ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

دوره پهلوی دوم در استان خراسان رضوی

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

ویرایش در تاریخ ‏۱۶ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۲۹ توسط 192.168.110.133 (بحث)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری, جستجو

شورش صولت السلطنة در خراسان

احمد يوسف هزاره، صولت السلطنة پسر محمدرضا خان شجاع الملك رئيس ايل هزاره است، شجاع الملك در موقع قيام كلنل محمد تقى خان بر حسب حكم احمد قوام، قوام السلطنة نخست وزير با بسيج نيروهاى هزاره بر عليه كلنل محمد تقى خان نقش مؤثرى داشت.

محمد يوسف هزاره، صولت السلطنة بعداز فوت پدرش شجاع الملك رياست ايل هزاره‏اى خراسان را عهده‏دار گرديد. او در زمان رضاشاه پهلوى، مانند ساير خوانين و متنفذين خراسان تبعيد شده و در شيراز زندگى مى‏كرد.

پس از واقعه شهريور 1320 و اشغال ايران به وسيله نيروهاى خارجى و از هم گسيختگى امور كشور، اين قبيل تبعيدى‏ها خود را به موطن خود رسانيدند، و به مخالفت عليه حكومت برخاستند و ادعاهايى براى حركات و اعمال خود عنوان كردند. صولت هم در اين موقع به سر املاك خود واقع در باخرز بازگشت و با جمع آورى نيروهاى مسلح از طايفه خود به شهرهاى باخرز و جام و فريمان تاخت و آنجاها را تصرف نمود و قسمتى از دارايى‏هاى دولت را در آن شهرها ضبط كرد و تصميم گرفت به مشهد حمله نمايد.

در اينموقع صولت اطلاع يافت كه على منصور، به استاندارى خراسان منصوب شده، از طريق سبزوار و نيشابور با اتومبيل به سوى مشهد عازم است. صولت، با نيروهاى مسلح خود، در سنگ بست نزديك مشهد، به كمين نشست تا منصور را دستگير نمايد، و او را براى انجام خواسته‏هاى خود گروگان نگه دارد. اين موضوع، به على منصور كه تازه مى‏خواست از سبزوار با اتومبيل حركت كند اطلاع داده شد. على منصور، از دو راهى سلطان آباد سبزوار، از طريق چكنه سرولايت مسافرت نمود، و وارد جاده‏اى قوچان و مشهد شد؛ و به مشهد آمد.

با استقرار على منصور به عنوان استاندار جديد خراسان بنابه خواست وى قواى نظامى به فرماندهى سرتيپ محمد نخجوان مركب از شصت كاميون نظامى و دو تانك و دو عراده توپ از تهران راهى مشهد شدند، و در سنگ بست مشهد، با نيروهاى مسلح صولت كه در آنجا سنگر گرفته بودند، برخورد كردند. نيروى صولت زير آتش بارى سنگين وشديد قرار گرفته، تاب مقاومت نياورده و به فريمان عقب نشستند، صولت سپس به تربت جام، با خزر، خواف، تربت حيدريه و سپس به كلات رفت و در آنجا مستقر شد. قواى نظامى هم به تعقيب صولت و نيروى او پرداخت.

منصور اعلاميه‏اى صادر كرد و ضمن آن متذكر شد، هرگاه افراد فريب خورده از حركات خود نادم شوند، و فورى به قواى دولتى پناه آورده و تسليم شوند، مورد عفو واقع خواهند شد.

در اثر اين اعلاميه، عده‏اى زيادى از جمله بلوچ‏هاى سرخس از اطراف صولت پراكنده شدند و به محل خود برگشتند.

منصور براى رفتن قواى نظامى به درگز وكلات با مقامات نظامى شوروى كه خراسان را در اشغال خود داشتند، مذاكره كرد، و موافقت آن‏ها را جلب نمود.

