاندارمرى، شهربانى و ساير نهادها، عمليات نظامى بسيارى در اين منطقه انجام گرفت كه در زير به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

ـ عمليات ثامن الائمه (شكست حصر آبادان)

نيروهاى متجاوز عراقى در اوايل جنگ پس از عبور از مرز و تصرف جاده اهواز ـ خرمشهر، خود را به رود كارون رساندند و با نصب پل‏هاى نظامى بر روى اين رودخانه، به ساحل شرقى آن دست يافتند و پس از تصرف قسمت‏هايى از جاده‏هاى آبادان ـ اهواز و آبادان ـ ماهشهر، شهر آبادان را محاصره كردند، به طورى كه تا مدت‏ها، تنها راه رساندن تداركات به اين شهر، راه آبى و هوايى بود. در پى صدور فرمان حضرت امام(ره) در خصوص خلع بنى صدر از فرماندهى كل قوا، نيروهاى دلاور اسلام در نخستين پگاه خلع بنى صدر، با الهام از مكتب شهادت امام حسين عليه‏السلام در عملياتى با نام «فرمانده كل قوا خمينى(ره)» در ناحيه دارخوين بر افراد و استحكامات ارتش متجاوز بعث عراق حمله كردند و ضربه سختى بر پيكر آنان زدند. اين عمليات مقدمه‏اى براى وارد آوردن ضربه نهايى بود.

سرانجام ساعت 30 دقيقه بامداد پنجم مهرماه 1360 ه .ش عمليات مبارك «ثامن الائمه» آغاز شد و لشكر ظفرمند اسلام يورش رعد آساى خود را آغاز كرد.

نيروهاى اسلام متشكل از رزمندگان سپاه، فدائيان اسلام و لشكر 77 پيروز خراسان موفق شدند ضمن انهدام نيروهاى دشمن و به اسارت گرفتن تعداد زيادى از آنان، جاده‏هاى مهم و استراتژيك آبادان ـ ماهشهر و اهواز ـ آبادان را آزاد كنند و به محاصره آبادان پايان بخشند.

ـ عمليات طريق القدس (فتح بستان)

در آغاز تجاوز عراق به خاك ميهن اسلامى، بخش‏هاى وسيع و استراتژيك بسيارى به اشغال آنان درآمد. دشمن با اشغال بستان و سوسنگرد، از دو سو به سوى اهواز پيش آمد.

اشغال سوسنگرد چند روزى بيش دوام نياورد و در سايه ايثار رزمندگان متدين و رشيد ايران اسلامى، نيروهاى دشمن مجبور به فرار از شهر و موضع‏گيرى در روستاها و شهرهاى پيرامون آن شدند و در يك هجوم ناموفق ديگر، تا دروازه‏هاى شهر پيش آمدند. رشادت و فداكارى سردار رشيد و پر افتخار اسلام، شهيد دكتر مصطفى چمران در شكستن محاصره دوم سوسنگرد، صفحات تاريخ خون رنگ جنگ را مزين كرده است.

نيروهاى جمهورى اسلامى ايران، طى عمليات كم دامنه‏اى، موفق شدند و در ناحيه الله اكبر و غرب سوسنگرد، دشمن بعثى را تا روستاهاى دهلاويه عقب برانند، اما بستان در اشغال بود و از سوى ديگر گذرگاه مهم و استراتژيك تنگ چزابه در شمال و غرب بستان واقع بود كه ارتباط نيروهاى بعثى در شمال و جنوب خوزستان از آن طريق تأمين مى‏شد. در ساعت 30/12 دقيقه شب با رمز «يا حسين عليه‏السلام» از سه محور شاهسون، دهلاويه و جولان عمليات طريق القدس آغاز شد. خطوط دفاعى دشمن در اولين ساعات حمله درهم شكسته شد و بيش از صد كيلومتر مربع از سرزمين‏هاى اشغالى ايران و از جمله بخش مرزى بستان، پس از 427 روز اشغال، آزاد شد و در دهم آذر 1360 ه .ش تنگه مهم و استراتژيك چزابه كاملاً در اختيار نيروهاى ايران قرار گرفت. حضرت امام(ره) در پيام خويش اين پيروزى بزرگ را «فتح الفتوح» ناميدند.

ـ عمليات فتح المبين

تجاوز بعثى‏ها در مرزهاى شمالى اين استان يعنى، غرب دزفول و شوش، جهت تصرف اين دو شهر و قطع راههاى ارتباطى استان با ساير نقاط كشور و در نتيجه محاصره كلى خوزستان بود.

