ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

فرق مذهبی استان سیستان و بلوچستان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

پرش به: ناوبری, جستجو

خوارج

باروى كار آمدن دولت اموى بسيارى از خوارج به سوى مرزها شرقى كشور اسلامى عزيمت كردند.

نخستين دسته خوارج در نيمه اول قرن اول هجرى وارد سيستان شدند و توانستند كسانى را كه از ظلم حاكمان عرب اموى آزرده شده بودند به دور خود جمع كنند و پس از مرگ يزيد در سال 64 ه .ق، مردم خراسان و سپس و سيستانيان سر به شورش برداشتند و حكام اموى را از شهرها بيرون راندند.

با زمامدارى حجاج، فشارها مالياتى و سياسى بر سرزمين‏هاى شرقى خلافت، افزايش يافت تا آنجا كه گروه‏هاى بى‏شمارى از خوارج براى يافتن پناهگاهى امن به سوى سيستان گريختند، موقعيت سيستان، مشابهت هوا و گرماى آن با عربستان و تناسب آن باوضعيت جسمى خوارج، از سوى ديگر دور از دسترس بودن آن از مركز خلافت اسلامى و موقعيت جغرافيايى آن از جمله عواملى بود كه به اين حركت سرعت بخشيد.

در سال 78 ه .ق خوارج توانستند، سيستان را تحت نفوذ خود قرار دادند. در اين هنگام حجاج سپاهى گران را به سپهدارى عبيدالله بن بكره به سيستان فرستاد.

مردم سيستان به همراهى خوارج با لشگر عبيدالله نبرد سختى كردند و مردم بسيارى كشته شدند و سران سپاه نيز كشته شدند.

در اين نبرد بسيارى از سپاهيان عبيدالله در اثر گرسنگى و تشنگى هلاك شدند. لذا اين لشگر را جيش الفناء ناميدند.

همچنين در سال 82 ه .ق، حجاج، عبدالرحمن، محمد ابن اشعث را براى نبرد با همام بن عدى، بزرگ خوارج به سيستان فرستاد، همام كه خود، عامل حجاج در كرمان بود بر عليه حجاج قيام كرد.

ميان عبدالرحمن و همام جنگ سختى در گرفت در اين جنگ بسيارى از خوارج كشته شدند و عبدالرحمن سرهاى بسيارى از بزرگان خوارج كه در جنگ كشته شده بودند به نزد حجاج فرستاد.

در دوران حجاج در حدود سال 126 ه .ق شهرهاى شرقى خلافت دچار آشوب شد و كشاورزان و مالكان كوچك بر عليه ماليات‏هاى گران امويان به پا خواستند ياران قطرى بن الفجاة از بزرگان خوارج، با ديگر اعراب مستقر در سيستان بر عليه خليفه شوريدند.

قطرى كه خود را اميرالمؤمنين مى‏خواند، خطيبى توانا بود او با خطبه‏هاى شورانگيز خود مردم سيستان را همراه خود ساخت، شورشيان گروه زيادى از سپاهيان اموى را كشتند.

با روى كار آمدن عباسيان، خوارج به فعاليت خود در سيستان ادامه دادند. تقريبا تمامى كارگزاران خلفاى عباسى، با خوارج درگيرى داشته‏اند.

يكى از عوامل مهمى كه موجب گرد آمدن مردم سيستان در كنار خوارج و جنگيدن با نمايندگان خلفاء عباسى بود، ماليات‏هاى سنگين و ظلم‏هايى بود كه فرمانداران سيستان و ديگر شهر بر مردم روا مى‏داشتند.

بيشتر گرويدگان به خوارج در اين دوره روستائيان و خرده مالكان بودند و بيشتر اين حركت‏ها در بيرون شهرها و به دور از چشمان ماموران خليفه انجام مى‏گرفت براى آنكه نيروهاى خليفه در داخل شهرها مستقر بودند و كمتر به بيرون شهرها راه داشتند.

منصور باشنيدن آشوب‏هاى سيستان، فرمانده كهنه كار اموى، معن بن زايد شيبانى را به اين سرزمين فرستاد.