سرتيپ نخجوان، پس از برقرارى انتظامات وامنيت فريمان و جام باخزر و خواف و تربت حيدريه، در رأس قواى تحت فرمان خود با تانك و توپ راهى مناطق شمالى خراسان شد، و وارد قوچان گرديد.

فرج بيگ بيچرانلو كه سازمان‏هاى انتظامى شيروان و بجنورد و فاروج را خلع سلاح كرده بود، و قرار بود در كلات به نيروى صولت ملحق شود، در اثر مذاكرات به عمل آمده در قوچان تسليم قواى نظامى شد. همچنين يوسف بيگ يموتى درگزى، كه او هم با عده‏ى افراد مسلح درگزى شهربانى و ژاندارمرى آن جا را اشغال كرده بود، در قوچان تسليم قواى نظامى اعزامى شد. و همه نيروهاى مسلح چريكى خلع سلاح شدند.

نمايندگانى از مشهد و قوچان براى مذاكره وتسليم صولت به كلات فرستاده شدند، ومذاكراتى به عمل آوردند. صولت، در اثر اقدامات سرتيپ نخجوان تسليم شد، و به تهران اعزام گرديد و تحت نظر قرار گرفت، و نيروى مسلح صولت هم خلع سلاح و متفرق شدند.

سرتيپ نخجوان در اعتراض منصور، به نحوه‏ى عمل او به مركز احضار شد، و سرهنگ بيگلرى به جاى او فرماندهى قواى نظامى اعزامى از مركز را عهده‏دار شد.

در پائيز سال 1322 به على منصور اعلام شد كه محمدرضا شاه تصميم دارد براى زيارت به مشهد مسافرت نمايد. چند روز قبل از مسافرت شاه به مشهد، صولت با فراهم آوردن فرصتى، مجددا از تهران خارج شده و سريعا خود را باخرز سر املاك خود رسانيده و جمعى از كسان و طايفه خود را مسلح ساخته، و به مخالفت عليه دولت برخاست.

اقدام و آغاز عمليات مخالفت آميز صولت در مشهد به اطلاع شاه رسيد، مقرر شد، على منصور استاندار نماينده‏اى نزد صولت اعزام نمايد.

على منصور، با سرهنگ افشار قاسملو فرمانده ناحيه ژاندارمرى مذاكره نمود و از او خواست كه يكنفر از افسران مجرّب را براى اين مأموريت تعيين و معرفى كند تا نزد صولت اعزام شود.

فرمانده ناحيه ژاندارمرى خراسان، يكى از افسران ناحيه را بنام ستوان يكم جمتاش، جهت انجام اين مأموريت تعيين و معرفى نمود. على منصور استاندار نامه‏اى به صولت نوشت. اين نامه را به جمتاش داد تا براى صولت ببرد. ضمنا به جمتاش تأكيد نمود كه با اتخاذ تدابيرى صولت را مطمئن و قانع ساخته و حتما با خود به مشهد بياورد.

ستوان يكم جمتاش، نامه استاندار را دريافت كرد و عازم باخزر شد، در تربت جام از نظر احتياط، تعدادى ژاندارم مسلح از گروهان آنجا همراه خود برداشته و به محل اقامت صولت بنام «اشتبان» نزديك شهرنو مى‏رود و شب هنگام به آنجا مى‏رسد، و ژاندارم هارا در اطراف محل اقامت صولت مى‏گمارد و به آنها دستور مى‏دهد، مواظب و مراقب باشند؛ اگر از سوى اطرافيان مسلح صولت نسبت به او سؤ قصدى وتيراندازى شد به سرعت وارد خانه شده و به خلع سلاح و دستگيرى آنها اقدام نمايند. خود به خانه صولت وارد مى‏شود و با او ملاقات مى‏كند و نامه استاندار را به او تسليم مى‏نمايد و شروع به مذاكره مى‏كند.

