ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

دوره پهلوی دوم در استان آذربایجان غربی

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

پرش به: ناوبری, جستجو

تشكيل حكومت خودمختار در آذربايجان

در آخر آبان سال 1324 ه .ش فرقه دموكرات اعلام موجوديت كرد و تقاضاى خود را ضمن بيانيه‏اى به اطلاع اهالى و مقامات خارجى رساند.

در آذرماه 1324 مجلس ملى آذربايجان با شركت 80 نفر از افرادى كه به نام نماينده از شهرستانها و بخش‏هاى آذربايجان در تبريز به رياست حاج نظام الدوله رفيعى تشكيل گرديد و ميرزا على شبسترى به رياست مجلس ملّى انتخاب گرديد.

در جلسه اول مجلس، سيد جعفر پيشه‏ورى به رياست دولت خود مختار آذربايجان انتخاب گرديد و قرار شد وى بلافاصله هيئت دولت خود را انتخاب و به مجلس معرفى كند.

از روز بيستم آذرماه 1324 ه .ش حملات دموكراتها به پاسگاههاى اطراف شهر اروميه آغاز گرديد. اين پاسگاهها با آنكه از لحاظ استعداد قابل مقايسه با مهاجمين نبودند ولى به ايستادگى و دفاع پرداختند.

در اين موقع كه اخبار تصرف ادارات و شهربانى تبريز از طرف دموكراتها منتشر مى‏شد، روساى ادارات و شهربانى و ژاندارمرى براى كسب تكليف در دفتر فرماندهى تيپ حاضر شدند. فرماندهى تيپ تصميم خود را داير بر ايستادگى در مقابل تجاوزات به آنان ابلاغ و دستور مقاومت تا آخرين نفس صادر شد.

دموكراتها با كمك نيروهاى كمكى كه از تبريز و ساير جاها اعزام شده بودند، به اروميه نزديك شده و مقدمات حمله را فراهم كردند. زد و خورد ميان پاسگاههاى خارج شهر و عناصر مسلح كه قصد نفوذ به شهر را داشتند صورت گرفت و تلفاتى به طرفين وارد آمد.

چون دموكراتها نتوانستند تيپ و ژاندارمرى اروميه را مجبور به تسليم سازند عده‏اى از تبريز و ساير نقاط به كمك آنها آمدند.

اين نيروها وقتى به اروميه نزديك شدند در مقابل دفاع نيروهاى نظامى متوقف شدند، تيپ نيز بلافاصله با اعزام يگانهايى پاسگاههاى مزبور را تقويت نمود و در نتيجه عناصر دموكراتها با دادن تلفات سنگين مجبور به عقب نشينى شدند.

بعد از مدتى مجددا دموكراتها نيروهاى خود را سازماندهى كردند و تجاوزات خود را آغاز كردند و كليه نقاط مرتفع شهر را گرفته و بدون هيچ گونه رعايتى تمامى نقاط شهر را زير آتش گرفته و عده‏اى را كشتند. بدين جهت عبور و مرور را در داخل شهر قطع و از رساندن تداركات به پاسگاهها جلوگيرى نمودند.

در روز 20 آذر جنگ شديدى در بالانش (20 كيلومترى جنوب شهر) و توپراق قلعه (10 كيلومترى مشرق شهر) ادامه داشت اوضاع داخلى شهر اورميه در اثر تبليغات شديدى كه توسط بلندگوهاى انجمن روابط فرهنگى ايران و شوروى به عمل مى‏آمد، باعث تشويش و نگرانى مردم مى‏شد به هم ريخته بود و تظاهرات كردهاى تحريك شده در اطراف شهر وحومه بى نهايت شديد بود و رفت و آمد مقامات نظامى و غير نظامى شوروى در روستاها و حومه شهر ادامه داشت، مأموران گشتى شوروى سه برابر شده بود.

تا روز بيست و پنجم آذرماه 1324 چون نظاميان فرقه دمكرات و عوامل شوروى نتوانستند مقاومت مدافعان شهر را خرد كنند، لذا براى تقويت آنها ستونى مركب از 200 كاميون افراد فرقه تحت فرماندهى سرهنگ فرارى ارتش (ميلانيان) در حدود ساعت 8 صبح روز 25 آذر از طرف شمال شهر (دروازه سلماس) به حاشيه شهر رسيدند كه باعكس العمل شديد مدافعان شهر افراد فرقه دمكرات با دادن تلفات سنگين و جا گذاشتن هشت دستگاه كاميون متوارى گرديدند.

