ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

پیشینه مذهبی استان هرمزگان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

(تفاوت بین نسخه‌ها)
پرش به: ناوبری, جستجو
 
سطر ۷۵: سطر ۷۵:
  
 
مأخذ: سرشمارى عمومى نفوس و مسكن ـ 1375، نتايج تفصيلى استان هرمزگان، ص هجده.
 
مأخذ: سرشمارى عمومى نفوس و مسكن ـ 1375، نتايج تفصيلى استان هرمزگان، ص هجده.
 +
 +
جنبش‏هاى ملى ـ مذهبى
 +
 +
يكى از بزرگترين جنبشهاى طبقاتى و نژادى در ادوار اسلامى كه در قرن سوم هجرى در سواحل خليج‏فارس به وجود آمد قيام زنگيان به رهبرى مردى به نام على بن محمد صاحب الزَنْج بود كه با شركت هزاران هزار سياه و سفيد صورت گرفت. اكثر قيام كنندگان، زنگيان بودند و سفيد پوستان ظلم كشيده نيز به آنان پيوسته بودند.
 +
 +
زنگيان براى به دست آوردن آزادى‏هاى اجتماعى خود به پا خاستند و 15 سال سر از اطاعت حكومت خلفاء عباسى باز زدند و نوشته‏اند كه 5/2 ميليون تن كشته دادند و جنگها كردند ولى سرانجام، بيداد خلفاء عباسى فائق آمد، زنگيان شكست خوردند و به زندگى حيوانى و پرفشار بردگى بازگشتند.
 +
 +
صاحب الزنج به سال 255 ه .ق قيام عمومى سياهان را آغاز كرد. او را «النّاجِمْ» به معنى ستاره‏شناس هم گفته‏اند. چون قيام او بر ضد خلفاء عباسى بود او را دوستدار خاندان على و شيعه علوى خوانده‏اند، ولى بيشتر به لقب صاحب الزنج يعنى رهبر سياهان مشهور گرديده است.
 +
 +
ياران او شامل گروهى از سفيد پوستان فراتى و قرمطيان اوليه و سياهان نوبى بوده‏اند. صاحب الزنج بصره را گشود و در شهركى به نام مختاره اساس حكومت زنگيان و بردگان آزاد شده را بنيان گذارد. سپس به بحرين رفت، مردم بحرين او را مانند پيامبرى پذيرا شدند، مردم لحسا و قطيف از شهرهاى ساحل بحرين نيز بدو گرويدند. به دنبال آن دامنه قيام آنان به خوزستان و عمان نيز گسترش يافت و مدت 15 سال از اطاعت حكومت خلفاء عباسى سرباز زدند.
 +
 +
زنگيان در اين انقلاب بزرگ تاريخى پرچمى به رنگ زرد داشتند كه بر روى آن آيه‏اى از قرآن به رنگ سرخ نوشته شده بود. برخى نيز معتقدند پرچمشان به رنگ سبز بود و بر آن نام امامان شيعه نقش شده بود.
 +
 +
به سبب آنكه هنوز خون زنگيان بى‏گناه كه در انقلاب صاحب الزنج ريخته شده بود از خاطره‏ها محو نشده بود و ظلم و بيداد خلفاء ستمگر در سواحل خليج‏فارس ادامه داشت، انقلاب قرمطى نيرو گرفت و گروهى از قرمطيان اوليه، مانند سفيد پوستان ساحل فرات و خليج‏فارس با قيام زنگيان هماهنگى نموده و در آن شركت كردند. به گونه‏اى كه هنوز سالهاى زيادى از قيام و كشتار سياهان و بردگان و اسيران نمى‏گذشت كه مردى به نام ابو سعيد به اتفاق پسران و هم‏رزمان خود كه از پيروان حمدان قرمطى بودند برخاستند و آتشى چنان، از انقلاب و جنبش، در دنياى اسلامى آن روزگار روشن كردند، كه تمامى سواحل خليج‏فارس و بيشتر جزاير آن را فرا گرفت و دامنه اين جنبش تا خراسان و يمن و سوريه و بين النهرين كشيده شد و مدتها دنياى اسلامى روزگاران پيشين را با مسئله قرمطى و قرمطيان مشغول داشت.
 +
 +
قرمطيان مدتى بر قسمت‏هايى از خليج‏فارس حكومت دينى و قانونى داشتند، به مكه تاختند و گروهى از زايرين كعبه را كشتند و سنگ سياه خانه كعبه را از آنجا درآوردند و آنرا دو نيم كردند و با بى‏احترامى در بيغوله‏هاى شهرهاى ساحل خليج‏فارس افكندند و سر از اطاعت خلفاء عباسى باز زدند و حكومت مستقل براى خود ترتيب دادند و پيروان آنان سنت و بدعت و فكر انقلابى خود را به مصر و ديگر كشورهاى اسلامى بردند و اساس مذهب باطنيان و اسماعيليان را گذاردند. اينان مدتها در مصر به شاهى نشستند و حكومت خلفاء فاطمى مصر را بر اساس فكرى انقلاب قرمطيان به وجود آوردند.
 +
  
