ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

دوران جمهوری اسلامی در استان تهران

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

پرش به: ناوبری, جستجو

محتویات

دوران جمهوری اسلامی

پس از حركت اسلامى مردم در 15 خرداد 1342 ه .ش به رهبرى روحانيت و تبعيد امام خمينى، رژيم با تمام توان سعى در خاموش نمودن حركتهاى اسلامى نمود.

پس از تبعيد امام خمينى(ره) دوره نوين ديكتاتورى در كشور آغاز شد. در اين دوران تا پيروزى انقلاب اسلامى ايران، جريان‏ها و گروه‏هاى مختلفى با گرايش‏هاى مختلف دست به مقاومت و مبارزه زدند كه به غير از روحانيت، سه جريان عمده در اين يك و نيم دهه (1342 ـ 1357) عبارت بودند از:

1ـ نيروهاى جبهه ملى، نهضت مقاومت ملى، نهضت آزادى و ...

اين گروه‏ها در فاصله سالهاى 1343ـ1345 با همه تلاش مصدق براى تشكيل جبهه ملى سوم مركب از همه اين احزاب و گروه‏ها با سرسختى شوراى جبهه ملى به جائى نرسيد و سر و صداى آنان باعث انشعاب آنان گرديد. مقاومترين جريان آنان نهضت آزادى بود كه با حمله رژيم تمامى سران آن دستگير و در دادگاه نظامى محاكمه شدند.

2ـ گروه‏هاى معتقد به خط مشى مبارزه مسلحانه

با بسته شدن باب گفتگو و افزايش موج دستگيرى‏ها و گسترش راه امنيت جرياناتى از مذهبى و غير مذهبى‏ها دست به مبارزه مسلحانه زدند كه در ميان جريانات مذهبى حركتهاى هيأتهاى مؤتلفه، حزب ملل اسلامى، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى شامل هفت گروه و شخصيت‏هاى منفرد مانند سيد على اندرزگو از جمله معروفترين آنان است. در ميان غير مذهبى‏ها گروه‏هاى مسلح ماركسيست شامل چريكهاى فدائى خلق، سازمان پيكار و صدا كارگر و همچنين گروه‏هاى التقاطى همانند سازمان مجاهدين خلق حضور داشتند.

اين گروه كه در سال 1344 بر چهار پايه اساس مبارزه مسلحانه، مبارزه مكتبى و ... بنيان گذارده شده بود در شهريور 1350 اغلب آنان دستگير شدند و در خلال سالهاى 1351 تا 1357 تعداد 83 تن از اعضاى اين سازمان توسط مأمورين ساواك كشته شدند و تغيير مواضع ايدئولوژى باعث طرد آنان از سوى مبارزين مسلمان گرديد و با دستگيرى وحيد افراخته از اعضاى ماركسيست شده اين سازمان توسط ساواك و همكارى وى بسيارى از مبارزين از جمله آيت الله هاشمى رفسنجانى دستگير شدند.

3ـ روشنفكران و رجال منتقد و مخالف

اين افراد تأثير به سزايى بر جريان مبارزه و جوانان مبارز مى‏نهادند كه علاوه بر زندان بعضى از آنان توسط عوامل رژيم به قتل رسيدند. همانند احمد آرامش كه با بيان رسوايى مالى رژيم 7 سال را در زندان به سر برد و پس از آن در سال 1352 توسط عوامل ساواك در پارك لاله كشته شد.

بعضى ديگر از آنان عبارت بودند از مصطفى شعاعيان، جلال آل احمد، دكتر على شريعتى.

با فوت آيت الله العظمى سيد محسن حكيم در 12 تير 1349، بحرانى بر سر جذب مقلدان ايشان پيش آمد. رژيم در نهان و پنهان كوشيد به وسيله نيروهاى خود در نجف و ايران مانع از روى آوردن مردم به سوى امام خمينى گردد. اما روحانيت مبارز ايران و نجف و نيز اتحاديه‏هاى انجمن اسلامى در امريكا و كانادا با صدور اطلاعيه‏هايى حمايت خود را از آيت الله خمينى اعلام داشتند.

حركات دانشجويى در دهه پنجاه رنگ بوى خاصى به خود گرفت. بطور كلى در فاصله سالهاى 1350 تا 1354 اوج دستگيرى، شكنجه و اعدام مبارزان بود. با افزون شدن يكباره قيمت نفت در سال 1353، شاه رؤياى بلند پروازانه خود به نام «تمدن بزرگ» را اعلام نمود و به دنبال آن «حزب رستاخيز» را به عنوان حزبى فراگير با تكيه بر سه اصل اعتقاد به: قانون اساسى، نظام شاهنشاهى و انقلاب سفيد اعلام نمود.

در پايان سال 1354 مجلسين در اجلاسيه خود بر اساس تصويبنامه‏اى تاريخ هجرى را تبديل به شاهنشاهى نمودند. اين عوامل در مجموع بيدارى عمومى در مردم را ايجاد نمود و زمينه‏هاى خيزش عمومى در سال 1356 را فراهم آورد.

در 29 خرداد با مرگ دكتر شريعتى به نحو مشكوك و انتصاب آن به رژيم، موجى از خشم و نفرت را در ميان انبوه مردم به ويژه قشر دانشجو برانگيخت و تظاهرات وسيعى به وسيله دانشجويان دانشگاه در بازار تهران صورت پذيرفت.

آغاز انقلاب اسلامى

روز اول آبان ماه 1356 حاج سيد مصطفى خمينى در نجف درگذشت. گفته شد او نيز به وسيله رژيم كشته شده است.

اين خبر امواج تازه‏اى در حركت فزاينده مردم ايجاد كرد. مجالس با شكوه ختم براى او در تهران، قم و ديگر شهرهاى ايران برگزار شد كه در آن مردم بسيارى شركت كردند. حال و هواى اين مجالس به سادگى از حدود مجالس مشابه گذشت و سخنان سخنرانان و شعارهاى مطرح شده محتواى سياسى و انقلابى عليه رژيم و تأييد آشكار رهبرى آيت الله خمينى يافت و از همان اوان لقب «امام» جاى آيت الله را گرفت.

در اواخر آبان ماه شاه به آمريكا رفت و با كارتر ديدار كرد در مقابل كاخ سفيد تظاهرت گسترده‏اى از سوى مبارزان خارج از كشور صورت گرفت كه بيش از پيش شاه را بدنام ساخت.

در آذر ماه تظاهرات دانشجويى اوج بيشترى گرفت و دانشگاهها به تعطيل يا نيمه تعطيل كشيده شدند.

در اوايل دى ماه، كارتر سفرى به ايران كرد و حمايت خود را از شاه اعلام نمود.

در روز 17 دى ماه روزنامه اطلاعات مقاله اهانت‏آميزى تحت عنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه» به قلم شخصى به نام احمد رشيدى مطلق كه مستعار بود و گويا وزير اطلاعات و جهانگردى آن را نوشته بود، عليه امام خمينى نگاشت. با زمينه مساعدى كه وجود داشت، اين مقاله گستاخانه حركت جديدى را در سطح كشور پديد آورد. يك روز پس از انتشار مقاله ياد شده طلاب قم درسها را تعطيل كرده و بطور دستجمعى به سوى منازل مراجع و اساتيد حوزه راهپيمايى كردند. سه روز اين شيوه ادامه يافت. روز 19 دى ماه، رژيم كه به وحشت افتاده بود، جمعيت طلاب و عده‏اى از مردم را كه به آنها پيوسته بودند در خيابان صفائيه قم مورد هجوم قرار داد كه طى آن تنى چند از طلاب كشته شدند. پس از آن عده‏اى از روحانيان و مدرسين قم به شهرهاى دور افتاده ايران تبعيد شدند.

اين سركوبى خونين، طلاب و مردم را مرعوب نساخت، از اين رو در چهلم شهداى قم، از سوى مراجع تقليد عزاى عمومى اعلام شد و در اكثر نقاط ايران مراسمى برگزار گرديد كه از آن ميان شورش مردم تبريز در 29 بهمن ماه بود كه در آن مأموران رژيم به سركوب مردم پرداختند. شهر به آشوب كشيده شد و بسيارى از مردم كشته شدند اين حادثه جريان مبارزه را تداوم بخشيد و بر نارضايتى و خشم مردم افزود. شاه در مصاحبه با راديو بى. بى. سى ادعا كرد كه شورشهاى قم و تبريز نتيجه اتحاد نامقدس بين كمونيستها و اشخاصى بسيار مرتجع است.

در روزهاى نهم و دهم فروردين ماه 57 به مناسبت چهلم شهداى تبريز در سراسر ايران مجالس باشكوه با شركت انبوه مردم برگزار گرديد كه در تمام آنها خشم و اعتراض و نفرت مردم از حكومت و شاه آشكارا اعلام شد كه در اين ميان در شهر يزد اعتراض و تظاهرات ابعاد وسيع‏ترى يافت.

نوروز 57 عزاى عمومى اعلام شد و مراسم پانزده خرداد به صورت بستن بازار و خانه‏نشينى اجرا شد. جشنهاى پانزدهم شعبان نيز با توصيه امام خمينى ممنوع گشت. بر اساس رهنمودهاى امام و شرايط مساعد، ماه رمضان 57 و مجالس و سخنرانيها يكسره سياسى و انقلابى و ضد رژيم شد. در تهران، شيراز، اصفهان مأموران به سركوب مردم پرداختند ولى خشم مردم بالا گرفت. از اين رو دولت آموزگار در اصفهان و نجف آباد و شهرضا و همايون‏شهر حكومت نظامى برقرار كرد. به اين همه رژيم ادعا مى‏كرد كه به سياسى احياى دموكراسى و فضاى باز سياسى ادامه خواهد داد.

در روز 28 مرداد 1357 سينما ركس آبادان به آتش كشيده شد و بيش از چهارصد نفر در آن سوختند. تلقى مردم اين بود كه اين عمل به دستور رژيم شاه به منظور ارعاب و يا متهم كردن قيام مردم مذهبى صورت گرفته است و حكومت نيز متقابلاً كوشيد كه آن را به مردم و مرتجعين مذهبى نسبت دهد. اين حادثه خشم مردم را در سراسر ايران بخصوص خوزستان چندين برابر ساخت.

روز پنجم شهريور 1357 جمشيد آموزگار از نخست‏وزيرى استعفا داد و مهندس جعفر شريف امامى مأمور تشكيل كابينه شد. شريف امامى دولت خود را با عنوان «دولت آشتى ملى» به صحنه آورد و براى اقناع مخالفان، خود را مذهبى و مقلد آيت الله شريعتمدارى معرفى كرد. او تاريخ شاهنشاهى را لغو نمود، قمارخانه‏ها را تعطيل اعلام كرد، مطبوعات را آزاد معرفى كرد و قول داد عوامل سوءاستفاده و فساد را مجازات كند. همچنين تعهد كرد كه زندانيان آزاد شوند، مالياتها كاهش يابند، محاكمات سياسى بهتر خواهند شد، مشمولين غايب بخشوده شوند، حزب رستاخيز منحل گردد، حقوق كارمندان و كارگران افزايش يابد، دانشگاهها استقلال پيدا كنند و مسئولين دولتهاى سابق مجازات شوند.