در اين زمان شهرهاى شوش و دزفول مورد تهديد جدى قرار گرفتند و در طول ماهها تجاوز رژيم بعثى، توپخانه دوربرد و موشكهاى فراگ، شهر دزفول مورد حمله ناجوانمردانه قرار داشت.

رزمندگان دلاور اسلام از چند ماه قبل از نوروز 1361 ه .ش در تدارك حمله وسيعى براى آزاد سازى مواضع استراتژيك غرب دزفول و شوش و دشت عباس بودند.

ايثارگران پرتوان جهاد سازندگى با احداث كيلومترها راه در ميان اراضى شنى و ارتفاعات منطقه، امكان دست يابى نيروهاى ما را به توپخانه و مواضع دشمن فراهم ساختند و با احداث سنگرهاى اورژانس، امكان عرضه حداكثر خدمات پزشكى را در نزديكترين فاصله خط مقدم فراهم كردند. سرانجام، در نخستين ساعات شب دوم فروردين ماه 1361 ه .ش، فرماندهان قرارگاه مركزى كربلا، فرمان شروع حمله را با رمز «يا زهرا عليهاالسلام» صادر كردند.

در اين عمليات بالغ بر 2400 كيلومتر از اراضى استراتژيك كشور اسلامى آزاد و بيش از 15 هزار نفر از نفرات دشمن اسير شدند. در اين عمليات، پادگان عين خوش، اراضى دشت عباس، ارتفاعات ميشداغ، تنگه مهم رقابيه، چنانه، برقاضيه و ولى پور آزاد شدند.

در روز 7 فروردين 1361 ه .ش سپاهيان جمهورى اسلامى ايران موفق شدند سايتهاى رادار دزفول را پس از ماهها اشغال، تصرف كنند.

ـ عمليات بيت المقدس

خرمشهر، ياد آور بيش از يك ماه مقاومت مظلومانه بزرگ مردانى است كه مفاهيم ايثار و جهاد و شهادت را ارتقا دادند و يك ماه، بى اينكه جز خداى بزرگ فرياد رسى داشته باشند، زير باران خمپاره و توپ و تهاجم تانك‏هاى چندين لشكر عراق، مردانه ايستادند و يكى پس از ديگرى به شهادت رسيدند. شهيدان مظلومى كه خون سرخ و مطهرشان خرمشهر را «خونين شهر» ساخت.

هويزه نيز رمز ديگرى از حماسه مرزبانان جاويد اسلام است. شهر مقاومى كه در دى 1359 ه .ش به اشغال دشمن درآمد و از آن پس، ياد عزيزانى كه در آن ديار مظلومانه جان دادند، در اشك و آه مردم مسلمان ايران جاودانه شد.

پس از حمله بزرگ فتح المبين، مقدمات آزادسازى جنوب خوزستان از هويزه تا خونين شهر فراهم شد. در ساعت 30 دقيقه بامداد دهم ارديبهشت 1361 ه .ش با رمز «يا على ابن ابيطالب عليه‏السلام» نخستين مرحله از عمليات بيت المقدس آغاز شد.

نيروهاى رشيد ايران در نخستين ساعات حمله در محور دارخوين، با نصب پل بر روى رود كارون و عبور از روى آن، موفق شدند به اراضى غرب كارون وارد شوند و به جاده بسيار مهم اهواز ـ خرمشهر دست يابند. در نخستين ساعات حمله، علاوه بر هلاكت هزاران سرباز فريب خورده، بيش از 3000 نفر از نيروهاى دشمن به اسارت سربازان ما درآمدند.

در تهاجم روز 12 ارديبهشت 1361 ه .ش رزمندگان ايران با پاكسازى ايستگاههاى حسينيه، گرم دشت و ايستگاه نود، به نزديكى مرز رسيدند و در ادامه عمليات، سرانجام به مرز دست يافتند. نيروهاى بعثى، در 18 ارديبهشت پس از نابود كردن پادگان حميد، و ويران كردن هويزه، از اين نواحى فرار كردند تا بتوانند از خرمشهر در برابر حمله نيروهاى ايران دفاع كنند. به دنبال فرار از هويزه و حميد، مهمترين مركز تداركاتى دشمن يعنى جُفَير در جنوب خوزستان آزاد شد.

