ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

ضرب المثلها در استان زنجان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

ویرایش در تاریخ ‏۹ مهر ۱۳۹۱، ساعت ۱۶:۴۹ توسط Kabir (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به: ناوبری, جستجو

انسانها در طول تاريخ داراى عقايد و باورهائى بوده‏اند كه در گرفتاريها و مشكلات زندگى از آنها مدد خواسته و در مراسم مختلف از آنها سود مى‏جستند.

انسانها از طريق اعتقادات و باورهاى خود بسيارى از مشكلات و گرفتاريهاى خود را حل مى‏نمايند و موانع را از سر راه خود بر مى‏دارند.

البته انسانها در زمينه اعتقادات تا آنجا پيش رفته‏اند كه گرفتار خرافات بسيار زيادى شده‏اند. به گونه‏اى كه واقعا آنها را باور دارند و به آنها عمل مى‏كنند. اين موضوع حتى در بين بسيارى از تحصيل كرده‏ها نيز رايج است.

در اين قسمت به برخى از باورها و اعتقادات مردم زنجان اشاره مى‏شود.

مردم زنجان اعتقاد دارند كه با نظر گرفتن، چشم زخم بر طرف مى‏شود و شخص بيمار معالجه مى‏شود.

براى اين امر شخص بيمار را نزد نظر گير مى‏برند و نظر گير به اشكال مختلف نظر بيمار را مى‏گيرد. يا اينكه چند قطره از آب پياله‏اى را بر روى شخصى بيمار مى‏ريزد، سپس با پنبه‏اى كه در دست دارد نام چهل نفر از افراد مظنون را مى‏گويد و نام هر فردى را كه مى‏گويد تكه‏اى از پنبه را برداشته و به دست ديگر مى‏گيرد.

سپس پنبه‏ها را با مقدارى اسفند و زاج و خاك راه مسير در آتش منقل مى‏ريزد و دود حاصله را به طرف فرد بيمار هدايت مى‏كند تا به او بخورد. يا اينكه مقدار كمى از نخ‏هاى پارچه لباس شخصى مظنون را به همراه اسفند در داخل آتش مى‏ريزند و اسفند سوخته را به پيشانى يا زير پاى مريض مى‏كشند.

همچنين براى رفع چشم زخم از نصب نعل اسب بر در ورودى خانه‏ها و چار چوب مغازه‏ها، نصب و آويزان كردن زاج از سقف اتاق يا مغازه، آويزان كردن اسپند خرد نشده در ديوار اتاق يا طاقچه‏ها استفاده مى‏كردند.

از معمولى‏ترين روش‏هاى رفع چشم زخم اسفند دود كردن است كه هنوز در اكثر خانه‏ها رايج است.

مردم ابهر معتقد بوده‏اند كه اگر كسى دو دست خود را به طور افقى به دو طرف چارچوب درب بگذارد، عاقبت خوشى ندارد و براى رفع آن بديمنى، به او مى‏گفتند كه دستهايت را به هم بزن.

ـ عقيده داشتند كه وقتى كسى را خرچنگ گاز مى‏گرفت، بايستى خر كبود رنگ عرعر كند تا خرچنگ شخص را ول كند.

ـ اگر در روى استكان چائى تفاله چاى ديده شود، مى‏گويند مهمان خواهد آمد. تعداد تفاله‏ها، تعداد مهمانان را مشخص مى‏كند.

ـ اگر استكان‏ها و قندان و غيره به طور اتفاقى روبروى هم در يك صف قرار گيرند، مى‏گويند مهمان خواهد آمد.

ـ عقيده داشتند كه در شب و در مجلس ختم نبايد كفشهاى مهمان را جفت كرد.

ـ شب چهارشنبه در زير ناودان خانه دعا و نفرين مستجاب مى‏شود.

ـ اگر زنى چادر را عوضى سر كند به عروسى خواهد رفت.

ـ اگر جارو را با دسته به زمين بگذارند موجب جنگ و جدال در خانه خواهد شد.

ـ اگر قيچى باز بماند دهان دشمن باز خواهد ماند.

ـ كسى كه از پيش سوسمارهاى محلى كه در اصطلاح «اوغلان يولداشى» ناميده مى‏شود رد شود، مى‏بايد دست بر دهان خود بگذارد تا دندانهايش ديده نشود و اگر سوسمار دندانهايش را ببيند، دندانهايش خواهد ريخت.

ـ اعتقاد دارند اگر كسى با گرگ روبرو شود خويش يمن و اگر خرگوش ببيند بديمن و اگر گنجشك و ساير پرندگان به غير از جغد را ببيند متوسط الحال هستند. بهمين منظور وقتى خرگوش را مى‏ديدند مى‏گتند تف به رويت.