معن در شهر زرنگ اقامت نمود و نظم را به اين شهر بازگرداند. وى براى آرام كردن مردم سخت‏گيرى فراوانى نمود تا آنجا كه عبيدالله بن العلأ و ديگر اهالى سيستان به منصور نام نوشته و از معن شكايت كرده بودند. و وى در مقابل دستور داد آنان را 400 تازيانه زدند.

معن در شهر بست اقدام به ساختن كاخى نمود و خوارج را به بيگارى و ساختن كاخ گماشت.

خوارج نيز به رهبرى ابوالغلام، از مردم روستاى طاق زرنگ، شمشيرهاى خود را درون بسته‏هاى نى مخفى كردند و در هنگامى كه معن به باده گسارى مشغول بود او را با شمشير پاره پاره كردند.

قيام حمزة بن آذرك

از مشهورترين قيام خوارج در سيستان مى‏توان از قيام حمزة بن آذرك نام برد. حمزه يك دهقان ايرانى و خود را از نسل زاو طهماسب دانسته است. وى از ياران حصين و يا حضين بن رقاء اوقى بود و در شورشى كه در سال 180 ه .ق رخ داد رهبرى قيام را بر عهده داشت و پس از كشتن عامل خليفه عباسى، هارون الرشيد به حج رفت و با مراكز خوارج در عراق ارتباط برقرار كرد و بسيارى از خوارج به همراه وى از عراق رهسپار سيستان شدند.

وى پس از بازگشت از حج با گردآورى 5000 هوادار خارجى خود علم شورش برداشت.

وى در اين شورش با نيروهاى عيسى بن على بن عيسى و فرمانده سپاه او روبرو شد و نيروهاى عيسى در اين نبرد شكست سهمگينى خوردند و عيسى با خوارى و رسوايى از راه دشت لوت به خراسان گريخت.

در اين هنگام نيروهاى پيروزمند خارجى به زرنگ رسيدند و نماينده عيسى خود را پنهان ساخت. حمزه سپيده دم وارد شهر شد و صداى اذان از هر گوشه شهر بلند بود حمزه گفت: با شهرى كه صداى اذان از آن بلند است نمى‏جنگم و به نماينده خليفه بگوئيد كه به بيرون شهر آيد و با من بجنگد اما به او گفتند كه نماينده خليفه خود را پنهان كرده است.

سپس حمزه مردم شهر را جمع نمود و گفت يك درم خراج و مال به سلطان ندهيد و من نيز از شما ماليات نمى‏خواهم. از آن پس مردم خراجى به بغداد نفرستادند. سپس حمزه به سوى ديگر مناطق لشگركشى كرد.

هواداران حمزه در اين لشگر كشى‏ها به غارت و به آتش كشيدن منازل، باغ‏ها و كندن نخل‏ها مى‏پرداختند.

از سوى ديگر على بن عيسى طى نامه‏اى به هارون گزارشى از حملات حمزه به كارگزاران دولتى به بغداد فرستاد. هارون خود، براى استحكام موقعيت سرزمين‏ها شرقى خلافت به سوى رى حركت نمود و على بن عيسى را از كار بر كنار و هرثمه بن اعين را به حكومت نواحى شرقى گماشت. هارون در راه خراسان، در گرگان نامه تهديد آميزى براى حمزه فرستاد و او را به اطاعت از حكومت و پيروى از كتاب و سنت فراخواند. حمزه در پاسخ تندى كه براى هارون فرستاد، خود را اميرالمؤمنين خواند و از او خواست كه به عدالت رفتار كند، وى را متنبه به ايستادن در پيشگاه الهى گرداند و شعار مشهور خوارج «لاحكم الالله» را در انتهاى نامه خود نوشت و فرستاده هارون را گرامى داشت.

هارون نيز با دريافت نامه حمزه به سوى خراسان حركت كرد و در سناباد مرگ او را فرا گرفت.

از سوى ديگر حمزه با جمع آورى خوارج كه بالغ بر 33000 نفر بودند به سوى نيشابور حركت كردند. اما چون به نزديك نيشابور رسيدند خبر مرگ هارون به آنها رسيد.

حمزه گفت: «و كفى الله المؤمنين القتال». ديگر ما بايد به جهاد با بت‏پرستان به سوى هند و چين رويم.

