فرق مذهبی استان کرمانشاه
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
1ـ مذهب شافعى
امام محمد شافعى، بنيانگذار مذهب شافعى در سال 150 ه .ق در غزه متولد شد و در مدينه در نزد مالكبن انس به تحصيل پرداخت و شيوه فقهى اهل حجاز را از وى آموخت. سپس به بغداد رفت و در نزد اصحاب ابوحنيفه، پايهگذار مذهب حنفى، به تحصيل شيوه فقهى اهل عراق پرداخت.
بعدها با توجه به شيوه فقهى اهل حجاز و عراق، شيوه فقهى نوينى تحت عنوان مكتب فقهى شافعى پديد آورد. وى در سال 204 ه .ق در بغداد وفات يافته است. روش فقهى شافعى در استنباط احكام بر سنت و كتاب استوار است.
وى در شيوه فقهى خود با گستردگى قياس در مذهب حنفى سخت مخالف است و استسحان و استصلاح را روشى غير مفيد در استنباط احكام مىداند.
از مفسران بزرگ مكتب فقهى شافعى مىتوان از امام محمد غزالى نام برد. امام شافعى داراى دو كتاب مهم در فقه و اصول به نام «الام» و «الرساله» مىباشد. كتاب «الام» در حقيقت با حجم گسترده آن دايرهالمعارفى را در فقه تشكيل مىدهد كه تاكنون شرحها و حواشى متعددى به وسيله علماء شافعى بر آن نگاشته شده است و كتاب «الرساله» نمايانگر آراء اصول شافعى مىباشد.
از ميان مذاهب چهارگانه اهل سنت، مذهب فقهى، شافعى به مذهب شيعه بسيار نزديك است و در ميان اشعارى كه به شافعى منسوب است عشق و محبت به اهلبيت عليهمالسلام فراوان به چشم مىخورد و اشعار وى در مرثيه امام حسين عليهالسلام از اشعار جانگداز مىباشد.
امروزه نزديك به 15 درصد جمعيت استان را اهل سنت شافعى مذهب تشكيل مىدهند. در ميان مردم عموما بحث سنى و شيعه مطرح نيست به گونهاى كه خانوادههاى بيشمارى هستند كه زن يا مرد حتى فرزندان از هر دو گروه وجود دارد. شافعيان استان نمازهاى يوميه را در پنج نوبت در مساجد برگزار مىكنند و داراى نماز جمعه مستقل و گورستان جداگانه مىباشند.
شافعيان به علت اختلاف فقهى در وقت اذان، به ويژه در هنگام ظهر، 10 دقيقه زودتر از شيعيان اذان مىگويند. همچنين اختلاف روز عيد فطر، از جمله مسايل اختلاف انگيز ميان اهل سنت و تشيع است. از مهمترين مراكز تجمع اهل سنت در كرمانشاه مىتوان از مسجد امام شافعى كرمانشاه نام برد.
2ـ اهل حق
اهل حق نام مسلك عرفانى خاصى است كه در قرن هفتم در غرب ايران به وجود آمده است. تا قرن اخير درباره مسلك اهل حق اسنادى منتشر نشده بود و پيروان اهل حق عقايد خود را جزء اسرار مىدانستند. تعليمات دينى اهل حق، نوعا به صورت شفاهى و در قالب شعر از نسلى به نسل ديگر منتقل شده است. اين اشعار به «كلام» يا «دفتر» مشهور است و كسانى كه اين كلامها را مىدانسته و به معناى واقعى آن آگاه بودند «كلام» خوان ناميده مىشوند.
مؤسس اهل حق، سلطان اسحاق ملقب به سلطان سماك است كه در قرن هفتم هجرى ظهور نمود. وى در كشور عراق تولد يافت و سپس به ايران مهاجرت كرد و در منطقه اورامان كردستان، قريه شيخان كه فعلاً جزء استان كرمانشاهان است وفات يافت.
سلطان اسحاق اركان مسلك اهل حق را در محلى به نام «پرديوَر» در اورامان مقرر كرد و براى انتظامات داخلى تشكيلات اهل حق، هفت خاندان به نام «سادات خاندان حقيقت» تأسيس نمود و اداره هر خاندان را به يكى از پيران اهل حق سپرد (بعد از وفات سلطان اسحاق چهار خاندان ديگر به آن اضافه شد). هر فرد اهل حق بايد الزاما سر سپرده يكى از اين خاندانها باشد.
سلطان اسحاق پيروان خود را به دوازده طبقه تقسيم نمود كه هر طبقه معرف مقام روحانى خاصى بود. اين طبقات در طول يكديگر هستند.
