ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

پیشینه مذهبی استان گیلان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

پرش به: ناوبری, جستجو

مردم فلات ايران در دوره ما قبل تاريخ (يعنى بين 10000 تا 15000 سال ق.م) معتقد بودند كه حيات آفريده يك رب النوع بوده است. آنچه از نوشته‏هاى محققان باستان مانند هردوت و گزنفون بر مى‏آيد كه ساكنان ايران و سرزمينهاى مجاور آن مانند اطراف درياى خزر (گيلان) در قرن ششم قبل از ميلاد به خدايان هند و آريايى (نيروهاى طبيعت) ايمان اعتقاد داشتند و خدايانى كه مظهر طبيعت بودند مانند آسمان، ماه و خورشيد را مى‏پرستيدند.

هنگامى كه آئين آريايى در ايران و نواحى آن مانند گيلان گسترش يافت اعتقاد آنان به پرستش عناصر طبيعى مدتها دوام يافت. آنان (آريائيان) ايرانى و هندى قبل از جدايى داراى عقايد مذهبى مشتركى بودند. آنها به خدايان متعدد اعتقاد داشتند و خدايان خير را دِوَها و خدايان شر را اسور يا اهورا مى‏ناميدند.

پس از جدايى اقوام هندى وايرانى، ايرانيان نقاط مركزى و جنوبى اهوراها را به عنوان خدايان خير پرستيدند و خود را مزديسنى، يعنى مزد پرست ناميدند. از ميان مزده پرستان پيامبرى به نام زرتشت ظهور كرد. اما در گيلان، مازندران و توران مردم به سنت آرياها دو را خداى خير مى‏دانستند و مى‏پرستيدند.

با ظهور زرتشت در ميان مزده پرستان، اندكى از مردم گيلان نيز به دين زرتشت گرويدند اما آيين جديد در ميان آنها به كندى گسترش پيدا كرد. مورخان ايران باستان ظهور اين دين را در گيلان در اواخر سلطنت اشكانى و يا دوره اردشير ساسانى دانسته‏اند زيرا اعتقادات دينى كه مذهب زرتشت ارائه مى‏كرد با باورهاى دينى مردم گيلان و نواحى شمال همگون نبود.

اين اعتقادات تا زمان ساسانيان براى مردم نواحى شمال بيگانه بود و اندك اندك بسيارى از مردم گيلان مانند ساير نقاط ايران به دين زرتشتى گرويدند و اعتقاد به نيروهاى طبيعت و خدايان متعدد منسوخ شد و اكثر مردم گيلان زرتشتى شدند.

محققان معتقدند كه زرتشت در آذربايجان به دنيا آمده است. وى در بيست سالگى پدر، مادر و همسر خود را رها و به رياضت گذراند و در سى سالگى از سوى اهورا مزدا به پيامبرى برگزيده شد. زرتشت در اواخر عمر براى اشاعه آئين خود به جنگهاى مذهبى دست زد و در 77 سالگى در آتشكده بلخ كشته شد.

آنطور كه از گاتهاى كتاب مقدس زرتشتيان استنباط مى‏شود وى بت پرستى رايج (پرستش نيروهاى طبيعت) را مردود مى‏شمرد و اهورا مزدا را خداى مجرد (و نه جسمانى) مى‏دانست. كتاب دينى زرتشتيان اوستا مى‏باشد.

آئين مزدكى

در دوره پادشاهى قباد دينى نو در ميان ايرانيان به نام آئين مزدكى ظهور كرد. گروهى از زرتشتيان گيلان به او پيوستند. مؤسس اصلى آئين مزدكى فردى به نام «زردشت بونده» بوده است و مزدك نيز از پيروان وى بوده است.

آئين مزدكى تحولات و اصلاحات در آئين زرتشت مى‏باشد. مزدكيان به خداى خير و شر اعتقاد داشتند. اما مى‏گفتند خداى خير بر خداى شر چيره شده لذا بايد خداى خير را ستايش كرد. آنان شيوه نجات انسان را ترك تعلقات دنيوى مى‏دانستند لذا خوردن گوشت حيوانات نزد مزدكيه حرام بود. زيرا خوردن گوشت مستلزم كشتن حيوان و ريختن خون آن بود و نتيجه ريختن خون منع ارواح از حصول نجات است. اما در عمل مزدكيه مخالفان خود را تيغ شمشير عبور مى‏دادند. مزدكيه در زندگى طبيعى معتقد به اشتراك در زن و ثروت بودند.

آئين مزدكيه با مزدكى شدن قباد پادشاه ساسانى گسترش پيدا كرد، وى بر طبق عقايد مزدك قوانينى درباره اشتراك در اموال و زنان وضع كرد. دين مزدك به علت مبارزه با مال اندوزى و اشتراك در اموال در ميان تهيدستان و افراد پائين جامعه گسترش پيدا كرده و به صورت يك آئين انقلابى و سياسى درآمد.

