ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

نهضت مشروطه در استان آذربایجان غربی

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

ویرایش در تاریخ ‏۱۵ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۰۹:۴۲ توسط 172.16.1.19 (بحث)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری, جستجو



منابع

پس از مرگ ناصرالدين شاه، پسر وى مظفرالدين ميرزا در تبريز بر تخت شاهى نشست و پس از چهل روز كه طى آن اداره كشور در دست ميرزا على‏اصغر خان امين السلطان بود، به تهران وارد گرديد.

بى‏كفايتى شاه و درباريان، اقتصاد نابسامان و وام‏هاى كلان، قراردادهاى استعمارى، دخالت‏هاى مستمر انگليس و روسيه در امور كشور، سرمايه‏دارى ضعيف ايران كه خود را مقابل استبداد فئودالى حكومت و سرمايه خارجى حقير مى‏ديد، خشونت عين الدوله صدر اعظم و ... همگى دست به دست هم دادند و شرايط شكل‏گيرى انقلاب مشروطه را به وجود آوردند.

انقلاب مشروطه با واقعه به چوب بستن تجار تهران توسط عين الدوله حاكم تهران، به خاطر گران كردن ارزاق مردم به ويژه قند، شروع شد و با مهاجرت كبرى به اوج رسيد.

پس از مبارزات فراوان سرانجام فرمان اعطاء مشروطيت در 14 جمادى الثانى 1324 ه .ق صادر گرديد و اولين جلسه مجلس شوراى ملى در شعبان 1324 ه .ق گشايش يافت.

جنبش آزادى بخش مشروطيت در آذربايجان غربى خصوصا در اروميه از سال 1285 ه .ش آغاز گرديد.

مجاهدانى چون مشهدى اسماعيل افشار و مشهدى باقر خان رئيس به طرفدارى از مشروطيت قيام نمودند و مسلحانه رهبرى مشروطه خواهان را به دست گرفتند. مشهدى اسماعيل افشار جان خود را در اين راه فدا كرد.

از علماى معروف اروميه ميرزا على عسگر آبادى روحانى و واعظ توانا با نطق‏هاى آتشين خود مردم را به قبول آزادى و قيام در راه مشروطيت دعوت مى‏كرد.

نويسندگان و شاعران جوان چون حبيب الله خان آقازاده، ميرزا محمود غنى‏زاده سلماسى و ميرزا محمود اشرف‏زاده با انتشار جرايد و نوشتن مقاله‏هاى آتشين، مردم را به مشروطيت دعوت مى‏كردند.

در اين استان نيز مانند ساير نقاط كشور، عده‏اى به طرفدارى زمامداران وقت با مشروطه خواهى مردم مخالفت مى‏كردند. در راس مخالفان حاجى ميرزا ابوالقاسم مجتهد بود كه مردم را عليه مشروطيت دعوت مى‏كرد.

در دوران مشروطيت اختلافات مرزى با عثمانى‏ها در اين منطقه به بزرگترين گرفتارى مردم تبديل شد، عثمانى‏ها به اين بهانه لشگريان خود را در حدود مهاباد و اروميه نگهداشته، بعضى از اكراد ماجراجو را به غارت دهات و كشتار زارعين تحريك و تشويق مى‏نمودند و در مواقع لزوم لشگريان آنها نيز وارد معركه شده از اكراد حمايت مى‏كردند و موجبات قتل و غارت مردم را در شهرها و دهات فراهم مى‏ساختند. در اين موقع اهالى اروميه بيشتر از پيش‏آمدهاى مشروطيت سرگرم و گرفتار عثمانى بودند.

قشون متجاوز عثمانى يكسال پس از مشروطه در سال 1286 ه .ق با ورود به خاك آذربايجان، بين بعضى ايلات اكراد اسلحه پخش نموده آنها را به طغيان و سركشى بر ضد دولت و هجوم به دهات و كشتن مردم و غارت اموال دهاتيان تحريك مى‏نمودند.

در اثر اين اعمال در تابستان سال 1286 ه .ش وضع اروميه در دهات اطراف آن بسيار وخيم گرديد. غارتگران هر روز به چندين روستا حمله نموده اهالى را كشته و اموال آنها را مى‏بردند، باقيمانده ساكنين دهات غارت شده دست زن و بچه خود را گرفته به سمت شهر سرازير مى‏شدند.

اعضاء انجمن اروميه اين پيشامدها را هر روز به تفصيل به تهران و تبريز تلگراف مى‏كردند و از دولت و والى آذربايجان تقاضاى اعزام قواى كمكى به اروميه مى‏نمودند. ولى متاسفانه در اين زمان وضع عمومى كشور طورى نبود كه دولت يا والى آذربايجان بتوانند به اهالى اروميه يارى نمايند.

با روى كار آمدن محمدعلى‏شاه و مشاورين وى، براى اينكه توده مردم را نسبت به مشروطه بدبين نمايند مايل بودند در هر نقطه كشور قتل، غارت و ناامنى توسعه يابد تا مردم از تحمل آن اوضاع به ستوه آمده دوباره به حكومت استبداد متمايل شوند. محمد على شاه خيال مى‏كرد بدين ترتيب خواهد توانست مشروطه را از بيخ ريشه كن نموده دوباره بساط استبداد و خودسرى را در سرتاسر كشور بگستراند.