 
{{منابع}}
 
{{منابع}}
 
[[رده:پیشینه مذهبی]]
 
[[رده:پیشینه مذهبی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۱۷:۱۴

پيشينه مذهبى

قبل از ظهور زرتشت آئين‏هاى بت پرستى (فتيشيزم) و آنيميزم (اعتقاد به عالم و روح، تجسم ارواح مردگان) و پرستش مظاهر طبيعت در ايران رواج داشته است.

در دوران عيلامى‏ها، در نقاط مختلف خليج‏فارس بت‏پرستى رواج داشته است و در پى كاوش‏هاى باستان‏شناسى چند بت از خدايان اين سرزمين پيدا و به موزه لوور پاريس انتقال داده شده است.

با ظهور زرتشت مذهب يكتاپرستى در ايران رواج پيدا كرد. آريايى‏ها نيز قبل از مذهب زرتشت داراى كيش زروانى‏گرى و مهرپرستى (ميتراپرستى) بوده‏اند.

بنابراين هخامنشيان قبل از ظهور زرتشت، به همراه زروانى‏گرى، مهرپرستى را نيز اختيار نموده بودند. در كتيبه‏هاى هخامنشى از خداى مهر (ميترا) نام برده شده است.

در حدود 6500 سال قبل از ميلاد زرتشت در غرب ايران چشم به جهان گشود و در اين زمان لهراسب كيانى شاه ايران بود. در زمان گشتاسب كيانى زرتشت به پيامبرى رسيد و به تبليغ آئين و مذهب يكتاپرستى اقدام نمود و شاه ايران (گشتاسب) به آئين او گرويد و كم‏كم اين آئين تمامى كرانه‏هاى ايران را فرا گرفت.

پس از كيانيان، هخامنشيان حكومت ايران را بدست گرفتند. هخامنشيان تا قرون 6 و 5 قبل از ميلاد به مذهب آريايى قديم (چندگانه پرستى) بوده‏اند. در زمان كورش كبير آئين يكتاپرستى (زرتشتى) در ايران رواج يافت. كورش كبير در سال‏هاى 556ـ539 ق.م سرزمين‏هاى وسيعى را جزو كشور خوزستان ساخت. در اين زمان بت‏پرستى از بين رفت و خداپرستى (يكتاپرستى) رواج پيدا كرد.

در دوره هخامنشيان اهميت مذهبى به حدى بود كه مغان يا روحانيون كه امور مذهب را در اختيار داشتند در طبقه بعد از بزرگان قرار داشتند و ساير طبقات اجتماع پايين‏تر از آنها محسوب مى‏شدند. از وظايف ويژه مغان نگاهدارى آتش و انجام مراسم دينى و قربانى‏ها و رسيدگى به كارهاى معابد بوده است.

در دوره اسكندر و سلوكيان، علاوه بر مذهب زرتشتى، رب النوع پرستى نيز در ايران رواج يافته بود. در دوره اشكانيان آميزه‏اى از دين زرتشت و رب النوع پرستى و طبيعت‏پرستى در ايران رواج داشت. اشكانيان قبل از ورود به ايران عناصر طبيعى، ماه و ستارگان را مى‏پرستيدند.

