ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

ضرب المثلها در استان ایلام

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

(تفاوت بین نسخه‌ها)
پرش به: ناوبری, جستجو
 
 
(۲ ویرایش میانی توسط ۲ کاربر نشان داده نشده‌است)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
ـ قلائيوش ريوت سيه: كلاغ به كلاغ مى‏گويد رويت سياه.
 +
 +
ـ بنورا شنچير و دوار الده.
 +
 +
به كوه شاه نخجير نگان كن و سياه چادر را بر پاى كن.
 +
 +
ـ يك آگر چگيو دمال، يك مليوجگ دى دورشان.
 +
 +
يكى از خانه‏اش آتش گرفته بود، ديگرى گنجشك بر آن آتش كباب مى‏كرد.
 +
 +
ـ روى دم و انجير نيه رسى دوت كرسه.
 +
 +
روباه دهانش به انجير نمى‏رسيد، مى‏گفت كه كپك زده است.
 +
 +
ـ دمادرو داسى و دست.
 +
 +
پس از درو كردن، داسى دردست باشد.
 +
 +
ـ نه گيه و پوس بو وه، نه دشمه و دوس بووه.
 +
 +
نه شكم تبديل به پوست مى‏شود، نه دشمن دوست مى‏شود.
 +
 +
ـ كور تامرى تو قو دو چو آزاديرى.
 +
 +
كور تا وقت مرگ، در انتظار دو چشم سالم است.
 +
 +
ـ مالگه نو آر بهتره د بهار
 +
 +
جايگاه نو و تازه، از فصل بهار بهتر است.
 +
 +
ـ قصه راس د ايم ليوه بشنو
 +
 +
حرف راست را، از آدم ديوانه بشنو.
 +
 +
ـ دوتى كه خالويى تعريفى ده خالويى خازيكى
 +
 +
دخترى كه دايى‏اش از او تعريف مى‏كند، همان دايى‏اش او را خواهد گرفت.
 +
 +
ـ ارگزيز نو وشل و كور و بووه نمونن
 +
 +
اگر انسان فضول و مفسد نباشد، دختر شل و كور در خانه پدرش نمى‏نماند.
 +
 +
ـ دم ميش دمالى آردى نوييه
 +
 +
دم موش در خانه‏اش آردى نشده است.
 +
 +
ـ دو وردله دلش نيخاس شى كنه، اى سى كه شى كرده كر جومو از خدا ئيخاس
 +
 +
دختر ترشيده آرزو داشت شوهر كند، وقتى كه شوهر كرد پسر دوقلو از خدا مى‏خواست.
 +
 +
ـ از سر خوافتاده گردى دى
 +
 +
از روى الاغ افتاده، گردو پيدا كرد.
 +
 +
ـ خرماى تو خواردى مه و چنجه‏گى وازى كردومه
 +
 +
خرمايى كه تو خوردى، من با هسته‏اش بازى كرده‏ام.
 +
 +
ـ بارگه مه و بارگه خان چگه آسيا و
 +
 +
بار من و بار خان، به آسياب رفته‏اند.
  
  
 
{{منابع}}
 
{{منابع}}
 
[[رده:ضرب المثل‏ها]]
 
[[رده:ضرب المثل‏ها]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ مهر ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۵۴

ـ قلائيوش ريوت سيه: كلاغ به كلاغ مى‏گويد رويت سياه.

ـ بنورا شنچير و دوار الده.

به كوه شاه نخجير نگان كن و سياه چادر را بر پاى كن.

ـ يك آگر چگيو دمال، يك مليوجگ دى دورشان.

يكى از خانه‏اش آتش گرفته بود، ديگرى گنجشك بر آن آتش كباب مى‏كرد.

ـ روى دم و انجير نيه رسى دوت كرسه.

روباه دهانش به انجير نمى‏رسيد، مى‏گفت كه كپك زده است.

ـ دمادرو داسى و دست.

پس از درو كردن، داسى دردست باشد.

ـ نه گيه و پوس بو وه، نه دشمه و دوس بووه.

نه شكم تبديل به پوست مى‏شود، نه دشمن دوست مى‏شود.

ـ كور تامرى تو قو دو چو آزاديرى.

كور تا وقت مرگ، در انتظار دو چشم سالم است.

ـ مالگه نو آر بهتره د بهار

جايگاه نو و تازه، از فصل بهار بهتر است.

ـ قصه راس د ايم ليوه بشنو

حرف راست را، از آدم ديوانه بشنو.

ـ دوتى كه خالويى تعريفى ده خالويى خازيكى

دخترى كه دايى‏اش از او تعريف مى‏كند، همان دايى‏اش او را خواهد گرفت.

ـ ارگزيز نو وشل و كور و بووه نمونن

اگر انسان فضول و مفسد نباشد، دختر شل و كور در خانه پدرش نمى‏نماند.

ـ دم ميش دمالى آردى نوييه

دم موش در خانه‏اش آردى نشده است.

ـ دو وردله دلش نيخاس شى كنه، اى سى كه شى كرده كر جومو از خدا ئيخاس

دختر ترشيده آرزو داشت شوهر كند، وقتى كه شوهر كرد پسر دوقلو از خدا مى‏خواست.

ـ از سر خوافتاده گردى دى

از روى الاغ افتاده، گردو پيدا كرد.

ـ خرماى تو خواردى مه و چنجه‏گى وازى كردومه

خرمايى كه تو خوردى، من با هسته‏اش بازى كرده‏ام.

ـ بارگه مه و بارگه خان چگه آسيا و

بار من و بار خان، به آسياب رفته‏اند.



منابع