ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

جنگ جهانی اول در استان فارس

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

پرش به: ناوبری, جستجو

عصر قاجاريه را بايد تلخ‏ترين دوران تاريخ ايران ناميد. پس از معاهده 1907 ميلادى، انگليسى‏ها يك عده نظامى در بوشهر پياده كردند و قصد رفتن به شيراز را داشتند.

در آن وقت عده‏اى از احرار بوشهر و مخالفان اجنبى كه پيشواى آنها ميرزا على كازرونى بود چند تلگراف به ناصر ديوان مخابره كردند و او را مطلع ساختند كه از عبور قشون اجنبى ممانعت كند.

ناصر ديوان در سه فرسخى كازرون باعده كمى تفنگچى با نظاميان انگليسى روبرو شد و آنها را به طورى پراكنده و تار و مار كرد كه تا مدتها بعد انگليسى‏ها از خيال لشكركشى به شيراز منصرف شدند و در حقيقت اولين ضربه به دست ناصر ديوان به متجاوزان نواخته شد. به دنبال آن روحيه بيگانه ستيزى در ناحيه جنوب ايران در مبارزه با توسعه نفوذ انگليس در جنوب ايران شكل گرفت. در اين ميان تلگرافها و مكاتبات مختلفى رد و بدل شد و پيوسته سفارت انگليس به وزارت امور خارجه ايران نسبت به نامه نگارى‏ها بين علما و ناصر ديوان اعتراض مى‏كرد.

در واقع جنگ جهانى اول چند سال پس از اولين نبرد ناصر ديوان با قشون انگليس در كمارج به وقوع پيوست. انگلستان براى تحكيم مواضع خود و جلوگيرى از نفوذ آلمان در ايران، بندر بوشهر را به اشغال خود درآورد.

اشغال بندر بوشهر با موجى از خشم و نفرت عمومى همراه بود. علماى وقت بر ضد متجاوزان فتوا به جهاد دادند.

رئيس على دلوارى فرماندهى مجاهدان را به عهده گرفت و توانست ضربات محكمى بر متجاوزان انگليسى وارد سازد. پس از شنيدن فتواى جهاد از گوشه و كنار شهرهاى فارس مجاهدان بپا خاستند.

ژاندارمرى هم به آموزش نظامى مجاهدان پرداخت. آنان در پى كودتايى اتباع انگليسى مقيم شيراز را اسير كردند و به «اهرم» فرستادند.

ناصر ديوان همچون ديگر آزاد مردان نيروهاى تحت امر خود را جمع و آماده اعزام به ميدان جهاد نمود و به آنان چنين گفت:

«... ما به موجب تعاليم اسلامى بايد با قواى كفر جهاد كرده، از تسلط ملحدين بر مردم مسلمان جلوگيرى به عمل آوريم».

متأسفانه استعمار انگليس توانست از راه خدعه و نيرنگ و به موجب شيوع بيمارى بر اين نيروها پيروز گردد. متجاوزان انگليسى پس از تصرف بوشهر به طرف شيراز پيشروى كردند.

راه شيراز ـ بوشهر براى نيروهاى انگليسى از اهميت حياتى برخوردار بود. اين راه از كازرون عبور مى‏كرد و گردنه‏هاى خطرناك چون كتل پير زن، كتل دختر و تنگ تركان و كتل كمارنج در مسير اين راه ارتباطى است. به همين علت براى متجاوزان انگليسى تأمين امنيت اين راه ضرورى بود.

در كازرون و راههاى ارتباطى آن هم تعدادى از پاسگاههاى پليس جنوب (S.P.R)مستقر شدند. ناصر ديوان كازرونى وجود اين نيروها را در كازرون تحمل نكرد و پاسگاههاى آنان را يكى پس از ديگرى تصرف كرد.

پس از تصرف پاسگاههاى پليس جنوب (S.P.R) به دست ناصر ديوان، متجاوزان انگليسى در دوم ربيع الاول 1335 ه .ق به منظور سركوب ناصر ديوان به سمت كازرون حركت كردند.

در طى نبرد نابرابرى كه ميان دلاوران كازرونى با افراد مجهز اجنبى به وقوع پيوست نيروهاى اجنبى تار و مار شدند. ناصر ديوان فرمانده مجاهدان پس از اين پيروزى درخشان در تاريخ 1295 شمسى پيامى براى مردم شيراز فرستاد و آنان را به قيام عليه بيگانگان دعوت كرد.

پس از اولين نبرد مجاهدان كازرونى به رهبرى ناصر ديوان، وى سران طوايف مختلف كازرون را دعوت كرد و به آنان اعلام داشت كه مى‏خواهم تا آنجا كه ميسر است نسبت به وطن خود خدمت كنم. سران طوايف نيز ضمن تصديق سخنانش، با او اعلام بيعت كردند.