ناظران آن جلسه مى‏گويند، صولت، پس از قرائت نامه استاندار، با اطرافيان خود به مشورت پرداخت، و حاضر نشد كه به همراه جمتاش به مشهد برود در اين هنگام جمتاش اسلحه كمرى خود را بيرون آورد و او را تهديد كرد كه ناگاه يكى از نوكران صولت او را هدف قرار داد و او نيز به سوى صولت شليك كرد و هر دو كشته شدند و ژاندارمها با صداى تيراندازى به داخل خانه ريختند و افراد مسلح را خلع سلاح نمودند و به اين نحو صولت السلطنة هزاره‏اى كشته شد و غائله او خاتمه يافت.

نهضت ملى نفت

واقعه سياسى مهمى كه پس از شهريور سال 1320 فضاى سياسى ايران را متوجه خود كرد، نهضت ملى شدن صنعت نفت بود. اين قضيه در خراسان تأثيرات بسيارى بر جاى گذارد. در طول نهضت در مشهد بيت آيت الله سيديونس اردبيلى تبديل به مركز تصميم‏گيرى چهره‏هاى مذهبى، سياسى خراسان شد.

آيت الله كاشانى نيز در سفر سال 1329 ه .ش به خراسان، به منزل ايشان آمد تا درباره نهضت ملى شدن نفت در مشهد و خراسان با او هماهنگى نمايند و ايشان را در جريان امور قرار دهند. آشنايى آن دو عالم بزرگوار به زمان ميرزاى شيرازى و مجاهدات عليه انگليس باز مى‏گشت. در مركز استان، مرحوم استاد محمدتقى شريعتى و شيخ محمود حلبى كه كارگردانان جمعيت‏هاى مؤتلفه اسلامى در خراسان بودند، اولين گردهمايى بزرگ خود را در روز جمعه ششم ديماه سال 1330 با پشتيبانى علما و بزرگان آغاز كردند.

در اين گردهمايى قطعنامه‏اى صادر شد و در آن از نظريات آيت الله كاشانى در زمينه ملى شدن صنعت نفت و آيت الله سيد يونس اردبيلى حمايت شد و ايشان (سيديونس اردبيلى) اولين عالم بزرگوارى است كه از سوى جمعيتهاى مؤتلفه اسلامى به عنوان اعضاى هيئت نظارت بر امر نهضت در استان انتخاب شد.

جريانات احزاب و دستجات سياسى

پس از يك فاصله تقريبا بيست ساله ركود سياسى و حزبى در كشور، با اشغال ايران از سوى متفقين و سقوط رضاشاه از قدرت، دومين دوره حيات احزاب و تشكيلات سياسى كشور آغاز شد.

با ورود ارتش سرخ به ايران به بهانه جنگ جهانى دوم، فعاليتهاى حزبى از نوع چپ و سوسياليست كمونيست در مناطق شمالى كشور خصوصاً خراسان با حمايت ارتش سرخ شدت يافت.

علاوه بر احزاب كمونيست چندين حزب ديگر كه در همان خط بودند نيز به وجود آمدند. علاوه بر فعاليت تشكيلاتى در راه جذب جوانان و اقشار مردم، به انتشار روزنامه و نشريات نيز مبادرت مى‏ورزيدند.

حزب توده ايران

اين حزب در سال 1320 ه .ش تشكيل شد و مؤسسان آن بيش از هشتاد نفر بودند. برخى اعضاى آن از حزب اجتماعيون دوره مشروطه (سليمان ميرزا عزالملك اردلان)، بعضى از كمونيستهاى زندانى و غير زندانى، تعدادى از سياسيون غير كمونيست و گروهى از روشنفكران و دانشگاهيان بودند.

اين حزب در خراسان با رهبرى و مديريت محمد پروين گنابادى علاوه بر تشكيلات، نشريه‏اى را با نام «راستى هفتگى» به عنوان ارگان سازمان جوانان حزب منتشر مى‏كرد.