ادعاها و برخى اقدامات دولت جديد اين بيم را پديد آورد كه ممكن است مبارزه به ركود كشيده شود و دست كم برخى از مراجع و پيشوايان مبارزه را به تسليم بكشاند. امام خمينى با ارسال پيامى به ملت ايران اين خطر را گوشزد كرد. روز سيزده شهريور به مناسبت عيد فطر نماز عيد با شكوهى در قيطريه تهران به امامت حجت‏الاسلام مفتح (شهيد در 1358 ش) برگزار گرديد كه نمايشى از قدرت مردم در مقابل استبداد بود. اين قدرت نمايى، بخصوص با برخورد مناسبى كه با سربازان و نظاميان در خيابانها شد و مردم گفتند «برادر ارتشى، چرا برادركشى؟» رژيم را بيش از پيش به هراس افكند و از اين رو تصميم به برقرارى حكومت نظامى گرفت.

ساعت شش صبح هفده شهريور 57، از طريق راديو، در تهران و دوازده شهر بزرگ كشور حكومت نظامى اعلام شد. اما مردم بى‏خبر و بى‏اعتنا به شرايط جديد، صبح همان روز در ميدان ژاله تهران (شهدا) گرد آمدند و با هشدار نظاميان پراكنده نگشتند. تيراندازى از هر سو آغاز شد و تا ساعتها ادامه يافت. فرياد گلوله‏ها و شعارها و ناله‏ها به هم آميخت و فاجعه‏اى بزرگ پديد آمد. جمعيت فرو پاشيد و بسيارى از مردم، به ويژه افراد قابل توجهى از زنان به شهادت رسيدند. اين حادثه خونين، كه به «جمعه سياه» شهرت يافت، همه را تكان داد و بيش از هر فاجعه‏اى بر عمق كينه و نفرت مردم افزود و تصميم بر سرنگونى رژيم استوارتر گشت.

كارتر، حقوق بشر را از ياد برد و تلفنى شاه را مورد تأييد قرار داد. امام خمينى طى اعلاميه‏اى بر ادامه مبارزه و ضرورت مقاومت مردم تأكيد كرد.

پس از آن نمايندگان مجلس شوراى ملى، بطور نمايشى، ضمن نطقهاى خود در مجلس كشتار مردم را محكوم كرده و كوشش كردند دولتهاى گذشته را مقصر اصلى اوضاع مملكت جلوه دهند و بدين ترتيب شاه را غير مسئول بدانند.

با آغاز سال تحصيلى 1357 ـ 1358 شركت سازمان يافته دانشجويان و دانش‏آموزان در مبارزات خيابانى بيشتر و مؤثرتر گرديد با اينكه بعد از روى كار آمدن دولت شريف امامى، مطبوعات آزادانه‏تر انتشار مى‏يافتند. در حكومت نظامى سانسور شديد برقرار گرديد و از اين رو روزنامه‏هاى تهران در نوزده مهر ماه 1357 به عنوان اعتراض انتشار نيافتند. سه روز اعتصاب طول كشيد و دولت قول داد كه سانسور را بردارد و اعتصاب شكست.

رژيم شاه كه منشأ اين قيام عمومى را در نجف و شخص امام خمينى مى‏دانست، در انديشه اخراج ايشان از عراق افتاد. رژيم عراق با توصيه حكومت ايران امام را دعوت به سكوت و يا خروج از آن كشور كرد كه ايشان راه دوم را انتخاب كردند و عازم كويت شدند اما آن كشور به ايشان ويزا نداد و از اين روز ناگزير به كمك برخى دوستان ايرانى‏شان، كه از كشورهاى غربى به يارى آمده بودند، عازم فرانسه شدند و در تاريخ سيزدهم مهر ماه 1357 وارد پاريس شده و در دهكده «نوفل لوشاتو» ساكن گرديدند.

اين هجرت، على‏رغم تصور دولت ايرن، اوج تازه‏اى به مبارزه داد. از يك سو خشم ملت ايران عليه رژيم افزونتر شد و از سوى ديگر دوستان و پيروان ايشان از ايران و كشورهاى مختلف جهان به ديدار وى شتافتند و مهمتر از همه خبرنگاران تمام كشورها جذب كانون رهبرى و اخبار ايران گرديدند و اين عوامل افكار عمومى جهان را بطور جدى متوجه ايران و انقلاب و اخبار مردم اين كشور كرد. در آبان‏ماه با روز اعتصابات كاركنان شركت نفت، مخابرات، كشت و صنعت، بانك ملى، سازمان آب، راه، راديو تلويزيون و ... بر دامنه مبارزات افزود اين اعتصاب‏ها دستگاه ادارى كشور را به ركود و فروپاشى كشاند و ضربات خردكننده‏اى بر پيكر رژيم وارد آورد. به ويژه اعتصاب كاركنان شركت نفت از يك سو دولت را از ارز و درآمد خارجى محروم ساخت و از سوى ديگر دستگاههاى دولتى و بخصوص ارتش را با مشكلات جدى مواجه ساخت.

امام در تاريخ هشتم ديماه 1357 آقايان بازرگان، هاشمى رفسنجانى، مهندس مصطفى كتيرايى را با انتخاب دو نفر ديگر از سوى آنان، مأمور رسيدگى به مسأله توليد و توزيع نفت و مواد سوختى كرد. جشن چهارم آبان، زاد روز شاه، عملاً منتفى گرديد اما سران كشورهاى خارجى (بخصوص آمريكا، شورورى و چين) پيامهاى دوستانه‏اى به شاه فرستاده و حمايت خود را از وى ابراز كردند. روز به روز بر دامنه تظاهرات، درگيريها، اعتصابها، خشونتها افزوده مى‏شد و هر روز دهها نفر در سراسر كشور كشته مى‏شدند. تمام كشور در هرج و مرج و آشفتگى فرو رفته بود ادعا شده است كه ساواك در برخى از اين آشفتگيها و تحريكها دست داشته است.

دولت آشتى ملى شريف امامى بر وخامت اوضاع افزود و شاه نيز معتقد شد كه اقدامات سياسى به جايى نمى‏رسيد و لذا با توصيه دوستان خارجى خود (مانند جناح برژينسكى در آمريكا كه همواره اصرار بر شدت عمل داشتند)، شريف امامى را بركنار و در تاريخ چهاردهم آبانماه 1357 ارتشبد غلامرضا ازهارى را مأمور تشكيل كابينه كرد و خود، با چهره‏اى آشفته و نگران طى پيام تلويزيونى از ملت ايران، علما و سياستمداران خواست كه به اصلاح امور كمك كنند. او گفت پيام انقلاب ملت ايران را شنيده است و وعده داد كه حكومت و دولت نظامى موقتى است و پس از آرام شدن اوضاع، انتخابات آزاد برگزار، فاسدين مجازات، قانون اساسى اجرا و بطور كلى گذشته جبران خواهد شد.

دولت ازهارى در نخستين گام مطبوعات را تسخير كرد و به دنبال آن اعتصاب مطبوعات آغاز شد كه تا پايان دولت او ادامه يافت. دهم آذر ماه شب اول ماه محرم سال 1399 ق، مردم تهران در نقاط مركزى شهر بر پشت بامها برآمدند و ساعت 9 شب بانك «الله اكبر» را در فضاى حكومت نظامى شهر سردادند. از سوى مأموران تيراندازى شد كه عده‏اى از مؤمنان به شهادت رسيدند.

امام خمينى طى پيامى از مردم خواست كه به مبارزه ادامه دهند از سربازان خواست كه از سربازخانه‏ها فرار كنند. شبها و روزهاى محرم با سخنرانيها و درگيريهاى خونين گذشت و تاسوعا و عاشورا فرا رسيد.

آيت الله طالقانى اعلام كرد كه از ساعت نه صبح تاسوعا از منزل خود، واقع در پيچ شميران، راهپيمايى خواهد كرد. با انتشار اين خبر، گروههاى مختلف به پيروى از ايشان مردم را به راهپيمايى دعوت كردند و كميته‏اى براى تدارك آن تشكيل شد. راهپيمايى از منزل طالقانى آغاز و در مسير خيابان شاهرضا (انقلاب) به ميدان شهياد (آزادى) پايان گرفت.

روز عاشورا نيز همين راهپيمايى در همان مسير انجام شد. گفته شد كه جمعيتى بين 3 تا 4 ميليون نفر شركت كرده بودند.

تظاهرات تاسوعا و عاشورا عملاً به صورت رفراندومى در آمد كه شاه و رژيم او را منحل و جمهورى اسلامى را با رهبرى امام خمينى خواستار شد.

در پايان راهپيمايى روز عاشورا قطعنامه‏اى در 17 ماده خوانده شد كه در آن علاوه بر خلع شاه از سلطنت و تأييد رهبرى امام خمينى و استقرار حكومت عدل اسلامى؛ تأمين حقوق بشر؛ تأمين حقوق اجتماعى و سياسى كليه افراد جامعه؛ اجراى عدالت اجتماعى و تأمين حقوق كارگران و دهقانان؛ تأمين آزاديهاى واقعى و حيثيت و كرامت انسانى زنان كه اسلام به آنها داده؛ نفى هر گونه تبعيض حقوقى و اجتماعى و استثمار انسان از انسان؛ احياى كشاورزى و پيشرفت صنعت مستقل؛ آزادى زندانيان سياسى؛ به عنوان اهداف نهضت مردم اعلام شده بود.

مشابه راهپيمايى تهران در تمام شهرهاى ايران با حضور ميليونها ايرانى صورت گرفت. پس از حوادث تاسوعا و عاشورا رژيم سخت لرزيد و در برخى شهرها عده‏اى از مأموران خود را به خيابانها كشانيدند تا به نام مردم هوادار سلطنت به نفع شاه شعار بدهند.

دولت ازهارى نيز نتوانست جلو گسترش روزافزون انقلاب را بگيرد و شخص نخست وزير نيز به بستر بيمارى افتاد. شاه، مأيوس و به بن‏بست رسيده، بار ديگر به راه حل سياسى روى آورد. اين بار تصميم گرفت از رجال سياسى خوش سابقه بهره گيرد. به دكتر كريم سنجابى و دكتر غلامحسين صديقى پيشنهاد نخست‏وزيرى شد اما آنان نپذيرفتند.

سرانجام دكتر شاهپور بختيار، از اعضاء قديمى جبهه ملى، تن به نخست‏وزيرى داد. او با شعار «سوسيال دموكراسى» گامى به جلو نهاد و اعلام كرد كه شاه چندى به مسافرت خارج از كشور خواهد رفت. ژنرال هويزر فرستاده مخصوص آمريكا به ايران آمد و تلاش كرد ارتش را به حمايت و اطاعت بختيار وادار كند.

پس از آنكه بختيار از مجلسين رأى اعتماد گرفت، در 26 دى ماه، شاه به ناچار از ايران خارج شد. امام خمينى دولت بختيار را غيرقانونى و خود او را مجرم و خائن دانست. مبارزه همچنان ادامه يافت. تهرانى، رئيس شوراى سلطنت، به پاريس رفت و با امام ديدار كرد و در اول بهمن ماه از مقام خود استعفا كرد.

