ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

ضرب المثلها در استان اصفهان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

(تفاوت بین نسخه‌ها)
پرش به: ناوبری, جستجو
جز (۱ نسخه)
 
(یک ویرایش میانی توسط یک کاربر نشان داده نشده‌است)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
آنقدر شلوغ بود كه سگ صاحب خود را نمى‏شناخت.
  
 +
پايش را از گليم خود درازتر كرد.
 +
 +
آهسته بيا، آهسته برو تا گربه شاخت نزند.
 +
 +
اين دو نفر مانند عسل و خربزه هستند.
 +
 +
يك سوزن به خودت بكوب، يك جوال دوز به مردم.
 +
 +
تُف كه به هوا بيندازى به صورت خودت برمى‏خورد.
 +
 +
سر بى‏گناه پاى دار مى‏رود، بالاى دار نمى‏رود.
 +
 +
پايش روى دم مار است ولى حاضر نيست بردارد.
 +
 +
خداوند نجار نيست، ولى لت را به لت مى‏اندازند.
 +
 +
كاسه مى‏رود جايى كه برگردد قدحى.
 +
 +
بچه حلال زاده به دايى خود مى‏رود.
 +
 +
آه ندارد كه با ناله سودا كند.
 +
 +
پاى شمع تاريك است.
 +
 +
سر پيرى و معركه گيرى.
 +
 +
قابلامه به قزقون  ميگه روت سيا.
 +
 +
انگور ميون كول (درخت انگور) نصيب شغاله.
 +
 +
كوزگر از كُلبِنْدَه (كوزه شكسته) اُوْ (آب) مى‏خورد.
 +
 +
كسى سُ‏با (فردا) را نئى دس (نديده است).
 +
 +
سيب سرخ بَخ (براى) دَسْ پا (دست و پا) چلاق خوبَسْ.
 +
 +
كاراش شِرتى قارتيس (بى‏وقت و عجولانه است).
 +
 +
همه حرفاش چِل اندر چارس (بى‏ارزش است).
 +
 +
چند سال كه خروس نخوند صبح نشد.
 +
 +
از خدا كج نياد.
 +
 +
خر خاك مى‏خوره، دل خودش درد مى‏آد.
 +
 +
خر همان خر است، پالونش عوض شده.
  
 
{{منابع}}
 
{{منابع}}
 
[[رده:ضرب المثل‏ها]]
 
[[رده:ضرب المثل‏ها]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ مهر ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۵۳

آنقدر شلوغ بود كه سگ صاحب خود را نمى‏شناخت.

پايش را از گليم خود درازتر كرد.

آهسته بيا، آهسته برو تا گربه شاخت نزند.

اين دو نفر مانند عسل و خربزه هستند.

يك سوزن به خودت بكوب، يك جوال دوز به مردم.

تُف كه به هوا بيندازى به صورت خودت برمى‏خورد.

سر بى‏گناه پاى دار مى‏رود، بالاى دار نمى‏رود.

پايش روى دم مار است ولى حاضر نيست بردارد.

خداوند نجار نيست، ولى لت را به لت مى‏اندازند.

كاسه مى‏رود جايى كه برگردد قدحى.

بچه حلال زاده به دايى خود مى‏رود.

آه ندارد كه با ناله سودا كند.

پاى شمع تاريك است.

سر پيرى و معركه گيرى.

قابلامه به قزقون ميگه روت سيا.

انگور ميون كول (درخت انگور) نصيب شغاله.

كوزگر از كُلبِنْدَه (كوزه شكسته) اُوْ (آب) مى‏خورد.

كسى سُ‏با (فردا) را نئى دس (نديده است).

سيب سرخ بَخ (براى) دَسْ پا (دست و پا) چلاق خوبَسْ.

كاراش شِرتى قارتيس (بى‏وقت و عجولانه است).

همه حرفاش چِل اندر چارس (بى‏ارزش است).

چند سال كه خروس نخوند صبح نشد.

از خدا كج نياد.

خر خاك مى‏خوره، دل خودش درد مى‏آد.

خر همان خر است، پالونش عوض شده.


منابع