فرقه نعمت اللهى

فرقه نعمت اللهى از فرق معروف صوفيه منسوب به شاه نعمت الله ولى كرمانى هستند كه متخلص به سيد و معروف به شاه بود وى در سال 730 يا 731 ه .ق در حلب زاده شد و پس از عمرى دراز در سال 834 ه .ق در ماهان كرمان در گذشت.

فرقه نعمت اللهيه در هر دوره رهبرى داشته‏اند كه به وى قطب مى‏گفتند در حال حاضر قطب اين فرقه دكتر جواد نوربخش كرمانى مى‏باشد كه داراى تخصص روانپزشكى مى‏باشد كه هم اكنون در لندن بسر مى‏برد و از طريق نامه پيروان خود را ارشاد مى‏كند و برخى از اوقات نيز به ايران سفر مى‏كند و گاهى نيز پيروان وى به لندن مى‏روند. دكتر نوربخش در اروپا 18 خانقاه بر پا كرده است. قبل از دكتر نوربخش حاج ميرزا عبدالحسين ذوالرياستين قطب اين فرقه به حساب مى‏آمده است. وى در سال 1372 در تهران در گذشت. فرقه‏هاى نعمت اللهيه عبارتند از:

دكينه (پيروان معصوم عليشاه ركنى هستند)،

صفى عليشاهيه (پيروان حاج ميرزا حسن اصفهانى)،

كوثريه (پيروان حاج ملا محمد رضا همدانى ملقب به كوثر عليشاه) و

گناباديه (پيروان حاج محمد سلطانعلى شاه فرزند ملا حيدر از اهالى گناباد).

محلى كه پيروان اين فرقه در آن بدور هم جمع مى‏شوند خانقاه نام دارد. در هر خانقاه سالنى بنام سالن جمع خانه واتاقى مربوط به شيخ و نيز اتاقى بنام دوده خانه وجود دارد. بالاترين مقام بعد از قطب در هر خانقاه شيخ آن خانقاه مى‏باشد.

امور خانقاه اعم از امور مادى و معنوى زير نظر شيخ مى‏باشد. آنان معتقدند كه نظريات و دستورات شيخ بايد بدون چون و چرا اجرا شود و درويشان در هيچ امرى حق اعتراض بر او ندارند. بعد از شيخ بالاترين مقام در هر خانقاه «پير دليل» مى‏باشد.

وى به عنوان معاون و مشاور شيخ محسوب مى‏شود و انتخاب او منوط به پيشنهاد شيخ و اجازه قطب مى‏باشد.

عنوان ديگرى كه در خانقاه وجود دارد «دوده دار» است كه در امور خانقاه دارى متابعت از پير دليل خانقاه را مى‏نمايد و انتخاب او با پير دليل و منوط به اجازه شيخ و تصويب قطب و شرايطى را كه بايد واجد باشد مقام شيخى و پير دليلى و دوده دارى مادامى محقق مى‏شود كه اجازه رسمى به خط و امضاى قطب وقت به نام كسى صادر شود.

در خانقاه سالنى بنام جمع خانه وجود دارد كه مراسم‏ها در اين جمع خانه انجام مى‏شود اتاق شيخ نيز مخصوص شيخ خانقاه مى‏باشد و اگر كسى سوالى خصوصى داشته باشد، مى‏تواند به همراه شيخ به اتاق برود و از او سوال كند.

در دوده خانه نيز چايى خورده مى‏شود و يا سيگار مى‏كشند و بعد از اين امور وارد جمع خانه مى‏شوند كه در آنجا استعمال اين موارد ممنوع است.

معمولاً در خانقاه در جمع خانه اشعارى خوانده مى‏شود كه اين اشعار توسط خود درويش خوانده مى‏شود. همچنين در خانقاه جمعى بنام نظار خانقاه وجود دارد كه از درويشان پيشقدم كه حداقل 12 سال سابقه دارند بنظر شيخ تعيين مى‏شوند.

وضعيت فرقه نعمت اللهيه در زاهدان

اين فرقه ابتداء خانقاهى روبروى مسجد على ابن ابيطالب عليه‏السلام داشته‏اند كه الان مطب دكتر مى‏باشد.

