ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

زبان و گویش مردم استان اصفهان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

ویرایش در تاریخ ‏۱۵ مرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۴:۵۸ توسط Kabir (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری, جستجو

انسان‏ها، جوامع و تمدن‏ها براى ارتباط با يكديگر از وسايلى استفاده مى‏كنند. يكى از مهم‏ترين وسايل ارتباط انسان‏ها با يكديگر زبان است. براى انتقال هرگونه پيامى بايد از زبان استفاده كرد.

لازمه هرگونه گفتگويى، از گفتگوى دو نفره گرفته تا گفتگوى تمدن‏ها، استفاده از زبان است. زبان رسمى مردم اصفهان فارسى است.

ولى زبان‏ها و لهجه‏هاى مختلفى نيز در اين استان وجود دارد كه مهمترين آنها لرى، ارمنى و عبرى است.

در بعضى نواحى استان مثل كاشان، جرقويه، رودشت و ماربين به زبان مخصوصى صحبت مى‏كنند كه به آن تاتى، راجى يا رايجى و محلى مى‏گويند. اكثر لغات اين زبان پهلوى است.

گويش مردم گركويه يكى از گويشهاى بازمانده از زبان‏هاى اوستايى، پارسى باستان، پهلوى، سكايى، پارسيك و سغدى است و از آن به نام گويش‏هاى ميانى ايران نام مى‏برند. اين زبان بيشتر از زبان پهلوى مايه گرفته است.

اين گويش همچنين در زفره، زواره، اردستان، گز، برخوار و پيكان نيز متداول است.

البته اين گويش در اثر ارتباط با زبان‏هاى مختلف و به علت تأثير وسايل ارتباط جمعى، دستخوش دگرگونى قرار گرفته و رو به نابودى گذاشته است و از تداول آن كاسته شده است.

سكنه جلفا و چند روستا از فريدون زبان مخصوص ارمنى دارند.

در زير به بخشى از واژه‏هاى زبان محلى بعضى شهرهاى استان اصفهان اشاره مى‏شود:

كاشان:

خسرو: مادر زن گليزه: آب دهان

باخوره: پدر زن آله كردن: نصف كردن

ورگو: رك گو دايزه: خاله.

مهاباد:

آج و واج: حيران بائو: بازو

آجير: باهوش بزمجه: مارمولك

اورسى: كفش بقمله: انسان بدخو

اوقونى: پير بودن پكر: ناراحت

ياد: زن برادر شوهر، جارى ناقوليسى: گلو.

نراق:

وگ: آب دهان نگَد: نارس

اوريجه: آبشار ورَشَه: گرسنه

يناگا: آنجا هوچ: هيچ

ائاگا: اينجا چم: چشم

مالجين: گربه برا: برادر.

جندق:

چغر: گنجشك مكو: پستانك

هناخته: تصميم گرفتن چورى: جوجه

چونك مونگ: معطل كردن توره: شغال.

شهرضا:

باخسوره: پدر شوهر دايزه: خاله

پازى: درد و سوزش نَوَنْدون: فرزند نوه

خارسو: مادر شوهر هاله چى: نوزاد.

گلپايگان:

شو: شب پى رو: پريروز

صادگيرى: ظرف ماست بونه: بهانه

شفت شفت كردن: معطل كردن آذيله: فضولات گاو.

در پايان ذكر اين نكته نيز خالى از لطف نيست كه در لهجه اصفهانى، كلمات را بيشتر با حركت كسره ـ با ميل به ياء ـ تلفظ مى‏كنند.


منابع