پس از آنكه به ايران آمدند به آئين زرتشتى گرويدند و رب النوع پرستى را نيز پذيرفتند. آنها همچنين آفتاب را به نام مهر هنگام طلوع ستايش مى‏كردند و براى مهر و ماه پرستشگاه‏هاى ويژه‏اى داشتند. پس از آنكه به دين زرتشت درآمدند به ستايش اهورامزدا و دشمن داشتن اهريمن معتقد شدند و آتش را نيز گرامى داشتند. به طبقه مغان احترام مى‏گذاشتند، آنها به پيروان ساير اديان آزادى كامل داده بودند.

در زمان سلطنت مهرداد چهارم اشكانى كه حضرت عيسى مسيح ظهور نمود، آئين مسيحيت در ايران نيز رواج پيدا كرد و شمارى كليسا در نواحى گوناگون خليج‏فارس به ويژه در خوزستان بنا شد.

با روى كار آمدن ساسانيان، مذهب رسمى كشور زرتشت اعلام گرديد. اردشير ساسانى براى جلب قلوب مردم و به ويژه روحانيون و مغان مذهب زرتشت را در سراسر كشور رسمى نمود و دستور داد آتشكده‏هاى خاموش را روشن سازند و موبدان را جايگاهى بلند و ارجمند بخشيد تا به وسيله مذهب بر نيروى پادشاهى بيفزايد و به دستور اردشير «اوستا» را گردآورى نمودند.

در اواخر حكومت ساسانيان، در جزيره العرب دين اسلام ظهور كرد و پس از رحلت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، خلفاء به فكر جهانگشايى افتادند و در زمان ابوبكر، خالد بن وليد به ايران حمله كرد و برخى از نواحى ساحلى و مرزى را تصرف كرد و موفقيت‏هايى نيز كسب نمود.

سپس در زمان خلافت عمر حمله سراسرى به ايران آغاز گرديد و بحرين و كرانه‏هاى باخترى خليج‏فارس توسط ابو هريره به تصرف اعراب در آمد و از آن جا به كرانه‏هاى خاورى خليج‏فارس حمله برد و تمامى درياى پارس و بندرهاى آن را تصرف نمود و بدين ترتيب اين ناحيه از ايران نيز جزو قلمرو مسلمين قرار گرفت.

ايرانيان در آغاز گرويدن به دين مبين اسلام، بر طريقه اهل سنت بودند. در زمان حكومت بنى عباس كه مصادف با امامت امام باقر عليه‏السلام و امام صادق عليه‏السلام بود بر تعداد شيعيان ايران افزوده گشت و عده زيادى از شيعيان در قم و خراسان ساكن شدند.

در اواخر قرن دوم و اوايل قرن سوم هجرى قمرى كه امام رضا عليه‏السلام به ايران عزيمت نمودند، عده زيادى از ايرانيان به مذهب شيعه گرويدند. در دوره حكومت آل بويه پيروان مذهب تشيع در ايران افزايش يافتند و زمينه گسترش تشيع در سراسر ايران پديد آمد.

خاندان آل بويه در سال 323 ه .ق بر سراسر خليج‏فارس تسلط يافتند.

در اين زمان زمينه پيدايش و گسترش مذهب تشيع در اين ناحيه از كشور به وجود آمد. تا زمان روى كار آمدن صفويه، حكومت ايران در دست خاندان‏هاى سنى مذهب بوده است. هر چند كه برخى قيام‏هاى شيعى نيز در اين فاصله اتفاق افتاده است، اما حكومت مركزى در دست پيروان اهل سنت بوده است. قرن دهم كه حكومت صفويه قدرت را به دست گرفت، آغاز غلبه و رواج قطعى مذهبى شيعه دوازده امامى در ايران است.

هنگام قيام شاه اسماعيل صفوى، كيش‏ها و آئين‏هاى ايران به روش اهل تسنن بود. در نواحى جنوبى و مركز و غربى ايران مذهب شافعى و در نواحى شرقى ايران مذهب حنفى غلبه داشت. در برخى از شهرهاى ايران مثل قم، رى، مشهد، بيهق و كاشان شيعيان پراكنده بودند.