خانقاه بعدى در خيابان جام جم، روبروى صدا و سيما ساخته شده است كه 35 سال قدمت دارد قطب آنها دكتر نوربخش مى‏باشد و شيخ خانقاه در حال حاضر شيخ حسن محنا است و مدتى است كه به اين مقام رسيده است.

افرادى كه به خانقاه مى‏آيند عمدتا كسبه هستند و افراد سرمايه‏دار در بين آنان ديده مى‏شود در خانقاه زاهدان هر هفته شبهاى دوشنبه (يكشنبه شبها) و شب‏هاى جمعه مجالسى برگزار مى‏شود كه در اين مراسم دراويش بعد از خوردن چاى در دوده به قسمت جمع خانه مى‏روند و با هم اشعارى در مدح ائمه عليهم‏السلام و مطالب عرفانى را مى‏خوانند و همچنين اشعارى از دكتر نوربخش خوانده مى‏شود در شبهاى جمعه نيز دعاى كميل برگزار مى‏شود زنها نيز مى‏توانند و در اين مراسم‏ها شركت كند تعداد افراد اين فرقه حدود 80 خانوار مى‏باشد.

خانقاهاى ديگر آنان در استان عبارتند از: خانقاه چابهار، خانقاه زابل و خانقاه ايرانشهر (كه هم اكنون تعطيل مى‏باشد). لازم به ذكر است كه خانقاه‏هاى استان زير نظر خانقاه زاهدان مى‏باشد و خانقاه مركزى كه در تهران مى‏باشد با خانقاه‏هاى كشور در تماس مى‏باشد.

كيش ذكرى

در ناحيه سرباز، فرقه‏اى به نام «ذكرى» وجود دارد كه داراى عقايدى خاص خود مى‏باشند. مؤسس اين فرقه سيد محمد جونپورى است او در هندوستان به دنيا آمد و نام پدر وى را عبدالله و نام مادرش را آمنه ذكر كرده‏اند و معتقدند كه همانند پيامبر در سن 63 سالگى وفات يافته است. وى پس از تحصيلات چندى به مكه عزيمت نمود و ادعاى مهدويت كرد.

مهدويها از او به نامهاى: امامنا، خليفة الله، مراد الله و... ياد مى‏كنند.

پيروان سيد محمد در جلگه هيرمند، سرباز و ديگر نواحى استان زندگى مى‏كنند امروزه آنان در سيستان و بلوچستان به «داعى» و «ذكرى» مشهور هستند.

ذكريان داراى كتاب آسمانى بوده كه در واقع نسخه‏اى تحريف شده از قرآن مى‏باشد. آنان بر اين باورند كه اين كتاب به شكل معجزه آسايى بر آنان نازل شده است.

در نمازها و دعاهاى خود نام پيامبر اسلام را حذف و فقط قيام حضرت مهدى (عج) را ذكر مى‏كنند و اظهار مى‏دارند كه حضرت مهدى(عج) از كوه مراد (كه در تربت كيچ كه در بلوچستان قرار دارد و آنجا كانون فرقه ذكرى و محل مراسم مذهبى آنان است) ظهور خواهد كرد.

همچنين اعتقاد دارند كه نماز جز دين نيست و فقط اگر كسى ذكر بگويد كافى است.

سيك‏ها

اين دين از جوانترين دين‏هاى دنيا مى‏باشد كه از قرن 15 ميلادى بوجود آمده است و تركيبى از دين اسلام و هندو مى‏باشد.

البته اين تلفيق، تركيبى عقلانى و متعادل نمى‏باشد بلكه براى خود داراى فلسفه و اصول و فروع برجسته و مستقل است. به عنوان مثال اين طايفه بر اين اعتقادند كه حق تعالى مستقيما به «نانك» تجلى كرده است و خدا او را مأمور ساخته كه براى نجات بشريت از ظلم قيام نمايد.