اربعين فرا رسيد و امام خمينى طى پيامى رهنمودهايى براى جلوگيرى از هرج و مرج و حفظ اموال عمومى به ملت ايران داد و يادآور شد كه به زودى اعضاء «شوراى انقلاب» كه در ايران هستند، معرفى خواهند شد.

تظاهرات عظيمى در روز اربعين در تهران و سراسر ايران انجام شد. در تهران قطعنامه‏اى در ده ماده خوانده شد كه در آن علاوه بر تكرار برخى مضامين قطعنامه عاشورا، دولت بختيار غير قانونى اعلام شد و از امام تقاضا شده بود كه هر چه زودتر شوراى انقلاب را معرفى كند. هر چند شوراى انقلاب و اعضاء آن هرگز رسما اعلام نشدند ولى در همان ايام كار خود را به دستور امام در تهران آغاز كرده بود.

اعضاء اوليه اين شورا در ايران عبارت بودند از آقايان: مطهرى، بهشتى، باهنر، موسوى اردبيلى، هاشمى رفسنجانى، مهدوى كنى، خامنه‏اى، مهندس سحابى، مهندس مصطفى كتيرائى، مهندس مهدى بازرگان، احمد صدر حاج سيد جوادى، دكتر سحابى و آيت الله طالقانى به عنوان رئيس شورا و در خارج از كشور عبارت بودند از آقايان: صادق قطب‏زاده، ابوالحسن بنى‏صدر و دكتر حسن حبيبى، (پس از تعيين دولت موقت آقايان: بازرگان، دكتر سحابى، احمد صدر حاج سيد جوادى و كتيرايى از شوراى انقلاب كنار رفته و عضو دولت شدند).

به دنبال آن، اعلام شد كه امام به زودى به ايران باز مى‏گردد. بختيار فرودگاه را بست. تظاهرات عليه او اوج بيشترى گرفت.

عده‏اى از آيت الله منتظرى، طالقانى و مطهرى، در مسجد دانشگاه تهران به عنوان اعتراض به بسته شدن فرودگاه متحصن شدند.

و در روز 9 بهمن 1357 به دنبال جنگ خونين در ميدان 24 اسفند دهها نفر شهيد و 300 نفر مجروح شدند.

سرانجام فرودگاه مهرآباد باز شد و در صبح دوازده بهمن 1357 امام همراه عده‏اى از همراهان كه اكثرا تبعيدى ساليان پيش بودند، به ايران آمد و مورد استقبال چند ميليونى مردم ايران قرار گرفت. او از فرودگاه به بهشت زهرا رفت و در آنجا طى سخنانى دولت بختيار را غيرقانونى خواند و گفت به زودى دولت خود را معرفى خواهد كرد.

روز شانزده بهمن، امام، آقاى مهندس بازرگان را به عنوان نخست وزير دولت موقت معرفى كرد.

در 19 بهمن ماه عده‏اى از نيروى هوايى به مدرسه علوى، (محل اقامت امام خمينى) آمده و اطاعت خود را از رهبرى انقلاب اعلان كردند. با اين همه بختيار حاضر به استعفا و كناره‏گيرى نبود.

شب 21 بهمن در نيروى هوايى درگيرى مسلحانه بين عده‏اى از افراد نيرو و گارد شاهنشاهى پيش آمد كه مردم دخالت كرده به يارى نيروى هوايى شتافتند و بدين ترتيب در پادگان به سوى مردم باز شد و سلاحهايى به دست مردم افتاد. درگيرى مسلحانه در تمام پادگانها و مراكز انتظامى دامن گسترد.

با آغاز درگيرى‏ها و شدت آن در شب 22 بهمن، خطر بمباران و حمله نظامى به محل اقامت امام توسط مزدوران رژيم، تلاش ياران امام جهت پذيرش تغيير محل اقامت امام با مخالفت امام به جايى نرسيد.

سرانجام ارتش دست اندر كار كودتا شد و در روز 22 بهمن ماه از ساعت چهار بعدازظهر حكومت نظامى اعلام كرد.

امام خمينى اعلام كرد كه مردم به حكومت نظامى اعتنا نكنند. مردم نيز همچنان به يورش خود به مراكز دولتى و نظامى و انتظامى ادامه دادند و تقريبا تمام اين مراكز با اندك درگيرى و مقاومت تسخير شد و به دست مردم افتاد. در پايان روز 22 بهمن 1357 كه گفته شده است در آن روز فقط در تهران 654 تن شهيد و بيش از 2700 نفر مجروح بجاى گذاشت، رژيم پادشاهى و سلطنت پهلوى منقرض و جز نامى از وى باقى نمانده بود.

از غروب روز 22 بهمن ماه 1357 «جمهورى اسلامى ايران» عملاً تشكيل شده و اداره مملكت با رهبرى امام خمينى، قانونگذارى شوراى انقلاب و حكومت دولت موقت با رياست مهندس بازرگان آغاز شد.

حوادث سياسى از پيروزى انقلاب اسلامى تاكنون

1ـ نقش مردم و نهادهاى انقلابى در مبارزه با ضد انقلاب

همزمان با پيروزى انقلاب اسلامى نخستين اعلاميه رسمى امام خمينى در تاريخ 14 ربيع الاول 1399 برابر با 22 بهمن ماه 1357، خطاب به ملت معظم ايران و اهالى سلحشور تهران انتشار يافت.

در قسمتى از اين پيام چنين آمده بود: بايد ملت تا برقرارى نظم از دولت موقت، نظارت در حفظ مراكز عمومى از قبيل وزارتخانه‏ها و بانك‏ها و ديگر مراكز دولتى و ملى بنمايند و اموال ملت را نگذارند هدر برود. ملت عزيز! نگذاريد بدخواهان منعكس كنند كه با به هم خوردن رژيم فاسد هرج و مرج و خرابكارى جاى آن را گرفته است.

در پى دستور امام خمينى رحمه‏الله رهبر عالى‏قدر انقلاب، مردم براى حفاظت از كاخ‏ها و مراكز مهم بسيج مى‏شوند تا از چپاول و غارت آنها جلوگيرى كنند. چه عده‏اى فرصت‏طلب به زور اسلحه و به اسم دولت فرش‏ها و اشياء عتيقه و قيمتى را از كاخ‏ها و قصرها مى‏دزديدند.

دو روز بعد از پيروزى انقلاب اسلامى هنوز بقاياى آتش و دود در اطراف شهر به چشم مى‏خورد. مردم جنب و جوش عجيبى داشتند. در خيابانهاى شهر، به ويژه اطراف مدرسه رفاه كه امام در آن مأوا گزيده بود، رفت و آمد زيادى به چشم مى‏خورد. مدرسه رفاه اينك به صورت مقر فرماندهى درآمد و مملو از جمعيت بود.

سپهبد رحيمى فرماندار نظامى تهران به اتفاق چند تن ديگر از سركردگان رژيم طاغوت دستگير مى‏شود ژنرال‏هاى شكست خورده به همراه هويدا و نصيرى يكى پس از ديگرى به دادگاههاى انقلاب سپرده شدند و حجت‏الاسلام خلخالى مأمور تشكيل اين دادگاهها شد. محل دادگاههاى انقلاب كه به دستور امام خمينى تشكيل گرديد در مدرسه رفاه ـ اقامتگاه امام ـ بود.

از فرداى پيروزى انقلاب، دولتهاى بسيارى رسميت دولت موقت را مورد تأييد قرار دادند. مهندس بازرگان بلافاصله وزراى كابينه خود را معرفى كرد و همراه با هيأت دولت به ديدار امام خمينى رهبر انقلاب رفت.

در تاريخ دوازدهم فروردين ماه 1358، طى رفراندومى با 98 درصد از آراء مردم «جمهورى اسلامى ايران» رسما اعلام و مستقر گرديد.

نقش احزاب و گروهكهاى سياسى

با پيروزى انقلاب اسلامى كه با تحول ساختار سياسى كشور همراه بود، علاوه بر احياء احزاب و تشكيلات سياسى كه در گذشته فعاليت داشتند، اين بار شاهد نيروها، احزاب و گروههاى سياسى جديدى بوديم كه پا به عرصه سياسى گذاردند و فضاى سياسى جامعه را ملتهب ساختند. در اين قسمت به صورت مختصر به بعضى از آنان اشاره مى‏شود:

ـ حزب توده ايران

اين حزب در هفتم مهر 1320 تشكيل شد. مؤسسان اين حزب بيش از هشتاد نفر بودند. برخى از حزب اجتماعيون دوره مشروطه (سليمان ميرزا، عزالملك اردلان)، بعضى از كمونيست‏هاى زندانى در زمان رضا شاه، تعدادى از سياسيون غيركمونيست و گروهى از روشنفكران يا دانشگاهيان از جمله مؤسسان حزب توده به شمار مى‏آيند.

اين حزب در سال‏هاى 1329 تا 1332 ش داراى قدرت و نفوذ نسبتا زيادى بود.

با پيروزى انقلاب نورالدين كيانورى رهبر حزب توده ايرن ضمن اعلام موجوديت (پس از سى سال زندگى مخفى)، طى مصاحبه‏اى با تلويزيون لهستان از امام خمينى پشتيبانى كرد و از دولت بازرگان خواستار فعاليت آزاد احزاب سياسى شد.

جريان چپ، علاوه بر تشكيلات متمايل به شوروى (حزب توده)، تشكيلات متمايل به چين (در قابل سازمان انقلابى يا حزب رنجبران ايران) متمايل به آلبانى (در قالب توفان يا حزب كار ايران) و مستقل (در قالب گروه كثيرى از سازمانهاى كوچك و بزرگ از جمله پيكار) اقدام به فعاليت كردند.

گروه فرقان

اين گروه كه همزمان با پيروزى انقلاب اسلامى، اعلام موجوديت كرد از نظر ايدئولوژى، گروه فرقان در انتشارات خود و تحليل‏هاى قرآنى داراى همان برداشت‏هاى مادى همانند سازمان منافقين بود. گروه فرقان از نظر استراتژى در رابطه با روحانيت مترقى موضع‏گيرى آن با مجاهدين يكسان است فرقان در طى حيات ننگين خود ضرباتى بر پيكر جمهورى اسلامى زد كه عبارت است از:

ـ ترور سرلشگر قرنى در صبح روز سوم ارديبهشت 1358.

ـ در شب يازدهم ارديبهشت ماه 58 هنگامى كه استاد مطهرى از منزل دكتر يدالله سحابى واقع در فخر آباد تهران خارج مى‏شد هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسيد.

ـ ترور ناموفق حجت الاسلام هاشمى رفسنجانى در ساعت 9 شب چهارم خرداد 1358.

ـ ترور ناموفق آيت الله موسوى اردبيلى بر سر سه راهى خيابان نصرت شرقى و دل آذر.

ـ ترور حاجى طرفانى بنيانگزار مسجد قبا در ساعت يك بامداد هفدهم تير 1358 در خيابان دكتر شريعتى.

