ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

دوره پهلوی دوم در استان فارس

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

ویرایش در تاریخ ‏۱۷ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۴۵ توسط 192.168.110.133 (بحث)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری, جستجو

نهضت جنوب

در اوايل سال 1325 شمسى، عشاير و ايلات جنوب مركب از سران ايلات قشقايى، حيات داودى، ممسنى، بوير احمدى و كوهمره‏اى، اتحاديه‏اى تشكيل دادند كه به نام «نهضت جنوب» شهرت يافت.

اين نهضت گرچه به ظاهر رنگ ملى و ميهن پرستى داشت و از جهتى محروميتهاى مردم شهرها و عشاير فارس را به وسيله كارگزاران آن به نظر دولت مى‏رسانيد، ولى عملاً هدف از بنياد آن جلوگيرى از نفوذ عوامل حزب توده بود كه هوادار شوروى بود و در اكثر ادارات به ويژه در ميان طبقه كارگر و كشاورز نفوذ پيدا كرده بود و اين خود تهديدى براى سياست انگليس در جنوب به شمار مى‏آمد و با توجه به اينكه در كردستان و آذربايجان حكومتهاى خودمختارى به شيوه كمونيستى به وجود آمده بود، انگليسى‏ها با درك اين خطر، يك رشته فعاليت محرمانه‏اى را در ميان عشاير جنوب آغاز كردند و با استفاده از مخالفتهايى كه خوانين ايلات با شعارهاى كمونيستى حزب توده داشتند، زمينه تشكيل نهضت جنوب را به وسيله عوامل خود در تهران و فارس خصوصا سرتيپ فضل الله زاهدى فراهم و خوانين ممسنى، قشقايى، بوير احمدى و كوهمره‏اى را مأمور اجراى آن كردند.

ناصر خان و خسرو خان قشقايى و فتح الله خان حيات داودى كه از مهره‏هاى اصلى و مؤثر نهضت جنوب بودند، با كسب اجازه از عوامل دولت و كارگزاران انگلستان، زمينه قيام مسلحانه عشاير فارس را فراهم و با تشكيل جلسه‏اى در «آق چشمه» به هر ايلى از ايلات فارس مأموريتى محول كردند، به طورى كه منطقه اردكان و بخشى از قشقايى‏ها كه در همسايگى آنها قرار داشتند در اختيار ممسنى‏ها و بوير احمدى‏ها گذاشتند، كازرون را به دست عشاير كوهمره‏اى نودان و خشت و كمارج و بخشى از ممسنى را به قشقايى‏ها دادند و با اين تعيين مأموريتها، صف آرايى و تهديد جنگى عشاير آغاز گرديد.

رؤساى عشاير ممسنى، با اينكه روابط همسايگى و خويشاوندى با قشقايى‏ها داشتند، با توجه به مسايل سياسى ايلى و قومى پيوسته در جهت مخالفت رؤساى آنها قدم برمى‏داشتند و در هر اتفاقى مستقلاً شركت مى‏نمودند. در جريان تشكيل اين نهضت نيز جانب احتياط را رعايت كردند و زمانى كه در جريان ملاقات مخفيانه با مأمورين دولتى به آنها تفهيم شد كه تشكيل نهضت، يك بازى سياسى بيش نيست، با درك چگونگى طرح نقشه با سياست قشقايى‏ها، سياست خود را هماهنگ ساخته و قواى خود را در ناحيه اردكان متمركز نمودند و منتظر دستور قشقايى‏ها و بازيهاى سياسى آنان شدند.

پس از يك سلسله مكاتبات بى‏نتيجه، زمينه حمله به گروهان ژاندارمرى اردكان و پاسگاه‏هاى تابعه آن فراهم شد و ايلات بوير احمد، جاويد، دشمن زيارى، بكش، رستم و قشقايى كشكولى، گروهان اردكان و پاسگاه شول را محاصره و جنگ زرگرى آغاز شد.

