ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

جنگ جهانی اول در استان آذربایجان غربی

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

ویرایش در تاریخ ‏۱۵ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۰۹:۴۴ توسط 172.16.1.19 (بحث)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری, جستجو



منابع

در سال 1914 .م، (1293 ه .ش) نخست وزير ايران علاء السلطنه بود. اما پس از شروع جنگ جهانى اول (1918 ـ 1914 .م) مستوفى الممالك نخست وزير ايران شد.

با وجود اينكه دولت ايران بى‏طرفى خود را در جنگ جهانى اعلام نموده بود، ولى از ابتداى جنگ قسمت عمده كشور ميدان جنگ گرديد. در اين موقع حكومت آذربايجان در دست حاجى صمد خان شجاع الدوله از دست نشاندگان روسيه بود.

اولين كار حكومت مستوفى الممالك اين بود كه آذربايجان را از شر حاجى صمدخان خلاص كند و اين كار هم بدون موافقت روسيه ممكن نبود، چونكه در اين موقع سرتاسر آذربايجان در تحت اشغال روسيه بود و حكام ولايات بايد با صلاحديد كنسول روس در تبريز انتخاب مى‏شد. لذا با موافقت دولت روس قرار بر اين شد كه حاجى صمد خان از حكومت آذربايجان برداشته شود و به جاى آن تقى خان رشيد الملك اداره آذربايجان را به دست گيرد.

در ابتداى جنگ قسمت‏هاى شمالى ايران و آذربايجان تامرز عثمانى و در اشغال روسها بود در اين موقع عثمانى‏ها به فكر اشغال آذربايجان و بيرون راندن روسها از اراضى مجاور سرحدات خود افتادند.

هم زمان با عثمانى‏ها، يك عده از آزادى‏خواهان و مشروطه خواهان نيز كه پس از ورود سپاه روس به خاك عثمانى گريخته بودند به فكر جنگ با روسها و آمدن به ايران افتادند.

دولت مركزى ايران هم سعى مى‏كرد مانع برخورد نظامى روس و عثمانى در خاك ايران شود كه اين امر هم مؤثر واقع نشد و سپاه عثمانى به طرف ايران سرازير شد. امير حشمت نيسارى از مجاهدان آذربايجان با عده‏اى از همراهان خود و اكراد محلى قبل از قشون عثمانى وارد ايران گرديد و سپاه روس را تا شهر اروميه عقب راند.

روس‏ها پس از شكست از امير حشمت مواضع خود را در شهر اروميه محكم نمودند و حاج صمد خان شجاع الدوله را مجددا به آذربايجان آوردند. وى هم براى جمع‏آورى قوا عازم مراغه شد و توانست سوارانى را بسيج كند و اردويى در حوالى مياندوآب مستقر نمايد. روس‏ها نيز تعدادى نيرو با مهمات كافى به كمك وى فرستادند. قواى عثمانى و مجاهدان ايرانى به قشون حاج صمد خان و روسها هجوم بردند و آنها را مجبور به عقب نشينى نمودند و عده زيادى از آنها را كشتند.

حاجى‏صمدخان فرار كرد و از طريق تبريز به روسيه رفت و در همانجادرگذشت. نيروهاى روس نيز به ناچار مناطق اروميه را رها كرده و از شهر خارج شدند.

با تخليه اروميه در دى ماه 1293 ه .ش از طرف روسها آشوريها از ترس نتوانستند در شهر بمانند زيرا در سال‏هاى اخير آنها با پشتيبانى سالدات‏هاى روس و بنا به تحريك آنها و ميسيونرهاى مذهبى مسلمانان را هر چه توانستند اذيت و آزار و غارت كرده بودند. با رفتن روس‏ها سپاه عثمانى به همراه كردان به شهر اروميه وارد شد و روسها به خوى عقب نشينى كردند.

در اورميه كارها به دست نورى بيگ و راغب بيگ كه دو تن از سركردگان بدرفتار عثمانى بودند سپرده شد. آنها نيز به مسيحيان سخت‏گيرى بى‏اندازه نمودند و تعدادى از مسيحيان در اين جريانات كشته شدند.