ـ ترور شهيد عراقى و پسر شهيدش حسام در ساعت 7 صبح چهارم شهريور ماه 1358 در خيابان زمرد.

ـ ترور ناموفق آيت الله سيد رضى شيرازى در روز 25/4/58 كه سه گلوله به دست و پاى وى اصابت كرد.

ـ ترور بهبهانى واعظ معروف در ساعت 6 صبح روز 30 تير ماه 58.

ـ ترور حجت الاسلام دكتر مفتح رئيس دانشكده الهيات و معارف اسلامى به همراه دو پاسدار ايشان در صبح روز 27 آذر ماه 1358.

ـ ترور ناموفق آيت الله سيد على خامنه‏اى.

آيت الله خامنه‏اى امام جمعه تهران و نماينده امام در شوراى عالى دفاع در تاريخ ششم تير ماه 1360 در اثر انفجار بمبى كه داخل ضبط صوت قرار داده شده بود مجروح و در بيمارستان تحت درمان گرفت. در روى قسمتى از ضبط صوت منفجر شده كه داخل سوراخ وسط آن مواد منفجره كار گذاشته شده بود عبارت «هديه گروه فرقان» با ماژيك نوشته شده به چشم مى‏خورد.

سازمان مجاهدين خلق ايران

اين سازمان با پيشگامى محمد حنيف نژاد، اصغر بديع‏زادگان و ناصر صادق از وابستگان به نهضت آزادى ايران، در سال 1344 با مشى مسلحانه و ايدئولوژى اسلامى بنياد پذيرفت. اين سازمان مخفى تا سال 1350 عمل مسلحانه‏اى انجام نداد و بيشتر به كار تئوريك و تربيت فكرى و سياسى كادرهاى خود پرداخت. بعد از آن به چند عمليات دست يازيد و بعد از دستگيرى اعضا، در تاريخ مهر ماه 1354، توسط عوامل ماركسيست به تغيير ايدئولوژى و محو آيه قرآن از بالاى آرم خود اقدام كرد.

سازمان مجاهدين خلق در روز 23 بهمن ماه 57، يك روز بعد از پيروزى انقلاب اطلاعيه شماره يك خود را صادر كرد. اين سازمان كاملاً از روى نقشه عمل مى‏كرد و درست برخلاف گفتار خود در خط آمريكا حركت مى‏نمود و امام خمينى را مجاهد اعظم مى‏ناميد و بعد از مدتى نيز نام ايشان را از اطلاعيه‏ها حذف كردند تا جايى كه مقابل امام از خود واكنش نشان دادند.

سازمان مجاهدين خلق مايل بود تا قبل از شكل‏گيرى نهايى نظام، شرايط مطلوب خود را به آن تحميل كنند. بدين منظور علاوه بر صدور بيانيه‏هاى پى در پى، ميتينگ‏ها و اجتماعات تحريك‏آميز تبليغاتى نيز برگزار مى‏كرد.

در پنجم اسفند 1357، كمونيست‏ها در دانشگاه تهران، گردهمايى چشمگيرى با اتكا به نيروهاى گرد آمده از شهرستان‏ها و هواداران دانشگاهى خود برگزار كردند. فرداى آن روز مجاهدين نيز اجتماع بسيار جنجالى و تبليغاتى مهمى برگزار نمودند.

بررسى بيانيه‏ها و موضوعات مطروحه در اين دو گرد همايى، يگانگى اهداف و استراتژى آنها را نشان مى‏دهد، كمونيست‏ها، طى بيانيه‏اى تشكيل فورى شوراها و انحلال ارتش را درخواست كردند. در ميتينگ مجاهدين نيز، مسعود رجوى طى يك سخنرانى عاطفى، به مسئله انحلال ارتش را مهمترين مسئله دانست.

با افشاى چهره منافقين در ادامه عمليات ضد رژيم جمهورى اسلامى و ضد انقلابى خود فعالانه در ترور و خرابكارى‏ها شركت كردند و بنابر اطلاعيه كادر رهبرى منافقين در روز 28 خرداد سال 1360 رسما جنگ مسلحانه را عليه حكومت اسلامى ـ مردمى شروع كردند كه تعدادى از جنايات آنان عبارت است از:

ـ درگيرى خيابانى با مردم كه در طى آن منافقين به وسيله سلاح‏هاى گرم و سرد به مردم حمله كرده و 14 تن از آنان را به شهادت رساند و 15 اتومبيل و اتوبوس را به آتش كشيدند.

ـ روز هفتم تير ماه 1360 در حدود ساعت 21 هنگامى كه بعضى از اعضاء كابينه، مقامات رسمى حزب جمهورى اسلامى و نمايندگان پارلمان در يك جلسه هفتگى شركت داشتند دو بمب قوى به وسيله عوامل آنها در دفتر مركزى حزب جمهورى اسلامى منفجر شد و موجب شهادت بيش از 72 تن از مقامات منجمله شهيد آيت الله بهشتى گرديد.

ـ بمب گذارى در دفتر نخست وزير و به شهادت رساندن رئيس جمهور محبوب «شهيد محمدعلى رجايى» و نخست وزير «شهيد دكتر باهنر» و رئيس شهربانى كشور «سرهنگ شهيد وحيد دستگردى» و آتش زدن مردم در اتوبوس‏هاى شركت واحد با بمب گذارى و كشتار مردم در معابر عمومى، قتل كسبه جزء و مردم عادى به اتهام طرفدارى از حكومت اسلامى، همكارى با حزب بعث عراق، شكنجه و قتل پاسداران و كشتارهاى خيابانى گوشه ناچيزى از جنايات گسترده اين گروه منحرف بوده است. به فرار سركرده منافقين به فرانسه، رفتن به عراق، عمليات ايزايى در عراق و شركت در عمليات تصرف كرند و اسلام آباد و شكست سنگين در عمليات مرصاد از كارهاى اين گروه است.

منافقين از 30 خرداد 1360 ه .ش به تاكتيك جديد خود و حمله مسلّحانه روى آوردند و در پى آن به جنايات زير يازيدند:

1ـ انفجار حزب جمهورى اسلامى به تاريخ 7/4/1360 كه باعث شهادت 72 تن از ياران حضرت امام رحمه‏الله در قوه قضائيه و مجلس گرديد كه در رأس آنها شهيد دكتر بهشتى را مى‏توان نام برد.

2ـ شكنجه و شهادت سه پاسدار كميته انقلاب اسلامى به تاريخ 21/5/1361.

3ـ انفجار دفتر نخست وزيرى و شهادت محمد على رجائى رئيس جمهور و محمد جواد باهنر نخست وزير جمهورى اسلامى.

4ـ شهادت ده‏ها تن از مردم بى گناه تهران بر اثر انفجار بمب در خيابان ناصرخسرو توسط منافقين (1361 ش.)

5ـ انفجار بمب در مراسم نماز جمعه تهران و شهادت تعدادى از نمازگزاران از سوى منافقان (1363 ش) و ده‏ها مورد ترور كور افراد حزب‏اللهى و پاسداران.

جناياتى كه مى‏رفت با هر كدام طومار انقلاب عظيم ملت ايران در هم پيچيده شود ولى با هشيارى مردم و كشف خانه‏هاى تيمى منافقين و گروهكهاى ضد انقلاب، ديگر اعضاى آنها دستگير و بقيه نيز متوارى شدند.

در طول عمليات جنايت بار گروهكها تعداد 2663 نفر از مردم متدين اين استان به شهادت رسيدند.

جمعيت‏ها (هيأت‏ها)ى مؤتلفه اسلامى

اين جمعيت، كه متشكل از چند هيئت دينى بود، پس از تبعيد امام خمينى به مبارزه قهرآميز روى آورد. نخستين اقدام آنان ترور منصور نخست‏وزير وقت، در اول بهمن ماه 1343، به اتهام خيانت به خلق و مسئول تبعيد رهبر قيام بود كه به دست محمد بخارايى صورت گرفت.

پس از آن بيش از صد نفر از اعضاء اين تشكيلات دستگير شدند و پس از محاكمه تنى چند از آنان (صادق امانى، محمد بخارائى، رضا صفار هرندى، مرتضى نيك نژاد) محكوم به اعدام و ديگران به حبس‏هاى ابد و كمتر از آن محكوم شدند.

[اين حزب پس از انقلاب اسلامى با آزادى سرانش از زندان‏هاى رژيم شاه، مشغول به فعاليت در صحنه سياسى كشور شد و هم‏اكنون افكار و انديشه‏هاى خود را در قالب نشريه‏اى تحت عنوان شما ارائه مى‏دهند.]

نهضت آزادى ايران

نهضت آزادى ايران در ارديبهشت ماه سال 1340 پا در صحنه سياسى ايران گذاشت. جمعيت نهضت آزادى با پاى‏بندى به قانون اساسى ايران حركت خود را آغاز كرد. رهبرى آن بر دوش مهندس بازرگان قرار گرفت. به دنبال وقايع 15 خرداد در مهر ماه 1343 محاكمه بدوى سران نهضت آزادى ايران صورت گرفت. [با انتصاب مهندس مهدى بازرگان به عنوان نخست وزير از سوى حضرت امام در بدو پيروزى انقلاب اغلب افراد كابينه را اعضاى آن گروه تشكيل مى‏دادند كه پس از مدتى با استعفاى بازرگان كنار رفتند. اين گروه در حال حاضر نيز كم و بيش داراى فعاليت مى‏باشد].

سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى

در تابستان سال 1354 حادثه مهمى اتفاق افتاد و آن اعلان ماركسيست شدن بخشى از سازمان مجاهدين خلق بود كه ادعا كردند از اسلام به ماركسيسم رسيده‏اند. رژيم شاه كوشيد كه از اين رويداد به نفع خود و در جهت تفرقه مبارزان داخل و خارج زندان بهره‏بردارى كند. پس از آن بود كه عده‏اى از جوانان مسلمان، با تعهد بيشترى نسبت به اسلام، دست به تشكيل گروه مسلحانه جديدى زدند. بنام‏ترين اينان امت واحده، توحيدى خلق، فلاح، بدر، موحدين صف و منصورون بودند كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى، هفت گروه ياد شده «سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى» را در سال 1358 ش تشكيل دادند.

سازمان چريك‏هاى فدايى خلق ايران

سازمان چريكهاى فدائى خلق ايران با مخفف آن «سچفخا» يك سازمان كمونيستى سراسرى است كه در سال 1344 توسط مسعود احمد نژاد و بيژن جزنى پايه‏گذارى شد.

استراتژى اوليه سازمان مبنى بر جنگ مسلحانه در جنگل‏ها و روستاها بود. بيشتر افراد شبكه «جزنى» مانند عباس سوركى، سعيد كلانترى، محمد چوپان‏زاده و حسن ضياء ظريفى از اعضاى سازمان جوانان حزب توده بودند.

گروه جزنى در سال 1346 براى برطرف كردن نيازهاى مالى خود حمله مسلحانه به بانك‏ها و ربودن موجودى آن را در دستور كار خود قرار داد. عاقبت اين گروه به دست ساواك از هم پاشيد و اعضاى آن دستگير شدند.