سرانجام پس از درگيرى‏هاى متعدد و متلاشى شدن پادگانهاى ارتش و ژاندارمرى عده‏اى از اشرار به شهر ريخته، استاندارى و ساير نقاط را غارت كردند. فرقه دموكرات به اولين هدف خود يعنى تسلط بر كليه نواحى آذربايجان رسيد و هدف دوم خود را يعنى رسميت بخشيدن به زبان تركى كه در مرامنامه حزب گنجانده شده‏بود، دنبال كرد.

در آغاز دستور داده شد، مكاتبات ادارى، دولتى و دفاتر آنها بايد به زبان تركى باشد، همچنين در ادارات و مدارس به زبان تركى حرف بزنند.

به همين جهت اولين كارى كه اولياى وزارت معارف دموكراتها در آذربايجان آغاز كردند، تهيه متون كتابهاى درسى به زبان تركى بود و اين كار به سرعت زياد انجام گرفت.

ولى اين حكومت هم دوام نداشت و درست يك سال پس از تشكيل حكومت ملى دوران فرمان‏روايى آنان به سر رسيد و ارتش ايران به شهر ميانه وارد شد.

اين خبر در يك لحظه در سراسر آذربايجان منتشر گرديد و مردم قبل از رسيدن ارتش، سران دموكراتها را دستگير كرده، آنها را زندانى نموده و شبانه دست بسته آنان را بيرون شهر برده و تيرباران كردند.

هنوز ارتش از ميانه نگذشته بود كه سربازخانه و ساختمان‏هاى دولتى به تصرف مردم درآمد.

در شهر اروميه تا رسيدن نيروها به مدت ده روز گروهى به نام ميهن پرستان با تشكيل كميته تعقيب به دستگيرى ديگر عوامل فرقه دمكرات پرداختند.

بدين سان كارنامه فرقه دموكرات آذربايجان بسته شد و فرقه دموكرات نتوانست در طول اين مدت قلوب مردم اين سامان را به خود جلب كند، تنها عده‏اى از جوانان كم تجربه، آنهايى كه خاطرات تلخ آشوب‏هاى گذشته جيلوها و ارامنه را به ياد نداشتند به آن حزب وارد شدند كه با افشاى ماهيت آنها، از آن گروه فاصله گرفتند.

2ـ تشكيل جمعيت كومله (ژ ـ ك)

جمعيت كومله كه آن را كومله ژ ـ ك هم مى‏نامند نخستين حزب سياسى به معناى كامل كلمه در نواحى كردنشين ايران است كه بر پايه ملى گرائى كردى شكل گرفت.

كومله ژ ـ ك سليمانيه كه همزمان با جنگ دوم جهانى ايجاد شده بود به زودى منحل شد و بنيانگزاران آن با اتخاذ سياستهاى نو و سازماندهى تازه تشكيل حزبى به نام هيوا يا اميد را اعلام كردند.

در 25 شهريور سال 1321 شانزده تن از اهالى مهاباد در باغى پيرامون شهر گرد آمدند و با حضور دو فرستاده حزب هيوا كه يكى از آنها كاپيتان ارتش عراق بود، كومله را تشكيل دادند فعاليت كومله در آغاز شكل مخفى داشت و تا زمانى كه رهبران آن از پشتيبانى همه جانبه اتحاد شوروى مطمئن نشدند صورت علنى و آشكار به خود نگرفت.

مخالفت اعيان و رؤساى محلى با فعاليت‏هاى كومله به اندازه كافى موثر بود، آن چنان كه به رغم عدم حضور موثر دولت ايران در آذربايجان باز هم اين حزب ناگزير از پنهان كارى بود.

در مورد اهداف و خواستهاى كومله بايد گفت كه خود مختارى براى كردها در چهار چوب ايران و متناسب با تقاضاهاى حزب هيوا از دولت عراق هسته اساسى اين هدفها را تشكيل مى‏داد و مؤثرترين گام در اين راه از نظر رهبران كومله ارتقأ فرهنگ مردم كرد بود.

رهبران كومله تا پيش از شروع نفوذ روسها در آن حزب و تا زمانى كه تبليغات و وعده‏هاى اتحاد شوروى آنان را براى تشكيل كردستان بزرگ وسوسه نساخته بود، درك نسبتا سست و معقولى از جايگاه كرد در ايران داشتند.

پس از عضويت قاضى محمد در كومله ژ ـ ك و تبديل شدن او به چهره تعيين كننده و بى رقيب حزب، براى اولين بار كم‏كم شعارهاى تحول فرهنگى و اجتماعى از طريق مسالمت‏آميز و در چهار چوب ايران كنار گذاشته شد و ناسيوناليسم فرهنگى كومله جاى خود را به ناسيوناليسم سياسى داد كه هدف آن تشكيل يك نظام مستقل و فراگير كرد و تلاش براى ايجاد كردستان بزرگ بود.