اين حزب كه خود را طرفدار مردم محروم و بى‏پناه مى‏دانست باعث جذب تعدادى از جوانان و افراد مختلف شد و در چندين شهر از جمله شهرستان سبزوار باعث پديد آمدن قيام نظاميان عليه حكومت شد.

حزب ميهن

از ائتلاف چهار حزب استقلال، پيكار، ايران و ميهن پرستان، حزب جديدى به نام حزب ميهن تشكيل شد كه روزنامه‏اى به نام رستاخيز به عنوان ارگان خود منتشر مى‏كرد.

به گفته عبدالصمد كامبخش سازمانهاى حزب ميهن به تدريج يا با سازمانهاى حزب توده ائتلاف كردند و يا به آنها ملحق شدند.

سازمان حزب ميهن در خراسان با حزب توده در اين استان متحد شدند و در راه اهداف آنان دست به تبليغات وسيعى زدند.

حزب ايران

هسته اصلى اين حزب كانون مهندسين ايران بود و غالب رهبران اوليه آن را گردانندگان كانون تشكيل مى‏دادند. احمد زيرك زاده (دبير كل)، غلامعلى فريور، جهانگير حق‏شناس، عليقلى بيانى و كاظم حسيبى از اين جمله بودند.

اين حزب روزنامه‏اى به نام «جبهه ما» را در خراسان منتشر مى‏ساخت و داراى تشكيلات بود و در جريان تشكيل جبهه ملى ايران به صورت يكى از احزاب اصلى آن درآمد.

حزب دمكرات

اين حزب در 9 خرداد 1325 به رهبرى احمد قوام تشكيل شد. مظفر فيروز، خسرو قشقائى، سردار فاخر حكمت، خسرو هدايت، اسدى، اعزاز نيك‏پى و احمد آرامش از اعضاى آن بودند.

اين حزب در خراسان روزنامه‏اى به نام «دمكرات ايران» منتشر مى‏ساخت و صاحب امتياز و مدير مسئول آن هاشم افراشته بود.

حزب دمكرات اگرچه در مجموع به شخصيت محورى قوام اتكا داشت اما طيف وسيعى از سياسيون صاحب نام و فعال اعم از پير و جوان را دربر مى‏گرفت و به صورت كانون قدرت معتبرى درآمد كه شخصيتهاى مختلفى را به خود جذب كرد.

جمعيت مؤتلفه اسلامى

به دنبال فعاليت شديد گروههاى چپى اعم از كمونيست و سوسياليست و ملى‏گراى وابسته در استان در اوايل سال 1324، تعداد روزنامه‏هاى آنها در سطح استان به 24 عدد رسيد و افراد بيشترى جذب شعارهاى اين گروهها شدند. در مقابل آنها اولين صف‏آرايى مطبوعاتى توسط جبهه مطبوعات متفق ايران صورت گرفت. و در خراسان روزنامه‏هاى وظيفه، اراده آسيا، ناطق خراسان منتشر گرديد. اين جبهه داراى گرايشهاى مذهبى به طرفدارى از آيت الله كاشانى و مخالف با مصدق بود.

ولى اين حركت چندان قوى نبود كه باعث منكوب شدن گروههاى ملحد گردد. لذا پس از سفر آيت الله كاشانى به استان خراسان و ديدار وى با آيت الله اردبيلى، مرحوم استاد محمدتقى شريعتى و شيخ محمود حلبى با كمك دهها دسته، هيأت و انجمنهاى مذهبى اقدام به تشكيل جمعيتى بنام جمعيتهاى مؤتلفه اسلامى نمودند و اولين گرد همايى جمعيت در روز جمعه ششم ديماه 1330 برگزار شد و هيأت نظارت آن عبارت بودند از فقيه سبزوارى، كلباسى، قمى، شيخ محمود حلبى، شيخ مرتضى عيدگاهى، شيخ كاظم دامغانى، شيخ هاشم قزوينى، شيخ محمد الهى، شيخ غلامحسين تبريزى، حاجى سيدعلى اكبر خويى، محمدتقى شريعتى و عابدزاده.