مهمترين شرط ورود به مسلك اهل حق، سر سپردن به پير يكى از خاندانهاى يازدهگانه سابق الذكر است كه اين مراسم سرسپارى طى مراسم خاص صورت مىپذيرد.
رهبرى و مسندنشينى مذاهب اهل حق ارثى است و فرزندان ذكور و ارشد سران خاندانهاى اهل حق در تصاحب اين مقام اولويت دارند و مراتب علمى در كسب آن نقشى ندارد.
از خاندانهاى اصلى اهل حق مىتوان از شاه ابراهيمى، يادگارى، خاموشى، على قلندرى، مصطفايى، ميرى و سيد باويسى نام برد.
مقدسات سنتى اهل حق
علاوه بر مقدسات مشهور دينى، اهل حق پنج چيز را طبق سنت خود مقدس مىدانند: 1ـ بيابس؛ 2ـ كلامها؛ 3ـ جم و جمع خانه؛ 4ـ نذر؛ 5ـ شرط و اقرار.
جم يا جمع
جمع يعنى اجتماع جماعتى از اهل حق در محلى به نام جمع خانه براى عبادت و اذكار و اوراد اختصاصى. جمع و جمع خانه را جم و جمخانه هم مىگويند. جمع خانه اختصاص به محل خاص و يا ساختمان مخصوصى ندارد، بلكه هرجا ممكن است كه اهل حق با خلوص نيت به قصد عبادت جمع شوند.
ذكر
اهل حق ذكر را به دو صورت جلى و خفى انجام مىدهند. ذكر جلى را اهل حق هميشه با ادوات موسيقى انجام مىدهند و بنا بر سنت گذشتگان خود بيشتر از تنبور، دف و گاهى نى نيز استفاده مىنمايند.
نذر و نياز
در مسلك اهل حق نذر و نياز از اهميت خاصى برخوردار است و به طور كلى به دو طريق انجام مىگيرد:
اول: آنچه بنا به دستور مقرره احكام شرعى با قصد قبلى يا آنى انفاق مىشود.
دوم: خوراكىهايى كه به دستور اهل حق به صورت نذر يا تشريفات خاص در جمع اهل حق دعا داده شده و به مستحقين اطعام مىگردد. نذر در مسلك اهل حق پنج صورت دارد:
1) قربان يا قربانى، منظور شتر يا گاو اهلى يا گوسفند يا خروس است؛
2) آنچه در حكم قربان است؛
3) خدمت كه عبارتست از يك من برنج و يك چارك روغن حيوانى و يك خروس؛
4) نياز؛
5) شكرانه.
اهل حق نذر و نياز را بسيار محترم مىدارند و همانطور كه گفته شد نذر يكى از مقدسات پنجگانه آنهاست و معتقدند كه داراى خواص زير است:
1) اظهار بندگى و نيازمندى به درگاه خالق بى نياز؛
2) تقويت روح و تشديد ايمان؛
3) ازدياد بركت دنيوى و اخروى.
به همين جهت از دادن نذر به كسانى كه احترام براى آن قائل نيستند و نيز به كسانى كه حرام شرعى خوردهاند قويا خوددارى مىكنند. بعضى از اهل حقها بطور كلى نذر را به غير سرسپرده نمىدهند.
عبادات اهل حق
اهل حق، در هفته يك يا چند بار در جمع خانه با حضور پير جمع مىشوند و معمولاً اين جمعها در شب جمعه تشكيل مىشود. اين مراسم با تشريفات خاصى اجرا مىشود. اهل حق اين جمعها را كه با عبادات خاصى انجام مىشود حلال مشكلات مىدانند و شركت هفتهاى يك بار در جم و جم خانهها را به جاى عبادات دائمى كافى مىدانند.
در اين باره يكى از بزرگان اهل حق چنين آورده است: «چون اهل حق نماز نمىخوانند به جاى نماز مقرراتى در پرديور از قبيل عبادات و ذكر و نذر و نياز به وجود آمده آن را اجرا مىكنند».
و به تعبير ديگر به جاى نماز، نياز دارند و البته منكر وجوب نماز در شريعت نيستند.
روزه اهل حق
بر هر اهل حق مكلف واجب است كه هر ساله در وقت معين سه روز متوالى روزه بگيرد.
اين سه روز روزه در خاندانهاى اهل حق مختلف است، اما همين قدر مىتوان گفت كه موعد آن فصل زمستان است. در مورد نام اين روزه نيز اختلاف است ولى اكثريت آن را نيت «مرنوى» مىنامند.