در راستاى تحقق همين شعار بود كه كومله در سال 1323 ه .ش يكى از اعضاى خود به نام محمد امين شريفى را به كركوك فرستاد تا با نمايندگان حزب هيوا درباره طرحهاى آينده و كمكهاى متقابل مذاكره و گفتگو كند.

از آنجا كه كردهاى تركيه و عراق در شرايطى نبودند كه بتوانند قدمى در راه اين آرمان بردارند به نظر مى‏رسيد كه ابتكار اين اقدام تنها به كومله تعلق داشت و نشان مى‏داد كه قرار است بزودى تحولات عميقى در آذربايجان روى دهد و رهبران حزب تصميم داشتند در شرايط تازه حمايت احزاب كرد همسايه از خود را تأمين نموده بوسيله آنها مانع از تحرك احتمالى عشاير آنسوى مرز بر ضد كومله شوند و پيداست كه رهبرى كومله اميدى به كسب حمايت اهالى استان كردستان نداشته است.

با بررسى تحركات برون مرزى نشان مى‏دهد كه امضاى اين پيمان و مذاكرات و اقداماتى كه در جريان آن صورت گرفت نشان از قريب الوقوع بودن تشكيل دولت كردهاى ايران و گذاشتن سنگ بناى كردستان بزرگ داشته است.

ايگلتون در اين مورد مى‏نويسد:

«در سال 1323 ه .ش كردهاى ايران با هيوا و حزب كمونيست عراق (در واقع شاخه كردى آن حزب) به منظور تشكيل جبهه رزگارى كرد يا حزب رهائى بخش كردها تماس گرفتند. در ماه مه همان سال كردهاى ايران با توافق كردهاى عراق پرچم ملى كردها را انتخاب كردند. اين پرچم از سه نوار افقى سرخ و سفيد و سبز با خورشيدى در وسط تشكيل مى‏شد». با اطمينان خاطرى كه شورويها به اعضاى كومله داده بودند از نظر رهبران حزب دور نماى شرايط آينده و فرصتهاى محتوم براى تشكيل اولين حكومت مستقل كرد. تا اندازه زيادى روشن و مناسب مى‏نمود.

3ـ تأسيس دولت ملى كرد در جنوب استان

شهر تبريز در 19 آبان 1324 شاهد تشكيل جمهورى آذربايجان خودمختار به وسيله پيشه ورى رهبر فرقه دموكرات بود به دنبال مذاكرات و گفتگوها اعضاى كرد كه در آن واقع اعضاى حزب دموكرات و فرستادگان قاضى محمد بود آشكار شد كه رژيم آذربايجان در نظر دارد هرگونه قدرت و اختيارى را از كردها سلب كند و كردان چون چنين ديدند به مهاباد بازگشتند.

در فاصله تشكيل دولت پيشه ورى تا تأسيس جمهورى مهاباد، اختلافات ميان كردها و آذريها اوج گرفت قاضى محمد در دى ماه 1324 همه كارمندان آذرى را از ادارات مهاباد و نواحى اطراف آن اخراج كرد و هنگامى كه پيشه ورى عوامل خود را به نواحى كردنشين فرستاد تا موجودى توتون منطقه را به شيوه سابق تحويل بگيرند، با مخالفت وعدم همكارى كردها روبرو شد و حتى به دستور قاضى هيئت آذرى كه رياست آن با پور عجم معاون اداره دخانيات تبريز بود بدون نتيجه و با دست خالى به تبريز بازگشت همچنين كارگران كرد كارخانه قند مياندوآب در اواسط دى ماه مانع از ارسال قند و شكر به تبريز شدند.

بدينسان كردها آشكارا عدم موافقت خود را با سلطه آذريها بر نواحى كردنشين آذربايجان نشان دادند و همزمان روسها براى به جنبش در آوردن كردها در راستاى اهداف خود دست به كار شدند.

از سوى ديگر مأموران شوروى در ميان قبايل به فعاليت پرداختند و به آنها گفتند براى مبارزه به خاطر استقلال آماده شوند و به رؤساى عشاير دستور دادند در مهاباد گرد آيند. همه به جز مامش‏ها، منگورها، و دهبوكريها در اين زمينه همكارى كردند.

اعضاى حزب دموكرات در 26 آذرماه پرچم ايران را از ساختمان دادگسترى مهاباد پائين كشيده و به جاى آن پرچم كردستان را بر افراشتند. در اين فاصله قاضى محمد سرگرم مذاكره با مقامات شوروى بود تا موافقت آنان را با تشكيل حكومتى كرد كه مستقل از آذربايجان باشد فراهم سازد.