سال 1293 ه .ش با تيره روزى خاتمه يافت و سال 1294 ه .ش فرا رسيد. در اين سال جلفا، خوى، سلماس، تبريز، مرند، صوفيان در اشغال روس‏ها و شهرهاى مهاباد و اروميه در دست لشگريان عثمانى بود و آنان منتظر رسيدن كمك اعزامى از اسلامبول بودند و با آمدن قوا سلماس چندبار بين قواى عثمانى و روس دست به دست گرديد.

تا اواخر ارديبهشت ماه سال 1294 ه .ش عثمانى‏ها در اروميه و روس‏ها در سلماس بودند. در نتيجه پيش آمدهاى جبهه‏هاى اصلى جنگ، عثمانى‏ها ناگهان شهر ارومى را تخليه نموده، به سمت مرز عقب نشينى كردند.

با انقلاب اكتبر در روسيه و از هم پاشيدن شيرازه امور، سربازان روس در اروميه بناى آزار و اذيت مردم را گذاشتند؛ از جمله عوامل بهانه جوئى آنها موضوع منات روس بود كه به علت انقلاب روسيه ارزش آن هر روز پائين مى‏آمد به طورى كه هر منات از 50 ريال به 20 ريال و كمتر تنزّل يافت و سالدات‏هاى روس چون با منات محدودى كه داشتند و با تنزل قيمت آن نمى‏توانستند در بدلخواه خريد كنند اصناف و بازاريان را اذيت مى‏كردند و بازاريان مبلغى به عنوان تنزّل منات بدانان مى‏دادند ولى حكومت معزّالدوله در مقابل آنان ايستاد.

در روز جمعه 16 رمضان 1335 ه .ق (14 تيرماه 1269 ه .ش) وقت ظهر عده‏اى قزاق به بازار ريخته و ضمن تيراندازى و كشتن چند نفر، به شكستن در مغازه‏ها و غارت آنها پرداخته و در آخر شب تمام بازار را با نفت و بنزين آغشته كرده و آتش زدند و تمام بازار و راسته‏هاى با آن عظمت و ثروت و رونق را در مدت يك ساعت تبديل به خاكستر نمودند.

3ـ شورش جيلوها

در خاك تركيه حدود مرز ايران تعداد زيادى از نسطوريان زندگى مى‏كنند كه در گذشته عده‏اى از آنان در روستاهاى پيرامون اروميه ساكن بودند.

جيلوها همزمان با آغاز جنگ جهانى اول مقاديرى اسلحه به دست آورده در بهار سال 1916 .م و به تحريك انگليسى‏ها و روس‏ها در حدود ايران و عثمانى اغتشاش كرده و با فداييان كرد عثمانى به جنگ پرداختند.

دولت عثمانى دسته‏اى نظامى براى سركوب آنان فرستاد. عده زيادى از جيلوها كشته شدند و حدود سى هزار نفر به سرپرستى بنيامين مارشيمون به ايران مهاجرت كرده و در سلماس و اروميه ساكن شدند.

جيلوها در ايران مورد حمايت روس و ميسيونرهاى اروميه قرار گرفته و در ميان روستاهاى مسيحى نشين تقسيم گرديدند. جيلوها در بدو ورود به آذربايجان غربى مردمى آرام بودند، ولى به تدريج به كارهاى زشت دست زده و به چپاول اموال مردم پرداختند.

زمانى كه روس‏ها عازم روسيه بودند، مارشيمون رهبر جيلوها و مسيحيان ديگر كه در آرزوى اشغال اروميه و تشكيل يك دولت مستقل بودند، اسلحه روس‏ها را خريدند. مارشيمون و پطرس از سلماس به اروميه آمده و به كمك بيگانگان بسيج شدند و در سراى حاجى مستشار مستقر شدند. بالاخره جنگ ميان مسلمانان و جيلوها آغاز شد و تعداد زيادى از دو طرف كشته شدند.

جيلوها به قزاقخانه حمله كرده و قزاق‏ها مردانه جنگيدند و تلفات زيادى به جيلوها وارد آوردند ولى سرانجام قزاقخانه سقوط كرد.

جيلوها اداره اروميه را به دست گرفتند و عظيم السلطنه حكمران، پطرس رييس ژاندارمرى و ابراهيم خان رئيس شهربانى شدند و مشغول جمع‏آورى سلاح‏هاى مهم شدند.

با ورود عثمانى‏ها به خاك ايران، مسيحيان با عثمانى‏ها به جنگ پرداختند ولى عثمانى‏ها با كمك مسلمانان تعداد زيادى از جيلوها را كشتند.