تلاش ظاهرى دولت براى فروكش كردن درگيرى‏ها بى‏نتيجه ماند و هرج و مرج به شدت ادامه يافت و اطراف شهر شيراز مورد حمله قرار گرفت. روستاهاى كوشك بى‏چه، منصور آباد و دنيكان غارت شد. عشاير قشقايى و تعدادى از مردم ممسنى و بوير احمدى رهسپار كازرون شدند تا پادگان نظامى آن را خلع سلاح نمايند. اين دسته از مهاجمان در اطراف كازرون سنگر بستند و هر كدام در بخشى از ارتفاعات مجاور پادگان قرار گرفتند و از مواضع خود، حمله به پادگان را آغاز كردند. به اين ترتيب به تدريج تمام مراكز نظامى منطقه به تصرف عشاير درآمد و تمام سلاح و مهمات آنها در اختيار سران عشاير به ويژه قشقايى‏ها قرار گرفت.

پس از آن همه قتل و غارت و خسارت، با توجه به تغييراتى كه در سياست ايران و روس به وجود آمده بود و حكومتهاى خود مختار آذربايجان و كردستان نيز سقوط كرده بودند، طبيعى بود كه كمدى نهضت جنوب نيز مى‏بايست ساقط شود. بنابراين با پيشنهاد سران قشقايى و موافقت مقامات مملكتى و ضمن موافقت با خواسته‏هاى ليدرهاى نهضت، با صدور اطلاعيه‏اى از طرف سرلشكر زاهدى، نهضت جنوب رسما ملغى اعلام گرديد.

نهضت ملى نفت

در 29 مهر 1326 ه .ش امتياز نفت شمال كه در اختيار روس‏ها بود از سوى مجلس شوراى ملى ملغى شد. به دنبال آن زمينه‏اى فراهم شد تا دكتر مصدق و همراهانش تصميم گرفتند كه صنعت نفت ايران را كه در اختيار انگلستان بود ملى اعلام كنند.

سيد ابوالقاسم كاشانى كه با انگليسى‏ها مخالف بود و در ميان مردم از احترام ويژه‏اى برخوردار بود نيز دكتر مصدق را پشتيبانى مى‏كرد.

در هفتم ارديبهشت سال 1330 كابينه كابينه دكتر محمد مصدق تشكيل شد و در تاريخ دهم ارديبهشت 1330 ه .ش قانونى از مجلس گذشت و ملى شدن صنعت نفت را تصويب كرد.

در تيرماه 1331 ه .ش دكتر مصدق از مجلس تقاضاى اعطاء اختيارات كامل و پست وزارت جنگ را كرد، ولى مجلس اين تقاضا را رد كرد و مصدق در 25 تير 1331 ه .ش استعفا داد. در 30 تير 1331 ه .ش مجددا احمد قوام (قوام السلطنه) به سمت رياست وزراء منصوب گرديد.

در اثر استعفا مصدق، هيجان عمومى در تمام شهرستان‏ها به ظهور رسيد.

در استان فارس خصوصا شهرستان شيراز وضع متشنج بود ولى در ظاهر عكس العملى مشاهده نمى‏شد و تعطيل و اعتصاب مانند ساير شهرستانها نبود و علتش هم آن بود كه فارس مركز فئودال و خان بازى و مهمترين نقطه استعمار بود و در آنجا نفس‏ها در سينه‏ها حبس بود ولى همزمان با قيام سى تير و آگاهى مردم شيراز از وضع ساير شهرستان‏ها آنان نيز به جنب و جوش افتادند.

هواداران جبهه ملى به راه افتادند و مردم را بر مخالفت حكومت قوام ترغيب و تشويق مى‏نمودند و آنها كه مغازه‏هاى خود را باز كرده بودند در قبال تشويق اين عده ناگزير مى‏شوند كه تعطيل نموده و به اعتصابيون بپيوندند. بازار به كلى تعطيل بود و ابتكار عمليات در دست هواداران جبهه ملى قرار داشت. در مقابل سيد نور الدين ليدر حزب برادران يكى از اشخاص بانفوذ شيراز بود كه ياران را از اعتصاب و تعطيل مغازه و شركت در ميتينگ باز مى‏داشت.