سرانجام در دوم بهمن ماه سال 1324 قاضى محمد در حالى كه لباس افسران روسى را پوشيده و عمامه به سر داشت در برابر مردم مهاباد و رؤساى عشاير اطراف، تشكيل جمهورى مهاباد را اعلام كرد و در ضمن سخنانى بيان داشت.

«كردها ملتى را جداگانه‏اند كه سرزمين خاص خود را دارند و مثل ملتهاى ديگر داراى حق تعيين سرنوشت خويش مى‏باشند، آنان ديگر بيدار شده‏اند و دوستان نيرومندى دارند».

بيست روز پس از تشكيل نظام جمهورى مهاباد، اسامى وزيران حكومت در روزنامه كردستان ارگان حزب دمكرات منتشر گرديد. به اين ترتيب جمهورى مهاباد تشكيل شد و از زمان آغاز فعاليت خود ظاهرا حكومتى جدا ومستقل از دولت و جامعه ايران را به نمايش گذاشت.

اما جمهورى مهاباد (كردستان) نتوانست نفوذ چندانى در قسمت ترك نشين آذربايجان بدست آورد سرانجام كنسول شوروى در (رضائيه اروميه) به نام هاشم‏اف كوشيد كه مواضع دو طرف آذرى و كرد را به هم نزديك كند و حاصل اين تلاش در پايان به صورت پيمانى ميان دو حكومت مهاباد و تبريز در آمد كه به امضاى رهبران فرقه حزب دمكرات و حكومت كردستان رسيد.

مواد اصلى اين پيمان نامه را چنين ذكر شده است:

1ـ مبادله نمايندگان ديپلماتيك ميان دو كشور در صورت لزوم.

2ـ مأمورين دولتى در هر منطقه متعلق به مليتى است كه سكنه آن اكثريت را تشكيل مى‏دهند.

3ـ تشكيل يك كميته اقتصادى مشترك تحت نظارت سران هر دو حكومت.

4ـ اتحاد نظامى و كمك متقابل دو طرف به يكديگر در صورت لزوم.

5ـ هرگونه گفتگو با دولت مركزى با اطلاع و موافقت هر دو دولت باشد.

6ـ هر دو دولت براى پيشبرد زبان و فرهنگ مقابل خود تلاش خواهند كرد.

7ـ با هر كس كه بر ضد اتحاد و دوستى دو ملت آذرى و كرد تلاش كند به سختى مبارزه خواهد شد.

انعقاد اين پيمان مركزنشينان را دچار شگفتى و هراس نمود زيرا پيشه‏ورى و قاضى‏محمد بى‏اعتنا به تهران و مانند رهبران دو كشور مستقل تصميم گرفته بودند و چون نيروهاى شوروى همچنان در منطقه حضور داشتند امكان به رسميت شناخته شدن اين حكومتهاى تازه بنياد بسيار زياد بود و از نظر مقامات ايران اقدام به انعقاد پيمان همكارى دو جانبه آذربايجان را كاملاً به سوى تجزيه سوق داده بود.

به دنبال ابتكار دولت ايران و مذاكره پيشه ورى با دولت مركزى، قاضى محمد نيز كه اوضاع را نامساعد مى‏ديد تحت فشار دولت روسيه تن به مذاكره تحميلى با دولت ايران داد.

او در ششم تيرماه سال 1325 به همراه حاج باباشيخ (نخست وزير دولت او) و برخى از اعضاى حزب دموكرات روانه تهران گرديد و در فرودگاه مهرآباد مورد استقبال هواداران حزب توده و شمارى از دانشجويان كرد ساكن تهران قرار گرفت و در ويلاى دربند اقامت كرد.

رهبر كردها طى چند جلسه گفتگو با قوام السلطنه پيشنهاد وى مبنى بر تبديل همه نواحى كردنشين به يك استان واحد و انتخاب او به عنوان استاندار وسيع الاختيار آن استان را پذيرفت.

پيدا بود كه قوام ابتكار عمل را در مذاكرات به دست گرفته است و سعى دارد ميان كردها با پيشه‏ورى و اتحاد شوروى شكاف ايجاد كرده و آنها را به جان هم بياندازد.

اما قاضى محمد با قبول پيشنهاد قوام و پذيرش اين امر كه وزارتخانه‏هاى خود را منحل ساخته و آنها را به ادارات مورد تائيد دولت تبديل نمايد، نشان داد كه در شرايطى كه تحقق شعارهاى ملى گرايى جدائى خواهانه غير ممكن است، او به كسب امتيازات و اجتماعى لازم براى انجام اصلاحات در جامعه كرد توجه دارد.

هر چند پيشنهاد قوام با استقبال قاضى روبرو شد ولى هرگز به مرحله اجرا در نيامد چون دولت شوروى با آن به شدت مخالفت كرد و از طريق سفير خود در تهران به هيأت كرد اطلاع داد كه پذيرش اين پيشنهاد مساوى با قطع كمكهاى سياسى نظامى اتحاد شوروى به كردها خواهد بود.