عثمانى‏ها از سوى سلماس نيز مسيحيان را تحت فشار قرار دادند به طورى كه مسيحيان مجبور شدند به طرف اروميه فرار كنند. بدين ترتيب اروميه به دست عثمانى‏ها افتاد و آشوبى كه جيلوها برپا كرده بودند فرو نشست و پس از چندى عثمانى‏ها اروميه را تخليه كردند. هر چند با ورود قشون عثمانى در بيست و دوم ماه شوال 1336 ه .ق و فرار مسيحيان اين غائله پس از 159 روز پايان يافت ولى در اثر اين حادثه يكصد و چهل هزار تن كم و بيش مرد و زن و كودك مسلمان از اهالى منطقه كشته و تعداد زيادى خانه ويران گرديد، تمام دهات مسلمان نشين تخليه و ويران گرديد و اموال مردم غارت، و بازار شهر اروميه به آتش كشيده شد. متقابلاً تعداد زيادى از مسيحيان در موقع فرار به دست عثمانيان و اكراد كشته شدند.

عثمانى‏ها بعد از ورود به اورميه موضوع اتحاد اسلام را مطرح و پيگيرى كردند و با استناد به زبان محلى (تركى) آذربايجان و سؤ استفاده سياسى مى‏خواستند فرهنگ و ادبيات خود را در اين گوشه كشور منتشر سازند لذا مدرسه‏اى به نام مدرسه صلاحيه تأسيس كردند؛ ولى چون اهالى آذربايجان عموما مردم اورميه خصوصا، به مليت ايرانى خود دلبسته بودند اين ترفندها نتوانست كارى از پيش ببرد. بعد از رفتن آنها و از هم پاشيدن امپراتورى عثمانى، مدرسه تعطيل و موضوع اتحاد به فراموشى سپرده شد.

پس از خاتمه جنگ جهانى اول و جنگهاى خونين ترك‏ها و يونانى‏ها، دول فاتح در شهر لوزان سويس كنفرانسى تشكيل دادند تا در آن كنفرانس به اختلافات و مسائل شرق رسيدگى كنند.

بر طبق قاعده مى‏بايست اولين نماينده‏اى كه در كنفرانس شركت مى‏كرد، نماينده ايران مى‏بود كه بعد از تحمّل آن همه خسارات جانى و مالى اظهار دادخواهى كند و از ستم ستمكاران به خود عاملان اصلى ستم شكايت كند؛ متأسفانه، نماينده ايران را به كنفرانس راه ندادند؛ در مقابل آن آقا پتروس معروف، سردسته جلوها و آسوريان را بعد از آن همه خونريزى‏ها و قساوت و شقاوت به وسيله لرد كرزن انگليسى به نام ژنرال پتروس به كنفرانس پذيرفتند و خواسته او را كه تشكيل دولت مستقل آشورى و كلدانى در حدود معين از حدود موصل و كردستان عثمانى و ايران تا حدود اروميه بود، مورد بررسى قرار دادند؛ اگر مخالفت رضا نورى بيگ نماينده تركيه نمى‏بود، شايد با آن پيشنهاد موافقت مى‏شد؛ بالاخره ملت ايران از دول بزرگ اين انتظار را داشت كه بعد از آن همه ستمديدگى و ساقط شدن قسمت اعظم كشور نماينده او را به كنفرانس راه مى‏دادند تا در برابر در خواست آقا پتروس (رئيس جلوها) شمّه‏اى از جنايات او را در منطقه آذربايجان غربى به كنفرانس عرضه كند.

به هر حال مسيحيان منطقه مدتها در كشورهاى بيگانه آواره و سرگردان بودند تا آنكه در اوائل سلطنت رضاشاه با فرمان عفو عمومى به محل سكونت اوليه خود بازگشتند.

4ـ غائله سيمكو

اسماعيل آقا سيمكو، پسر محمدآقا رييس ايل شكاك در دژ مستحكم چهريق واقع در مرز تركيه و ايران سكونت داشت. هر وقت اقتضا مى‏كرد از دولت ايران فرمان بردارى مى‏كرد و هر وقت كه دولت را ضعيف مى‏ديد، طغيان مى‏نمود و به غارت و چپاول مى‏پرداخت.