شاه اسماعيل پس از اينكه قدرت را بدست گرفت مذهب تشيع را مذهب رسمى كشور اعلام نمود و مخالفت با پيروان اهل سنت را آغاز نمود و يكى از علل عمده جنگ‏هاى ايران و عثمانى در اين دوره، مخالفت حاكمان ايران با مذهب اهل سنت مى‏باشد. شاه اسماعيل صفوى پس از تصرف آذربايجان به غرب و جنوب آمد و با تسلط بر پارس بر تمامى ايران را تسلط يافت. در دوره صفويه پرتقالى‏ها بر جزاير ايرانى در خليج‏فارس تسلط پيدا كردند و شايد بتوان گفت كه يكى از دلايل اصلى كه باعث عدم گسترش مذهب تشيع در اين استان شده است، حضور اين بيگانگان در ناحيه بوده است و حكومت مركزى نقش چندانى بر اين جزاير نداشته است. در حال حاضر بيشتر ساكنان منطقه خليج‏فارس مسلمان و پيرو مذهب شيعه و سنى شافعى هستند.

سنى‏هاى شافعى در واقع ادامه نسل همان شافعيان قبل از صفويه مى‏باشند. در تمامى نقاط اين استان پيروان مذهب اهل تسنن سكونت دارند كه از فرقه شافعى مى‏باشند. در بندر كنك، بندر تاونا، بندر چارك، بندر حسنيه، بندر مغور و جزيرى سرى علاوه بر شافعيان، تعدادى از پيروان دين وهابى نيز سكونت دارند.

در جزيره كيش كه اكثرا شافعى مذهبند، تعدادى نيز پيرو مذهب حنبلى، تعدادى پيرو مذهب مالكى و تعدادى نيز پيرو مذهب زيدى مى‏باشند.

علاوه بر مذاهب فوق در بندرعباس گروهى متدين به دين ابازى بوده‏اند. مجتهد آنها احمد بن اباز بوده است و از كثرت استعمال به بياضى معروفند.

اين گروه به خلافت شيخين ابوبكر و عمر اعتقاد دارند و عثمان و حضرت على عليه‏السلام را خليفه نمى‏دانند. عثمان را به علت اسراف و اجحاف در بيت المال و حضرت على عليه‏السلام را به علت قتل كفار قريش خليفه نمى‏دانند.

در نواحى شرقى استان (كرانه‏هاى درياى مكران) نيز پيروان مذهب حنفى سكونت دارند.

در حال حاضر علاوه بر مسلمانان اعم از شيعه و سنى، تعداد كمى از پيروان اديان مسيحى و زرتشتى در اين استان سكونت دارند.

بر اساس سرشمارى عمومى نفوس و مسكن 1375، مسلمانان 77/99 درصد جمعيت استان را به خود اختصاص داده‏اند و 23/0 درصد نيز به ساير اقليت‏هاى دينى اختصاص يافته است.

در اين سال تعداد 334 نفر زرتشتى، 187 نفر مسيحى و 14 نفر كليمى در اين استان سكونت داشته‏اند.

جدول 1ـ5ـ توزيع نسبى جمعيت بر حسب دين به تفكيك ساكن و غير ساكن

ديناستانساكنغيرساكن نقاط‏شهرىنقاط‏روستايى

جمع00/10000/10000/10000/100

مسلمان77/9971/9981/9961/99

زرتشتى03/004/002/000/0

مسيحى02/002/002/000/0

كليمى00/000/000/000/0

ساير و اظهار نشده18/023/015/039/0

مأخذ: سرشمارى عمومى نفوس و مسكن ـ 1375، نتايج تفصيلى استان هرمزگان، ص هجده.

جنبش‏هاى ملى ـ مذهبى

يكى از بزرگترين جنبشهاى طبقاتى و نژادى در ادوار اسلامى كه در قرن سوم هجرى در سواحل خليج‏فارس به وجود آمد قيام زنگيان به رهبرى مردى به نام على بن محمد صاحب الزَنْج بود كه با شركت هزاران هزار سياه و سفيد صورت گرفت. اكثر قيام كنندگان، زنگيان بودند و سفيد پوستان ظلم كشيده نيز به آنان پيوسته بودند.