ورود آيت الله ميلانى به مشهد دلگرمى بيشترى براى علما و مردم بود و در اين دوران، كانون نشر حقايق اسلامى در مركزيت فعاليتهاى دينى و سياسى شهر تشكيل شد به همت استاد محمدتقى شريعتى فعاليتهاى دامنه‏دار فرهنگى خود را عليه ماركسيسم و قشرگرائى ادامه داد. آيت الله ميلانى با رفت و آمد خود به اين مركز دينى اعتبار ديگرى مى‏بخشيد و فعاليتهاى دينى و سياسى آنان را مورد حمايت خود قرار مى‏داد و به اين ترتيب اهتمام خود را به مسائل جوانان و روشنفكران در عمل نشان داد و توطئه دشمنان در جذب نسل جوان به گروههاى ماركسيستى و كمونيستى در اين استان به افول گراييد.

قيام 15 خرداد

با فرار سيدن سال 1338 ه .ش جان اف كندى، از حزب دموكرات به رياست جمهورى آمريكا برگزيده شد. او به منظور حفظ منافع آمريكا برنامه‏هاى اصلاحى اجتماعى، سياسى، اقتصادى چندى را به حكومتهاى وابسته توصيه كرد.

محمدرضا شاه در سال 1339 ه .ش در راه اجراى سياست كندى لايحه اصلاحات را به مجلس برد و نام اين اقدامات را انقلاب سفيد گذارد. اين برنامه‏ها مورد انتقاد شديد حوزه‏هاى علميه، علما خصوصا حضرت امام (ره) قرار گرفت.

در تاريخ 15/1/1341 محمدرضا شاه به مشهد عزيمت كرد. وى پس از زيارت وبازديد از موزه آستان قدس، طى سخنانى به حوزه‏ها ومراجع تاخت. بيشتر صحبت‏هاى او ناظر به اعلاميه كوبنده حضرت امام (ره) بود كه دو هفته پيش تحت عنوان انالله و اناليه راجعون منتشر شده بود.

همزمان با تصويب لوايح شش‏گانه انجمنهاى ايالتى و ولايتى، از سوى آيت الله العظمى ميلانى پيامى به علم نخست وزير وقت فرستاده شد و طى نامه‏ى ديگرى لغو تصويبنامه را از ايشان خواست.

ايشان با همكارى مرحوم شيخ هاشم قزوينى، مرحوم شيخ مجتبى قزوينى، آقا سيداحمد مدرس، مرحوم آيت الله دامغانى، مرحوم آقا ميرزا جواد تهرانى و برخى ديگر از چهره‏هاى برجسته روحانيت خراسان، مجمعى را به منظور مقاومت در برابر سياستهاى ضددينى و ملى رژيم پهلوى به وجود آورد. آيت الله ميلانى در سومين نامه خود در آبان 1341 به علم چنين نوشت:

«وظيفه خود مى‏دانم با استمداد از حضرت بقيه‏الله ـ ارواحنا فداه ـ براى سومين بار اعلام دارم: تصويبنامه دولت شما در مورد انجمنهاى ايالتى و ولايتى با عدم رعايت شرط اسلام در انتخاب شوندگان و تبديل قسم به قرآن مجيد با قسم به كتاب آسمانى، ملت مسلمان ايران و خاصه علماى اعلام را بى‏نهايت خشمگين ساخته است.»

روز ششم بهمن 1341 بازار شهرستانهاى استان به دستور ايشان تعطيل شد و با صدور اعلاميه تند 28 اسفند 41، جنايات رژيم پهلوى را افشا كرد و نوروز 42 را همراه با امام خمينى(ره) عزاى عمومى اعلام كرد.