نانك پيامبر سيك‏ها در سال 1469 .م در قصبه تالواندى در نزديكى لاهورپنجاب مى‏باشد. عده‏اى كلمه نانك را منسوب به نانكا كه شهرى در پاكستان است مى‏دانند. تعاليم نانك صورتى بسيار ساده دارد وى سعى كرده اصول و مبادى دو مذهب كاملاً متفاوت را با هم تركيب و تلفيق نمايد و موفق به وضع اصول ساده‏اى گشته كه اصل توحيد نقطه مركزى مبادى او مى‏باشد. يعنى ايمان به خداى واحد قادر و خالق. نانك خداى خود را «حق» لقب داد. زيرا از ساير اسامى والقاب پروردگار اين كلمه را روشن‏تر مى‏ديد به عقيده او تنها لقب كه مى‏تواند به حق داد «هرى» يعنى مهربان به زبان پنجايى است. پس از نانك 9 نفر ديگر به ترويج دين او پرداختند و آنها را سيك‏ها امام و مشابه وظايف امامان شيعه مى‏دانند.

نمازهاى روزانه در آيين سيك‏ها روزانه 5 نوبت خوانده مى‏شود كه در سه وقت معين به جا آورده مى‏شود. نماز اولين آنها «سوكمونى صاحب» نام دارد در فاصله زمانى ساعت 5/4 الى 6 صبح خوانده مى‏شود. دومين نماز «چاپ تى صاحب» نام دارد كه وقت آن ساعت 5/7 الى 8 صبح مى‏باشد در عصر سه نماز به نامهاى «رأس صاحب» «چويه‏اى صاحب» و «آناند صاحب» بين ساعات 5/7 الى 9 شب به جا آورده مى‏شود و سيك‏ها موظفند هر روز صبح و عصر قبل از خواندن نماز غسل نمايند و به همين دليل در هندوستان اغلب سيك‏ها در كنار رودخانه‏ها زندگى مى‏كنند و شهر آمريتسا كه معبد طلايى سيك‏ها در آن واقع شده خود در حاشيه رودخانه است.

نمازها به صورت جمعى خوانده مى‏شود و ابتدا مردان و سپس زنان نماز خود را بجاى مى‏آورند جالب آنكه هنگام نماز جداگانه مى‏ايستند هنگام نماز خواندن بايد روى سر پوشيده باشد و بعد از اتمام دعا و خواندن كتاب مقدس آنرا به جاى اوليه باز مى‏گردانند و اغلب آنها نماز را در معبد مى‏خوانند.

در زبان سيك‏ها معبد «گوردواره» نام دارد و به سيك «سينگ» مى‏گويند بر در معبد آنها در زاهدان اين جمله نوشته شد

SINGHSABHAZAHIDANGURDWARA.

معبد سيك‏هاى شهر زاهدان كه قدمتى 60 ساله دارد عده‏اى از مؤمنين دين سيك هنگام ورود به معبد دست بر زمين زده آنرا مى‏بوسند. درون معبد كه اتاقى به شكل مستطيل به طول 12 و عرض 8 متر داراى چهار درب در چهار طرف كه به گفته آنها هر درب نشانه يكى از چهار جهت اصلى جغرافيايى است و نشان دهنده اين است كه هر كس از هر جا كه باشد مى‏تواند وارد معبد شود.

افراد هنگام ورود به معبد مقابل كتاب بايد سجده كنند در مراسم صبح كه نماز دوم ايشان مى‏باشد كتاب مقدسشان را از كمد كوچكى خارج نموده درون ويترين خاصى مى‏گذارند. كتاب آنها«گرو كراند ساهه» نام دارد كه داراى 1430 صفحه مى‏باشد و به زبان پنجايى و گاه فارسى است. در اين كتاب مسائلى از قبيل احكام مسائل مربوط به معاش، ازدواج، معاد و مواردى از دين اسلام و هندو است. سيك‏ها اين كتاب را در موارد خاصى مثلاً موقع مردن يك فرد پس از مرگ او براى ثواب به مرده به صورت متوالى مى‏خوانند. يعنى يكى مقدارى مى‏خواند و ديگرى آنرا ادامه مى‏دهد كه مجموعا 48 ساعت طول مى‏كشد.