هواداران سيد نور الدين و اعضاى حزب برادران بر خلاف طرفداران جبهه ملى، مردم را تشويق به باز كردن مغازه‏ها مى‏نمودند و اين اقدام آنان باعث شد تا بين اين دو دسته اصطكاك رخ دهد و يكى دوبار نيز در مقابل بازار و ميدان شهردارى زد و خورد ميان آنان درگرفت. طرفداران جبهه ملى كه براى طرد قوام السلطنة از ساير دستجات الهام و كمك مى‏گرفتند بر مريدان سيد غالب شده با چيرگى و عصبانيت خود را به چهار راه مشير رسانيده حزب برادران را اشغال و تابلو و بلندگوى حزب را پايين آوردند. تقريبا شهر تعطيل عمومى شده بود و دستجات و طبقات مردم همه با هم تحت يك هدف به راه افتاده در خيابان زند ميتينگ مى‏دادند و چون باز هم شهربانى و ارتش دخالت نكرد، به كسى آسيبى وارد نشد، فقط عده قابل توجهى از هواداران جبهه ملى و حزب برادران زخمهاى كوچكى برداشتند.

در همين موقع كه جمعيت در چهار راه زند، مقابل بازار و شهردارى موج مى‏زد ناگهان خبر استعفاى قوام در شهر منتشر شد كه يكباره عده‏اى با فرياد زنده باد اتحاد خلل ناپذير ملت ايران، مرگ بر نوكران امپرياليسم و بلندگويان آنها، به طرف اداره روزنامه پارس هجوم آوردند، لحظه‏اى نگذشت كه دود از بالاى عمارت اداره روزنامه به طرف آسمان متصاعد شد و شعله آتش زبانه كشيد.

دسته ديگر به اداره روزنامه گلستان حمله نموده و اثاثيه آن را خراب نموده و غارت كردند و به خيابان ريختند و بدينسان نهضتى‏ها به پيروزى رسيدند.

پس از آن، در 25 مرداد 1332 ه .ش مصدق مجلس را منحل كرد و وعده انتخابات دوره هيجدهم را داد كه پس از اصلاح قانون، انتخابات انجام شود. در اين روز شاه فرمان عزل دكتر مصدق را صادر كرد و سرلشگر زاهدى را به نخست وزيرى منصوب كرد و به اتفاق ملكه ثريا از رامسر به بغداد و از آنجا به ايتاليا رفت.

سپهبد زاهدى به كمك سازمان سيا و گارد سلطنتى و عده‏اى از مردم در روز 28 مرداد 1332 ه .ش قادر گرديد كه طرفداران دكتر محمد مصدق را مغلوب ساخته و او را توقيف كند. روز اول شهريور شاه و ملكه ثريا به تهران بازگشتند و به اين ترتيب حكومت مصدق سقوط كرد.

قيام پانزده خرداد

با اوج گيرى مبارزات و مخالفت‏ها عليه مفاد تصويب نامه «انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى» در سال 1341، امام خمينى با ارسال پيام‏هايى به علماى شهرستان‏ها، از تمامى روحانيون و انديشمندان كشور خواستند تا مردم را از مقاصد و اهداف پنهانى رژيم آگاه كنند.

در نتيجه اين اقدام، دامنه قيام پانزده خرداد در سراسر كشور گسترش يافت. بيانيه و اعلاميه‏هاى امام خمينى در مدت زمان كوتاهى توسط شبكه‏هاى نيمه تشكيلاتى در شهرستانها توزيع و روحانيون آشكار و پنهان مواضع امام خمينى را در منابر و محافل مردمى تشريح كردند.

در شيراز نيز به محض دريافت بيانيه امام خمينى، ستادى متشكل از جامعه روحانيت شيراز در مسجد جامع عتيق تشكيل شد. در آن ستاد چهره‏هاى برجسته‏اى چون آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب، آيت الله شيخ بهاء الدين محلاتى، آيت الله سيد محمود علوى، آيت الله سيد محمد امام، آيت الله سيد حسين يزدى، آيت الله حاج شيخ ابوالحسن حدائق، آيت الله شيخ محمود شريعت و آيت الله باقر آيت اللهى (حاج عالم) حضور داشتند.