در دومين روز از سال جديد مأموران دژخيم رژيم به جمعيت عزادار در بيت آيت الله حاج آقا حسين قمى در روز شهادت امام صادق عليه‏السلام حمله بردند كه باعث درگيرى بين مردم و پليس ضد شورش شد و مردم به آتش زدن طاق نصرت‏هايى كه براى ورود شاه ساخته شده بود، پرداختند به دنبال اين جنايات در مشهد و قم جامعه روحانيت مشهد ضمن ابراز همدردى و پشتيبانى از حركت مردم در مشهد و قم اعلام اعتصاب غذا كرد و همچنين به عنوان اعتراض ازاول تا ششم ذيقعده، 138 روحانيون مشهد از رفتن به مساجد و اقامه نماز جماعت خوددارى نمودند.

پس از رويداد 15 خرداد و دستگيرى امام(ره) آيت الله ميلانى تلاش كرد به تهران برود؛ ولى هواپيماى حامل ايشان در بين راه بازگردانده شد و در 20 خرداد 42 طى تلگرافى به امام خمينى ـ كه در زندان بودند ـ به نظريات سياسى ايشان صحّه گذاشت و اظهار كرد: «آنچه شما گفته‏ايد، گفته همه روحانيون بلكه گفته اولياء خدا و ائمه اطهار است.

آيت الله ميلانى و در چهاردهم تيرماه همان سال به منظور حمايت از قيام امام خمينى به تهران رفت و ضمن آشنايى با چهره‏هاى دينى و سياسى با آنان به مشورت پرداخت، در روز دوم مرداد اعلاميه‏اى را به دادخواهى از علماى دربند زندان صادر كرد، نسبت به تبعيد امام خمينى به دولت هشدار داد، انتخابات دوره بيست و يك مجلس شوراى ملى را تحريم كرد، با ارسال نامه‏اى اعتراض‏آميز به سازمان ملل متحد، ماهيت هيأت حاكمه و تجاوزات و خفقان حاكم بر ايران را تشريح كرد و طى اعلاميه‏اى، همه مردم را در روز چهاردهم مهر به اعتصاب عمومى فراخواند.

در اين زمان، مجلس خطابه شهيد جاودان تاريخ نهضت اسلامى خراسان، سيد عبدالكريم هاشمى نژاد در محله عيدگاه موجب تشديد فعاليتهاى دينى و سياسى مردم عليه رژيم پهلوى شد كه بعدها منجر به رويداد بيست و سوم مهر 1342 مسجد فيل و شهادت جمعى از مردم مؤمن مشهد گرديد.

به دنبال تحولات سال 1342 منازل علما خصوصاً منزل آيت الله قمى و آيت الله العظمى ميلانى به مركز مبارزات تبديل شده بود و دستجات عزادارى از مشهد و ديگر شهرستانها به منزل آنها مى‏آمدند و با آنها ابراز همدردى مى‏كردند و بر مصيبتهاى وارده بر اسلام و مسلمين گريه مى‏كردند. مساجد نيز جايگاه مناسبى براى پخش اعلاميه‏ها و رساندن اخبار بود. اطلاعيه‏ها به صورت دست‏نويس در مراكز نصب مى‏شد.

به دنبال سركوب نهضت در خراسان تعداد زيادى از طلاب و علما توسط رژيم دستگير و يا ممنوع‏المنبر شدند.

همزمان با دستگيرى و تبعيد حضرت امام خمينى(ره) از تهران به تركيه در 13 آبان 1342 آيت الله ميلانى در نامه‏اى به وى چنين نوشت:

«خوشا به سعادت آن سرزمين كه حضرت عالى در آن تشريف داريد! قلوب همه مردم با ايمان متوجه شماست؛ فانه تعالى جعل افئدة من الناس تهوى اليك، و همگى براى نصرت و تأييد شما ـ كه لسان ناطق همه مجامع روحانى و دينى هستيد و گفته شما كه كلام حق و حقيقت است ـ دعا مى‏نمايند... راه شما كه وارث انبياء 3 هستيد، همان راهى است كه خدا براى پيغمبران اولوالعزم و ائمه هدى (عليهم الصلوة و السلام) مقرر فرموده است.