سرانجام بر اساس توافقى كه در مسكو بين استالين و قوام، نخست وزير وقت ايران امضاء گرديد، دولت شوروى قبول نمود كه نيروهاى خود را از خاك ايران خارج كند و در عوض دولت ايران امتياز نفت شمال ايران را به آن كشور اعطا نمايد و علاوه بر اين فشارهاى بين المللى بلوك غرب بر شوروى براى اجراى مفاد موافقتنامه كنفرانس تهران مبنى بر تعهد خروج نيروهاى متفقين از ايران پس از پايان جنگ نيز از عوامل موثر در تصميم روسيه بود.

پس از خروج اين نيروها، سران جمهورى دست نشانده مهاباد در برابر يورش ايلات و عشاير مخالف در منطقه و حمله ارتش ايران كوچكترين مقاومتى از خود نشان ندادند. زيرا تمام حمايت مالى و نظامى و تداركاتى روسيه را از دست داده بودند و نيروهاى بى‏ساز و برگ بارزانى به عراق فرار كردند.

در پايان ماجرا از حزب دموكرات و جمهورى مهاباد ديگر اثرى نبود، حدود پنجاه نفر از رهبران حزب دموكرات از جمله قاضى محمد رئيس حكومت خود مختار كردستان اعدام شدند و غائله مرتفع گرديد.

4ـ نبرد بارزانى‏ها

بارزانى‏ها يكى از طوايف كرد عراقى بودند كه در ناحيه اربيل (درخاك عراق) سكونت داشته و در سال 1320 با انقلاب رشيد عالى گيلانى در عراق از قيد و بند گريخته و با جمع آورى افراد پراكنده خود و تهيه سلاح و مهمات دعوى خود مختارى مى‏كردند.

بارزانى‏ها چندين سال بود موجبات مزاحمت دو دولت تركيه و عراق را فراهم نموده بودند ولى جرأت تعرض به طرف خاك ايران را نداشتند، تا اينكه پس از آذر سال 1324 وارد خاك آذربايجان شده و با دموكراتها تماس برقرار كردند.

پس از ورود بارزانى‏ها به آذربايجان ملا مصطفى بارزانى به تهران آمد. ستاد ارتش به ملامصطفى پيشنهاد داد، كه اسلحه و مهمات خود را در ايران گذاشته و به خاك عراق بازگردند، يا اين كه تسليم شده و در يكى از نقاطى كه دولت انتخاب خواهد كرد و با تسهيلاتى كه فراهم مى‏نمايد، مشغول كشاورزى شوند.

ملامصطفى با طفره رفتن و تعلل، موجبات اتلاف وقت را در مذاكرات مى‏نمود تا بارزانى‏ها به طرف ارتفاعات دشت بيل نزديك شده و در مجاورت مرز شوروى مستقر گردند، در اين مدت زد و خوردهايى نيز پيش مى‏آمد، ولى ملا مصطفى كه در تهران بود، تكذيب مى‏كرد. چون مذاكرات براى جلوگيرى از خونريزى و كشت و كشتار بيهوده به جايى نرسيد، تصميم گرفته شد، نيروهاى بارزانى را در يك منطقه محاصره و خلع سلاح كنند.

روز 18 اسفند 1325 ه .ش فرماندهى، دستورات خود را به واحدها ابلاغ نمود، بارزانى‏ها نيز زنان و كودكان خود را به شهر نقده فرستاده، آماده نبرد شدند.

روز 19 اسفند ستون سرهنگ نيسارى براى جلوگيرى از پيشروى آنها به طرف منطقه ايل شكاك به موانا رفت، ستون سرتيپ زنگنه كه بعدا سرهنگ فولادوند فرمانده آن ستون گرديد، در اين موقع با زروبيگ در دره قاسملو درگير بود.

رشيد بيگ، يكهزار سوار گرد آورد و در موانا به ستون سرهنگ نيسارى حمله برد، ولى پس از 24 ساعت زد و خورد شكست خورد و تسليم شد و به اروميه اعزام گشته و مورد عفو قرار گرفت. ستون پس از درهم شكستن قواى رشيد بيگ پيشروى خود را از موانا به طرف ترگور ادامه داد و طرح عملياتى اين بود كه ستون سرهنگ فولادوند و سرهنگ مجيدى، بارزانى‏ها را دور بزنند و به طرف اين ستون برانند كه در نتيجه آنها محاصره شوند.

طى اين مدت زد و خوردهايى به وقوع پيوست كه در نتيجه هنگ فوزيه تلفات قابل توجهى داده و ستوان جهانبانى اسير و ستوان هاتفى امامى كشته شدند.