زنگيان براى به دست آوردن آزادى‏هاى اجتماعى خود به پا خاستند و 15 سال سر از اطاعت حكومت خلفاء عباسى باز زدند و نوشته‏اند كه 5/2 ميليون تن كشته دادند و جنگها كردند ولى سرانجام، بيداد خلفاء عباسى فائق آمد، زنگيان شكست خوردند و به زندگى حيوانى و پرفشار بردگى بازگشتند.

صاحب الزنج به سال 255 ه .ق قيام عمومى سياهان را آغاز كرد. او را «النّاجِمْ» به معنى ستاره‏شناس هم گفته‏اند. چون قيام او بر ضد خلفاء عباسى بود او را دوستدار خاندان على و شيعه علوى خوانده‏اند، ولى بيشتر به لقب صاحب الزنج يعنى رهبر سياهان مشهور گرديده است.

ياران او شامل گروهى از سفيد پوستان فراتى و قرمطيان اوليه و سياهان نوبى بوده‏اند. صاحب الزنج بصره را گشود و در شهركى به نام مختاره اساس حكومت زنگيان و بردگان آزاد شده را بنيان گذارد. سپس به بحرين رفت، مردم بحرين او را مانند پيامبرى پذيرا شدند، مردم لحسا و قطيف از شهرهاى ساحل بحرين نيز بدو گرويدند. به دنبال آن دامنه قيام آنان به خوزستان و عمان نيز گسترش يافت و مدت 15 سال از اطاعت حكومت خلفاء عباسى سرباز زدند.

زنگيان در اين انقلاب بزرگ تاريخى پرچمى به رنگ زرد داشتند كه بر روى آن آيه‏اى از قرآن به رنگ سرخ نوشته شده بود. برخى نيز معتقدند پرچمشان به رنگ سبز بود و بر آن نام امامان شيعه نقش شده بود.

به سبب آنكه هنوز خون زنگيان بى‏گناه كه در انقلاب صاحب الزنج ريخته شده بود از خاطره‏ها محو نشده بود و ظلم و بيداد خلفاء ستمگر در سواحل خليج‏فارس ادامه داشت، انقلاب قرمطى نيرو گرفت و گروهى از قرمطيان اوليه، مانند سفيد پوستان ساحل فرات و خليج‏فارس با قيام زنگيان هماهنگى نموده و در آن شركت كردند. به گونه‏اى كه هنوز سالهاى زيادى از قيام و كشتار سياهان و بردگان و اسيران نمى‏گذشت كه مردى به نام ابو سعيد به اتفاق پسران و هم‏رزمان خود كه از پيروان حمدان قرمطى بودند برخاستند و آتشى چنان، از انقلاب و جنبش، در دنياى اسلامى آن روزگار روشن كردند، كه تمامى سواحل خليج‏فارس و بيشتر جزاير آن را فرا گرفت و دامنه اين جنبش تا خراسان و يمن و سوريه و بين النهرين كشيده شد و مدتها دنياى اسلامى روزگاران پيشين را با مسئله قرمطى و قرمطيان مشغول داشت.

قرمطيان مدتى بر قسمت‏هايى از خليج‏فارس حكومت دينى و قانونى داشتند، به مكه تاختند و گروهى از زايرين كعبه را كشتند و سنگ سياه خانه كعبه را از آنجا درآوردند و آنرا دو نيم كردند و با بى‏احترامى در بيغوله‏هاى شهرهاى ساحل خليج‏فارس افكندند و سر از اطاعت خلفاء عباسى باز زدند و حكومت مستقل براى خود ترتيب دادند و پيروان آنان سنت و بدعت و فكر انقلابى خود را به مصر و ديگر كشورهاى اسلامى بردند و اساس مذهب باطنيان و اسماعيليان را گذاردند. اينان مدتها در مصر به شاهى نشستند و حكومت خلفاء فاطمى مصر را بر اساس فكرى انقلاب قرمطيان به وجود آوردند.



منابع