مرنو يعنى غار نو، و مربوط به زمانى است كه سلطان اسحق به اتفاق سه تن از يارانش مورد تعقيب دشمنان قرار گرفت و در «شندر كوه» مرز ايران و عراق فعلى، در غارى كه پديدار شده بود سه شبانه روز، به حالت روزه گذراندند. از آن پس هر ساله اهل حق در همان موعد روزه مىگيرند. اهل حق براى اين روزه اهميت روحى و عرفانى خاصى قائلند.
شارب
اهل حقها داشتن شارب را يكى از اركان اصلى سلطان صحاك (سهاك) مىدانند و اشعار كردى فراوانى در اين باره در دفتر موجود است.
محدوده جغرافيايى و جمعيت اهل حق
اين مسلك امروزه در بيشتر نقاط كشور به طور پراكنده پيروانى دارد كه داراى جم خانه نيز مىباشند، اما بيشتر در استان كردستان، كرمانشاه، فارس، گيلان و آذربايجان وجود دارند. در غرب كشور همه ايل گوران و اكثريت ايل سنجابى و شمار فراوانى از ايلهاى كلهر، زنگنه و كندواله، جلالوند و گروههايى در كشورهايى به ويژه افغانستان، هندوستان و پاكستان اهل حقند. پس از ترجمه آثار اهل حق به زبانهاى اروپايى گروههايى به اهل حق پيوستهاند. اهل حق تعداد خود را شش ميليون نفر مىدانند اما اين رقم مستند به سندى نيست.
از كتابهايى كه اهل حق درباره آيين، اصول، اعتقادات و مراسم خود نوشتهاند مىتوان از: شاهنامه حقيقت، برهان الحق، آثار الحق و معرفت الروح تأليف مرحوم حاج نعمت الله جيحون آبادى و فرزندش حاج نور على الهى، دفتر رموز يارستان سلطان صحاك، گردآورى سيد قاسم افضلى شاه ابراهيمى، رهروان عشق على نوشته داوود موحد بشيرى، و برخى از كتابهاى ديگر نام برد. از رهبران فعلى اهل حق مىتوان از سيد نصر الله حيدرى نام برد. عشاير اهل حق در طول جنگ تحميلى در دفاع از كشور، حضور مستمرى در جبهههاى جنگ تحميلى داشتهاند و شهداء و مجروحين زيادى را تقديم انقلاب اسلامى نمودهاند. تنها در بمباران مذبوحانه دشمن بعثى در عمليات مرصاد، از طوايف اهل حق، نزديك به 140 نفر شهيد و 360 نفر مجروح شدهاند.
3ـ يزيديه
پيروان مذهب يزيديه در عراق و تركيه، حوالى شهرهاى موصل، سنجار، ديار بكر و شيخان پراكنده مىباشند. در ايران نزديك مرزهاى غربى، به ويژه غرب استان كرمانشاه به سر مىبرند. آنچه در وجه نامگذارى يزيديها مشهور اين است كه منسوب به يزيدبن معاويه هستند. اين مذهب از ديرباز در بين كردان ايرانى رايج بوده ولى امروز به صورت ديگرى درآمده و به نام ملك طاووسيها معروف مىباشد.
آنچه امروزه از آثار آيينهاى قديم و جديد در اين مذهب مشاهده مىشود عبارت است از:
ـ آثار بت پرستى عتيق، نظير پرستش مجسمه برنزى شيطان،
ـ آثار اديان هندى نظير اعتقاد به تناسخ و حلول،
ـ آثار دين يهود نظير برخى محرمات غذايى،
ـ آثار نصرانيت، مانند غسل تعميد، نان مقدس، صرف شراب،
ـ آثار زرتشت، مانند اعتقاد به ابدى نبودن اهريمن و قائل به هفت فرشته،
ـ عناصر اسلامى مانند روزه، قربانى، ختان،
ـ و انجام مناسكى همانند مناسك حج كه كعبه آنان مرقد شيخ عدى بن مسافر اموى است،
ـ تأثير افكار صوفيه چون پنهان كردن عبادات، عقايد و تقديس مشايخ و
ـ نشانههايى از مهرپرستى در بعضى از مراسم و تشريفات مانند، جشن دسته جمعى، مراسم سه ما، مراسم قبا، مراسم قلاق زدن گاو،
ميهمانى چهل مران و ... .