در سال 528 م. هنگام طرح مسأله جانشينى قباد مجلسى براى مباحثه مذهبى مزدكيان، زرتشتيان تشكيل شد كه اسقف عيسويان در جلسه حضور داشت وقتى زرتشتيان در بحث بر مزدكيان غلبه كردند، سربازان به مزدكيان حمله كردند و تمامى مزدكيان از جمله مزدك كشته شد. در اواخر حكومت قباد و آغاز پادشاهى انوشيروان مزدكيان قلع قمع شدند، اما مزدكيان در گيلان بخاطر عدم تسلط پادشاهان ايرانى از اين قلع قمع محفوظ ماندند و حتى تا بعد از اسلام آئين مزدكى در گيلان حضور داشتند.

ظهور اسلام

اسلام در قرن هفتم ميلادى ظهور كرد و در مدت كوتاهى به اقصى نقاط عالم نفوذ كرد. سال 31 ه .ق مطابق با 651 م. پادشاه ساسانى يزدگرد سوم از مسلمانان شكست خورد و جز مناطق بلخ، زابلستان، كابل و كرانه‏هاى درياى خزر يعنى گيلان (مرز ديلم) وطبرستان هم تسليم شدند. شرايط طبيعى گيلان يكى از مهمترين موانع پيشرفت اعراب مسلمان بود البته مورخان معتقدند ديلميان يا گيلانيان مردمى دلير و بى‏باك و جنگجو بوده‏اند كه قبل از اسلام هم كمتر زير بار حكمرانان رفته‏اند.

حدود سال 144 ه .ق طبرستان فتح شد و اسلام در اين ناحيه رواج پيدا كرد زمينه‏هاى نفوذ اسلام در گيلان آماده شد و با آمدن علويان فرارى از جور خلفا به خطه گيلان آشنايى گيلانيان با اسلام بيشتر شد و بالاخره سال 250 ه .ق را در حقيقت مى‏توان به عنوان سال رواج اسلام در گيلان نام برد. اين سال مصادف با قيام حسن بن زيد و تأسيس در اين علويان در گيلان و مازندران دانست.

بنابر بعضى از نظريات آشنايى پايدار مردم گيلان با اسلام از طريق علويانى بود كه از بيم خلفاء به سرزمين آنها پناه مى‏بردند.

نخستين علوى مشهور كه از بيم حاكمان به گيلان پناه برد يحيى بن عبدالله از نوادگان امام حسن مجتبى بود.

وى در سال 176 ه .ق به گيلان مهاجرت كرد و در ميان گيلانيان به تبليغ اسلام پرداخت. برخى سرآغاز اين هجرت را نخستين روزهاى رواج اسلام در گيلان مى‏دانند. اما چنين به نظر مى‏رسد كه اسلام آوردن برخى از مردم ديلمان و گيلان به سالهاى اوليه ظهور اسلام بر مى‏گردد.

بلاذرى در كتاب فتوح‏البلدان چنين آورده است: «خسرو پرويز چهار هزار نفر ازمردم ديلمان را از خواص و خادمان مخصوص خود قرار داد. اين گروه جنگ قادسيه در سلك سپاهيان رستم فرخزاد بودند. چون سپاه ايران شكست خورد آنان گفتند ما در نزد سپاهيان جايگاهى نداريم لذا به مغيره بن شعبه پيام دادند كه ما حاضريم اسلام را بپذيريم. و در مقابل شما به ما امان دهيد و از بيت المال براى ما سهمى قرار دهيد. مسلمانان اين شرط را پذيرفتند و ديلميان نيز در كوفه ساكن شدند كه به آنها حمراء مى‏گفتند.»

دينورى در اخبار الطوال نيز چنين آورده است: در سپاه ابراهيم مالك اشتركه به فرمان مختار به جنگ عبيدالله بين زياد مى‏رفتند 20 هزار ايرانى وجود داشت كه به آنها حمراء مى‏گفتند. در اين لشگر جز زبان فارسى، زبان ديگرى به گوش نمى‏خورد.

لذا مى‏توان گفت در قرن اول و دوم هجرى قبل از رواج عمومى اسلام در گيلان برخى از مردم گيلان اسلام آورده بودند. دومين دوره گسترش و رواج اسلام در گيلان را مى‏بايست از سال 250 ه .ق همزمان با قيام حسن بن زيد دانست. حسن بن زيد نخستين پايه‏هاى حكومت دينى علويان زيدى را در گيلان و مازندران بنيان نهاد و از سال 250ـ271 ه .ق در اين نواحى حكمرانى كرد و مردم بسيارى از اين خطه اسلام آوردند.

پس از مرگ حسن برادرش محمد بن زيد به حكمرانى رسيد و تا سال 287 ه .ق به تبليغ اسلام در گيلان پرداخت و در همين سال در جنگ با سامانيان كشته شد.

سومين دوره گسترش عمومى اسلام در گيلان را بايد از سال 301 ه .ق مصادف با قيام ناصرالكبير، اطروش دانست. وى از نوادگان امام زين العابدين عليه‏السلام بود. وى پس از كشته شدن محمد بن زيد به گيلان رفت و سيزده سال به تبليغ اسلام پرداخت. در اين مدت جمعيت بسيارى از مردم گيلان اسلام آوردند و پس از فراهم شدن زمينه‏هاى قيام در سال 301 ه .ق قيام عمومى خود را بر عليه سامانيان آغاز كرد و سراسر طبرستان و گرگان را زير سلطه خود در آورد.

