ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

جنگ جهانی اول در استان خوزستان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

ویرایش در تاریخ ‏۱۶ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۴۳ توسط 192.168.110.133 (بحث)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری, جستجو

با شروع جنگ جهانى اول در سال 1914، دولت ايران بى‏طرفى خود را اعلام كرد. هر چند اين كشور شاهد حضور و جنگ دو گروه متخاصم در خاك خود بود قزاق‏هاى روسى در شمال كشور و انگليسى‏ها در جنوب، و از طرف ديگر عثمانى در صدد بود كه جنگ و ستيز با قواى روس و انگليس را به داخل خاك آذربايجان بكشاند.

ايرانى‏ها از يك طرف به خاطر بى‏اعتمادى به روس و انگليس از آلمان‏ها حمايت مى‏كردند و از طرف ديگر به خاطر پيوند مذهبى، با ترك‏ها همدردى نشان مى‏دادند.

با شروع جنگ جهانى اول آلمانى‏ها به وسيله عمال خود «واسموس» و «نيدرماير» شروع به تبليغاتى در بين ايلات نواحى زاگرس كردند. آنان با بذل و بخشش فراوان در بين عشاير و ايلات توانستند با كمك خانها، افرادى را به نفع اتحاد مثلث (آلمان، اتريش، مجارستان) و سپس ايتاليا و عثمانى به جبهه جنگ بفرستند، از طرفى اختلافات بين خوانين ايلات به نفع آلمانى‏ها تمام شد و آنان موفق شدند كه با جلب نظر خوانين از پشتيبانى آنها برخوردار شوند.

از سوى ديگر انگليسى‏ها براى تأمين سوخت نيروى دريايى خود در طول جنگ لازم بود كه منطقه خوزستان را به همان ترتيب كه هست نگاه دارند. آنها سعى مى‏كردند به هر قيمتى كه شده از سرايت آتش جنگ به اين منطقه نفتى در جنگ جهانى اول خوددارى كنند. بدين سبب مهياى خدمتگزارى هر چه بيشتر به شيخ خزعل و خان‏هاى بختيارى شدند.

بدين منظور افسران سياسى و كاركنان بريتانيايى شركت نفت با دو تن از خان‏هاى بختيارى به نام «سردار جنگ» و «سردار بهادر» فرزند سردار اسعد «انگليسى مآب» تماس برقرار كرده، آن دو تن را با خود همدست نمودند و بختيارى‏ها را از هرگونه كمك به برادران مسلمان خود بازداشتند و اين دو خان براى جلوگيرى از هرگونه تخريب در لوله‏هاى نفت نگهبانان زيادى را بكار گرفتند و به گفته ويلسون در همان وقت كه در سراسر منطقه خاور ميانه آتش و خون مى‏باريد شوشتر، رامهرمز و منطقه مسجد سليمان در امنيت كامل به سر مى‏برد.

در سال 1915 م. فشار خط لوله مسجد سليمان ـ آبادان بتدريج كاهش يافت و ناگهان قطع گرديد. طى تحقيقات معلوم شد كه تحت تحريكات واسموس و ترك‏هاى عثمانى عده‏اى از افراد طايفه «باوى» در اهواز ضمن قطع دو خط لوله در مسير شهر اهواز به طرف منطقه كوت عبدالله، نفت موجود در لوله را نيز آتش زده، انبارهاى شركت را غارت و واژگون نموده و پايه‏هاى سيم تلفن ارتباط شركت را نيز قطع كرده بودند. برقرارى مجدد جريان انتقال نفت از طريق خط لوله مذكور چهار ماه به طول انجاميد.

چون خطر پيشروى قواى عثمانى در خوزستان مى‏رفت، انگليسى‏ها عده‏اى سرباز هندى به خوزستان آورده و در تمام مدت جنگ در اهواز پادگانى برقرار كردند و در مسجد سليمان سنگرها و مقرهايى داشتند. در اين زمان ارتش انگليس براى حمايت از كمپانى نفت، در جنگ جهانى اول در خوزستان نيرو پياده كرد و قصد داشت تا از راه بين النهرين به عثمانى برود.