همزمان با مبارزات 15 خرداد اين حركت در خراسان در تحت لواى روحانيت و با همت مردم مسلمان تداوم يافت و محور مبارزات مردم استان خراسان چهار نفر از روحانيون و علماى بزرگوار حضرت آيت الله العظمى ميلانى، حضرت آيت الله خامنه‏اى، شهيد عبدالكريم هاشمى‏نژاد، حجت الاسلام واعظ طبسى و بعضى ديگر از روحانيون بوده‏اند.

اين بزرگواران علاوه بر روشنگرى و هدايت نسل جوان نسبت به انحرافات فرهنگ غرب و انتشار كتب و جزوات در آن زمينه، در جبهه‏اى ديگر با رژيم شاه درگير بودند.

روند مبارزات در اين استان را از سال 1342 تا 1356 بدين شكل مى‏توان پيگيرى كرد:

ـ سخنرانى بسيار مهم مقام رهبرى در جمع مردم شهرستان بيرجند در دهه محرم سال 1342 كه منجر به آگاهى مردم از ماهيت رژيم و دستگيرى معظم له گرديد.

ـ تحريم انتخابات دوره 21 مجلس شوراى ملى و ارسال نامه اعتراض‏آميز به سازمان ملل توسط آيت الله العظمى ميلانى در سال 1342.

ـ سخنرانى شهيد هاشمى نژاد در مسجد فيل مشهد كه با تيراندازى مأمورين روبرو گرديد و هفت نفر مجروح شدند كه دو نفر از آنها در بيمارستان به درجه رفيع شهادت نايل آمدند.

ـ سفر تبليغى شهيد هاشمى نژاد به شيروان و سخنرانى در جمع مردم كه با استقبال آنان روبرو گرديد.

ـ در سال 1342 آيت الله العظمى ميلانى به شهيد محمد بخارائى يكى از اعضاى فعال هيئتهاى مؤتلفه اسلامى فتوى ترور حسنعلى منصور را مى‏دهد چنانكه ايشان اجازه اعدام شاه را نيز به برخى از مبارزين مسلمان صادر فرموده بود.

ـ در سال 1343 جلسات مبارزين كه روزهاى جمعه در منزل آيت الله العظمى ميلانى تشكيل مى‏گرديد از طرف ساواك تعطيل شد و اطراف منزل ايشان محاصره و رفت و آمد ممنوع گرديد. با اين حال ايشان با اشكال مختلف همچنان رابطه خود را با همه جناحهاى مبارز مسلمان حفظ كرد.

ـ سال 1344 تشكيلات مخفى روحانيت لو مى‏رود و ساواك در منزل يكى از علما به اساسنامه‏اى دست مى‏يابد كه در پى آن تعدادى از علما دستگير و برخى نيز در شهرستانها مخفى مى‏شوند.

ـ سال 1344 ساواك كتاب (آينده در قلمرو اسلام) مقام معظم رهبرى را به خاطر مقدمه و پاورقيهاى آن در چاپخانه توقيف مى‏كند و دو نفر از مسؤولين چاپخانه را دستگير مى‏نمايد. اما كتاب به همت مردم به چاپ رسيد و در استان پخش گرديد و همين كار، ساواك را خشمگين‏تر ساخت و آنها را در دستگيرى و تعقيب آيت الله خامنه‏اى مصّرتر كرد، لذا به توصيه علما قرار شد آيت الله خامنه‏اى تا آرام شدن اوضاع، به خراسان نيايد و در تهران اقامت داشته باشند. ولى ايشان در سال 1346 به مشهد مى‏رود و به محض ورود توسط ساواك دستگير و چهارماه زندانى مى‏شوند ولى ساواك نتوانست مطالبى از اسرار مبارزين در استان را از ايشان بدست آورد.