رهبران سازمان كه در اين مدت يعنى از اوايل اسفند 57 تا اوايل آذر ماه 58 با نشان دادن چهره كريه خود را در تضعيف جمهورى اسلامى نشان دادند آنان كه تا مدت چند ماه بعد از پيروزى تمايل خود را به سمت به اصطلاح خط امام و حمايت‏هاى تلويحى از ارگان‏هاى انقلابى مى‏پرداختند از اوايل فروردين 59 به سناريوى انشعاب پرداختند در ابتدا چند نفرى از كادرهاى سازمان از تمايل سازمان به جمهورى اسلامى اعتراض كردند و خواستار تعديل شدند و در اين ميان كادرهاى بالاتر اظهار نارضايى كردند و در انتها اين پرده از نمايش سازمان به چند شاخه فدائيان اكثريت، اقليت، مستقل تقسيم شد.

اكنون تمامى بخش‏هاى اين سازمان كمر به سرنگونى رژيم جمهورى اسلامى ايران بسته‏اند و با ترور و بمب گذارى و ايجاد وحشت و همكارى با كودتاچيان و سر از خانه‏هاى تيمى درآوردن از نشانه‏هاى اين گروه است.

سازمان پيكار

سازمان پيكار براى آزادى طبقه كارگر نامى است كه اين گروه ماركسيستى لنينيستى از سه ماه پيش از انقلاب بر خود نهاده‏اند و پيش از آن خود را با نام «سازمان مجاهدين خلق ايران» معرفى مى‏كردند. اين گروه زائيده مستقيم و ميوه نهايى همان انديشه التقاطى است كه بنيانگذاران فعلى سازمان مجاهدين خلق مسئول وضع و نشر آن بوده‏اند.

اين سازمان در آغاز جنگ ايران و عراق رسما اعلام كرد كه ماهيت اين جنگ ارتجاعى است و هر چه زودتر بايد اين جنگ را تبديل به جنگ داخلى كنيم. اين گروهك از بقيه سازمان‏ها منجمله سازمان چريكهاى فدايى خلق، رزمندگان و راه كارگر كمك خواست كه تجهيزات شكست خورد.

ـ جبهه ملى

جبهه ملى ايران در اول آبان 1328 ش موجوديت يافت و احزاب، جمعيت‏ها و نمايندگانى از اقشار مختلف در آن عضويت يافتند كه عبارت بودند از:

1ـ حزب ايران،

2ـ سازمان نظارت بر آزادى انتخابات به رهبرى دكتر مظفر بقايى كرمانى (كه بعدا به سازمان نگهبانان آزادى و سپس به حزب زحمتكشان ملت ايران تغيير نام يافت)،

3ـ حزب ملت ايران،

4ـ جمعيت آزادى مردم ايران،

5ـ جمعيت فدائيان اسلام،

6ـ مجمع مسلمانان مجاهد،

7ـ بازاريان،

8ـ دانشگاهيان،

9ـ فرهنگيان،

10ـ كارگران و اتحاديه‏هاى كارگرى،

11ـ دهقانان.

پس از كودتاى 28 مرداد 32 و دستگيرى دكتر محمد مصدق جبهه ملى از هم پاشيد تا اينكه در سال 1339 با توجه به شرايط خاص آن زمان و آزادى‏هاى سياسى موجود عده‏اى از اعضاى باقيمانده جبهه ملى، جبهه ملى دوم را تشكيل دادند، ولى چون صرفا در شرايط نسبتا آزاد و كم خطر كه احتمال رهبرى و پست و مقامى بود حاضر به مبارزه بودند.

با فروكش كردن آزادى‏ها و خطرناك شدن جو مبارزه پس از 15 خرداد سال 42 عافيت‏طلبى پيشه كردند و حتى از ميدان مبارزه سياسى هم كاملاً كنار كشيدند.

بهر حال جبهه ملى دوم بدنبال مخالفت مصدق در سال 42 كاملاً از هم پاشيد و جبهه ملى سوم توسط يك تركيب نامتجانس از نيروهاى ناسيوناليست مذهبى و حتى چپ و برخى از فرصت طلبان شكل گرفت كه عمرش چند ماهى بيش نبود و پس از آن بدون اينكه مورد تهاجم جدى رژيم طاغوتى قرار گيرد از درون پاشيد و ديگر نيروهاى مبارز به سراغ جبهه ملى نرفتند.

بهر حال مى‏بينيم كه از سال 42 تا 56 كه امام هولناكترين فريادها را بر فرق رژيم مى‏كوبيد و بنياد آنرا از ريشه مى‏لرزاند جبهه ملى اصلاً وجود نداشت و از 56 به بعد نيز يك جريان ضعيف سياسى و بدون تشكيلات كه اغلب بر خلاف ميل و ماهيت خود پشت سر روحانيت و مردم بوده و يا با طرح شعارهاى ملى و مبتنى بر قانون اساسى 1324 ه .ق و متمم آن و همچنين سازش‏هاى پشت پرده با رژيم طاغوت و اربابان، جداى از مردم و احيانا رو در روى انقلاب عمل كرده است. (با توجه به اينكه در صورت پيروزى بختيار اين جبهه ملى بود كه جناح حاكم را مى‏ساخت و احتمالاً اخراج ظاهرى او نقشه تنظيم شده‏اى بوده است).

پس از انقلاب به ناچار ماهيت آنان آشكارتر شد ديديم كه با شرايط غيبت حساس آيت الله طالقانى، سنجابى، مقدم مراغه‏اى و نصرت اله امينى از پست‏هاى دولتى استعفا دادند تا شايد با ضربه‏اى دولت موقت را متزلزل و ساقط نمايند و از آن پس نيز با رو در رويى كامل در برابر انقلاب و طرح شعارهاى ضد انقلاب و تحريم كردن همه پرسى‏ها و انتخابات مردم و فرياد برآوردن از آنچه آنرا از ديكتاتورى مذهبى (يا آخونديسم) مى‏ناميدند كار آنها به جايى كشيد كه به يك انشعاب اساسى در آن انجاميد و جناح «فروهر» و بازاريان مسلمان همراه جبهه از آن جدا شدند و اكنون جبهه ملى يكى از جناح‏هاى مشخص ضد انقلاب است كه با توان اندكش مخالف خط امام و مردم، حركت مذبوحانه‏اى را ادامه مى‏دادند.

جبهه ملى به دنبال خيانت بنى صدر و بركنارى وى از فرماندهى كل قوا با ساير گروهكها سعى در آشوب داشتند و در عين حال شايعه راه پيمايى جبهه ملى كه گفته مى‏شد در روز 25 خرداد انجام مى‏گيرد قوت گرفت و سازمان منافقين نيز از اين‏راه پيمايى اعلام حمايت كرد.

روز 25 خرداد فرا رسيد و جبهه ملى در پى صدور اعلاميه‏اى بر انتقاد شديد از لايحه قصاص، مردم را جهت يك راهپيمايى در خيابان انقلاب به طرف دانشگاه در بعد از ظهر بيست و پنجم خرداد فرا خواند، صبح همان روز امام در جمع علما و روحانيان استان مازندران و جمعى از اقشار مختلف مردم سيستان و بلوچستان صريحا شركت در راه پيمايى نفى فرموده، جبهه ملى را مرتد خواندند و به نهضت آزادى توصيه كردند طريق خود را مشخص نمايد كه نهضت آزادى پذيرفتن راه پيمايى را منكر گرديد.

حزب جمهورى اسلامى

در بيست و نهم بهمن ماه 1357 حزب جمهورى اسلامى اعلام موجوديت كرد و رهبران آن به شرح زير معرفى شدند:

آقايان محمد جواد باهنر، سيد محمد حسينى بهشتى، سيد على خامنه‏اى، سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى و اكبر هاشمى رفسنجانى.

[اين حزب توانست با ايجاد شعبات مختلف و جذب نوجوانان و جوانان به مقابله اساسى به گروههاى منحرف بپردازد. بعدا اين گروه در سال 1364 منحل گرديد].

نهضت آزادى

سران نهضت آزادى همان ياران راستين دكتر محمد مصدق بودند كه بلافاصله پس از كودتاى 28 مرداد نهضت مقاومت ملى را تاسيس كردند و در سال 40 پس از آنكه مذاكراتشان با جبهه ملى دوم براى اسلامى كردن و قاطعيت بيشتر حركت و يا استقلال بيشتر به جناح مذهبى جبهه به نتيجه‏اى نرسيد به عنوان نهضت آزادى اعلام موجوديت كردند.

پس از واقعه 15 خرداد 42 و قيام ملت به پيشوايى امام 10 نفر از سران نهضت آزادى و عده بيشترى از كادرهاى جوان و مبارز آن دستگير و به زندانهاى مختلف 10 سال تا كمتر از يكسال محكوم شدند (بازرگان، سحابى، آيت الله طالقانى و همچنين از كادرهاى نهضت آزادى محمد حنيف نژاد و يارانش).

پس از دستگيرى بعضى از اعضاى نهضت آزادى به خارج از كشور مى‏روند (دكتر يزدى، قطب زاده، دكتر چمران) و حتى پس از آزادى سران آن از زندان در سال 1346 نيز بواسطه خفقان رژيم حاكم از نهضت آزادى در ايران وجود سياسى مشخص ظاهر نمى‏شود تا اينكه در سال 56 با شناخت موقعيت سياسى و جريانات حقوق بشر اينان نيز نخست در قالب جمعيت دفاع از حقوق بشر، جمعيت دفاع از زندانيان سياسى و سرانجام با نام نهضت آزادى شروع به فعاليت سياسى مى‏نمايند.

بهر حال نهضت آزادى در طول انقلاب از طريق جمعيت‏هاى حقوق بشر، دفاع از زندانيان سياسى و همچنين پخش اعلاميه‏ها و برگزارى سخنرانى‏ها و بنا به گفته آقاى بازرگان از طريق مذاكرات با سفارتخانه‏هاى بيگانه از جمله (آمريكا) عمل كرده است.

بويژه با توجه به خط فكرى سياسى آنها كه جدا از امام بود تا اواسط سال 58 بيشتر با آقاى سيد كاظم شريعتمدارى ارتباط داشتند و آقاى بازرگان نيز در ملاقاتى كه با امام در پاريس داشت با مشكلاتى برخورد مى‏كند و بنا به ادعاى آقاى بازرگان نهضت آزادى نقش موثرى در بثمر رسيدن پيروزى با كمترين خونريزى داشته است كه اين نشانه كم بها دادن به انقلاب خونين اسلامى است. چون مشاهده كرديم كه وقتى امام با توجه به شرايط آن موقع با پيشنهاد آيت الله طالقانى و شوراى انقلاب آقاى بازرگان را جدا از نهضت آزادى به نخست وزيرى بر مى‏گزيند سرانجام دولت ائتلافى بازرگان با آنكه همان روزهاى اول مورد انتقاد شديد امام قرار مى‏گيرد ولى به همان شيوه سازشكارى و عدم برخورد مكتبى بزرگترين ضربه را به انقلاب اسلامى مى‏زند و 9 ماه از بهترين زمانهاى ممكن را به كلى تلف مى‏كند ولى بحمداله با حركت انقلابى دانشجويان مسلمان پيرو خط امام دولت موقت به آرامى سقوط مى‏كند و انقلاب از اين خط نيز نجات مى‏يابد.