4ـ تصوف
شناخت آداب ظاهرى و باطنى شرع و پرهيز از هرگونه اخلاق زشت و ناروا و پرداختن به يك سلسله اعمال خاص، براى قبول تجلى صفات الهى را تصوف گويند. اين مسلك تقريبا از نيمه دوم سده دوم ه .ق با ظهور عدهاى از صوفيان مشهور چون ابراهيم ادهم، فضيل بن عياض، شقيق بلخى و ديگران پايهگذارى شد و در سده سوم ه .ق مسلكى معروف و مشخص گرديد.
در زير به برخى از طريقههاى تصوف كه در كرمانشاهان وجود دارد اشاره مىشود.
الف) نعمت اللهيه
بنيانگذار سلسله طريقت شيعى نعمتاللهيه، سيدنورالدين نعمتالله بن عبدالله محمدكوه بنانى كرمانى مشهور به شاه نعمتالله ولى است. وى در سال 730 يا 731 ه .ق در كوه بنان كرمان متولد شد و در رجب سال 834 ه .ق در كرمان درگذشت.
در فاصله چند قرنى كه از تأسيس سلسله نعمتاللهيه مىگذرد شاخههايى از آن منشعب گشته است. در حال حاضر خانقاه نعمتاللهى و انشعابات آن در نواحى كردنشين كرمانشاه فعال هستند.
ب) خاكساريه
خاكساريه فرقهاى از فقرا مىباشند كه به درويشى به نام سيدجلالالدين حيدر منسوب است و به نام سلسله جلالى خاكسار نيز معروف هستند. فقراى اين سلسله بيشتر طالب وسائل مىباشند و به مناقب خوانى روزگار به سر مىبرند.
فرقههاى خاكساريه به چهار تيره، خاكسار جلالى، عجم، معصوم على شاهى و نورايى تقسيم شدهاند. پيروان خاكساريه در اكثر شهرهاى ايران پراكندهاند و در نواحى كردنشين كرمانشاهان نيز خانقاه و تكيه دارند.
در حال حاضر به نام حاج مير طاهر نقيب سرسلسله خاكسار جلالى مىباشد كه مورد احترام بسيارى از پيروان اين فرقه است.
ج) قادريه قادريه از قديمترين سلسلههاى طريقت اهل سنت مىباشد كه به شيخ عبدالقادر گيلانى از اولاد حضرت امام موسى الجون فرزند عبدالله محض فرزند حسن مثنى فرزند امام حسن مجتبى عليهالسلام منسوب است. شيخ عبدالقادر در سال 470 ه .ق در روستاى نيق از توابع صومعه سرا در گيلان متولد شد.
در حال حاضر اين طريقه در شهرها و روستاهاى كرمانشاه و كردستان دراويش و سرسپردگان بسيار دارد. مرشد اعظم اين طريقه در خانقاه عبدالقادر در بغداد به سر مىبرد.
د) نقشبنديه
بنيانگذار طريقه نقشبنديه خواجه بهاءالدين محمدنقشبندى بخارايى است. تصوف نقشبندى معقول و ميانهرو است. پيروى از سنت و حفظ آداب شريعت و دورى از بدعت اساس اين طريقت است. در حال حاضر پيروان طريقه نقشبندى در ايران دو دستهاند. يكى ايرانىالاصل كه در استان كرمانشاهان زندگى مىكنند و دسته دوم عراقىالاصل اهل طويله و بياره كه از روزگار حكومت عبدالكريم قاسم به ايران آمده و در استان كردستان سكونت كردهاند. خاندانهاى نقشبندى در استان كرمانشاه عبارتند از:
شيخ محمد نقشبندى
شيخ محمد تا اوايل سال 1353 ه .ش در تيله كوه بخش سرقلعه زندگى مىكرد و به علت اختلافهايى كه با رژيم سابق داشت به كشور عراق مهاجرت كرده است. هنگام كوچ كردهاى عراق به ايران او نيز به ايران بازگشت ولى پس از مدتى به عراق رفت. اكنون پسر ارشدش فاروق نقشبندى در ايران به سر مىبرد.
حاج شيخ محمود نقشبندى
حاج شيخ محمود در سرپل ذهاب زندگى مىكرد ولى با آغاز جنگ تحميلى عراق عليه ايران به روانسر مهاجرت كرد و در شهرك آنجا ساكن گرديد.
شيخ عطاء الله نقشبندى
عطاء الله نقشبندى در اوايل انقلاب در جوانرود ساكن بود. سپس به پاوه رفت و كارگاه جوشكارى داير كرده است.
حاج شيخ محمد سعيد نقشبندى
وى ساكن روانسر مىباشد و نسبت به روحانيان ديگر از نفوذ بيشترى برخوردار است و در امراد آباد روانسر مدرسه علميه ساخته است.