ساعت 45/22 يكشنبه 19 ارديبهشت 1361 ه .ش، حمله به منظور محاصره خرمشهر شروع شد و رزمندگان ما با نزديك شدن به شهر و تصرف منطقه مرزى شلمچه، خود را براى حمله نهايى آماده ساختند.

تا اين مرحله در جريان عمليات بيش از 29 فروند هواپيماى دشمن سرنگون شد و خلبانان ما بارها مراكز استقرار و فرماندهى دشمن را در نواحى عملياتى بمباران كرده بودند.

پس از چند روز، سرانجام با رمز «يا محمد بن عبدالله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله»، حمله جهت محاصره كامل خرمشهر آغاز شد. نيروهاى ما با تسلط كامل بر شلمچه، به سوى پل نو پيشروى كردند و با تصرف جاده پل نو ـ شلمچه، توانستند خود را به دروازه‏هاى شهر برسانند.

سرانجام، در تاريخ 3 خرداد 1361 ه .ش با بستن هرگونه راه فرار اشغالگران بعثى و با به اسارت گرفتن بيش از 19000 سرباز و افسر دشمن، خرمشهر پس از 578 روز اشغال آزاد شد.

در اين عمليات، حدود 5000 كيلومتر مربع از تربت پاك شهيدان آزاد شد و صدها تانك و نفربر دشمن نيز نابود و تعداد زيادى تانك مدرن تى 72 به غنيمت گرفته شد.

ـ عمليات رمضان

پس از عمليات بيت المقدس و آزاد سازى خرمشهر، فصل نوينى در جنگ گشايش يافت و نيروهاى جمهورى اسلامى ايران پيشروى خود را به سوى خاك عراق آغاز كردند. در ساعت 22 روز 22 تير 1361 ه .ش عمليات گسترده‏اى به نام رمضان و با رمز «يا صاحب الزمان» آغاز شد.

در اين عمليات تعداد زيادى از نيروهاى دشمن هلاك شدند و نيروهاى ما به هفت كيلومترى بندر بصره رسيدند.

ـ عمليات بدر

عمليات بدر در ساعت 30/11 روز 20 اسفند 1363 ه .ش، با رمز «يا فاطمه زهرا عليهاالسلام» در ناحيه هورالعظيم (شرق رودخانه دجله) آغاز شد.

در اين عمليات، 12000 عراقى مزدور كشته و زخمى و بيش از 3000 نفر اسير شدند و غنايم زيادى به دست قواى ايران افتاد.

ـ ساير عمليات‏ها

ـ والفجر 6 (2 اسفند 1362)،

ـ خيبر (3 اسفند 1363)،

ـ ظفر 1 (17 خرداد 1364)،

ـ قدس 1 (24 خرداد 1364)،

ـ قدس 2 (4 تير 1364)،

ـ قدس 3 (20 تير 1364)،

ـ قدس 4 (2 مرداد 1364)،

ـ قدس 5 (16 مرداد 1364)،

ـ والفجر 8 (20 بهمن 1364)،

ـ كربلاى 3 (11 شهريور 1365)،

ـ كربلاى 4 (4 دى 1365)،

ـ كربلاى 5 (19 دى 1365) و

ـ كربلاى 8 (18 فروردين 1366) در منطقه خوزستان انجام شدند.

در اين عمليات‏ها، تعداد زيادى از صداميان به هلاكت رسيده يا زخمى شدند و هزاران تن سرباز بعثى به اسارت درآمدند و غنايم بسيارى نيز به دست نيروهاى اسلام افتاد.

بالاخره در 27 تير 1367 ه .ش دولت جمهورى اسلامى قطعنامه شماره 598 شوراى امنيت سازمان ملل متحد را پذيرفت و جنگ پايان يافت.

ـ تأثيرات جنگ بر ساكنين

در ساعت 2 بعد از ظهر روز دوشنبه 31 شهريور 1359 هواپيماهاى متجاوز عراقى فرودگاه ما و پايگاه‏هاى هوايى چند شهر ايران از جمله اهواز را بمباران كردند. هنگامى كه مسافران پرواز 228 از اهواز عازم خارك، بوشهر و شيراز بودند، باند فرودگاه اهواز توسط يك ميگ عراقى بمباران و چند راكت به سوى سالن ترانزيت فرودگاه پرتاب شد كه در نتيجه همه مسافران و خدمه فرودگاه غافلگير شدند.

