جنگ جهانی دوم در استان لرستان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
در روز دهم شهريور 1318 جنگ جهانى دوم با حمله آلمان به لهستان آغاز شد. روز بعد (11 شهريور) ايران بىطرفى خود را در اين جنگ اعلام نمود. على رغم بىطرفى ايران، در روز سوم شهريور 1320 قواى روس و انگليس از شمال و جنوب به ايران تجاوز كردند.
با هجوم متفقين در شهريور ماه 1320 خرمآباد مركز سپاه شدو تصميم گرفتند تا تمامى سربازان را به جنوب (اهواز) ببرند و چون وسيله انتقال نيرو بسيار كم بود بدين خاطر سربازان را پياده از طريق جاده نوژيان به ايستگاه كشور برده و از آنجا با راه آهن به اهواز و خرمشهر منتقل نمودند. در خرمآباد فقط 4 دستگاه راديو بود كه يكى از آنان در منزل شخصى به نام نجم الدين لرستانى قرار داشت و چون برق شهر در ساعت 7 بعدازظهر روشن مىشد مردم جهت اطلاع از آخرين اخبار در منزل لرستانى جمع مىشدند و اجتماع مردم جهت استماع اخبار براى آن بود كه تمام جوانان شهر را به جنوب برده بودند و در مركز سپاه در شهر صد نفر سرباز و درجه دار زير نظر يك نفر سرگرد اداره مىشدند و بقيه نيروها در جبهه بودند.
با ورود متفقين به ايران وضع اقتصادى مردم ايران به وخامت گرائيد. در زمستان 1320 گرانى غله و خواربار در لرستان بيداد مىكرد. تورم عجيبى سراسر لرستان را در برگرفته بود مردم لرستان براى سير كردن شكم خود به خوردن علفهاى بيابان روى آوردند. بدى اوضاع اقتصادى و گرانى غله و آذوقه تا سالها به طول كشيد.
متفقين در خرمآباد به وسيله ايادى خود تا آنجا كه توانستند ارزاق مردم را خريدارى نمودند. راه سراسرى را تحويل گرفتند. آسفالت نازك موقتى كه بيش از يكسال دوام نداشت روى جاده كشيدند و از بروجرد تا انديمشك جاده را به قطعاتى تقسيم و يك در ميان نگهدارى و مرمت قطعات به عهده انگليسىها و آمريكايىها بود. كمپهاى انگليسى و آمريكايى در طول راه بود اما اداره كاركنان راه به طور كلى با انگليسىها بود.
انگليسىها دستور دادند در هر چند فرسخ، خان، يا كدخداى محل به نام مباشر استخدام شود و آن مباشر دو دسته كارگر، هر دسته شامل حداكثر 30 نفر را با سر كارگر به كار گمارد. اين دستور از آن لحاظ بود كه از نفوذ محلى صاحبان نفوذ براى حفظ امنيت استفاده نمايند. در آن زمان تلفن كارير وجود داشت و در هر 30 كيلومتر پستى جهت تقويت تلفن ايجاد نمودند. افراد اين پستها ابتدا انگليسى بودند و بعد به افراد هندى واگذار گرديد.
هر 15 روز به هر كارگر مقدارى شكر، چاى، بيسگويت و آرد مىدادند. حقوق كارگر هم كه قبلاً روزى 4 ريال بود 14 ريال شد. متفقين انتظار ورود ارتش هيتلر را به ايران داشتند. به همين جهت در منطقه لرستان دستور دادند در كنار تمام پيچهاى منحصر و خطرناك جاده چالهاى به عمق 4 متر و قطر يك متر كنده شود كه در صورت هجوم ارتش آلمان جاده را منفجر كنند و باعث كندى پيشرفت ارتش دشمن شوند. در طول جاده تا منطقه «شتر خواب» در كيلومتر 152 اين دستور اجرا گرديد. در «شتر خواب» به عنوان سنگر نهايى مىخواستند مقاومت كنند و نگذارند پاى ارتش آلمان به خوزستان برسد براى همين بين جاده و كوه جادهاى فرعى احداث نموده ساختمانهايى در كوه ساختند كه محل استقرار توپ و فقط جاى يك الى دو سرباز در آن بود و لوله توپ به طرف جاده اصلى از ساختمان بيرون مىآمد و در ظاهر ديده نمىشد. پشت تپه را هم جهت استقرار نيرو آماده نمودند و آمريكايىها هر روز يك نفر دژبان را در نزديكى شهربانى خرمآباد مىگذاشتند تا سربازانى را كه به شهر مىروند كنترل نمايند تا از بروز حوادث جلوگيرى شود.
چون ارزاق مردم به وسيله متفقين خريدارى شده بود و محصول بخشهاى چگنى و كوهدشت هم چند سالى بود كه بر اثر آفت سن از بين مىرفت به همين جهت نان كمياب شد. دولت به كارمندان كوپن نان داده بود، از طرف ارتش هم جهت عائله درجه داران جيره نان تعيين شده بود. كوپن قند و شكر بين مردم توزيع شده بود ولى كمتر كسى موفق مىشد كه نان و قند و شكر كوپنى را به دست آورد.
در آذرماه 1321 هنگامى كه چند كاميون مشغول بارگيرى گندم از انبار غله جهت خروج از شهر بودند، بهانه به دست مردم داده عده زيادى كه در جلو آنان حاج خير الله حقير بود، تظاهرات بزرگى به راه انداخته و به اداره دارايى و قند و شكر حمله برده شيشهها را شكستند. شهربانى كه قادر به حفط نظم شهر نبود از ارتش كمك خواست و ارتش شهر را(از خيابان سوم اسفند و بازار كه خيابان حافظ فعلى است) به دو قسمت نمود و از عبور و مرور ساكنين قسمت شرقى به غربى و بالعكس تا مدت 24 ساعت جلوگيرى نمود. شب هم تقريبا حكومت نظامى بود. روز بعد اوضاع آرام گرديد.
ساكنين بعضى از روستاها هم كه مدتى از ريشه بعضى از گياهان تغذيه نموده بودند و چهره آنان به سبزى مايل شده بود دسته دسته به شهر مىآمدند. گاهى اوقات افرادى از فرط گرسنگى در پياده رو نقش بر زمين مىشدند. گندم به قيمت خيلى گران يعنى هر من 5 تومان تا اندازهاى در دسترس مردم بود و سال بعد ارزان شد و كم كم وضع به حال عادى بازگشت.
در دهم تيرماه 1324 ه .ش دو ژنرال انگليسى به همراهى چند تن از افسران خارجى و فرمانده سپاه باختر و سرتيپ گلشائيان فرمانده لشگر 5 لرستان، چند روز در ايل پاپى اقامت گزيده تا با وعده و وعيدهاى زياد به سران اين ايل، از آنان ضمانت و سوگند وفادارى به انگلستان و كمك به آنان را اخذ نمايند، ولى بزرگان پاپى با تعصبى كه نسبت به مسائل ملى و اسلامى داشتند اين خواسته نابحق را بطور قاطع رد نمودند.