جامعه روحانيت در اولين اقدام خود با اتفاق نظر، آيت الله دستغيب را به عنوان سخنگوى اين ستاد تعيين و اولين بيانيه خود را با امضاى بيش از چهل تن از علماى شيراز و ساير شهرستان‏هاى استان فارس در حمايت از نهضت و امام خمينى(ره) صادر كرد.

جلساتى كه شب‏هاى جمعه توسط اين ستاد در مسجد جامع برگزار مى‏گرديد، نقش عمده‏اى در بيدارى توده‏هاى مردم و بسيج افكار عمومى داشت. در پرتو وحدت و همدلى روحانيون شيراز، ساير جماعت نمازگزاران و روحانيون مساجد و مجامع مذهبى بعد از اقامه نماز جماعت به مسجد جامع عتيق مى‏آمدند و پس از مراسم دعاى كميل، آيت الله دستغيب با سخنان گرم و دل نشين خود مردم را در جريان حوادث سياسى و مسايل جارى مملكت قرار مى‏داد.

صراحت و نفوذ كلام آيت‏الله دستغيب به گونه‏اى بود كه نوارهاى سخنرانى وى در بسيارى از شهرستانهاى استان فارس، قم و تهران توزيع مى‏شد. جمعيتى كه در جلسات شبهاى جمعه در مسجد جامع گردهم مى‏آمدند بى‏سابقه و با شكوه بود. از اين رو رژيم و ايادى آن تلاش مى‏كردند تا به هر نحو ممكن اين انسجام و گردهمايى مردمى را متلاشى كنند.

گزارشهاى به دست آمده از ساواك نمايانگر آن است كه رژيم با وحشت و نگرانى فوق العاده‏اى روند نهضت را در شيراز تعقيب مى‏كرد.

ساواك از گسترش دامنه قيام به ساير شهرستانها و از پيوستن عشاير مسلح به نهضت بيمناك بود و دامنه نفوذ روحانيون و گسترش آن در ميان عشاير مسلح بر اين نگرانى مى‏افزود.

با اين وجود در ساير شهرستانهاى استان فارس از جمله جهرم، كازرون، داراب، ممسنى، فيروز آباد و لارستان خيزشهاى مردمى به حمايت از نهضت امام خمينى شكل گرفت كه تنها در منطقه لارستان طى حادثه خونين «صحراى باغ» دهها تن از كودكان، زنان، مردان و سالخوردگان عشاير اين منطقه در نتيجه بمباران و كشتار گروهى به شهادت رسيدند. جغرافياى سياسى استان فارس و بافت عشايرى اين منطقه، در نهضت پانزده خرداد حوادثى را به وجود آورد كه نظير آن در هيچ كدام از مناطق كشور ديده نشد.

در فاصله ميان تصويب لايحه انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى در تاريخ 14/7/1341 و لغو آن در 8/9/1341 كه يك شكست سياسى براى شاه و دولت علم محسوب شد، تا تاريخ 19/10/1341 كه رفراندوم لوايح ششگانه اعلام گرديد، رژيم با طرح و بزرگ نمايى قتل مشكوك رئيس اصلاحات اراضى فيروز آباد فارس، دست به يك جنجال تبليغاتى زد.

هيأت دولت ضمن اعلام حكومت نظامى در فارس، روز بيست و سوم آبان ماه را عزاى عمومى اعلام كرد. رژيم قتل رئيس اصلاحات اراضى را ابتدا ناشى از ماجراى راهزنى در جاده توسط اشرار قلمداد كرد. اما بعدها مدعى شد كه اين اقدام توسط عشاير ايل سرخى صورت گرفته است. اگر چه شاهدان عينى حادثه معتقدند كه اين توطئه توسط عوامل ساواك به منظور بهانه تراشى، مداخله و شدت عمل عليه عشاير مسلح منطقه طراحى شده بود. بعد از اين حادثه نيروهاى نظامى در منطقه مستقر شدند و با چپاول، غارتگرى، تعدى به ناموس، طرح اتهامات ناروا و دستگيرى سركلانتر عشاير ايل سرخى، قيام عشاير فارس را شعله‏ور ساختند.