به دنبال تهاجم عراق به پاسگاه مؤمنى، عراقى‏ها از مرز شلمچه گذشته و روستاها را ويران نموده و آنجا را به آتش كشيده و سكنه آنرا شهيد نمودند. شلمچه اولين جايى بود كه از دامان ميهن اسلامى جدا شد و نيروهاى عراقى در اطراف شهر خرمشهر مستقر شدند.

روز اول مهرماه آموزش و پرورش آبادان بمباران شد و در همان دقايق اوليه 30 نفر از عزيزترين دبيران و آموزگاران در زير خروارها خاك شهيد شدند. توپخانه دشمن همچنان و بدون وقفه شهرهاى آبادان و خرمشهر را مى‏كوبيد. خانه‏ها يكى پس از ديگرى ويران مى‏شد و بيمارستانها مملو از مجروحين بود.

در آخرين ساعت روز 19 مهرماه، دشمن بعثى با تصرف روستاى مارد سربازان عراقى عده‏اى از ساكنان روستاى مارد و مردم بى‏دفاع را كه از طريق جاده آبادان ـ دارخوين به سوى اهواز در حركت بودند، به اسارت درآوردند و عده‏اى از آنها را نيز به شهادت رساندند.

در مدت يك ماه پس از تجاوز رژيم بعثى عراق، چهره خوزستان به كلى عوض شده بود. شهرهاى ديگر هم كم و بيش تخليه شده بودند. نيروهاى عراق از منطقه مرز فكه و مناطق عين خوش و دشت عباس نيز خود را تا نزديكى شوش رسانيده بودند.

شمال تا جنوب خوزستان درگير جنگ سختى شده بود. پنجم آبان ماه خرمشهر سقوط كرد. ذكر اين نكته نيز قابل توجه است كه عليرغم دوران جنگ، در شهرهايى كه در زير توپ و آتش دشمن قرار داشتند مثل آبادان، اهواز، سوسنگرد، شوش و دزفول سعى بر اين بود كه خدمات عمومى به طور كامل در اختيار توده مردم قرار گيرد.

در اين مدت مردم اكثر نقاط استان به جاى گريختن از صحنه جنگ، اغلب در پشت ديوارهاى بيمارستان‏ها صف كشيده تا خون خود را به رزمندگان مجروح بدهند و يا به هر نحوى در پشت جبهه كمك و مددكار رزمندگان در خط مقدم باشند. در انديمشك و دزفول زندگى مسير عادى خود را طى مى‏كرد. دزفول بارها از سوى خصم بى‏رحم و سنگدل هدف موشك قرار گرفته و دهها و صدها شهيد و مجروح داشتند ولى مردم آن كوچكترين وحشتى به دل راه ندادند و كشاورزان در جاده انديمشك به اهواز در زير آتش توپخانه دشمن در مزارع كنار جاده بدون دغدغه سرگرم كشت بودند. در سال 1361 چهره جنگ دگرگون شد و رزمندگان اسلام پيش تاختند و شهرهاى دربند خوزستان يكى پس از ديگرى آزاد شد.

در طول جنگ تحميلى از سال 1359 تا سال 1367 شهرهاى استان خوزستان 1863 بار مورد تهاجم هوايى قرار گرفت كه به ترتيب عبارت است از:

آبادان 1017 مورد، آغا جارى 29 مورد،

انديمشك 52 مورد، ايذه 5 مورد،

اهواز 316 مورد، باغ ملك 4 مورد،

بستان 17 مورد، بندر امام خمينى 9 مورد،

بندر ماهشهر 11 مورد، بهبهان 8 مورد،

خرمشهر 128 مورد، دزفول 241 مورد،

رامهرمز 25 مورد، سربندر 1 مورد.

در طول اين تهاجمات وحشيانه تعداد زيادى از مردم بيگناه به شهادت رسيدند و يا مجروح شدند.

مشاركت سياسى

مردم استان خوزستان از آغاز انقلاب شكوهمند اسلامى تاكنون در تمامى صحنه‏ها حضور فعال و چشمگير داشته‏اند. مردم اين استان با حضور گسترده خود در راهپيمايى‏ها و انتخابات و هشت سال دفاع مقدس وفادارى و حمايت خود را از انقلاب اسلامى و رهبر آن اعلام نموده‏اند.

اگر به آراء مردم اين استان در دوره‏هاى مختلف نگاهى داشته باشيم، به خوبى شاهد ميزان مشاركت سياسى بالاى مردم اين مرز و بوم خواهيم بود.