در اين زمان فتح الملك والى فارس با قشون هزار نفرى مركب از افراد هندى و انگليسى و پليس جنوب با چهار عراده توپ بزرگ و شصت تير وارد جلگه دشت ارژن شدند كه دلاوران و مجاهدان كازرونى راه را بر آنها سد كرده، مردانه با آنها جنگيدند و آنان را وادار به شكست كردند.

پس از اين واقعه انگليسى‏ها نيرويى پانصد نفرى را تهيه و اين بار از راه بوشهر به سمت كازرون حركت كردند ولى سرداران ديگرى چون شيخ حسين خان و زائر خان در ابتداى راه آنها را محاصره نمودند و عده زيادى را كشته، بقيه به طرف بوشهر فرار كردند.

از زمان مبارزات كازرونى‏ها با استعمار پير، صولت الدوله قشقايى (سردار عشاير) گرچه با انگليسى‏ها ميانه خوبى نداشت، در عمل با آنها وارد جنگ نشده بود و حتى طى ملاقات قنسول انگليس با وى مقرر شد كه انگليسى‏ها پليس جنوب را در حدود پانصد نفر نگه دارند و در امور داخلى مملكت ايران مداخله ننمايند.

اما حوادثى به وجود آمد كه سردار عشاير درنگ را جايز ندانست و متجاوزان انگليسى بيش از چهار هزار نيروى هندى را وارد شيراز كرده بر وعده و قرار خود نماندند.

از طرفى سربازان هندى در نزديكى «خان زنيان» اقدام به غارت اموال عشاير كرده و انگليسى‏ها نيز در پى دفاع عشاير، بيست نفر از زن و فرزند آنها را به شهادت رساندند و چند نفر از زنان را هم به اسارت بردند. سردار عشاير پس از شنيدن اين خبر، بسيار خشمگين شده، ضمن اظهار پشيمانى از مسالمت‏هاى گذشته خود با انگليسى‏ها در جمع هم ولايتى‏هاى خود اعلام داشت كه اگر ما بزودى تلافى اين بى حرمتى را نكنيم فردا از اين بدتر خواهد شد و دين مقدس اسلام نيز حفظ وطن و ناموس را به ما توصيه كرده است.

چون خبر مزبور به گوش آيت الله سيد عبدالحسين لارى رسيد ايشان هم در ضمن نامه‏اى خطاب به سردار عشاير اين چنين او را امر به جهاد كرد:

«امروز خبر مصيبت وارده به مملكت و ايل جليل قشقايى را شنيده و دنيا در نظرم تيره و تار گشته است. ببينيد بدبختى ما به كجا كشيده است كه يك عده انگليسى بى دين بايد از اقصى بلاد عالم آمده و با كمك جمعى هندى بت پرست بر ما حكمفرمايى كنند و به ناموس ما لطمه وارد آورند. اين است كه من مجتهد بدين وسيله فتوا مى‏دهم كه امروز بر تمام افراد ذكور (مرد) ايرانى جهاد با اين كفار حربى واجب است و هر كه از جهاد رو بر تابد مردود جامعه ايرانى است و زن در خانه‏اش حرام خواهد بود ...».

با رسيدن پيام سيد عبدالحسين لارى، سردار عشاير خود فرماندهى جهاد را به عهده گرفت و در ضمن نامه‏اى ناصر ديوان را به يارى طلبيد.

ناصر ديوان كه مبارزه با انگليس برايش بسيار لذت بخش بود و به موجب اطمينانى كه به نيروهاى مبارز كازرونى داشت به فرستاده سردار عشاير گفت كه خان زينان تا امروز عصر به دست انگليسيان خواهد بود ولى امشب با خود قرار گذاشته‏ام كه شام را در سراى زينان صرف كنم.

با ورود دلير مردان كازرونى به محل اجتماع نيروهاى دشمن، ناصر ديوان امر به شليك داد و مجاهدين همچون شير درنده حمله كردند و در همان اولين شليك بيست نفر از هنديان و يك نفر كاپيتان انگليسى را به خاك هلاكت افكندند.

پس از نبرد دليرانه مجاهدان كازرونى نيروهاى اشغالگر اجنبى هر چه داشتند بر جاى گذاشتند و عده كمى جان سالم بدر بردند و عده باقيمانده در كاروانسرا محاصره و تسليم شدند.

پس از اين نبرد سردار عشاير به طوايف مختلف دره شورى و كشكولى نامه‏هايى نوشت و به سرعت كليه تفنگچيان عشاير حاضر شدند.

