باورها در استان هرمزگان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
خليجفارس، از روزگار باستان، محل رفت و آمد و اختلاط و ارتباط اقوام مختلف دريانورد، سوداگر و ماجراجويى بوده است كه آداب و رسوم و باورهاى گوناگونى داشتهاند. ساحلنشينان جنوب هميشه در انتظار حوادثى بودهاند كه زندگى يكنواخت آنها را نشاطى بخشد، اعتقادات عجيب و مراسم متداول در جنوب، وسيلهاى براى مقابله با بلايا و حوادث غيرمترقبه و روشى براى تجلى و تظاهر تمامى آرزوها و تمايلات نهفته مردم است. در كمتر جايى به اندازه سواحل و جزاير جنوبى ايران مىتوان رمال و دعانويس و جادوگر پيدا كرد و اين بدان جهت است كه زندگى در جزاير ناآباد و تقريبا خالى از سكنه، خود به خود با ترس و اضطراب و ناكامى همراه است.
به تعدادى از باورها و عقايد مردم استان هرمزگان در ذيل اشاره مىشود:
محتویات |
مراسم زار
درباره منشاء اين مراسم اطلاعات زيادى در دست نيست. گويا عقايد مربوط به بادهاى زار از راه حبشه به سرزمينهاى اسلامى راه يافته است. مراسم مربوط به زار و پايين آوردن آن در جنوب ايران غير از مراسم و آداب و رسومى است كه در آفريقا، يا شبه قاره هند به جاى آورده مىشود. ولى در هر حال، هنوز اين معتقدات و آداب و رسوم رنگ و بوى تند آفريقايى خود را از دست نداده است. تمام باباها و ماماهاى اهل هوا سياه پوست هستند و آوازها و صداى پايكوبى گروهى ساحل نشينان، چه در عروسى و چه در عزا، هنوز شور و حال آفريقايى دارند. غلامحسين ساعدى مىنويسد:
«اهل هوا كسانى هستند كه گرفتار يكى از بادها شدهاند و بادها قواى مرموز و جادويى را گويند كه همه جا بر نوع بشر مسلط هستند. هيچ كس را قدرت مقابله با آنها نيست و آدميزاده در مقابلشان راهى جز قربانى دادن و تسليم شدن ندارد. بادها هم چون آدميان مهربان يا بىرحم، كور يا بينا، كافر يا مسلمانند.
وقتى كسى گرفتار يكى از بادهاى مرموز شد، بايد پيش بابا يا ماماى زار برود تا طى مجالس و مراسمى خاص باد را از تن بيمار خارج كنند. بعد از شفا و بيرون رفتن باد از تن بيمار، آن شخص در جرگه اهل هوا در مىآيد. باباهاى زار معتقدند، اشخاصى كه مبتلا به مرض سردرد، چشم درد و يا دل درد مىشوند و از طريق توصيههاى پزشك بهبود نمىيابند، يا دواى خانگى مصرف مىكنند و درمان نمىشوند، براى درمان بايد به نزد بابا يا ماماى زار بروند».
اين مراسم بيشتر در جزيره قشم و بندر لنگه، معمولاً در شبهاى چهارشنبه انجام مىشود. باباى زار عدهاى را مأمور مىكند چوب خيزران به دست گيرند و دور آبادى و خانهها بگردند و با اين علامت، زارىها آگاه مىشوند كه مراسم برگزار خواهد شد.
زنان و مردان لباسهاى خود را مىپوشند، موهاى خود را شانه زده، عطر مخصوص بر صورت و تن خود مىپاشند و براى رقص و بازى زار آماده مىشوند. ابتدا دواى مخصوصى كه معجونى است از كُندُرَك، ريحان، گَشته (چوبى است كه از بمبئى مىآورند)، زعفران، هل، جوز و زبان جوجه (گياهى است كه در كوه مىرويد) تهيه مىنمايند.
باباى زار، شخص مبتلا را به مدت هفت روز در حجاب و دور از چشم ديگران نگاه مىدارد. در اين مدت بيمار نبايد زن و سگ و مرغ ببيند و به طور كلى چشم هيچ زنى، چه محرم، چه نامحرم، نبايد بر وى بيفتد و اگر بيمار زن باشد، برعكس. فقط بابا يا ماماى زار مواظب وى است.
در تمام مدت حجاب، معجون تهيه شده را بر تن بيمار مىمالند و مقدارى هم به وى مىخورانند و عدهاى هم كه معمولاً زنان و مردان سياه و خوش صدا هستند، با دهلهاى كوچك و بزرگ خود به پايكوبى مىپردازند.