در اين لشكركشى شيخ خزعل خان نيز عامل انگليسيان بود و با آن كه دولت ايران از جنگ بركنار بوده و اين بركنارى خود را به همه دولت‏ها اعلان كرده بود، شيخ خودسرانه به انگلستان پيوست و با تركان دشمنى مى‏نمود.

نخستين كار او اين بود كه چون دسته‏هايى از كعبيان در كنار غربى شط العرب از دامنه فو تا بصره نشيمن داشتند، آنان را با برخى طوايف ديگر كه فرمان از او مى‏بردند، به دشمنى عثمانيان برانگيخت و يكى از علل شكست تركان در برابر انگليسيان، خيانت‏هاى اعراب بود.

به دنبال آن، چون انگليسى‏ها پس از گرفتن بصره و قرنه مى‏خواستند كه لشكرى به محمره و اهواز ببرند و از راه هويزه و كرخه به لشكرگاه عثمانى در عماره، حمله نمايند، شيخ خزعل خان در اين جا نيز آنچه همراهى و ياورى بود از آنان دريغ نساخت.

در آن هنگام كه سركردگان انگليس نقشه حمله به عماره را مى‏كشيدند و هيئتى براى بازديد راه‏ها به اهواز آمده بود، از آن سوى هم توفيق بيگ، سركرده عثمانى با دو لشكر به همراهى شيخ غضبان و عشيره بنى لام و حاجى سيد محمد يزدى با دسته‏اى از علماى نجف كه به نام «جهاد» به عثمانيان پيوسته بودند، در ميانه‏ى ماه صفر از عماره به هويزه آمدند و حاجى سيد محمد در همه جا عشاير و ديگران را به جنگ انگليسى‏ها برمى‏انگيخت. از اين پيش آمد در سراسر خوزستان جنبشى پديد آمده، عشاير عرب برخى در نتيجه دعوت حاج سيد محمد و برخى به جهت دشمنى با شيخ خزعل به ويژه عشيره بنى طرف به لشكرگاه تركان پيوستند و آن سپاه انبوه از هويزه برخاسته و تا دو فرسخى اهواز پيش آمده، در آنجا مستقر شدند.

نيروهاى انگليس كه از چندين لشكر مجهز به توپخانه و سلاح سنگين تشكيل شده بودند، مستر ويلسون با همكارى شخصى به نام كوكس به همراهى نيروهاى وابسته به شيخ خزعل، از شعبيه و بصره و خرمشهر آمده در اهواز متمركز شدند.

ويلسون نخست نامه‏اى به عشاير منطقه دشت آزادگان نوشته اعلام كرد كه قشون انگليس هيچ گونه دشمنى با آنها ندارند، لذا آنان نيز به نوبه خود اجازه دهند لشكريان بريتانيا به راه خود ادامه دهند. عشاير مسلمان ضمن رد پيشنهاد انگليس به ويلسون نوشتند كه به هيچ وجه اجازه عبور به قواى انگليس را نخواهند داد و براى جنگ با لشكريان ويلسون به خط اول جبهه آمدند.

نيروهاى انگليس پس از دريافت پاسخ عشاير، از اهواز به طرف تپه‏هاى منيور در غرب اين شهر به حركت درآمده و براى جنگ با عشاير آماده شدند. در شب شانزدهم ربيع الثانى يك بريگاد از سپاه انگليس به راهنمايى افراد شيخ خزعل به لشكرگاه تركان شبيخون زدند و جنگ سختى درگرفت.

عشاير بنى طرف و نيروهاى عثمانى در پاسخ به فتواى مراجع تقليد نجف و از آن ميان سيد محمد كاظم يزدى نبرد دلاورانه‏اى را به انجام رساندند.

در اين جنگ كه چندين روز به درازا كشيد عشاير با دستان خالى و تنها با تفنگ‏هاى قديمى و دست افزارهاى محلى در پانزده كيلومترى جاده اهواز ـ سوسنگرد و در ناحيه‏اى كه اكنون به نام «جهاد» معروف است، به جنگ با افسران و سربازان انگليسى و هندى شتافتند و در چند مرحله آنان را شكست دادند و آنها را تا شهر اهواز عقب راندند.

نيروهاى انگليسى به علت شكست نيروهاى عثمانى در بصره و با جنگ افزارهاى نوين و توپخانه‏اى كه در اختيار داشتند، سرانجام مقاومت عشاير بنى طرف را در هم شكستند.