هر چند كه انتخابات مختلف فراز و نشيب‏هايى داشته است، اما در مجموع مردم استان از مشاركتى بالا برخوردار بوده‏اند. ميزان مشاركت مردم خوزستان در انتخابات همه پرسى نظام جمهورى اسلامى 5/97 درصد بوده است. در دوره‏هاى مختلف رياست جمهورى نيز مردم اين استان حضورى فعال داشته‏اند.

در اولين انتخابات رياست جمهورى 5/68 درصد واجدين شرايط در پاى صندوق‏هاى رأى حاضر شده‏اند. در دومين دوره انتخابات رياست جمهورى ميزان مشاركت مردمى به 4/52 درصد كاهش يافته است. اين ميزان در سومين انتخابات رياست جمهورى به 7/62 درصد رسيد. مجددا در دوره بعد كاهش يافت و به 3/54 درصد رسيد. در دوره پنجم و ششم نيز ميزان مشاركت مردم در انتخابات رياست جمهورى سير نزولى داشت. در پنجمين دوره انتخابات رياست جمهورى 3/53 درصد واجدين شرايط و در ششمين دوره 3/48 درصد واجدين شرايط راى خود را به صندوق ريخته‏اند. در هفتمين دوره رياست جمهورى ميزان مشاركت مردمى به نحو چشمگيرى افزايش يافت و به 78 درصد رسيد. در هشتمين دوره رياست جمهورى نيز ميزان مشاركت مردمى كاهش يافت و به 3/59 درصد رسيده است.

ميزان مشاركت مردم استان در شهرهاى مختلف با هم متفاوت بوده است. در اولين دوره انتخابات رياست جمهورى شهرستان مسجد سليمان با 8/40 درصد از كمترين ميزان مشاركت و شهرستان دزفول با 8/81 درصد از بالاترين ميزان مشاركت برخوردار بوده است. در دومين دوره انتخابات رياست جمهورى شهرستان‏هاى مسجد سليمان و بهبهان به ترتيب با 8/39 و 1/86 درصد از كمترين و بيشترين ميزان مشاركت برخوردار بوده‏اند. در سومين دوره رياست جمهورى نيز شهرستان‏هاى اهواز و بهبهان به ترتيب با 8/52 و 5/97 درصد داراى كمترين و بيشترين ميزان مشاركت بوده‏اند. در چهارمين دوره رياست جمهورى شهرستان‏هاى مسجد سليمان و دشت آزادگان به ترتيب با 9/37 و 2/85 درصد داراى كمترين و بيشترين ميزان مشاركت بوده‏اند. در پنجمين دوره شهرستان ماهشهر با 2/36 درصد داراى كمترين ميزان مشاركت و شهرستان بهبهان با 4/88 درصد داراى بيشترين ميزان مشاركت بوده است. در ششمين دوره رياست جمهورى شهرستان مسجد سليمان با 9/36 درصد و شهرستان دشت آزادگان با 59 درصد داراى كمترين و بيشترين ميزان مشاركت بوده‏اند. در هفتمين دوره رياست جمهورى نيز شهرستان مسجد سليمان با 4/64 درصد از پايين‏ترين ميزان مشاركت برخوردار بوده است و شهرستان بهبهان با 4/88 درصد داراى بالاترين ميزان مشاركت در استان بوده است.

ميزان مشاركت مردم خوزستان در انتخابات رياست جمهورى به تفكيك شهرستان

شهرستاندوره اولدومسومچهارمپنجمششمهفتم

كل استان5/684/527/623/543/533/4878

ايذه4/545/414/4802/415/436/512/73

اهواز8/783/448/529/579/588/472/81

آبادان665/621/839/54569/476/73

بهبهان6/791/865/971/604/889/474/88

بندر ماهشهر662/748/793/492/369/478/84

خرمشهر626/566/566/534/634/521/76

دزفول8/816/443/597/602/628/487/75

دشت آزادگان3/632/587/642/855/50599/71

رامهرمز4/657/694/788/566/466/532/80

شوشتر6/652/642/745/497/499/3871

مسجد سليمان8/408/399/539/371/429/364/64

در انتخابات خبرگان رهبرى نيز مردم استان خوزستان حضورى فعال داشته‏اند. در دومين دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبرى 7/35 درصد واجدين شرايط و در سومين دوره 9/41 درصد واجدين شرايط در پاى صندوق‏هاى رأى حاضر شده‏اند. در دومين انتخابات مجلس خبرگان رهبرى، شهرستان آبادان با 9/18 درصد داراى كمترين ميزان مشاركت و شهرستان بهبهان با 4/56 درصد داراى بالاترين ميزان مشاركت بوده‏اند. در سومين انتخابات مجلس خبرگان رهبرى شهرستان مسجد سليمان با 7/29 درصد داراى كمترين ميزان و شهرستان ماهشهر با 49 درصد داراى بالاترين ميزان مشاركت بوده‏اند.