مراسم نماز صبح كه همان خواندن كتاب است به اين صورت است كه 32 صفحه معين از كتاب مقدس را كه مجموعا يك ساعت طول مى‏كشد مى‏خوانند. تعداد حروف اين 32 صفحه مجموعا 24000 كلمه مى‏باشد كه اين به تعداد نفسهاى انسان در طول 24 ساعت مى‏باشد. به اين معنا كه به تعداد نفسهاى خود حروف كتاب مقدس را مى‏خوانند تا تطهير شوند و در آنها روحانيتى باشد.

البته اين 32 صفحه مخصوص نماز صبح را برخى از حفظ دارند و «گورد واره» تهران به كسانى كه اين مقدار را حفظ كنند جايزه مى‏دهد. در طول خواندن كتاب اگر اشتباهى در قرائت رخ دهد گناه محسوب مى‏شود و بايد از همان جايى كه اشتباه خوانده شده بازخوانى شود.

در معبد فقط به خواندن كتاب يا سرودهاى مذهبى و غزليات به زبان پنجابى كه در رابطه با امامانشان مى‏باشد مى‏پردازند. سيك‏ها به كتاب خود بسيار احترام مى‏گذارند و آن را وحى از سوى پروردگار مى‏دانند.

در مورد مراسم مذهبى اين دين داراى اعياد و عزاهاى زياد است. جشن تولد آخرين امام يعنى «گوروگوبن سى» در اول ژانويه، جشن تولد امام چهارم آنها هم از اعياد بسيار مهم است كه اين عيد در شهر آمريتما و در معبد طلايى برگزار مى‏شود.

در روز عيد هر كسى مى‏تواند به معبد مى‏رود و در 24 ساعت روز عيد غذا آماده بوده و همه كسانى كه به معبد مى‏روند روى زمين نشسته و غذا مى‏خورند. در اين روز اين شهر بسيار شلوغ مى‏گردد و پس از غذا خوردن نماز مى‏خوانند.

عيد ديگر ايشان 13 آوريل است كه روز بوجود آمدن دين آنهاست و الان در حدود 530 سال از آن تاريخ مى‏گذرد. سيك‏هاى زاهدان اعياد ملى خود را در كنسولگرى انجام مى‏دهند. مراسم عزاى آنها در شهادت امام پنجم و دهم ايشان مى‏باشد.

برخى احكام دينى سيك‏ها عبارت است از:

سيك‏ها برخى اعمال مثل استعمال تنباكو، ناسزا گفتن به مادر و مشروب خورى را حرام ميدانند؛ البته آنها قبل از انقلاب به شغل مشروب فروشى مشغول بوده‏اند.

در مورد خوردن گوشت براى آنها گناهى نيست. ولى در مورد گاو و خوك غير خانگى استثناء شده، در مواردى كه سيك‏ها گناهى مرتكب شود مثلاً كسى حين كتاب خواندن حرف زند، جريمه و تنبيه او واكس زدن كفشهاى مردم معبد است.

در مورد ازدواج چهار سوره كوچك از كتاب مقدس خوانده مى‏شود (لازم به ذكر است كه كتاب به جزوهايى مانند سوره‏هاى قرآن تقسيم مى‏شود).

در ازدواج نمى‏توان با دختر عمو، دختر خاله و دختر دايى ازدواج كرد و نيز رضايت پدر و مادر شرط است.

اگر بخواهند با غير سيك ازدواج كنند، بايد او به آيين سيك درآيد.

ازدواج مجدد منوط به رضايت همسر اول و داشتن عذرى موجه مثل بچه‏دار نشدن زن اول است.

از ديگر رسوم سيك‏ها رسم جهيزيه دادن به دختر مى‏باشد كه در حكم ارث محسوب مى‏شود و دختر پس از گرفتن جهيزيه از ارث محروم مى‏شود. در مورد محارم نيز علاوه بر آنچه ما مسلمانان داريم، پسر عمو، دختر عمو، دختر خاله و پسر خاله نيز از محارم محسوب مى‏شوند.

در صورتى كه ميان سيك‏ها اختلافى پيش آيد، براى رفع اختلاف شورايى مركب از 4 تن را تشكيل مى‏دهند كه در آن به حل اختلاف مى‏پردازند و در موارد قانونى هم به دادگاه رجوع مى‏شود. به روحانى سيك‏ها «بائيجى» گفته مى‏شود كه بايد بر كتاب مقدس تسلط داشته باشد.