ـ در خرداد 1346 حضرت آيت الله ميلانى با انتشار اعلاميه‏اى در رابطه با جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل، با اعراب مسلمان اظهار همدردى كرد و به همين دليل از سوى تيمسار نصيرى تهديد شد.

در همين سال در جريان جشن تاجگذارى به علت بى اعتنايى و عدم ارسال پيام تبريك به شاه گذرنامه ايشان از سوى شهربانى خراسان صادر و به ايشان دستور داده شد تا خاك ايران را ترك كنند. اين خبر در ميان مردم و علما شور و هيجان آفريد و خشم عمومى همه جا را فراگرفت و رژيم با توجه به ملاحظه نفوذ معنوى ايشان در بين توده‏هاى مردم و جايگاه ايشان در ميان روحانيت و مراجع تقليد از تصميم خود منصرف شد.

ـ سالهاى 47 تا 49 را رهبر معظم انقلاب سالهاى پرشور فعاليتهاى مخفى مى‏ناميدند. در اين سالها افراد مبارز با اسلام انقلابى آشنا مى‏شدند و زنگارهاى قرون گذشته را پاك مى‏كردند. آيت الله خامنه‏اى در اين سالها مشغول تربيت و سازماندهى عناصر مورد اطمينان و ارتباط با گروههاى فعال و مبارز بودند.

ايشان در ابتدا در مسجد «صديقيها» مشهور به «مسجد تركها» در بازار مشهد درس تفسير را شروع كردند و بعد از مدتى كوتاه به مدرسه ميرزا جعفر جهت تدريس رفتند كه علاوه بر طلاب، جوانان و اقشار مردم نيز در درس شركت داشتند، اما وقتى ساواك متوجه قضيه شد، ايشان را دستگير و زندانى كرد و درس تفسير را به تعطيلى كشاند.

ـ سال 1348 سخنرانى شهيد هاشمى‏نژاد در نيشابور عليه شاه و ابلاغ ساواك به شهربانى جهت معرفى وى به سازمان امنيت.

ـ 1349 تعطيلى دروس حوزه علميه خراسان توسط آيت الله ميلانى به دنبال خبر شهادت آيت الله سعيدى به منظور تجليل از شخصيت روحانى ايشان.

ـ سال 1353 دستگيرى آيت الله خامنه‏اى و تعطيل درسهاى ايشان و انتقال ايشان به زندان و شكنجه‏گاه مخوف ساواك يعنى كميته مبارزه با خرابكارى.

ـ تداوم درس توسط شهيد هاشمى‏نژاد و ممانعت از ورود به مدرسه ميرزا جعفر و انتقال دروس به مسجد ملاحيدر (در مدرسه ميرزاجعفر بيش از يك هزار نفر طلاب انقلابى در اين درس شركت داشتند).

ـ دستگيرى و بازداشت شهيد هاشمى نژاد و آيت الله واعظ طبسى و تنى چند از مبارزين ضد رژيم پهلوى و محكوميت آنان.

ـ با اوج گرفتن مبارزات در سال 1356 و آشكار شدن انحراف در سازمان منافقين و احساس روحانيت و مردم به لزوم تشكل اسلامى كه در رأس آن به جاى افراد عادى و سياسى، افرادى روحانى و آشناى به مذهب باشند، در پى جلسه‏اى آيت الله خامنه‏اى به آقايان ربانى املشى و موحدى كرمانى پيشنهاد تشكيلاتى را دادند و قرار شد كه آيت الله بهشتى نيز در آن جمع و تشكيلات باشند كه از حسن اتفاق شهيد بهشتى و شهيد باهنر در همان موقع در مشهد بودند و لذا جلسه با شركت اين عزيزان تشكيل و اساس اين تشكّل گذاشته مى‏شود. ولى در اين گير و دار رژيم ستمگر با نهايت خشونت ايشان را دستگير و به ايرانشهر تبعيد مى‏كنند.



منابع