شب اول فروردين سال 1326 بارزانى‏ها حمله‏اى شديد به مركز فرماندهى در ارتفاعات (نيرگى)، نمودند كه اگر توپخانه خودى فعاليت دامنه‏دارى نكرده بود، ستون به كلى متلاشى مى‏شد، ولى در اثر تيراندازى شديد توپخانه، بارزانى‏ها از حمله خود نتيجه مثبتى نگرفتند، فرداى آن شب حمله خود را به صورت شديدترى ادامه دادند.

روز 13 فروردين براى وارد آمدن ضربه اصلى به بارزانى‏ها حمله اصلى، چهار ساعت بعد از نيمه شب شروع شد: نبرد در ساعت 7 بامداد به مرحله اصلى و شديدى رسيد، ستون سرهنگ نيسارى و گردان اصفهان با كمك هواپيماها و ارابه جنگى و در اثر اجراى تيرهاى دقيق توپخانه پيشروى كرده تا ساعت 13 همان روز ارتفاعات برده زرد را تصرف نمود و بارزانى‏ها با دادن تلفات زياد به طرف دشت بيل عقب نشستند، از اين ساعت در حقيقت عمليات مرحله اول عليه بارزانى‏ها به پايان رسيده و عملاً آنان مضمحل شده بودند.

پس از سركوبى بارزانى‏ها توسط نيروهاى ايران، در خاك عراق نيز مورد تعقيب مأموران آن دولت واقع شدند؛ مرتبا در حال جنگ و گريز بودند.

سرانجام پس از اين جنگ و گريزها در شب 5/3/1326 دوباره به خاك ايران داخل شدند؛ در همين موقع محمد رضا شاه كه در اروميه بود، دستور صريح براى تعقيب بارزانيها و قلع و قمع آنها صادر كرد.

سرهنگ سردادور مأمور شد با يك ستون مجهز حركت كرده و جلو پيشروى آنها را بگيرد؛ ملامصطفى به او پيغام داد كه ما قصد جنگ نداريم و براى قبول پيشنهادهاى دولت آماده‏ايم؛ اما شبانه حركت كرده به منطقه ايل شكاك مى‏رود؛ بلافاصله به نيروى مقيم سلماس دستور سركوبى و جلوگيرى بارزانيها صادر مى‏شود؛ ولى بارزانيها كه قصد عبور از ايران و ورود به خاك شوروى را داشتند. سعى كردند بدون درگيرى با نظاميان از هر راه ممكن به پيشروى خود ادامه دهند.

بارزانى‏ها كه اين بار از كوه دالامپر واقع در نزديك سه كشور ايران و عراق و تركيه وارد خاك ايران شده بودند، از خطوط مشترك مرزى حركت مى‏كردند و در هر كجا با نيروى مقاومت ايران برخورد مى‏كردند، وارد خاك تركيه شده به راه خود ادامه مى‏دادند و در داخل تركيه نيز يك پاسگاه را با 250 سرباز و چند افسر به كلى نابود ساخته و از دره قطور وارد خاك ايران شدند؛ و از آنجا به طرف ارتفاعات دره نياز منحرف گشته پس از در هم شكستن خط مقاومت ستون شوط به هاسن عزيمت كردند كه بلافاصله مورد حمله سريع سواره نظام ماكو قرار گرفتند؛ ناچار با جا گذاردن قسمت اعظمى از اسلحه و مهمات خود در يك كيلومترى شمال قره‏قويون هاسن از رود ارس گذشته و به خاك شوروى پناهنده شدند.

واحدهاى سوار ستون ماكو هنگامى به اين نقطه رسيدند كه بارزانى‏ها هنوز در داخل رود مشغول شنا عبور بودند، در نتيجه تيراندازى سربازان چند نفر از آنها كشته شدند؛ در مقابل، سربازان شوروى نيز با تيراندازى شديد به سربازان ايرانى پاسخ داده و مانع از دستگيرى و نابودى قطعى بارزانيها شدند.

بارزانى‏ها هنگامى كه براى اولين بار به خاك ايران داخل شدند، 10500 نفر بودند، در صورتى كه پس از عقب نشينى بيش از 4500 نفر از آنان باقى نمانده بود و در اثر اين زد و خوردها از بين رفته بودند و بيشتر آنها با قايق‏هاى لاستيكى قرمز رنگ از رود ارس عبور كردند.

بعد از چند سال به اقتضاى سياست‏هاى پشت پرده بارزانى‏ها به شمال عراق بازگشتند و مدتها با مساعدت دولت ايران، دولت بعث عراق را مشغول و مختل كردند كه دامنه آن هنوز هم ادامه دارد.