روشن است كه با يك تحليل صحيح نقش مثبتى براى نهضت آزادى در به ثمر رسيدن و ادامه انقلاب اسلامى نمى‏توان منظور نمود و هر گونه ادعايى در اين مورد ناشى از بينش انحرافى و جدا از خط امام مى‏باشد.

تسخير لانه جاسوسى آمريكا

در روز سيزدهم آبان سال 1358 مردم تهران براى بزرگداشت ياد و خاطره حدود 60 دانش‏آموزى كه در سيزدهم آبانماه 1357 به دست دژخيمان رژيم پهلوى در برابر دانشگاه تهران به شهادت رسيدند، اجتماع كردند.

در دانشگاه تهران جنازه 33 شهيد مظلوم كه بر اثر توطئه دشمنان در كردستان به شهادت رسيده بودند تشييع شد و مردم با فرياد خشمگينانه مشت‏هاى خود را گره كرده بودند و با گريه و شيوه فرياد مى‏زدند «اين گل پرپر ماست، هديه به رهبر ماست» ناگهان يك گروه از اين جمعيت جدا شده به طرف سفارت آمريكا در خيابان طالقانى (تخت جمشيد سابق) راه خود را عوض كردند. جمعيت وقتى مقابل سفارت آمريكا رسيدند، شعارها شدت يافت. در ميان اين جمعيت 50 هزار نفرى، تعداد 400 نفر از دانشجويان كه خود را از قبل آماده كرده بودند، وارد سفارت‏خانه شدند.

سرانجام بعد از حدود 3 ساعت نبرد، در ساعت 30/1 بعدازظهر پيروز مى‏شوند و افراد تفنگدار داخل سفارت را كه حدود 100 نفر مى‏شدند، به گروگان گرفته شدند.

جوانان مبارز پس از تسخير سفارت‏خانه، كميته‏هايى جهت بررسى اسناد، عمليات، خدمات و اطلاعات تشكيل دادند و در نخستين اطلاعيه، خود را معرفى كردند.

امام امت طى پيامى به مناسبت سيزده آبان چنين فرمودند:

بسم الله الرحمن الرحيم

«بر دانش آموزان، دانشگاهيان، محصلين علوم دينيه است كه با قدرت تمام حملات خود را عليه آمريكا و اسرائيل گسترش داده تا آمريكا را وادار به استرداد شاه مخلوع جنايت كار نمايند».

شرارت گروهكها و منافقين

از فرداى پيروز انقلاب، ماراتن قدرت در بين گروههاى سياسى مختلفى كه خود را ميراث‏دار انقلاب معرفى مى‏كردند آغاز شد. آنان نه تنها رهبر انقلاب، شوراى انقلاب و دولت موقت را به رسميت نمى‏شناختند، بلكه هر يك از آنها ستاد و مراكز عملياتى و خانه‏هاى تيمى، با انواع تداركات و امكانات فراهم كرده و جمع قابل توجهى از جوانان را بر گرد خود جمع كرده بودند.

در اين ميان چند گروه عمده، گستردگى و تحرك بيشترى داشتند و محور تبليغات منتقدانه و متعرضانه بر عليه نظام محسوب مى‏شدند.

سازمان چريكهاى فدايى خلق ايران، علنا در پى دست يافتن به امكانات و شرايط براى تسليح افراد و يارانشان بود.

از اوايل سال 1359، آرام آرام جبهه متحدى متشكل از بنى‏صدر و مجاهدين تشكيل شد. مجاهدين با تشكيل ميتينگ‏ها و ايجاد تشنجات موضعى، به بنى‏صدر مساعدت مى‏كردند و بنى‏صدر در روزنامه انقلاب اسلامى و سخنرانى‏هاى عمومى، تلويحا و تصريحا آنها را حمايت مى‏كرد.

مجاهدين در 23 خرداد، يكى از بزرگترين و متشنج‏ترين گردهمايى‏هاى خود را در ورزشگاه امجديه برگزار كردند.

با فرا رسيدن اسفند 59 حوادث گروهك‏ها به اوج بروز خود نزديكتر مى‏شود.

دوم اسفند شاهد دو انفجار مهم در تهران بوديم كه كشته‏ها و زخمى‏هاى زيادى به جاى مى‏گذارد: يك انفجار در ميدان آزادى و ديگرى مقابل حسينيه ارشاد در خيابان دكتر شريعتى؛ و اعتصاب رانندگان شركت واحد كه بر اثر عدم موافقت با پاداش و عيدى تحقق يافت و گفته مى‏شد از طرف گروهك‏هاى طرفدار بنى صدر ترتيب يافته است.

از طرف ديگر دادسراهاى انقلاب تلاش خود را در دستگيرى اعضاء و طرفداران گروهكها شدت مى‏بخشند. همين مسأله سبب خشم فوق العاده‏اى مى‏گردد و گروهكها را مترصد و در كمين فرصت انتقام، تشجيع مى‏كند.

گروهكها، بخصوص گروهك پيشگام و منافقين فعاليت شديدى را در مدارس شروع مى‏كنند. چند مدرسه از جمله مدرسه هدف را به تعطيل مى‏كشند؛ و براى متوقف كردن اين همه خشونت كه فقط نمونه‏هايى از آن در اينجا گفته شد، مصادر امور به حفظ آبرو و حتى تخفيف اختلافات درون خود در خارج به تلاش مى‏افتند. حجت الاسلام مهدوى كنى در روز پنجم اسفند سخنرانى جامعى در باغ گلستان تبريز مى‏نمايد.

امام كه از اول اسفند تا چهاردهم با طرح شعار «ايجاد آرامش و وفاق بزرگترين رحمت و تكليف ماست» سعى در ايجاد آرامش داشتند، در روز پنجم اسفند در جمع مأمورين شهربانى اين نظريه پر بار و گويا را اعلام مى‏فرمايند كه «فساد چماق قلم و چماق زبان صدها برابر چماقهاى ديگر است».

ولى هر قدر به چهارده اسفند نزديك مى‏شديم، موج انتقاد مردم از بنى صدر و حمله به گروهكها و ايجاد تضييفات براى آنان فراوانتر به چشم مى‏خورد.

خيابانها همچنان شاهد تظاهرات، جنگ و گريزها و كشت و كشتارها بودند. در خيابان ارسباران يك نفر در اثر انفجار نارنجك كشته مى‏شود. در گيلان، اصفهان و تبريز درگيرى هايى خبر مى‏رسيد. يك بمب ساعتى قوى در ساعت 10 صبح در تبريز در سه راه امين خنثى مى‏گردد و دو روز بعد انفجار يك بمب در تهران سبب كشته شدن دو عابر مى‏گردد.

كشور پر از التهاب و تهران غرق در آشوب و تفرقه و نفاق و دوگانگى، وارد روز هفتم اسفند و واقعه امجديه و سخنرانى چهار نماينده نهضت آزادى مى‏گردد.

وزارت كشور در اطلاعيه‏اى اعلام مى‏كند «اخلالگران در اجتماع امروز امجديه دستگير و مجازات خواهند شد».

اجتماع امجديه برگزار شد. چهار سخنران: دكتر سحابى، بازرگان، يزدى و صباغيان سخنرانى كردند و هر چهار نفر انتقاداتى داشتند كه بيشتر به نفع بنى صدر بود و روزنامه‏ها نوشتند كه مراسم امجديه به آرامى برگزار شد؛ ولى چنين نبود. مخالفين آمدند هر يك يك نسخه روزنامه نبرد ملت با تصاوير دكتر مصدق در حال بوسيدن دست ثريا و شاه و عكس صباغيان كه دست هويدا را فشار مى‏دهد به دست داشتند. تظاهراتى كردند.

با فرا رسيدن مراسم 14 اسفند در دانشگاه تهران و گرد آمدن تمام گروههاى متضاد و خصم در دانشگاه نزاع و كشمكش قريب 5 ساعت در دانشگاه تهران به شدت جريان داشت و پرده از روى گروهكها و حمايت بنى صدر از آنان برداشته شد.

با قطعى شدن فعاليت‏هاى كارشكنانه بنى‏صدر، اعتبار نخستين رئيس جمهور در تاريخ ايران از ميان رفت و چاره‏اى جز حذف وى باقى نماند.

در همين روز 120 نفر از نمايندگان مجلس خواستار طرح مسئله عدم كفايت سياسى بنى‏صدر شدند و عاقبت وى با لباس مبدّل زنانه به همراه مسعود رجوى سركرده منافقين به فرانسه گريخت.

نماز جمعه

همزمان با پيروزى انقلاب اسلامى و تشكيل نهادهاى انقلابى، بنا به درخواست مردم مسلمان تهران، حضرت آيت الله طالقانى بنا به فرمان امام امت به عنوان امام جمعه تهران برگزيده مى‏شوند و نخستين نماز سياسى عبادى جمعه را به تاريخ پنجم مرداد ماه 1358 در دانشگاه تهران اقامه مى‏كنند. پس از درگذشت آيت الله طالقانى در 19 شهريور 1358، ائمه جمعه ثابت و موقت تهران بعد از ايشان عبارت بودند از:

1ـ حضرت آيت الله منتظرى؛

2ـ حضرت آيت الله خامنه‏اى؛

3ـ حضرت آيت الله هاشمى رفسنجانى؛

4ـ حضرت آيت الله جنّتى؛

5ـ حضرت آيت الله امامى كاشانى؛

6ـ حضرت آيت الله موسوى اردبيلى؛

7ـ حضرت آيت الله يزدى؛

8ـ حضرت آيت الله طاهرى خرم‏آبادى.

لازم به يادآورى است كه به جز حضرت آيت الله خامنه‏اى مقام معظم رهبرى كه سمت امامت جمعه دائم را بر عهده دارند. در حال حاضر آيت الله جنتى، آيت الله يزدى، آيت الله طاهرى خرم آبادى، آيت الله امام كاشانى، آيت الله هاشمى رفسنجانى امام جمعه موقت مى‏باشند.