ـ اگر پاى كسى بخارد به محلى كه تا به حال نرفته خواهد رفت.

ـ كسى كه در موقع شب به دنيا بيايد پايش سنگين و اگر روز بدنيا بيايد، پايش سبك خواهد بود.

ـ معتقدند اگر بچه با آتش بازى كند حتما شب رختخواب خود را خيس خواهد كرد.

ضرب المثل‏ها

در ميان همه اقوام و ملل از دير باز تاكنون مَثَل رايج بوده و به طورى كه بخش عمده‏اى از فرهنگ يك ملت را تشكيل داده است. مردم هميشه سعى كرده‏اند كه سخنان حكمت‏آميز، پند و موعظه را در قالب مثل بيان كنند.

مَثَل به خاطر ايجاز و اختصار، فهم معانى بلند در عبارتى كوتاه، سهل الحفظ بودن،قدرت جذب بيشتر افكار، سرعت انتقال معنى و ذوق طبيعى، تأثير بسيارى در اذهان مردم دارد.

مثل همچون برخى ديگر از قسمتهاى فرهنگ هر ملت، سينه به سينه از نسلى به نسل ديگر منتقل شده و به همين ترتيب ماندگار شده است و مثلهايى كه كاربرد زياد نداشته از يادها رفته و به تدريج منسوخ شده‏اند.

در اين قسمت به برخى از ضرب المثلهاى رايج در استان زنجان اشاره مى‏كنيم.

ـ آبرو آپاران سويى ايچمه

آبى كه آبرو مى‏برد نخور.

ـ آج تويوخ ياتسايو خودا دارو گورر

مرغ گرسنه وقتى بخوابد در خواب، خواب ارزن مى‏بيند.

ـ آفتافانى داشار سويى داشار ديير سيل اولمو شام

شيرين چايى رو قاشوقى دونر ديربئل اولموشام نم اولموشام

آبى كه از آفتابه سرزير مى‏شود مى‏گويد، سيل شده‏ام قاشق چاى خورى مى‏گويد بيل شده‏ام چى شده‏ام؟

ـ ايكى اشگين آرپاسون بوله بيلمز

سهم جو دو خر را نمى‏تواند تقسيم كند

ـ ايل دن ايله بير ناماز اونوداشيطان قويماز

از سال به سال يك نماز آن را هم شيطان نمى‏گذارد.

باغ وقتى باغبانون قولاقو آغير اشيدير

وقت باغ گوش باغبان سنگين مى‏شود.

بيرسن دوزى بيرده ايده آغا شلارى

يكى تو راست هستى يكى هم درختان سنجد.

پوفونن پيلو اولماز ياغونان دويوايستر

با فوت كردن پلو درست نمى‏شود، روغن و برنج مى‏خواهد.

تويوغى تويدا دا يا سودور يا سدادا

مرغ هم در عروسى عزايش است هم در عزا.

چالما آقاش قاپون چالو للار دمير قاپون

در چوبى ديگران را مزن كه در آهنى تو را مى‏زنند.

چيراق اوز آسد و نا ايشيق سالماز

چراغ به زير خود روشنايى نمى‏دهد.

خان ائوينده گيردكان چوخدور اما سايقو سينن

در خانه خان گردو زياد است اما با حساب و كتاب.

دريادا بالوخ معامله ايلير

در دريا ماهى معامله مى‏كند.

دليه يل ور الينه بل

ديوانه را مغرور كن بعد به دستش بيل بده.

سن آقا من آقا اينك لرى كيم ساقا

تو آقا من آقا پس گاوها را چه كسى بدوشد.

ـ قارا يرده يا تان قارا يوخو گوئرر

كسى كه در جاى سياه بخوابد خوابهاى سياه خواهد ديد.

ـ قونشيه گول ياغسون ايبى بيزه گلير

به خانه همسايه گل ببارد بوى آن به خانه ما خواهد آمد.

ـ كوتيك ننه سينين قارنوندا وقيلى

سگ توله در شك مادر وق وق مى‏كند.

ـ موفته خور خوش سليقه اولور

مفت خور خوش سليقه هم مى‏شود.

ـ هر يرده آشد و اوردا باشد و

هر جا كه آش هست آنجا درصدر است.

ـ يالانچونى ايوى اوت توتدى ياندى هش كس بيلمدى

درغگو خانه‏اش آتش گرفت سوخت، هيچ كس ندانست.



منابع