5ـ پانزده خرداد

در شهريور 1339، شاه با منصوب كردن شريف امامى به نخست وزيرى و طرح شعارهاى آزادى احزاب، فضاى باز سياسى و اصلاحات ادارى و اقتصادى با نظر انگليس به استقبال حكومت آينده آمريكا رفت.

با روى كار آمدن على امينى و نگرانى از وقوع يك كودتا، در 21 فروردين 1341 شاه به آمريكا رفت و در مذاكره‏اى سه ساعته با كندى، تمامى نظرات و طرحهاى وى را پذيرفت.

به عبارت ديگر شاه پذيرفت تا كليه سياست‏هاى آمريكا را به طور كامل به اجرا درآورد و مقاومت‏هاى داخلى را در جريان اجراى سياست‏هاى مذكور در هم شكسته و تغييرات لازم را براى زمينه‏سازى و تحقق سياست‏هاى آمريكا فراهم كند.

با روى كار آمدن دولت علم، اجراى سياست‏هاى جديد اعلام شد و طبعا استان آذربايجان غربى نيز از اجراى اين قوانين بى‏بهره نماند. در تاريخ 27/10/1341 با شركت چند نفر از آمريكائيان مقيم رضائيه گروهى به نام (گروه فرهنگى ايران و آمريكا در رضائيه) تشكيل گرديد و در مورد هدفهاى فرهنگى در استان به توافق دست يافتند.

در جهت مبارزه با رژيم شاه اعلاميه‏اى افشاگرانه از سوى آيت الله خمينى مبنى بر تصميم رژيم براى اعزام دختران به سربازى منتشر شد و اثرات روشنگرانه‏اى را در بين روستائيان منطقه برجاى گذارد و شايع گرديد كه دهقانان حاضرند و تصميم دارند زمين‏هاى خود را به مالكين پس داده تا دختران آنان را به نظام اجبارى روانه ننمايند.

با تداوم مبارزات روحانيت، رژيم متوسل به اعزام طلاب به سربازى گرديد تا شايد بدين وسيله بتوانند در مقابل نهضت اسلامى ايستادگى كنند.

ليكن در بعضى از مناطق اين قانون با مخالفت روبرو شد، چنانچه در تاريخ 29/2/1342 نامه‏اى از اداره بررسى‏ها به مقامات ساواك اين چنين صادر گرديد:

«محترما به عرض مى‏رساند ساواك رضائيه طى نامه‏اى اظهار داشته كه اخيرا از طرف اداره نظام وظيفه روش جديدى درباره مشموليت طلاب علوم دينى اتخاذ و اداره فرهنگ نيز ناچار به اجراى آن گرديده است كه در نتيجه چند نفر از طلاب مدرسه علوم دينى رضائيه مى‏بايست ترك تحصيل نمايند و اين مطلب براى آيت الله عباسقلى نجفى حائرى رئيس مدرسه مزبور كه روحانى ممتاز آذربايجان غربى و پيرو نيات مقدسه اعليحضرت همايون شاهنشاهى مى‏باشد ايجاد ناراحتى نموده و موقعيت نامبرده را متزلزل خواهد ساخت كه به هيچ وجه صلاح نمى‏باشد».

ساواك رضائيه در اين نامه خود استدعا كرده مقرر فرمايند اقداماتى صورت گيرد تا به نحو مقتضى مدارس اين قبيل روحانيون مستثنى شود و به جاى تقدير، ايجاد ناراحتى براى آنها نشود.

6ـ انقلاب اسلامى

مردم قهرمان و سلحشور منطقه مرزى در طول تاريخ حوادث و جريانات متعددى را به خود ديده‏اند. در دوران انقلاب اسلامى، مردم خطه اروميه همانند ساير هموطنان مسلمان خود در صفوف بهم فشرده يكدل و يك زبان بر عليه رژيم طاغوت به پا خواست.

انقلاب اسلامى ايران با فداكارى و همبستگى تمام طبقات و اقشار ملت تحت رهبرى زعيم عاليقدر حضرت امام خمينى(ره) و با هدايت روشنگرانه علما و روحانيت متعهد استان از جمله حضرت حجت الاسلام و المسلمين سيد على‏اكبر قرشى و حجت الاسلام و المسلمين حسنى و ساير علماى متعهد در اين استان به بار نشست مردم شريف اروميه نيز با حضور در راهپيمايى‏ها و تظاهرات گسترده و اعتصابات پى در پى در اين انقلاب نقش بسزايى داشتند.

از سال 1357 كه مبارزات مردم ايران بر عليه حكومت ستم شاهى وارد مرحله نوينى شده بود مردم شهر با تعطيل نمودن ادارات و بازار، به كشتار مردم شهرها به وسيله ايادى رژيم پهلوى اعتراض نمودند.