در ديگر شهرهاى استان تهران افراد بزرگوار و علماى زير به امامت جمعه مشغول مى‏باشند:

اسلامشهر: حجت الاسلام محمد على نوروزى همدانى،

اشتهارد: حجت الاسلام على شم آبادى (الهى)،

اكبر آباد (شهريار): حجت الاسلام محمد على موحدى نيا،

باقر شهر: حجت الاسلام سيد احمد موسوى وادقانى،

بومهن: حجت الاسلام محمد رضا اسماعيلى،

پاكدشت: حجت الاسلام حسن لزومى،

پيشواى ورامين: حجت الاسلام غلامحسين هدايتى نژاد،

چهار دانگه: حجت الاسلام حسن بابائيان،

حسن‏آباد (تهران): حجت الاسلام مجيد جعفرى،

دماوند: حجت الاسلام حميد مشهدى آقايى،

رباط كريم: حجت الاسلام حسين على محمدى نژاد،

ساوجبلاغ: حجت الاسلام غلامرضا نيشابورى،

شميرانات: حجت الاسلام محسن دعاگو فيض آبادى،

شهر قدس (تهران): حجت الاسلام سيد ابوالقاسم مير احمدى،

شهريار: حجت الاسلام محمد جعفر ثمرى،

طالقان: حجت الاسلام محمد حسين آقا رفيعى،

فرديس: حجت الاسلام على اكبر ايمانى،

فيروز كوه: حجت الاسلام يدالله سراج فضلى زاده كرمى،

قرچك: حجت الاسلام حسين اسحاقى (توسلى)،

قيام دشت: حجت الاسلام سيد على محمد مير رحيمى،

كرج: حجت الاسلام رضا رمضانى،

گلستان (تهران): حجت الاسلام كريم شكر زاده،

ماهدشت: حجت الاسلام محمد ابراهيم منطقى (سعادتى)،

محمد شهر: حجت الاسلام محمد باقر قدوسى،

ملارد: حجت الاسلام رحيم على بخشى،

نظرآباد: حجت الاسلام على اكبر وثوقى،

ورامين: حجت الاسلام سيد مرتضى محمودى گلپايگانى.

دفاع مقدس

با آغاز جنگ تحميلى استكبار جهانى و حمله و تجاوز رژيم بعث عراق به خاك ميهن اسلامى، مردم استان تهران نيز مانند ديگر امّت ايثارگر راهى جبهه‏هاى جنگ شدند و دوش به دوش مردم ساير شهرها و نقاط به نبرد با صداميان پراختند.

نيروهاى اين استان كه در قالب نيروهاى نامنظم شهيد چمران، لشكر 28 محمد رسول‏الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم، لشگر 10 سيدالشهداء عليه‏السلام، تيپ خاتم الانبياء(ص) (توپخانه) و گردان مستقل زرهى رمضان به ايفاى نقش پرداختند و در اغلب عمليات‏هاى جبهه‏ها به صورت فعال حضور داشتند و نيروهاى خدماتى اين استان نيز در قالب جهاد سازندگى به سنگرسازان بى‏سنگر كمك مى‏كردند.

از ابتداى جنگ تاكنون استان تهران متجاوز از 31000 تن از بهترين و فداكارترين جوانان رزمنده و بسيجى و قواى مسلح نظامى و انتظامى خود را تقديم اسلام و پاسدارى از انقلاب اسلامى ايران كرده است كه به تفكيك شهرستان‏هاى استان عبارت است از:

شهرستان پاكدشت 318 شهيد

شهرستان تهران 23371 شهيد

شهرستان دماوند 399 شهيد

شهرستان رباط كريم 338 شهيد

شهرستان ساوجبلاغ 798 شهيد

شهرستان شميرانات 2436 شهيد

شهرستان شهر رى 3562 شهيد

شهرستان شهر قدس 363 شهيد

شهرستان شهريار 745 شهيد

شهرستان كرج 3620 شهيد

شهرستان ورامين 1268 شهيد

برخى از فرماندهان شهيد استان عبارتند از:

نام و نام‏خانوادگىآخرين مسئوليتتاريخ شهادتمنطقه شهادت

حسن باقرىجانشين فرماندهى يگان زمينى سپاه9/11/1361جنوب

حاج‏محمدابراهيم همتفرمانده لشكر محمد رسول‏الله

صلى‏الله‏عليه‏و‏آله/12/1362خيبر

ناصر كاظمىمسئول سپاه پاسداران كردستان6/6/1361كردستان

يدالله كلهرجانشين لشكر محمد رسول‏الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهدى ماه 1365جنوب

محمدتقى رضوىمعاونت فرماندهى قرارگاه خاتم3/3/1366كربلاى 10

اسدالله پازوكىجانشين لشكر محمد رسول‏الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله/12/1364منطقه فاو

رضا چراغىفرمانده لشكر محمد رسول‏الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله/1/1362فكه

محسن حاجى‏بابامسئوليت‏هاى مختلف13/4/1361

على‏اكبر حاج‏پورفرمانده تيپ14/8/1362كردستان

مهدى خندانجانشين فرمانده تيپ28/9/1362كردستان

سيدمحمدرضا دستوارهجانشين لشكر محمد رسول‏الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله/4/1365مهران

حاج عباس كريمىفرمانده لشكر محمد رسول‏الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله/12/1363جنوب

عباس شيرازىفرماندهى تبليغات جبهه و جنگ17رمضان1364جنوب

سيداحمد نبوىفرمانده سپاه شهر رى24/9/1364جنوب

رژيم بعثى عراق علاوه بر بمباران‏هاى مكرّر عليه اهداف غيرنظامى در اواخر جنگ با كمك مستشاران آلمان، فرانسه و ديگر كشورهاى غربى، با تغييراتى اندك در موشك‏هاى روسى، از جمله كم كردن كلاهك جنگى و افزودن به مقدار سوخت آن، برد موشكها را به بيش از 500 كيلومتر رساند و عنوان «الحسين» را جايگزين «اسكادبى» كرد و بدين ترتيب شهرهاى بيشترى از ايران به ويژه تهران را مورد حملات موشكى زمين به زمين قرار داد.

در زمستان سال 66 با بهانه‏هاى واهى بار ديگر جنگ شهرها را آغاز و اين بار تهران را براى اولين بار زير حملات موشكى سنگين قرار مى‏دهد.

مردم تهران در زير حملات موشكى، به استقبال بهار سال 1367 مى‏روند. با حمله موشكى دشمن در صبح روز دوشنبه 22 فروردين ماه، 16 تن از شهروندان تهرانى از جمله چند كودك كه در حال بازى بودند، به شهادت مى‏رسند.

دشمن، روز سه‏شنبه 23 فروردين با حمله موشكى 9 نفر را در تهران شهيد و دهها تن را مجروح مى‏كند. خساراتى به اماكن عمومى وارد و تعداد 6 دستگاه خودرو منهدم مى‏شوند و نيز بر اثر انفجار موشك، سرنشينان 13 اتوبوس بر اثر اصابت تركش و شكستن شيشه‏هاى خودروها مجروح مى‏شوند. ولى على‏رغم حملات هوايى و موشكى، مقاومت مردمى و سيل اعزام نيرو و خدمات پشتيبانى به جبهه‏ها تا پايان جنگ ادامه يافت.

مشاركت سياسى

يكى از روش‏ها و ابزارهايى كه به عنوان دخالت مردم در تعيين سرنوشت خود در امور اجتماعى و سياسى مطرح است، شركت در انتخابات و حضور آنان در صحنه‏هاى سياسى است بطورى كه شركت آنان در انتخابات به عنوان يك ابزار مانور در حمايت از نظام مطرح است.

در اين بخش بر آن هستيم تا ضمن بررسى حضور همه جانبه مردم هميشه در صحنه استان تهران، اسامى نمايندگان دوره اول تا دوره ششم استان تهران ذكر مى‏شود.

ـ دوره اول

دوره اول مجلس شوراى اسلامى در تاريخ هفتم خرداد 1359 گشايش يافت و افراد ذيل به مجلس راه يافتند:

1ـ سيد حسن آيت تهران

2ـ حسن ابراهيم حبيبى تهران

3ـ مهدى بازرگان تهران

4ـ مصطفى چمران تهران

5ـ فخرالدين حجازى تهران

6ـ محمد جواد حجتى كرمانى تهران

7ـ سيد على حسينى خامنه‏اى تهران

8ـ سيد محمد باقر حسينى لواسانى تهران

9ـ گوهرالشريعه دستغيب تهران

10ـ محمد على رجائى تهران

11ـ يداله سحابى تهران

12ـ عزت‏اله سحابى تهران

13ـ مهدى شاه‏آبادى تهران

14ـ هاشم صباغيان تهران

15ـ حبيب‏الله عسكراولادى تهران

16ـ اعظم علائى طالقانى تهران

17ـ هادى غفارى تهران

18ـ على گلزاده غفورى تهران

19ـ عبدالمجيد معاديخواه تهران

20ـ على اكبر معين فر تهران

21ـ سيدمحمد موسوى‏خوئينى‏ها تهران

22ـ على‏اكبر ناطق‏نورى تهران

23ـ على‏اكبر ولايتى تهران

24ـ محمدعلى هادى نجفى‏آبادى تهران

25ـ اكبر هاشمى‏رفسنجانى تهران

26ـ ابراهيم يزدى تهران

27ـ محسن مجتهد شبسترى تهران

28ـ سعيد امانى تهران (مياندوره‏اى)

29ـ مريم بهروزى تهران (مياندوره‏اى)

30ـ على اكبر پوراستاد تهران (مياندوره‏اى)

31ـ سيد محمود دعايى تهران (مياندوره‏اى)

32ـ محمد هاشم رهبرى تهران (مياندوره‏اى)

33ـ كاظم سامى تهران (مياندوره‏اى)

34ـ تقى سيد خاموشى تهران (مياندوره‏اى)

35ـ عباس شيبانى تهران (مياندوره‏اى)

36ـ عاتقه صديقى (رجائى) تهران (مياندوره‏اى)

37ـ حسين كمالى تهران (مياندوره‏اى)

38ـ محمدكاظم موسوى‏بجنوردى تهران (مياندوره‏اى)

39ـ احمد مولائى تهران (مياندوره‏اى)

40ـ سيدرضا زواره‏اى تهران (مياندوره‏اى)

41ـ مرتضى الويرى دماوند

42ـ موسى زرگر شهريار (مياندوره‏اى)

43ـ جواد شجونى كرج

44ـ محمود رضائى هنجنى كرج

45ـ رضا اصفهانى ورامين

اين مجلس در تاريخ ششم خرداد ماه 1363 پايان يافت.

ـ دوره دوم

دوره دوم مجلس در تاريخ هفتم خرداد 1363 افتتاح شد و افراد ذيل به نمايندگى از مردم به مجلس راه يافتند:

1ـ ابراهيم اسرافيليان تهران

2ـ سيد محمد اصغرى تهران

3ـ سعيد امانى همدانى تهران

4ـ اسدالله بادامچيان تهران

5ـ فخرالدين حجازى تهران

6ـ مرضيه حديدچى (دبّاغ) تهران

7ـ قربانعلى درّى نجف‏آبادى تهران

8ـ گوهر الشريعه دستغيب تهران

9ـ سيد محمود دعائى تهران

10ـ عباس دوزدوزانى تهران

11ـ محمد مهدى ربانى املشى تهران

12ـ حسن روحانى تهران

13ـ محمد هاشم رهبرى تهران

14ـ مريم زعفرانى بهروز تهران

15ـ سيد رضا زواره‏اى تهران

16ـ عباس شيبانى تهران

17ـ عاتقه صديقى (رجائى) تهران

18ـ هادى غفارى تهران

19ـ جلال‏الدين فارسى تهران

20ـ مهدى كروبى تهران

21ـ حسين كمالى تهران

22ـ محسن مجتهد شبسترى تهران

23ـ محمد باقر محى‏الدين انوارى تهران

24ـ محمد على موحدى كرمانى تهران

25ـ سيد حسين موسويانى تهران

26ـ محمد على هادى نجف‏آبادى تهران

27ـ اكبر هاشمى بهرمانى تهران

28ـ سيدكمال‏الدين يادآورنيكروش تهران

29ـ محمد يزدى تهران

30ـ موسى زرگر تهران

31ـ هادى غفارى تهران

32ـ على اكبر ناطق نورى تهران (مياندوره‏اى)

33ـ محمود صفرى دماوند

34ـ عباس ميرحيدرى شهريار (مياندوره‏اى)

35ـ غلامرضا سلطانى كرج

36ـ حسين محقق بانكى كرج

37ـ عبدالمجيد شرع‏پسند كرج (مياندوره‏اى)

38ـ حسين ابراهيمى ورامين

اين مجلس در تاريخ پنجم خرداد ماه 1367 پايان يافت.