اقدامات شتابزده رژيم براى سركوبى و خلع سلاح عشاير نتايج معكوسى به همراه داشت. تشكيل عشاير مسلح تحت پوشش نهضت مقاومت ملى عشاير از اولين نشانه‏هاى بارز آن بود. نهضت مقاومت طى اعلاميه‏هاى متعددى از قيام امام خمينى در طول نهضت حمايت كرد. نفوذ آيت الله محلاتى در ميان عشاير فارس و حمايتهاى مادى و معنوى شهيد آيت الله دستغيب ارتباط مستحكمى ميان نهضت روحانيون و عشاير فارس به وجود آورد. تلاش رژيم براى سركوبى قيام عشاير با استفاده از نيروهاى محلى به شكست منجر شد. مقاومت و پيروزى‏هاى پى در پى عشاير رژيم را كاملاً آشفته و مضطرب كرده بود.

در آذر ماه 1341 اسد الله علم نخست وزير و سرلشكر پاكروان رئيس سازمان امنيت كشور براى بررسى اوضاع بحرانى فارس راهى شيراز شدند. هدف از اين مسافرت يافتن راه حلى براى كنترل اوضاع بود.

هنگامى كه كوشش‏هاى «پاكروان» به منظور استفاده از وساطت و اعمال نفوذ آيت الله محلاتى براى كنترل عشاير به نتيجه‏اى نرسيد، اسد الله علم طرحى براى سركوبى قيام عشاير فارس توسط افراد بلوچ ارائه كرد كه به تصويب شاه نرسيد.

شاه در دى ماه 1341 وارد شيراز شد و با سخنان شديد اللحن و خشنى، عشاير فارس را تهديد كرد و سرانجام دو ماه بعد طى حكمى سپهبد بهرام آريانا فرمانده نيروى زمينى (يكى از خشن‏ترين فرماندهان نيروهاى مسلح) را به عنوان فرمانده عمليات جنوب، مأمور سركوبى قيام عشاير فارس كرد. سپهبد آريانا با نهايت قساوت و بى‏رحمى به سركوبى قيام عشاير پرداخت و به بهانه انهدام مواضع عشاير كه به كوه‏ها پناه برده بودند با استفاده از بمب افكن و آتشبار توپخانه، مناطق مسكونى عشاير و سياه چادرها را به طور وحشيانه‏اى ويران ساخت و در روستاى «پير بناب» براى جلوگيرى از پيوستن عشاير به مردم شيراز، دهها تانك و خودرو، به همراه يگانهاى نظامى گسيل كرد. همچنين منطقه توسط بمب افكن‏ها بمباران شد.

حادثه فيضيه قم (2/1/1342) انعكاس وسيعى در شيراز و ساير شهرهاى استان فارس داشت، روحانيون شيراز و برخى شهرستانها به عنوان اعتراض از برپايى نماز جماعت در مساجد خوددارى كردند.

على رغم مقاصد رژيم از كشتار وحشيانه طلاب علوم دينى و سركوب و مرعوب كردن روحانيون، جامعه روحانيت شيراز در تاريخ 30/1/1342 با صدور اعلاميه‏اى ضمن ابراز انزجار از واقعه خونين فيضيه، همدردى و پشتيبانى خود را از امام خمينى اعلام كردند.

در خرداد 1342 مراسم سوگوارى سرور آزادگان حضرت حسين بن على عليه‏السلام در اكثر محلات و مساجد شيراز برپا بود و به رغم فشارهاى نيروهاى امنيتى و انتظامى بسيارى از دستجات سينه زنى مراسم سوگوارى را مبدل به يك راهپيمايى سياسى كرده بودند.