با رسيدن نيروى كمكى به انگليسى‏ها، در «آق چشمه»، نبردى سخت بين عشاير و نيروهاى بيگانه درگرفت و به سبب استفاده انگليسى‏ها از توپ و برترى قوا، شمار زيادى از عشاير به شهادت رسيدند.

بعد از آماده شدن نيروهاى كازرونى و قشقايى، انگليسى‏ها كه عده زيادى بودند از شهر شيراز خارج شدند. بيش از ده روز در اطراف شيراز جنگ ادامه پيدا كرد و انگليسى‏ها كه در وضعيت نااميد كننده‏اى قرار گرفته بودند از در توطئه وارد شدند و منتصر الملك را نزد صولت الدوله فرستادند و به او پيغام داد كه اگر دست از جنگ بردارد، حاضر است كه مبلغ يكصد هزار ليره طلا به او تقديم كند. به علاوه دوازده هزار قبضه تفنگ و دوازده عراده توپ هديه كند و ماهانه ده هزار تومان مستمرى براى شما معين كند كه هر ماه پرداخته شود.

سردار عشاير در جواب ضمن رد پيشنهاد او به ژنرال انگليسى پيغام داد كه اگر جان خود و نفرات خود را مى‏خواهد بايد هر چه زودتر تسليم شود و تمام اسلحه و مهمات خود را به استثناى لوازم زندگى و اثاث شخصى تسليم نمايد.

سردار عشاير پس از اين اقدام به قطع آب شيراز بر انگليسيان نمود. انگليسى‏ها در مضيقه افتادند و چند بار براى نجات خود حمله كردند اما بر اثر آتش نيروهاى كازرونى و قشقايى با دادن تلفات به عقب نشستند.

ژنرال ساكس به سردار پيغام داد كه من حاضرم با همراهان خود از فارس بروم اما سه روز مهلت مى‏خواهم. انگليسى‏هاى حيله‏گر از اين فرصت استفاده كرده خدعه ديگرى ترتيب دادند.

آنها عليخان سالار حشمت را با تطميع و وعده ايلخانى‏گرى قشقايى به سوى خود جلب كردند و با اين عمل نفاق انگيز در ميان عشاير قشقايى، صولت الدوله در آستانه پيروزى تنها ماند.

نبرد و قيامى كه مى‏رفت بزرگترين افتخار ملى را بيافريند با خيانت عده‏اى به شكست منجر شد. در اين وقت به ناصر ديوان كازرونى خبر رسيد كه بيست هزار هندى به بوشهر وارد شده و به قصد كازرون و تصرف اين شهر حركت كرده است.

ناصر ديوان كه عمرى را با مردانگى و عزت سپرى كرده بود، از شنيدن اين خبر و هم از خيانت عليخان قشقايى و ديگران سخت مشوش و مغموم شد و به منظور حفظ كازرون، مجاهدان كازرونى را از مسجد «بردى» حركت داد و روانه كازرون شد. در اين ميان تخم نفاق انگليسى‏ها در بين عشاير جوانه زد و صولت الدوله به نبرد با دو دشمن خارجى و داخلى مجبور گرديد. از سويى مرض آنفلوآنزا هم در سراسر استان فارس شيوع پيدا كرده بود و هر روز جان عده‏اى را مى‏گرفت. با شيوع بيمارى و همچنين قحطى، قدرت دفاع از مجاهدان گرفته شد و سرانجام در پانزدهم ربيع الاول 1337 قمرى انگليسى‏ها وارد كمارج شدند. اين خبر در كازرون به ناصر ديوان رسيد بسيار متأسف شد و در اين بين تلگرافى از رئيس الوز را به فرمانفرما رسيده بود كه براى ناصر ديوان ارسال داشت به اين مضمون پليس جنوب پس از امنيت راه بوشهر، به شيراز مى‏روند و ايران مستقل خواهد ماند.

ناصر ديوان پس از خواندن اين تلگراف گفته بود حالا كه ميل دولت به آمدن انگليسى‏هاست من هم ناچار اطاعت مى‏كنم. طولى نكشيد كه ناصر ديوان و همراهانش از كازرون خارج و عازم روانك (در نزديكى كازرون) شدند.

به فاصله سه روز قشون انگليسى وارد كازرون شدند و با هواپيما مواضع ناصر ديوان و مجاهدان را بمباران كردند. ناصر ديوان يكى از طياره‏ها را با گلوله هدف قرار داد و خلبان آن را كشت. بدين سان در اثر ضعف و بى لياقتى حكومت مركزى و خيانت وطن فروشان توأم با بلاهاى غير مترقبه، قيام ضد استعمارى مردم كازرون در آستانه پيروزى به نتيجه مطلوب خود نرسيد. اگر چه اين افتخار و سربلندى براى نسلهاى بعد باقى خواهد ماند.




منابع