قبل از شروع مجلس، سفره مفصلى پهن مىشود و در آن چيزهايى از قبيل انواع غذاها تا گياهان معطر، رياحين جنوب، ميوه كُنار، خرما، گوشت و خونى كه براى درمان بيمار لازم است چيده مىشود. خون سر سفره، خون قربانى است. تا شخص مبتلا خون نخورد، باد به حرف نمىآيد.
در هنگامى كه رقص و پايكوبى با ريتمهاى مخصوص و موزون شروع مىشود، شخص مبتلا با حركات موزون خود كم كم از حالت عادى خارج شده و از خود بىخود مىشود و در حالتى شبيه خلسه فرو مىرود. در اين حالت، فرد مبتلا به زبان هندى و عربى يا سواحلى صحبت مىكند. (اين افراد ظاهرا در حالت عادى هرگز نمىتوانند به زبان هندى يا عربى يا سواحلى صحبت كنند).
وزن و آهنگ و ريتم موسيقى در مجلس نقش اساسى بر عهده دارد. شخص مبتلا حال خود را نمىفهمد. در اين ميان، تنها باباى زار مىتواند با وى حرف بزند. او از زار مىپرسد كه اهل كجاست و اسمش چيست؟ و براى چه اين مرد يا زن را اسير كرده است؟ زار به زبان خودش (هندى، عربى يا سواحلى) جواب مىدهد! آنگاه باباى زار مىپرسد، براى اين كه زار مركب خود (شخص مبتلا) را رها كند چه مىخواهد و ...
مراسم زار، گاهى چندين شبانه روز به طول مىانجامد و شخص زارى بعد از خلاص شدن، براى هميشه در جرگه اهل هوا در مىآيد و به زارى معروف مىشود و هميشه بايد لباس تميز و سفيد بپوشد و خود را مرتب بشويد و معطر كند. لب به مِى نزند و هيچ كار خلافى نكند وگرنه زار دوباره آزارش مىدهد.
اين مراسم دير زمانى است كه در سواحل و جزاير هرمزگان برگزار مىشود و در گذشته بسيار مفصلتر از امروز اجرا مىشده است.
مراسم قبله دعا
قبله دعا از مراسم قديمى مردم استان هرمزگان است كه تا به امروز هم چنان زنده است. اين مراسم براى مردم بومى جنبه مقدسى پيدا كرده است. در سالهايى كه باران به موقع نمىبارد، امام جماعت و پيشواى مذهبى شهر، مقدمات رفتن مردم به مصلا و اجراى مراسم قبله دعا را فراهم مىسازد.
اولين گروهى كه فرمان امام جماعت را اجابت مىكنند، كودكان هستند؛ به اين ترتيب كه عده زيادى از كودكان براى خبر كردن مردم و دريافت پول و تنقلات، دسته دسته با هم در كوچهها و بازارها به راه مىافتند و سرودها و شعرهاى مربوط به باران را مىخوانند. آنها به دو گروه تقسيم مىشوند. يك گروه قسمتى از شعر را مىخوانند و گروه ديگر، در جوابشان ايشاء الله يا انشاء الله مىگويند:
موشكو ايشاء الله
گردن ريشكو ايشاء الله
خدا بارون هاديت ايشاء الله
به مسكنين هاديت ايشاء الله
به جوكارون هاديت ايشاء الله
انشاء الله بارون بده ايشاء الله
انشاء الله، انشاء الله ايشاء الله
و بار ديگر از ابتدا شروع و تكرار مىكنند.
كودكان اين اشعار را مىخوانند و به درِ خانهها مىروند و در مىزنند و در همان جا هم چنان به خواندن ادامه مىدهند. صاحب خانه بيرون مىآيد و هديهاى به بچهها مىدهد و اگر كودكى توى خانه باشد، همراه كودكان داخل كوچه راه مىافتد و به درِ خانههاى ديگر مىروند.
اين كار تا مدتى از شب و گاهى تا دو روز ادامه مىيابد. با آمدن كودكان، به كوچه و خيابانها، مردم مىفهمند كه امام جماعت مىخواهد به قبله دعا برود. فرداى آن روز، به دستور امام جماعت عدهاى از مردان در شهر جار مىزنند و به مردم خبر مىدهند كه براى خوردن خوراك نذرى به قبله دعا بيايند.
عدهاى از مردم، صبح زود، به محل قبله دعا مىروند و محل را آب و جارو مىزنند و جمعى ديگر، ديگهاى بزرگ غذا را سربار مىگذارند و براى ظهر غذاى مفصلى مىپزند و در همان جا بين فقيران توزيع مىكنند.
احسان غذا به فقيران و يتيمان و درماندگان تا دو روز طول مىكشد و بعد به دستور امام جماعت، مردم شهر روزه باران مىگيرند و در مسجدهاى شهر جمع مىشوند و قرآن مىخوانند و روز چهارم پشت سر امام جماعت به سمت محل قبله دعا عزيمت مىكنند.