بنابر توصيه‏هاى امام خمينى، وعاظ و روحانيون از مظالم رژيم و خطراتى كه از سوى آمريكا و اسرائيل اسلام را تهديد مى‏كرد، بر روى منبر سخن گفتند. شب عاشورا مراسم باشكوهى در مسجد نو تشكيل شد و جمعيت بى‏شمارى در صحن بزرگ مسجد گرد آمدند. مردم شيراز در آن شب علاوه بر حمل پرچم‏هاى سياه و طبق‏هاى عزادارى، پلاكاردهايى با مضامين سياسى آورده بودند.

بعد از سخنرانى پرشور آيت الله دستغيب جمعيت با حالت اعتراض و شعار از مسجد خارج شدند كه با مداخله نيروهاى انتظامى روبرو گرديدند. عده‏اى براى نجات جان آيت الله دستغيب از طريق بازار و كوچه‏هاى اطراف به سختى توانستند وى را به منزل برسانند. در منزل آيت الله محلاتى نيز مراسم مشابهى برپا بود.

آيت الله محلاتى ضمن تفسير آيه شريفه «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدوكم» ضرورت مجهز شدن مسلمانان به سلاح روز و قيام مسلحانه را بيان كردند.

خبر دستگيرى امام خمينى، صبح روز پانزدهم خرداد در شيراز منتشر شد ولى هنوز مردم به درستى از چگونگى وقايع قم و تهران اطلاعى نداشتند اما بعد از پخش اخبار راديو در ساعت دو، موجى از نفرت و انزجار ميان مردم شيراز به وجود آمد و شهر در وضعيتى كاملاً غير عادى فرو رفت، مردم در مسجد جامع تجمع كردند و آيت الله دستغيب مردم را از اوضاع مطلع كرد.

آيت الله محلاتى و آيت الله دستغيب ضمن اعلام تعطيلى روز شانزدهم خرداد از مردم دعوت كردند كه در مسجد نو اجتماع كنند.

مردم از آنجايى كه نگران دستگيرى و تعرض به رهبران مذهبى خود بودند تصميم گرفتند براى جلوگيرى از هر حادثه‏اى، شبانه در اطراف منزل آيت الله محلاتى و آيت الله دستغيب تجمع كنند. با اين وجود مأمورين شبانه به منزل آيت الله محلاتى هجوم بردند و چون در آن جا با مقاومت چندانى روبرو نشدند ايشان را بازداشت و به همراه عده‏اى از روحانيون شبانه با هواپيما به زندان تهران اعزام كردند. در اطراف منزل آيت الله دستغيب جمعيت زيادى كوچه‏هاى اطراف را فرش كردند. عده‏اى نيز درون خانه براى محافظت از ايشان گرد هم آمدند. با يورش مأمورين مسلح جمعيت مقاومت كردند و در نتيجه عده‏اى مجروح و مصدوم شدند. با اين وجود آنها تلاش كردند آيت الله دستغيب را از منزل خارج كنند.

مأمورين براى شكستن در خانه و مقاومت مردم شدت عمل زيادى به خرج دادند و در منزل آيت الله دستغيب با خشونت زياد تعداد زيادى از افراد را مورد ضرب و شتم قرار دادند، آنها حتى به زنان و كودكان نيز رحم نكردند. ياران آيت الله دستغيب توانستند جان وى را از مهلكه نجات دهند.

صبح روز شانزدهم خرداد مردم به دعوت آيت الله دستغيب و محلاتى بازار و مغازه‏ها را تعطيل كردند و به رغم اعلام حكومت نظامى در مسجد نو تجمع كردند. اما به زودى دريافتند كه روحانيون و رهبران نهضت را در شيراز شبانه دستگير كرده‏اند. خبر يورش به منزل روحانيون و دستگيرى آنها بر خشم مردم افزود. مردم بدون برنامه‏اى از قبل طراحى شده، دسته دسته از مسجد خارج شدند و به عنوان اعتراض با سر دادن شعارهايى در حمايت از امام خمينى و ابراز انزجار نسبت به رژيم خودكامه دست به راهپيمايى زدند. دستگيرى عناصر فعال نهضت و فقدان رهبرى از جمله عواملى بودند كه دست عمال رژيم را براى بر هم زدن اوضاع باز گذاشت. بسيارى از شاهدان عينى حوادث روز شانزدهم خرداد اظهار مى‏دارند كه عمال رژيم در آن روز تلاش مى‏كردند تا با بد جلوه دادن اعمال و مقاصد تظاهر كنندگان افكار عمومى را نسبت به قيام پانزده خرداد منحرف سازند. از اين رو عده‏اى از عمال رژيم آشكار و پنهان مسير و مقصد تظاهر كنندگان را منحرف نمودند و اقدام به شكستن چراغها و علايم راهنمايى و تخريب و آتش زدن مغازه‏ها كردند.