در جريان اين درگيرى‏ها 150 نفر از قبيله بنى طرف را كشتند و قلعه‏ها و كپرهاى مسكونى مردم را سوزاندند و هزار رأس دام را نيز از بين بردند. در اين جنگ تعداد سپاهيان انگليس 2000 نفر بود كه 1250 نفر از آنان با كلنل ليوتنان پال فرمانده‏اشان كشته شدند و توپخانه و قورخانه ايشان به دست عثمانيان و اعراب افتاد.

عاقبت انگليسى‏ها پس از وارد كردن تلفات فراوان بر مردم و همچنين از دست دادن تعداد زيادى از نيروهاى خويش در يك منطقه استراتژيك مستقر شدند و با استفاده از اين موقعيت برتر توانستند شهر سوسنگرد و مناطق روستايى را زير آتش شديد توپخانه قرار دهند و سرتاسر شهر و روستاها در شعله آتش سوخت.

پس از تصرف قرنه تصور مى‏رفت تركان عثمانى ضعيف شده و ديگر انگيزه‏اى براى مبارزه ندارند در حالى كه اينگونه نبود و از مدتى پيش معلوم بود كه براى قطع لوله نفت در صدد حمله به اهواز هستند.

يك تيپ انگليسى براى محافظت به اهواز فرستاده شد و چون خبر نزديك شدن دشمن در غرب رسيد يك نيروى اكتشافى به آن طرف فرستاده شد و آنها با كمال تعجب ديدند كه عده دشمن در حدود 12 هزار نفر مى‏باشد.

انگليسى‏ها كه عقب نشسته بودند در موقعيت خطرناكى قرار گرفته و با وجود مقاومت زياد در شرف محاصره بودند و در نهايت تلفات زيادى را متحمل شدند اما دشمن از خود حركتى براى حمله به قشون اصلى مستقر در اهواز نشان نداد به ويژه وقتى كه خبر شكست شعيبيه در چند ميلى بصره را شنيدند به كلى از اين خيال منصرف شدند. در عين حال نيروى قابل ملاحظه ترك در آن حوالى باقى مانده و نمايش نظامى تهديدآميزى را به اجرا گذاردند.

اين سالها يكى از سخت‏ترين و در عين حال با ارزش‏ترين سال‏هاى زندگى مردم خوزستان بود زيرا از يكسو قواى اشغالگر انگليس به فرماندهى ويلسون و ژنرال گورينچ و با كمك و هميارى شيخ خزعل فرمانرواى خوزستان، شهرهاى اين استان را يكى پس از ديگرى به اشغال خويش در مى‏آوردند و از سوى ديگر مردم مسلمان اين خطه با وجود نداشتن سلاح كافى دلاورانه جنگيدند و مانع پيشروى آنان شدند و افراد زيادى در ميدان رزم و نبرد جان باختند.

چون تركان عثمانى از خوزستان بيرون رفتند بنى طرف و عشاير ديگرى كه از خوزستان به ايشان پيوسته بودند هر يك به جاى خود بازگشتند ولى انگليسى‏ها كه از بنى طرف كينه داشتند از آزار و اذيت‏شان خوددارى ننمودند.

در اين ميان شيخ خزعل فرصت نيكى به دست آورد و به پشتيبانى هم پيمانان خود به ستم و بيداد بر عشاير عرب به ويژه بر آنان كه به يارى عثمانيان برخاسته بودند، كوتاهى نكرد.

خزعل قنسول آلمان و نماينده تجارتى آن دولت را در محمره دستگير كرده، به كاركنان انگليس سپرد.

انگليسى‏ها نيز اين نيكوكارى‏هاى او را ارج نهاده و در سال 1334 نشان K.C.S.I به او بخشيدند كه شيخ خزعل به خاطر آن جشن بزرگى در محمره برپا كرد.

از سال 1333 تا سال 1339 ه .ق اگر چه گاهى كسى را به نام «حكمران عربستان» از تهران روانه مى‏ساختند ولى سر رشته تمام كارها در دست گماشتگان انگليس و شيخ خزعل و كسان او بود و قنسول انگليس چه در شوشتر و چه در دزفول داراى همه گونه اختيارات بود و بر عشاير بيرون نيز فرمان مى‏راند.


منابع