دانش آموزان و فرهنگيان در اين نهضت مقدس همگانى نقش اساسى داشتند. مدارس شهر در اعتراض به رژيم تعطيل گرديد. اعلاميه‏هاى رهبران مخالف شاه به خصوص حضرت آيت الله العظمى خمينى دست به دست در كوچه‏ها و خيابان‏هاى شهر پخش مى‏گرديد.

صداى اعتراض بر عليه شاه از هر كوى و برزن بلند بود. توده‏هاى مردم هماهنگ با تهران و ساير شهرها در تظاهرات خيابانى شركت داشتند. دانش آموزان و فرهنگيان همراه با روحانيت شهر در تشكل مردم و كشاندن آنان به صف مخالفين نقش اساسى ايفا مى‏كردند، اين پيكار مقدس هر روز با شدت تمام ادامه داشت.

يكى از نقاط برجسته مبارزات در مركز اين استان نسبت به ساير شهرهاى ايران انجام مبارزات مسلحانه به سركردگى روحانى مبارز حاج غلامرضا حسنى بود كه ضمن سازماندهى و انسجام ياران انقلاب، خود مسلحانه با عمال رژيم در سالهاى قبل از پيروزى انقلاب به مبارزه علنى مبادرت ورزيد و به عنوان اولين شهر آغاز كننده عمليات مسلحانه بر عليه رژيم هميشه در تاريخ خونين انقلاب اسلامى درخشش خاصى يافت.

در اين مبارزه مسلحانه، مسجد اعظم اروميه در تاريخ بيست و سوم آذر ماه 1357 هدف تيراندازى قرار گرفت.

لازم به ذكر است كه در جريان مبارزه مردم آذربايجان غربى، ابتدا قشر فرهنگى و سپس ساير ادارات و صنوف و بازاريان به انقلاب پيوستند و با تعطيل نمودن محل كار و پيشه خود به طور مستمر و يا به مناسبت‏هاى گوناگون راه‏پيمايى‏هاى متعددى ترتيب داده و در شهرستان اروميه در خيابان‏هاى امام، خيام، امينى به دادن شعارهاى انقلابى مانند:

سكوت هر مسلمان خيانت است به قرآن كرد و عجم فرق نيه رهبر ما خمينيه

مى‏پرداختند.

در مقابل، دولت موقت بختيار براى مقابله با حركت مردم، با تحريك اهالى روستاها و در اختيار گذاردن اسلحه، زمينه هجوم آنها را به شهرها فراهم آورد.

چنانچه در خوى آنها در قالب دستجات با سلاح گرم و سرد به شهر ريختند و شعارهايى به نفع رژيم مى‏دادند و شب هنگام با بى‏رحمى و قساوت تمام به خانه‏هاى مردم وارد شده و بزور اسلحه، اموال مردم را تاراج مى‏كردند. هر چند مردم در مقابل آنان مسلح شدند، اما نيروها و سلاح‏هاى مردمى به اندازه‏اى نبود كه بتواند جلوى اشرار را بگيرد.

در اين ميان در شهرستان خوى روحانى مبارز حجت الاسلام و المسلمين شيخ مسعود خضرلو براى ارشاد و آگاهى دادن به مردم روستاى بدل آباد كه مركز تجمع و تصميم گيرى اشرار بود، به آن روستا مسافرت مى‏كرد ولى سران اشرار اين روحانى را دستگير و با بى‏رحمانه‏ترين وجهى به شهادت رساندند.

آنها به اين اعمال اكتفا نكرده و راههاى ارتباطى خوى را تحت كنترل خود درآوردند و طرح حمله به خوى را ريختند و چند روز قبل از پيروزى انقلاب آنها به خوى حمله كردند و خيابان محله امام‏زاده را به آتش كشيده و به مغازه‏ها و اموال مردم خسارات كلى وارد و باقيمانده اموال را نيز غارت كردند.

با پيروزى انقلاب اسلامى مردم آذربايجان غربى از شنيدن خبر پيروزى انقلاب در روز 22 بهمن 57 به خيابان‏ها ريخته و نقل و شيرينى بين يكديگر توزيع كردند.

گروهى از مردم مجسمه‏هاى شاه و بيانيه‏هاى ميدان يادبود را كنده و به جاى آن عكس امام خمينى و پرچم پيروزى را نصب كردند.

سربازان و كليه پرسنل ارتش و ژاندارمرى با در دست داشتن عكس‏هايى از امام خمينى سوار بر خودروهاى ارتش و يا پياده وارد شهر شده و با شركت در و جشن و شادمانى‏هاى مردم، پيروزى انقلاب را به آنان تبريك گفتند.



منابع