ميزان مشاركت در انتخابات مجلس خبرگان رهبرى

به تفكيك شهرستان

شهرستاندوره اولدوم

كل استان7/359/41

ايذه1/356/44

اهواز2/347/40

آبادان9/183/35

بهبهان4/567/46

بندر ماهشهر5/2749

خرمشهر1/319/42

دزفول3/432/44

دشت آزادگان1/3244

رامهرمز1/337/40

شوشتر4/364/35

مسجد سليمان3/347/29

حضور مردم استان خوزستان در انتخابات ادوار مختلف مجلس شوراى اسلامى نيز قابل ستايش است.

در اولين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى 1/48 درصد واجدين شرايط در پاى صندوق‏هاى راى حاضر شده‏اند.

در اين دوره كمترين ميزان مشاركت را مردم استان در ادوار مختلف مجلس شوراى اسلامى از خود به يادگار گذاشته‏اند. در دومين دوره مجلس شوراى اسلامى ميزان مشاركت مردمى به 4/63 درصد افزايش يافته است.

در دوره بعد ميزان مشاركت مردمى به 4/57 درصد كاهش يافته است. در چهارمين دوره ميزان مشاركت مردمى به 9/57 درصد رسيد. در پنجمين دوره به 5/75 درصد افزايش يافت. در دوره ششم مجلس شوراى اسلامى نيز مشاركت مردمى كاهش يافت و تنها 7/67 درصد واجدين شرايط به پاى صندوق‏هاى راى حاضر شدند.

در دوره اول مجلس شوراى اسلامى شهرستان مسجد سليمان با 9/24 درصد داراى كمترين ميزان مشاركت و شهرستان بهبهان با 4/63 درصد داراى بالاترين ميزان مشاركت بوده است.

در دوره دوم مجلس شوراى اسلامى شهرستان آبادان داراى كمترين ميزان مشاركت و شهرستان رامهرمز داراى بالاترين ميزان مشاركت بوده است.

در دوره سوم انتخابات مجلس شوراى اسلامى شهرستان ماهشهر با 1/43 درصد داراى كمترين و شهرستان بهبهان با 9/91 درصد داراى بيشترين ميزان مشاركت بوده‏اند.

در چهارمين دوره مجلس شوراى اسلامى شهرستان خرمشهر با 1/40 درصد داراى كمترين و شهرستان بهبهان با 8/89 درصد داراى بيشترين ميزان مشاركت بوده‏اند.

در پنجمين دوره مجلس شوراى اسلامى شهرستان دزفول با 56 درصد داراى كمترين و شهرستان مسجد سليمان با 8/96 درصد داراى بيشترين ميزان مشاركت بوده‏اند.

در ششمين دوره انتخابات مجلس شوراى اسلامى شهرستان اهواز با 8/53 درصد داراى كمترين و شهرستان ايذه با 2/89 درصد داراى بيشترين ميزان مشاركت بوده‏اند.

ميزان مشاركت مردمى در انتخابات ادوار مختلف مجلس شوراى اسلامى به تفكيك شهرستان

شهرستاندوره اولدومسومچهارمپنجمششم

كل استان1/484/634/579/575/757/67

ايذه1/495/608/682/815/912/89

اهواز3/554/764/612/464/688/53

آبادان2/551/42509/398/803/65

بهبهان4/638/839/918/893/806/83

بندر ماهشهر2/497/621/431/596/669/69

خرمشهر5/409/551/501/408/815/69

دزفول7/391/609/566/59567/62

دشت آزادگان3/631/46ــ9/657/887/73

رامهرمز2/558/111543/719/816/69

شوشتر8/451/862/493/673/816/69

مسجد سليمان9/245/524/889/888/967/67

در ذيل به اسامى نمايندگان شهرستان‏هاى مختلف استان در ادوار مختلف اشاره مى‏شود.