با گسترش نا آرامى در كشور و عدم قدرت دولت مركزى ايل جلالى به شهر و روستاى منطقه ماكو حمله و آنجا را به خاك و خون كشيد. بنابر گزارش روزنامه حبل المتين در اين باره چنين آمده است:

«قتل و غارت دهات ماكو واقعا وحشتناك است، مردان را دو نيم كرده‏اند، سينه زنان را بريده‏اند، اطفال را به رودخانه زنگمار انداخته، غرق كرده‏اند. هر كس نام انجمن را به زبان مى‏آورد زبانش را مى‏برند».

در اين هنگام در اروميه لشگرى به فرماندهى مجد السلطنه آماده شد تا جهت سركوب اشرار وارد عمل گردد. اما در تاريخ نهم مرداد ماه سال 1286 ه .ش سپاه منظم عثمانى اردوى مجد السلطنه را در ميان گرفته و شروع به تيراندازى نمودند و چون آنان اجازه مقابله با عثمانى را نداشتند به اروميه بازگشتند.

اروميه به علت نزديك بودن به مرز صدمات بسيار ديد، از تهران كميسيونى براى گفتگو با نمايندگان عثمانى فرستادند و نمايندگان در اروميه گرد آمده و محمدعلى ميرزا اداره شهر را به حاجى محتشم السلطنه، رييس كميسيون واگذاشت. چون مجلس شوراى ملى در تهران بسته شد، محتشم السلطنه نيز انجمن شهر را بست و دستگاه مشروطه را برچيد، با اين همه آزادى خواهان از كار باز نايستادند.

هنگامى كه اهالى خوى با اكراد مى‏جنگيدند، مشهدى باقرخان و مشهدى اسماعيل و آقا ميرزا محمود كه سردسته مجاهدان اروميه بودند با دسته‏اى از مجاهدين به يارى امير حشمت و عمو اوغلى رفتند و تا مدتى در آنجا بودند.

بعد از مدتى امير حشمت به طرف اروميه رفت و اوضاع منطقه را به دست گرفت و حاجى محتشم السلطنه را به سلماس برد و مجددا نهضت مشروطه و آزادى خواهى در اروميه برپا گرديد.

تسلط ارتش روسيه و قلع و قمع مشروطه خواهان

با ورود ارتش روسيه به تبريز مجاهدان و مشروطه خواهان تبريز پس از آنكه با روسها جنگيدند، قرار گذاشتند اسلحه خود را به آنها تحويل دهند و دستگيرى‏هاى مجاهدان توسط روسها و صمدخان در تبريز آغاز گرديد. در پنجم دى ماه 1290 ه .ش ميرزا آقا بلورى، امير حشمت نيسارى، حاج اسماعيل امير خيزى، يكانى با عده‏اى از مجاهدان از تبريز خارج شده به سلماس آمدند.

در سلماس مجاهدان دو دسته شدند، يك دسته بلورى و همراهانش از مرز گذشته وارد خاك تركيه مى‏شدند. دسته ديگر امير حشمت نيسارى و يارانش بودند كه نمى‏خواستند از ايران بيرون روند، بلكه مى‏خواستند در محلى مقاومت نموده با روس‏ها بجنگند و براى اين كار اروميه را انتخاب كردند. در اين موقع حاكم اروميه اجلال الملك از مشروطه طلبان بود، آنان تصور مى‏كردند با جلب موافقت وى مى‏توانند در اروميه با قواى روس بجنگند.

در روز هفدهم ديماه سال 1290 ه .ش با ورود آزادى خواهان تبريز به اروميه درگيرى آغاز شد، اجلال الملك از قبل به آزادى‏خواهان پيام فرستاد كه روسها شما را خواسته‏اند و من ناگزيرم خواهش آنان را انجام دهم اگر مى‏توانيد بگريزيد و عده‏اى از آزادى‏خواهان به اين خاطر به شهبندرخانه (كنسولگرى) عثمانى پناهنده شدند.

از آن سوى افراد اجلال الملك، مشهدى اسماعيل سردسته مجاهدان و حاجى آقا كشى بيك و مؤيد التجار و برخى ديگر را گرفتند. سپس خود روس‏ها آقاى ابوطالب عليزاده و حاجى سيد حسين ملك التجار و حاجى عباسقلى وكيل التجار و برخى ديگر را گرفته و به لشگرگاه برده و در بند كردند كه در اين جريان مشهدى اسماعيل به دار آويخته شد ولى امير حشمت توانست با مبارزه با قواى روس و اكراد آنان را وادار به عقب نشينى كرده و خود به خاك عثمانى بگريزد.

در طول اين سال به علت جنگ عثمانى با ايتاليا در طرابلس مجبور به تخليه مناطق مرزى استان، از سپاهيان خود نمود و تمام منطقه آذربايجان در اختيار قواى روس قرار گرفت.