در روز استسقاء يا طلب باران، مردم به دستور پيش نماز روزه مىگيرند؛ زيرا معتقدند همان طور كه پيامبر صلىاللهعليهوآله فرموده است، دعاى روزهدار مستجاب مىشود. در روز اجراى مراسم، مردم روزهدار، تدريجا تا ساعت هشت صبح به محل قبله دعا وارد مىشوند.
همه مردم لباس سفيد و تميز مىپوشند. دو ركعت نماز مىخوانند و سپس امام دو خطبه مىخواند و دعا مىكند و در حالى كه اشك از چشمانش سرازير شده است، به درگاه خدا استغاثه كرده و تقاضاى باران مىكند و مردم «آمين» مىگويند.
بعد از خطبه، 6 نفر از جوانان 15 تا 20 ساله از جمعيت جدا مىشوند و پيش مىافتند و يك نفر از آنان شعر و دعاى باران را مىخواند و جوانان و مردم نيز جواب مىدهند. قسمتى از شعر باران به اين شرح است:
اى خداوندا به ما باران بده رحم فرما تو، به ما باران بده هم به حق مصطفى ختم الرُسُل هم به حق مرتضى، باران بده ما ضعيفيم و ذليليم اى خدا لطف فرما تو، به ما باران بده ما به درگاه تو روى آوردهايم كن اجابت اين دعا، باران بده مرد و زن، پير و جوان، خرد و بزرگ منتظر هستند به ما باران بده سال بگذشت و نيامد رحمتى قحط گشته خالقا، باران بده شير گشت خشك در پستانها چون نبارد از سماء باران بده ما گنه كاريم و از جرم و گناه عذر خواهيم، اى خدا باران بده نه زراعت، نه گياهى از زمين آمده بيرون خدا باران بده يا غياث المستغين اسقنا تو كريمى اى خدا باران بده هم به جاه حضرت خير الانام هم به جاه مرتضى باران بده بندگانت عاجزانند اى خدا لطف و احسانى نما باران بده
مراسم قربانى براى بارش باران
طبق يك رسم قديمى، همه ساله در اين استان و به خصوص در جزاير آن، براى بارش به موقع باران و يا بارش زودتر و بيشتر باران، تعداد قابل توجهى گوسفند قربانى مىكنند و با گوشت آنها چلو خورش مىپزند و در ميان مستمندان پخش مىكنند.
اين مراسم در بيرون شهر برگزار مىشود و قبل از هر كارى، اهالى به خواندن نماز مىايستند و سپس گوسفندها را ذبح مىكنند. هم زمان با فراهم كردن مراسم قربانى، آب انبارهاى خود را كه در محل به نام بركه معروف است، تخليه و تميز كرده و منتظر بارش باران مىمانند.
در قشم اگر خشكسالى باشد و باران نبارد گروهى از سياهان ـ زن و مرد ـ كمر خود را با دستمال يا لنگ مىبندند و زنبيل در دست، پشت سر هم دستمال و لنگ كمر يكديگر را مىگيرند و راه مىافتند و به در خانهها مىروند و مىخوانند:
ميش كوچك، اى شيك كوچك انشاء الله اى گردن زخمين انشاء الله خدا باران دهد انشاء الله به جو كاران دهد انشاء الله به فقير اى دهد انشاء الله
مردم در طلب باران و به نيت آن گندم، برنج، جو، شكر، خرما و پول خير مىكنند. اگر مقدار مواد غذايى كه جمع مىشود زياد باشد، سياهان به خارج شهر مىروند، غذايى بىنمك درست مىكنند و در همان جا بر زمين مىريزند تا موجودات كه باران را به بند كشيدهاند، باران را رها مىكنند. اگر باران زياد ببارد براى دفع باران شيشهاى پر از آب را به نيت [بند] آمدن باران زير خاك مىكنند.
مراسم زنبيل گردان
اين رسم، به خصوص در جزيره قشم بسيار مرسوم است. اگر بچهاى در سن 18 ماهگى يا دو سالگى به اصطلاح محلى پا نگرفته و راه نرود، پدر و مادر بچه، براى راه افتادن او، يك روز بچههاى همسايه را خبر مىكنند و فرزند خودشان را در يك زنبيل كه با «پيش» (برگ درخت خرما)، بافته شده، قرار مىدهند و او را به كودكان همسايه مىسپارند تا زنبيل و بچه را حداقل تا درِ شش خانه ببرند.
بچهها، با ترتيب خاصى، دو طرف زنبيل را گرفته و در حالى كه زنبيل را مثل يك تخت روان حركت مىدهند با صداى بلند اين عبارت را مىخوانند:
كندو پا نداره، خيرش بكن به كندو، تا كندو پا بگيره، كندو پا نداره، خيرش بكن ...