ـ دوره سوم

دوره سوم مجلس شوراى اسلامى در تاريخ هفتم خرداد ماه 1367 افتتاح گرديد و افراد ذيل به نمايندگى از طرف مردم به مجلس راه يافتند:

1ـ محمدابراهيم اصغرزاده تهران

2ـ مرتضى الويرى تهران

3ـ محمد رضا باهنر تهران

4ـ محمد سعيد تسليمى تهران

5ـ نجفقلى حبيبى تهران

6ـ فخرالدين حجازى تهران

7ـ مرضيه حديدچى دباغ تهران

8ـ گوهر الشريعه دستغيب تهران

9ـ سيد محمود دعائى تهران

10ـ عباس دوزدوزانى تهران

11ـ سعيد رجائى خراسانى تهران

12ـ حسن روحانى تهران

13ـ محمد سلامتى تهران

14ـ عباس شيبانى تهران

15ـ محمد على صدوقى تهران

16ـ عاتقه صديقى (رجائى) تهران

17ـ عباسعلى عميد زنجانى تهران

18ـ هادى غفّارى تهران

19ـ حسين فروتن تهران

20ـ مرتضى كتيرائى تهران

21ـ حسين كمالى تهران

22ـ حسين مظفرى نژاد تهران

23ـ مصطفى معين نجف‏آبادى تهران

24ـ سيدعبدالواحد موسوى لارى تهران

25ـ على‏اكبر ناطق نورى تهران

26ـ محسن نوربخش تهران

27ـ عيسى ولائى تهران

28ـ اكبر هاشمى بهرمانى تهران

29ـ سيدمحمد اصغرى تهران

30ـ حسن روحانى تهران

31ـ مهدى كرّوبى تهران

32ـ مريم زعفرانى بهروز تهران (مياندوره‏اى)

33ـ ابوالقاسم سرحدى‏زاده تهران (مياندوره‏اى)

34ـ سيد على اكبر محتشمى پور تهران (مياندوره‏اى)

35ـ محمد على موحدى كرمانى تهران (مياندوره‏اى)

36ـ اصغر نوروزى دماوند

37ـ احمد محمود رباطى شهريار

38ـ مفيد كيائى نژاد طالقان

39ـ عبدالمجيد شرع‏پسند كرج

40ـ عباسعلى زالى كرج و اشتهارد (مياندوره‏اى)

41ـ محمد قمى ورامين

اين مجلس در تاريخ ششم خرداد ماه 1371 پايان پذيرفت.

ـ دوره چهارم

دوره چهارم مجلس شوراى اسلامى در تاريخ هفتم خرداد ماه 1371 آغاز به كار كرد و افراد ذيل به مجلس راه يافتند:

1ـ سيد على اكبر ابوترابى فرد تهران

2ـ محمد جواد اردشير لاريجانى تهران

3ـ محمد رضا باهنر تهران

4ـ سيد رضا تقوى تهران

5ـ قربانعلى درّى نجف آبادى تهران

6ـ سيد محمود دعائى تهران

7ـ سعيد رجائى خراسانى تهران

8ـ حسن روحانى تهران

9ـ محمد هاشم رهبرى تهران

10ـ مريم زعفرانى بهروزى تهران

11ـ پروين سليمى تهران

12ـ سيد على نقى سيد خاموشى تهران

13ـ محمد كاظم سيفيان تهران

14ـ عباس شيبانى تهران

15ـ محمود صابر هميشگى تهران

16ـ سيد شهاب‏الدين صدر تهران

17ـ على عباسپور تهرانى فرد تهران

18ـ حبيب‏الله عسكراولادى مسلمان تهران

19ـ عباسعلى عميد زنجانى تهران

20ـ سيد على غيورى نجف‏آبادى تهران

21ـ نفيسه فياض‏بخش تهران

22ـ محسن مجتهد شبسترى تهران

23ـ على موحدى ساوجى تهران

24ـ محمد على موحدى كرمانى تهران

25ـ سيد على اكبر موسوى حسينى تهران

26ـ على اكبر ناطق نورى تهران

27ـ سيد مرتضى نبوى تهران

28ـ منيره نوبخت تهران

29ـ مرضيه وحيد دستجردى تهران

30ـ سيد محسن يحيوى تهران

31ـ سيد احمد رسولى نژاد دماوند

32ـ حسن قشقاوى شهريار

33ـ عباسعلى زالى كرج

34ـ محمد قمى ورامين

اين مجلس در تاريخ ششم خرداد ماه 1375 برابر با هشتم محرم الحرام 1417 پايان پذيرفت.

ـ دوره پنجم

دوره پنجم مجلس شوراى اسلامى در تاريخ دوازدهم خرداد 1375 آغاز به كار كرد و افراد ذيل به مجلس راه يافتند:

1ـ سيد على اكبر ابوترابى فرد تهران

2ـ محمد جواد اردشير لاريجانى تهران

3ـ سيد رضا اكرمى تهران

4ـ مجيد انصارى تهران

5ـ محمد رضا باهنر تهران

6ـ سيد رضا تقوى تهران

7ـ سهيلا جلودار زاده تهران

8ـ داوود دانش جعفرى تهران

9ـ قربانعلى درى نجف‏آبادى تهران

10ـ سيد محمود دعائى تهران

11ـ حسن روحانى تهران

12ـ موسى زرگر تهران

13ـ ابوالقاسم سرحدى زاده تهران

14ـ عباس شيبانى تهران

15ـ سيد شهاب‏الدين صدر تهران

16ـ على عباسپور تهرانى فرد تهران

17ـ حسن غفورى فرد تهران

18ـ نفيسه فياض بخش تهران

19ـ محسن مجتهد شبسترى تهران

20ـ عليرضا محجوب تهران

21ـ على موحدى ساوجى تهران

22ـ محمد على موحدى كرمانى تهران

23ـ سيد على اكبر موسوى حسينى تهران

24ـ على اكبر ناطق نورى تهران

25ـ سيد مرتضى نبوى تهران

26ـ منيره نوبخت تهران

27ـ عبدالله نورى تهران

28ـ مرضيه وحيد دستجردى تهران

29ـ فائزه هاشمى بهرمانى تهران

30ـ سيد محسن يحيوى تهران

31ـ فاطمه رمضان زاده تهران (مياندوره‏اى)

32ـ فاطمه كرّوبى تهران (مياندوره‏اى)

33ـ حسين عسگرى شهريار

34ـ مصطفى احمديه كرج

35ـ محمد قمى ورامين

اين مجلس در تاريخ ششم خرداد ماه 1379 پايان خواهد يافت.

ـ دوره ششم

ششمين دوره مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 7/3/1379 گشايش يافت و افراد ذيل از اين استان به مجلس راه يافتند:

1ـ سيد محمدرضا خاتمى تهران

2ـ جميله كديور تهران

3ـ عليرضا نورى تهران 4ـ سيد هادى حسينى خامنه‏اى تهران

5ـ محسن آرمين تهران

6ـ سهيلا جلودار زاده تهران

7ـ مجيد انصارى تهران

8ـ محسن ميردامادى نجف آبادى تهران

9ـ بهزاد نبوى تهران

10ـ احمد بورقانى فراهانى تهران

11ـ وحيده علايى طالقانى تهران

12ـ احمد پور نجاتى تهران

13ـ داود سليمانى تهران

14ـ سيد على اكبر موسوى خوئينى تهران

15ـ محسن صفايى فراهانى تهران

16ـ على شكورى راد تهران

17ـ الهه كولايى تهران

18ـ ابوالقاسم سرحدى زاده تهران

19ـ محمدرضا (ميثم) سعيدى تهران

20ـ فاطمه حقيقت جو تهران

21ـ سيد شمس الدين وهابى تهران

22ـ مهدى كروبى تهران

23ـ بهروز افخمى تهران

24ـ محمد نعيمى پور تهران

25ـ سيد محمود دعايى تهران

26ـ فاطمه راكعى تهران

27ـ غلامعلى حداد عادل تهران

28ـ سيد على اكبر محتشمى پور تهران

29ـ الياس حضرتى تهران

30ـ ــ تهران

31ـ محمد قمى پاكدشت

32ـ ــ دماوند و فيروزكوه

33ـ حسن قشقاوى رباط كريم

34ـ جعفر گلباز ساوجبلاغ و طالقان

35ـ محمدعلى كوزه گر شهريار

36ـ محمدحسين خليلى اردكانى كرج

37ـ مير طاهر موسوى كرج

38ـ حسين نوش آبادى ورامين

ـ دوره هفتم

نمايندگان فعلى استان (دوره هفتم مجلس شوراى اسلامى):

1ـ فاطمه آليا تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

2ـ سعيد ابوطالب تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

3ـ احمد احمدى تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

4ـ عباسعلى اخترى تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

5ـ لاله افتخارى تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

6ـ عماد افروغ تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

7ـ الهام امين زاده تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

8ـ احمد توكلى تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

9ـ غلامعلى حداد عادل تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

10ـ امير رضا خادم ازغدى تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

11ـ محمد خوش چهره جمالى تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

12ـ داوود دانش جعفرى تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

13ـ فاطمه رهبر تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

14ـ سيدعلى رياض تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

15ـ عليرضا زاكانى تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

16ـ پرويز سرورى تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

17ـ حسين شيخ الاسلام تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

18ـ سيدمحمدمهدى‏طباطبايى‏شيرازى تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

19ـ على عباسپور تهرانى فرد تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

20ـ حسين فدائى آشتيانى تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

21ـ نفيسه فياض بخش تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

22ـ حميدرضا كاتوزيان تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

23ـ مهدى كوچك زاده تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

24ـ منوچهر متكى تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

25ـ غلامرضا مصباحى مقدم تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

26ـ حسين مظفر تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

27ـ سيد فضل الله موسوى تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

28ـ الياس نادران تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

29ـ حسين نجابت تهران، رى، شميرانات و اسلامشهر

30ـ محمد قمى پاكدشت

31ـ سيد احمد رسولى نژاد دماوند و فيروزكوه

32ـ محمد شاهى عربلو رباط كريم

33ـ محمد حسين نژاد فلاح ساوجبلاغ، طالقان و نظرآباد

34ـ ابوالفضل كلهر شهريار

35ـ فاطمه آجرلو كرج

36ـ رشيد جلالى جعفرى كرج

37ـ حسين نوش آبادى ورامين



منابع