در مورد مراسم تدفين و مرگ، مرده را لباس نو پوشانده كفن مى‏كند، آنگاه او را به مدت 2 روز بوسيله هيزم مى‏سوزانند و بنا به گفته آنها بويى ندارد. در اين 2 روز افرادى مراقبند كه عمل سوختن به خوبى انجام شود. سپس خاكستر و استخوانهاى باقى مانده را در پارچه‏اى پيچيده، آنرا به هند مى‏برند و در رود مى‏ريزند.

لباسهاى عزاى ايشان لباس سفيد است. از روز چهارم تا هفتم پس از مرگ براى مرده كتاب آسمانى‏شان را دوره مى‏كنند كه اين كار بايد مداوم بدون وقفه باشد. بعد خانواده و اقوام ماهانه به خانواده عزادار به وسيله زنهايشان تسليت مى‏گويند.

همچنين در اعياد تا يك سال زنها براى تسليت گويى به خانه فرد مرده مى‏روند و گاه خيرات براى مرده مى‏كنند و در سالن غذاخورى كه اخيرا در كنار معبد ساخته شده مردم را (سيك و مسلمان) دعوت كرده و غذا مى‏دهند.

سيك‏ها در آئين خود براى زنان حجاب را الزامى مى‏دانند و زنان آنها هم با پارچه‏اى حرير نازك به صورت روسرى به سر مى‏بندند. در حال حاضر وضعيت اين فرقه در زاهدان چنين است:

زمان ورود سيك‏ها به ايران قبل از جنگ اول جهانى بوده كه نزديك به 300 خانوار به ايران آمدند و سپس براى تجارت به شهرهاى مختلف از جمله تهران، زاهدان و شيراز سفر كردند و عده‏اى نيز به هندوستان بازگشتند.

در شهر زاهدان محل استقرار اين عده در محدوده خيابانهاى امام خمينى، شهيد باهنر، و تقاطع خيابانهاى شهيد باقرى و شهيد نيك بخت مى‏باشد.

مشاغل آنها اكثرا لوازم منزل، لوازم يدكى، لاستيك فروشى، اغذيه فروشى و... مى‏باشد. ظاهرا امتياز كوكاكولا در زاهدان نيز به آنها تعلق دارد. برخى از اجناس نظير بلور و كريستال از مرز افغانستان براى آنها آورده مى‏شود.

سيك‏هاى تهران نيز در ميدان بهارستان خيابان ظهير الاسلام روبروى بيمارستان ايران، معبدى دارند. بزرگ سيك‏ها از لحاظ مذهبى (بائيجى) نام دارند كه با ئيجى معبد زاهدان از اول انقلاب به هندوستان رفته و هنوز مراجعت نكرده است.

سيك‏ها در زاهدان مدرسه مخصوص دارند كه تا كلاس هشتم را مى‏خوانند، سپس براى ادامه تحصيل به هند يا تهران مى‏روند. در تهران تا كلاس 12 به مدرسه مى‏روند. اين مدارس زير نظر سفارت و كنسولگرى هند مى‏باشد. در مدرسه آنها چهار زبان فارسى انگليسى، هندى و پنجابى تدريس مى‏شود كه زبان پنجابى زبان مقدس و دينى آنهاست. سيك‏هاى زاهدان، فاقد روحانى يا بائيجى هستند و مسئول آنها پيرمردى مطلع به مسائل مذهبى شان ميباشد كه معروف به سردار نوروز است.

سيك‏ها مردمانى آرام، سخت كوش و با پشتكار هستند كه اكثرا از وضع مالى خوبى برخوردار هستند. روابط آنها با اهل تسنن و شيعه به يك اندازه است.

نكته جالبى كه درباره سيك‏هاى زاهدان به چشم مى‏خورد اين است كه جوانان بين سنين 14 الى 25 ساله در ساختار جمعيتى ايشان به چشم نمى‏خورد كه ظاهرا براى ادامه تحصيل به هندوستان رفته‏اند. (تعدادى هم در تهران هستند).