بعد، با همان تشريفات، زنبيل را به درِ خانههاى ديگر مىبرند و عبارت بالا را به طور گروهى مىخوانند. اين كار در حدود 2 ساعت طول مىكشد و در خاتمه زنبيل محتوى بچه را به خانه پدر و مادر او برگردانده و او را تحويل والدين مىدهند.
اهالى عقيده دارند كه پس از انجام اين مراسم، بچه پا مىگيرد و راه مىافتد. اين مراسم از ديرباز تاكنون، در جزيره قشم به جا آورده مىشود.
مراسم دعا در امامزاده سيد مظفر
خواندن دعا براى صيد بيشتر و كسب روزى فراوانتر از دريا و رونق كار صيادان، از آداب و رسومى است كه از سالهاى دور در جزاير و سواحل هرمزگان رواج داشته است، به خصوص در سالهايى كه وضع صيد مطلوب نباشد اين مراسم با تاكيد و تشريفات بيشترى برگزار مىگردد.
در كنار ميدان قشم، زيارتگاهى به نام زيارتگاه سيد مظفر جاى دارد. اين زيارتگاه مورد احترام مردم و صيادان است. صيادان جزيره قشم، سالى يك بار، به طور گروهى به زيارت سيد مظفر مىروند و براى افزايش صيد ماهى، به دعا و نذر و نياز مىپردازند.
در اين روز گاو و گوسفند قربانى مىكنند و با گوشت آنها، چلو خورش مىپزند و ميان فقيران پخش مىكنند. سپس روحانى محل دعا مىكند و از درگاه خدا مىخواهد، تورهاى ماهيگيران از دريا سنگين بيرون بيايند و دريا نيز هر چه بيشتر براى صيد آرام باشد و قايقهاى ماهيگيرى صيادان به سلامت به دريا رفته و مملو از ماهى به خشكى بازگردند. صيادان نيز با خواندن دعا، به اميد صيد بيشتر و روزىِ فراوانتر، امامزاده را ترك مىكنند.
ديگر باورها
ـ شنبه و چهارشنبه، روزهاى خوبى نيستند.
ـ زائو را تا 7 روز نبايد ملاقاتش كرد.
ـ اگر مرغى بالهايش را تكان دهد، ميهمان مىرسد.
ـ صدقه دادن مكرّر، نزد خدا، همانند طفلى است كه از كوچكى به مرور بزرگ شود.
ـ دهان كفش و لوله قورى و كترى نبايد رو به شخص باشد.
ـ اگر اولين لقمه ناهار با بانگ اذان مقارن شود صاحب لقمه بهشتى است.
ـ اگر هلال ماه رو به آسمان و بالا باشد مىگويند ماه گرسنه است و نعمت و ارزاق كم خواهد بود ولى اگر رو به زمين باشد ارزاق فراوان خواهد بود.
ـ در رودان اگر پروانهاى داخل خانه بيايد و روى يكى از افراد خانه بنشيند عزيزانشان از مسافرت برمىگردند و خبر خوش به همراه دارند.
ـ دست به آسمان برافراشتن و به ماه و ستارگان سوگند خوردن، براى انجام كارها، مسافرت، ازدواج، نقل مكان و غيره ساعت خوش مىكنند و اين مسايل بايد در روزهايى انجام گيرد كه نحس نباشد.
توسط فرد آگاه به علم نجوم و حساب و حروف ابجد برابر با ماههاى حمل، ثور، جوزا قرار مىدهند مثلاً براى مراسم ازدواج اسم دختر با مادرش به صورت حروف مقطع نوشته مىشود و بر اساس حروف ابجد آنرا محاسبه مىكنند. اسم دختر و مادر را جمع مىكنند، هر عددى به دست آيد عدد 36 را از آن كم مىكنند و برابر يكى از ماهها قرار مىدهند. مثلاً اگر عدد 3 باقى بماند عنصرش آب است و اگر عدد 2 باقى بماند عنصرش باد است و برابر با ماه دوم جوزاست. بنابراين باد و گرد و غبارش در آب حل مىگردد پس ساعت ازدواج خوش است.
ـ اگر يكى از اهالى قشم در دريا دچار طوفان شود، نذر مىكنند كه پس از نجات وى، يا به زيارت بروند و يا به فقرا غذا بدهند و يا 5 تا 10 روز روزه بگيرند. آنها پس از نجات مردان دريايى هم كيش خود يك هفته بعد نذر خود را ادا مىكنند.
ـ در قشم بيشتر گوشت بز مىخورند و گوشت گوسفند را بد مىدانند.
ـ به شتر بسيار احترام مىگذارند، زيرا پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله بر آن سوار شده است.