ـ دوره اول

اولين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ هفتم خرداد ماه 1359 آغاز به كار كرد و افراد ذيل به عنوان نمايندگان به مجلس راه يافتند

1ـ محمد رشيديان آبادان

2ـ ايرج صفاتى دزفولى آبادان

3ـ محمد نصراللهى آبادان

4ـ عبدالرضا اسدى نيا اهواز

5ـ فوأد كريمى اهواز

6ـ سيدمحمد كياوش اهواز

7ـ على طاهرى ايذه (مياندوره‏اى)

8ـ محمد زيد بهبهانى بندر ماهشهر

9ـ غلامرضا رحيمى حاجى آبادى بندر ماهشهر (مياندوره‏اى)

10ـ سيد شكر الله زينلى بهبهان

11ـ يونس محمدى خرمشهر و شادگان

12ـ على معرفى زاده خرمشهر و شادگان

13ـ سيد احمد زرهانى دزفول

14ـ محمد مهدى كرمى دشت آزادگان

15ـ سيد محمد موسوى طرّه دشت آزادگان (مياندوره‏اى)

16ـ عليرضا چراغزاده دزفولى رامهرمز

17ـ حسين نوآب رامهرمز (مياندوره‏اى)

18ـ سيد جواد شرافت شوشتر

19ـ سيد محمد تقى آل سيد غفور شوشتر (مياندوره‏اى)

20ـ سيد محمد كاظم دانش شوش و انديمشك

21ـ رسول منتجب نيا شوش و انديمشك (مياندوره‏اى)

22ـ محمد فروغى مسجد سليمان (مياندوره‏اى)

اين مجلس در تاريخ ششم خرداد 1363 پايان يافت.

ـ دوره دوم

دومين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ هفتم خرداد 1363 گشايش يافت و منتخبين استان بدينقرار به مجلس راه يافتند:

1ـ محمد رشيديان آبادان

2ـ محمد امين عفرى (طرفى) آبادان

3ـ سيد محمد كياوش (علوى تبار) آبادان

4ـ عبدالرضا اسدى نيا اهواز

5ـ فواد كريمى اهواز

6ـ سيد رسول موسوى اهواز

7ـ قلى شيخى ايذه

8ـ جمشيد مزارعى بندر ماهشهر

9ـ غلامرضا رحيمى حاجى آبادى بندر ماهشهر

10ـ نور الله عابدى بهبهان

11ـ عبدالصاحب طاهرى موسوى خرمشهر و شادگان

12ـ يونس محمدى خرمشهر و شادگان

13ـ على معرفى زاده خرمشهر و شادگان

14ـ سيد مصطفى فارغ دزفول

15ـ طالب خياطى دشت آزادگان

16ـ سيدابوالقاسم داود الموسوى رامهرمز

17ـ سيد محمدكاظم امام موسوى شوشتر

18ـ مير مرتضى موسوى ابره‏بكوه شوش و انديمشك

19ـ محمد شينى مصطفى مسجد سليمان

اين مجلس در تاريخ پنجم خرداد ماه 1367 پايان يافت.

ـ دوره سوم

سومين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ هفتم خرداد 1367 افتتاح شد و نمايندگان استان بدينقرار به مجلس راه يافتند:

1ـ محمد سعيد انصارى آبادان

2ـ عبدالحسين مقتدايى آبادان

3ـ محمد رشيديان آبادان

4ـ امين بيانك اهواز

5ـ سيد احمد موسوى اهواز

6ـ سيد رسول موسوى اهواز

7ـ سيد عباس موسوى ايذه

8ـ عبدالعظيم خزائى بندر ماهشهر

9ـ نور الله عابدى بهبهان

10ـ يونس محمدى خرمشهر

11ـ سيد مصطفى فارغ دزفول

12ـ جاسم جادرى دشت آزادگان

13ـ محمدرضا بهمئى رامهرمز

14ـ عبدالصاحب طاهرى موسوى شادگان

15ـ سيد محمدكاظم امام موسوى شوشتر

16ـ حسن رضايى شوش و انديمشك

17ـ جهانشا دانش مسجد سليمان

سومين دوره مجلس شوراى اسلامى به تاريخ ششم خرداد ماه 1371 پايان يافت.