فرقه بابيه

فرقه بابيه از پيروان سيد على محمد شيرازى هستند. سيد على محمد باب پسر محمد رضا بزاز شيرازى است كه پس از اندكى تحصيل به محضر سيد كاظم رشتى پيشواى شيخيه راه يافت و پس از درگذشت سيد در 24 سالگى ادعا نمود كه باب و واسطه وصول به امام زمان(عج) مى‏باشد. در همين سال در خانه خود در شيراز نخستين بار دعوت خويش را به «ملا حسين بشر ذئيه» اظهار كرد و او به وى گرويد و از طرف باب به «باب الباب» ملقب شد و از سال 1350 تا مدت پنج ماه، 18 تن از علماى شيخيه به سيد على محمد باب گرويدند و از روى حساب ابجد با خود وى كه 19 مى‏شود معروف به حروف «حى» شدند.

تعاليم باب مبتنى بر كتاب «بيان» است كه مجمل آن بدين شرح مى‏باشد:

خداوند مدرك كل اشياء است و خود از دايره ادراك بيرون است و احدى غير ذات او معرفت به او ندارد، مراد از معرفت مظهر اوست و مراد از لقاء الله لقاى او و پناه به خداوند است. آدم در عقيده «بيان» دوازده هزار و دويست و ده سال قبل از باب بوده است. محفل بابيان از 19 عضو تشكيل مى‏شود و آن مكانى است كه زكات اشخاص در صندوق جمع مى‏گردد. زكات معمولاً مقدار يك پنجم از سرمايه است. هر شخص بابى بايد هر روز 19 آيه از كتاب بيان را بخواند و نام خدا را 361 بار ذكر نمايد. مرده را بايد در قبرى از بلور بگذارند يا قبر را در سنگى صيقلى تعبيه نمايند. با دست راست ميت يك انگشترى كه بر نگين آن آيه‏اى از كتاب بيان نقش شده بگذارند تا مرده در گور نپوسد.

زاهدان شهرى مهاجرپذيربا سابقه تاريخى اندك و رشد بسيار سريع است كه ساخت آن مبنى بر مهاجرت‏هاى اقوام مختلف پا گرفته و از جمله سياست‏هاى فرقه بهائيت مهاجرت به شهرها و روستاهاى مختلف اين استان و تأسيس پايگاهى براى بهائيت در اين منطقه مى‏باشد و تا بعدها در جهت توسعه اين پايگاه فعاليت نمايند. حدودا 35 الى 40 سال قبل بهايى‏ها به استان سيستان و بلوچستان مهاجرت كردند و چون امكانات ارتباطى داشتند در تجارت موفق شدند. پس از انقلاب در خاش و سراوان اموال و زمين‏هاى آنها مصادره شد و زمين‏هاى كشاورزى آنها در زابل، منازل آنان در سراوان مصادره شد و در زاهدان گورستان بهائيان تخريب شد و كانون پرورش در آن ساخته شد و در چابهار نيز گورستان آنان در اختيار بنياد مستضعفان داده شد. اما پس از انقلاب عده بسيارى از افراد بهايى در كشور از ادارات اخراج شدند و كسبه بهايى چون شناخته شده بودند از شهرهاى خود به ديگر جاها مراجعت نمودند. به عنوان نمونه جمع زيادى از بهائيان شهرهاى تهران، اصفهان، شيراز به زاهدان آمدند و چون در اين شهر ناشناخته بودند به راحتى وارد بازار شدند و شروع به كار نمودند و بسيارى از ايشان در استان نيز ادعاى اسلام و نوشتن توبه‏نامه نمودند كه در نتيجه از ادارات اخراج نشدند و الان تعداد بهايى‏ها در شهر زاهدان حدود 500 خانوار است كه نسبت به قبل از انقلاب بسيار زياد مى‏باشد و تعداد خانوارهاى بهايى سراوان 70 خانوار است كه به دليل عدم تعصب دينى مردم سراوان به راحتى در آنجا زندگى مى‏كنند و چون سراوان منطقه مرزى است به راحتى به هند و پاكستان و افغانستان دسترسى دارند.



منابع