در نتيجه اين اقدامات، بهانه‏هاى لازم نيز براى مداخله نيروهاى انتظامى فراهم گرديد. آنها با استفاده از گاز اشك آور و شليك گلوله به تظاهر كنندگان، مردم بى‏دفاع و بى‏گناه را مجروح كردند و به خاك و خون كشيدند.

اكثر افرادى كه در حادثه شانزده خرداد به شهادت رسيدند نوجوان بودند. مردم جنازه‏هاى شهيدان را در حالى كه با گل و برگ درختان پوشانده بودند روى درهاى چوبى بر دوش حمل كردند. مردم خشمگين ماشين جيپ يكى از عاملان تيراندازى به تظاهر كنندگان را واژگون ساختند و آتش زدند. عده‏اى از تظاهر كنندگان به سمت چهار راه مشير رفتند و در آن جا نيز نيروهاى انتظامى جمعيت را به رگبار مسلسل بستند.

عمال رژيم از بيم رسيدن گروهى از تظاهر كنندگان كه از خيابان خيام به سمت استاندارى و ساواك در حركت بودند سرتاسر خيابان را بستند و با شليك گلوله از حركت مردم جلوگيرى كردند. تظاهر كنندگان تا ساعاتى از ظهر به مقاومت پرداختند اما با يورش نيروهاى نظامى و تيراندازى و حاكم شدن رعب و وحشت رفته رفته پراكنده شدند. مأمورين انتظامى تعداد زيادى از تظاهر كنندگان را كه مجروح و مصدوم بودند به درون ماشينهاى ارتشى پرتاب كردند و همراه با دستگير شدگان از صحنه خارج كردند. متعاقب آن نيروهاى امنيتى اقدام به دستگيرى عناصر فعال و انقلابى كردند. تعداد دستگير شدگان واقعه شانزده خرداد شيراز (بنا بر گزارشهاى مندرج در جرايد)، 145 نفر بودند كه هر روز بر اين تعداد افزوده مى‏شد. دستگير شدگان در دادگاه جنايى فرماندارى نظامى شيراز محاكمه شدند، عده‏اى به زندانهاى طويل المدت و عده‏اى نيز به اعدام محكوم گرديدند.

رژيم با به شهادت رساندن، دستگيرى، محاكمه مردم انقلابى شيراز و با ايجاد جو رعب و وحشت و نيز با به دار آويختن عده‏اى از سران عشاير در خيابانهاى شيراز، كوشيد قيام اصيل مردم شيراز و استان فارس را در حمايت از نهضت امام خمينى سركوب كند اما هرگز نتوانست امواج خروشان نهضت حق جويانه پانزده خرداد را براى هميشه در پشت پرده خفقان پنهان سازد.

مردم انقلابى شيراز بعد از حادثه پانزده خرداد در هر فرصتى براى زنده نگه داشتن اين حادثه تلاش كردند و با آزاد شدن آيت الله دستغيب از زندان طى مراسم كم سابقه‏اى از چهل و پنج كيلومترى شهر شيراز به استقبال ايشان رفتند.

عده‏اى از روحانيون شيراز و ساير شهرستانهاى استان فارس، موسوم به «روحانيون مهاجر» براى اعتراض به دستگيرى امام خمينى، آيت الله محلاتى و آيت الله قمى به همراه ساير روحانيون كشور عازم تهران شدند و براى آزادى آنها تلاش كردند.


منابع