ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

ضرب المثلها در استان اصفهان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

پرش به: ناوبری, جستجو

آنقدر شلوغ بود كه سگ صاحب خود را نمى‏شناخت.

پايش را از گليم خود درازتر كرد.

آهسته بيا، آهسته برو تا گربه شاخت نزند.

اين دو نفر مانند عسل و خربزه هستند.

يك سوزن به خودت بكوب، يك جوال دوز به مردم.

تُف كه به هوا بيندازى به صورت خودت برمى‏خورد.

سر بى‏گناه پاى دار مى‏رود، بالاى دار نمى‏رود.

پايش روى دم مار است ولى حاضر نيست بردارد.

خداوند نجار نيست، ولى لت را به لت مى‏اندازند.

كاسه مى‏رود جايى كه برگردد قدحى.

بچه حلال زاده به دايى خود مى‏رود.

آه ندارد كه با ناله سودا كند.

پاى شمع تاريك است.

سر پيرى و معركه گيرى.

قابلامه به قزقون ميگه روت سيا.

انگور ميون كول (درخت انگور) نصيب شغاله.

كوزگر از كُلبِنْدَه (كوزه شكسته) اُوْ (آب) مى‏خورد.

كسى سُ‏با (فردا) را نئى دس (نديده است).

سيب سرخ بَخ (براى) دَسْ پا (دست و پا) چلاق خوبَسْ.

كاراش شِرتى قارتيس (بى‏وقت و عجولانه است).

همه حرفاش چِل اندر چارس (بى‏ارزش است).

چند سال كه خروس نخوند صبح نشد.

از خدا كج نياد.

خر خاك مى‏خوره، دل خودش درد مى‏آد.

خر همان خر است، پالونش عوض شده.


منابع