بدين ترتيب با به قدرت رسيدن اين عالم شيعى زمينه‏هاى گسترش تشيع در گيلان فراهم آمد.

تشيع

نخستين آشنايى همگانى مردم با تشيع از طريق علويان زيدى بوده است كه از بيم خلفاء به گيلان پناه برده بودند اولين علوى مشهورى كه در سال 176 ه .ق به گيلان پناهنده شد، يحيى بن عبدالله از نوادگان امام حسن مجتبى عليه‏السلام بود.

اما با سقوط دولت زيديان دامنه نفوذ مذهب زيدى در نواحى گيلان كاسته شد و مردم گيلان با ساير مسلمانان ارتباط بر قرار كردند. البته در عين تسلط حاكمان سنى بر اين مناطق، فعاليت‏ها و قيام‏هاى علويان و ستيزه جويى مردم گيلان با حاكمان عباسى باعث شد تا دين رسمى بسيار از مردم اين نواحى تشيع در قالب مذهب زيدى باشد. اما از آنجا كه اظهار تشيع خود نوعى مبارزه با حاكمان عباسى محسوب مى‏گرديده، بسيارى از شيعيان تقيه مى‏نموده و مذهب حقيقى خود را آشكار نمى‏كردند.

از قرن چهارم با ظهور مذهب اسماعيلى، تشيع در شكل مذهب اسماعيلى رواج يافت. اسماعيليان در فاصله قرن چهارم تا نهم افكار و عقايد خود را در گيلان رواج دادند.

با ظهور دولت صفويه در ايران از دامنه نفوذ قدرت اسماعيليان و مذهب اسماعيلى كاسته شد و تشيع در شكل شيعه دوازده امامى در اين منطقه گسترش پيدا كرد. بسيارى از مورخين ايرانى و غير ايرانى اعتقاد دارند كه تشيع در شكل‏هاى مختلف آن از قرن دوم با حضور علويان در منطقه حاشيه خزر مذهب رسمى ايرانيان ساكن در اين منطقه بوده است.

وجود امامزاده‏هاى متعدد در ميان جنگل‏هاى انبوه، روستاها و شهرها نشانگر علاقه مردم اين نواحى به خاندان پيامبر و تشيع آنان مى‏باشد.


تسنن

نخستين آشنايى مردم گيلان با اسلام از طريق اسلام رسمى (تسنن) بوده است. با فتح طبرستان در سال 144 ه .ق بوسيله عباسيان و تسلط 160 ساله آنها بر بسيارى از نواحى، تسنن مذهب رايج اين نواحى بوده است.

در حال حاضر برخى از مناطق اين استان اهل سنت، شافعيه نيز زندگى مى‏كنند. در نواحى طالش مركزى و شمالى اقليت نسبتا مهمى از شافعيان وجود دارند.

در نواحى مرزهاى جنوبى منطقه طالش در اطراف شاندرمن تمامى شيعه هستند و از آنجا به طرف شمال شافعى هستند. اين مذهب در نواحى مركزى، طالش دولاب و اسالم پيروان فراوانى دارد موسس و پايه‏گذار مذهب فقه شافعى، امام محمد شافعى است.

وى در سال 150 ه .ق متولد و در سال 204 ه .ق در بغداد وفات يافته است. وى در ابتدا در مدينه نزد امام مالك پيشواى مذهب مالكى به تحصيل پرداخت و بعد از چندى به بغداد رفت و در نزد شاگردان ابوحنيفه، پيشواى مذهب حنفى، بويژه محمد بن حسن، به علم آموزى پرداخت. او شيوه‏اى نو در فقه كه آميزه‏اى از روش اهل مدينه و بغداد بود پديد آورد كه به مذهب شافعى شهرت پيدا كرد.

از شافعى دو كتاب مهم به نام الام و الرساله بر جاى مانده است. كتاب الام يك دايرة المعارف فقهى به شمار مى‏رود و الرساله كتاب اصولى وى است. از ميان مذاهب چهارگانه اهل سنت مذهب شافعى در مسائل فقهى به مذهب شيعه نزديك‏تر است و بدين مناسبت مذهب شافعى ميان مذاهب چهارگانه اهل سنت در ايران ـ پايدار مانده است.

بر اساس سرشمارى در آبان 1375 از جمعيت استان 88/99 درصد را مسلمانان تشكيل مى‏داده‏اند. در اين ميان اقليت زرتشتى با بيشترين تعداد 02/0 درصد جمعيت معادل 464 نفر و كمترين ميزان جمعيت متعلق به اقليت كليمى معادل 16 نفر در سطح استان و مسيحيان نيز 01/0 درصد جمعيت معادل 239 نفر را تشكيل مى‏داده‏اند.



منابع