ـ دوره چهارم

چهارمين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ هفتم خرداد 1371 آغاز به كار كرد و نمايندگان مردم استان بدينقرار به مجلس راه يافتند:

1ـ عبدالحسين مقتدايى آبادان

2ـ محمد سعيد انصارى آبادان

3ـ سيد يونس موسوى آبادان

4ـ على مطورى اهواز

5ـ سيد احمد موسوى اهواز

6ـ سيد محمد رضا موالى زاده اهواز

7ـ ياور صالحى ايذه

8ـ كمال دانشيار بندر ماهشهر

9ـ لطف الله زارعى قنواتى بهبهان

10ـ يونس محمدى خرمشهر

11ـ على‏رضا صدرا دزفول

12ـ جاسم جادرى دشت آزادگان

13ـ محمد رضا بهمئى رامهرمز

14ـ عيسى مقدمى زاد شادگان

15ـ ذبيح الله كريمى شوشتر

16ـ سيد جاسم ساعدى شوش و انديمشك

17ـ ناصر سهرابى مسجد سليمان

اين مجلس در تاريخ ششم خرداد ماه 1375 پايان يافت.

ـ دوره پنجم

دوره پنجم مجلس شوراى اسلامى در تاريخ دوازدهم خرداد ماه 1375 آغاز به كار كرد و افراد ذيل به عنوان نمايندگان مردم استان به مجلس راه يافتند:

1ـ عبدالزهرا حريزاوى آبادان

2ـ ايرج صفاتى دزفولى آبادان

3ـ عبدالله كعبى آبادان

4ـ سيد محمدرضا موالى زاده اهواز

5ـ فرامند هاشمى زاده اهواز

6ـ امين بيانك اهواز

7ـ سيد عباس موسوى ايذه

8ـ كمال دانشيار بندر ماهشهر

9ـ لطف الله زارعى قنواتى بهبهان

10ـ مصطفى مطور زاده خرمشهر

11ـ مهدى رضا درويش زاده دزفول

12ـ جاسم جادرى دشت آزادگان

13ـ محمدرضا بهمئى رامهرمز

14ـ عيسى مقدمى زاد شادگان

15ـ محمد على شيخ شوشتر

16ـ سيد جاسم ساعدى شوش و انديمشك

17ـ اميدوار رضايى ميرقايد مسجد سليمان

اين دوره از مجلس در تاريخ ششم خردادماه 1379 پايان پذيرفت.

ـ دوره ششم

ششمين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7/3/1379 آغاز به كار كرد و افراد زير به عنوان نماينده مردم به مجلس راه يافتند:

1ـ عبدالله كعبى آبادان

2ـ محمد رشيديان آبادان

3ـ احمد ميدرى آبادان

4ـ فريدون حسنوند انديمشك

5ـ محمد كيانوش راد اهواز

6ـ حميد كهرام اهواز

7ـ جاسم شديد زاده اهواز

8ـ عيسى قلى احمد نيا ايذه و باغملك

9ـ پيمان عاشورى بندر ماهشهر و اميديه

10ـ ولى الله شجاع پوريان بهبهان

11ـ سمير پور جزايرى خرمشهر

12ـ سيد على سيد آقا ميرى دزفول

13ـ عبدالزهرا عالمى نيسى دشت آزادگان

14ـ سيد ناصر موسوى رامهرمز

15ـ عيسى مقدمى زاد شادگان

16ـ سيد جاسم ساعدى شوش

17ـ محمد على شيخ شوشتر

18ـ اميدوار رضايى ميرقايد مسجد سليمان و هفت گل

ـ دوره هفتم

نمايندگان فعلى استان (دوره هفتم مجلس شوراى اسلامى):

1ـ محمد سعيد انصارى آبادان

2ـ جواد سعدون زاده آبادان

3ـ عبدالله كعبى آبادان

4ـ فريدون حسنوند انديمشك

5ـ حميد زنگنه اهواز

6ـ ناصر سودانى اهواز

7ـ سيد احمد موسوى اهواز

8ـ سيد هادى طباطبايى ايذه و باغملك

9ـ كمال دانشيار بندر ماهشهر، اميديه و هنديجان

10ـ ولى الله شجاع پوريان بهبهان

11ـ مصطفى مطور زاده خرمشهر

12ـ سيد احمد آوايى دزفول

13ـ سيد نظام ملا هويزه دشت آزادگان

14ـ سيد ناصر موسوى رامهرمز

15ـ مجيد ناصرى نژاد شادگان

16ـ سيد جاسم ساعدى شوش

17ـ محمد على شيخ شوشتر

18ـ اميدوار رضايى ميرقايد مسجد سليمان، لالى و هفتگل



منابع