بعد از انقلاب روسيه كه افسران تزارى در خدمت منافع انگلستان قرار گرفتند؛ او هم با مأموران انگليس مرتبط شده؛ در آن ايّام كه دولت انگليس به فكر تحميل قرار داد 1919 .م بر ايران بود، و ادامه آشوب در هر نقطه كشور و تضعيف دولت ايران منافع آنها را تأمين مى‏كرد، پول و اسلحه به او مى‏رسانيد؛ البته اسلحه فراوانى هم هنگام فرار قواى مسلح آسورى و ارمنى از آنها به دست آورده بود.

دولت آمريكا هم چون در آخرين سال جنگ به نفع انگليسى‏ها وارد جنگ شده بود، و مأموران او در ايران به توصيه افسران انگليسى و سفارت انگلستان وارد عمل شده از او حمايت مى‏كردند، چنانكه در آغاز طغيان او، پاكارد رئيس نمايندگى آمريكا در اورميه به عنوان اعانه پولهايى در اختيار افراد او گذاشت و وقتى سيمكو در تنگناى فشار نيروهاى دولتى قرار مى‏گرفت، مأموران سياسى آمريكا كه پرچم ستاره نشان آن دولت را بر اتومبيل خود نصب كرده بودند، از راه مى‏رسيدند و به عنوان ميانجى او را نجات مى‏دادند.

با كمك دولت تركيه و حكومت باكو، سيمكو به فكر تشكيل حكومت افتاد و دژ چهريق را مركز دولت خود قرار داد و آنجا را توسط معماران و بنايانى كه از شهرهاى مجاور آورده بود، روز به روز آبادتر ساخت.

در سال 1298 ه .ش سيمكو به اروميه حمله كرد، ولى ضياء الدوله حاكم اروميه به كمك مردم او را از شهر بيرون كردند.

سيمكو بار ديگر با چهار هزار تفنگچى اروميه را محاصره كرد كه با ميانجيگرى انگليسى‏ها دست از محاصره برداشته و به چهريق رفت.

دو ماه بعد، سيمكو طغيان كرد و افراد او به غارت پرداختند، مخبر السلطنه حكمران آذربايجان، سردار فاتح را با دويست ژاندارم به فرماندهى سروان اسدخان مامور سركوب سيمكو كرد. در اين هنگام ارشد الملك به دستور سيمكو به فرماندارى اروميه رفت و فرماندار را دستگير و خودش را فرماندار اروميه معرفى كرد.

در سال 1299 ه .ش سرتيپ مقدم با نيروى كمى كه از جانب شرفخانه به سيمكو حمله كرد. ولى كارى از پيش نبرد و به شرفخانه بازگشت و سيمكو سلدوز را تصرف كرد.

سيمكو در پاييز 1299 ه .ش به مهاباد حمله كرد و قواى دولتى را شكست داد و سيد طه را به فرماندارى مهاباد گمارد.

سيمكو در سال 1300 ه .ش قصد تصرف مراغه را داشت و خود را آماده حمله كرده بود كه سرلشگر امان الله خان جهانبانى به فرماندهى كل قوا منصوب شد.

در مرداد 1301 ه .ش عمليات نظامى از سه طرف آغاز گرديد، اسماعيل آقا سيمكو و عمر شكاك سه روز مقاومت كردند ولى در برابر توپخانه سرتيپ محمود امين و هجوم دسته قزاق دست از مقاومت برداشتند و به تركيه فرار كردند.

سيمكو تا سال 1309 ه .ش در مرز تركيه و ايران متوارى بود تا در اينكه به سرهنگ صادق خان نوروزى، فرمانده پادگان اشنويه پيغام فرستاد كه مايل است وى را در مرز ملاقات كند. صادق خان درخواست او را پذيرفت و در مرز حاضر شد.

اسماعيل آقا سيمكو به همراه خورشيد آقا رييس ايل هركى، صادق خان را ملاقات كرد و با وى به اشنويه آمد.

طبق نقشه سرهنگ صادق خان نوروزى وى در تيرماه 1309 برابر با 23 صفر 1349 در اين شهر به قتل رسيد و پسرش خسرو مجروح و توسط طرفداران سيمكو به تركيه فرار كرد. و بدين ترتيب دفتر سيه كاريها و شرارتها و غارتهاى و زورگويهايى وى را بستند.