ÌÓÊÌæ ÇÑÊÈÇØ ÈÇ ãÇ ÎÇäå  

اقلیت‌های دینی استان خوزستان

از ویکی اطلس فرهنگی ایران

ویرایش در تاریخ ‏۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۱، ساعت ۰۰:۴۰ توسط مدیر سیستم (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری, جستجو

ـ زرتشتيان

مطابق آنچه كه از اوستا معلوم مى‏شود زرتشت در ايران به دنيا آمده و از ميان طايفه‏اى از مغ‏ها برخاسته، در 30 سالگى به الهامات و وحى‏هاى آسمانى رسيد و در 40 سالگى رسما براى تبليغ دين جديد به مبارزه و پيكار پرداخت.

بيش از دو سال از ظهور او نگذشته بود كه توانست با تبليغ مؤثر پادشاه عصر يعنى (وشتياسب) پدر داريوش را به دين خود برگرداند و به پشتيبانى همين پادشاه بود كه زرتشت توانست همه ايران را به آئين زرتشتى آشنا كند و بدون ترس در همه جا دين خود را رواج دهد.

با ظهور زرتشت و آيين يزدان پرستى مردم خوزستان به آيين جديد گرايش پيدا كردند. باقيمانده آتشكده‏هاى فراوان كه در نواحى مختلف خوزستان برجاى مانده است نشانگر آن است كه پيروان بى‏شمارى از آيين زرتشت در اين نواحى زندگى مى‏كردند.

ـ مانويان

در قرن سوم ميلادى آئينى به نام آئين مانى در مرزهاى مشترك ايران (ايلام) و بابل نمايان گرديد. موسس آن مانى يا (مانس) نام داشت و نسبش از طرف مادر به اشكانيان (پارتيان) مى‏رسيد.

مانى وقتى به سن 27 سالگى رسيد (242 ميلادى) در روزى كه شاپور اول تاجگذارى مى‏كرد براى نخستين بار به انتشار دين خود پرداخت. شاپور اول گفتار مانى را پذيرفت و به اتباع خود دستور داد چنان كنند.

اينكار بر زرتشتيان سخت ناگوار آمد و موبدان اجتماع كردند تا وى را از اين عقيده منصرف سازند، ولى شاپور درخواست آنان را نپذيرفت.

با ظهور مانى و انتشار دين او، عده‏اى از مردم خوزستان به دين وى گرايش پيدا كردند. مانى پس از مرگ شاپور ساسانى در حدود سال 276 م، در خوزستان، هرمزد اول مانى را به دست روحانيان زرتشتى سپرد و وى به وسيله مخالفانش در شهر جندى شاپور به دار آويخته شد و طرفداران وى نيز در خوزستان سركوب شدند.

بدين ترتيب آئين زرتشت در طول دوره ساسانى به صورت دين ملى و رسمى قرار گرفت.

بر طبق سرشمارى سال 1355، زرتشتيان اين استان 464 نفر بوده‏اند كه در سال 1375 به 895 نفر افزايش يافته‏اند.

ـ يهوديان

حضرت موسى، پيامبر بزرگ الهى دين يهود در قرن 14 ق.م به پيامبرى مبعوث شد. در دوره‏هاى مختلف، يهوديان در اثر فشارهاى مختلف مجبور به مهاجرت به سرزمين ايران شده‏اند.

نخستين گروه از يهوديان در فاصله سالهاى 741ـ749 ق.م وارد ايران شده‏اند و آخرين گروه از آنان در سال 79 م، وارد ايران شده‏اند.

در قرن چهارم ه .ق خوزستان به ويژه اهواز از مراكز مهم يهوديان ايران محسوب مى‏شده و شوشتر بزرگترين مهاجر نشين يهود محسوب مى‏گرديد.

بنيامين تودلا، خاخام و جهانگرد يهودى (اسپانيايى) كه در حدود سال 550 ه .ق از شوشتر ديدن كرده، جمعيت يهودى اين شهر را 7000 نفر و وجود 14 كنيسه را در اين شهر گزارش كرده است.

بر اساس سرشمارى سال 1355 جمعيت يهوديان استان 893 نفر بوده كه در سال 1375 به 29 نفر كاهش پيدا كرده است.

ـ مسيحيان

حضرت عيسى عليه‏السلام مقارن با سلطنت فرهاد چهارم، پادشاه اشكانى در فلسطين متولد شد. پس از آنكه به پيامبرى مبعوث گرديد دين خود را توسط حواريون به جهان و جهانيان تبليغ نمود.

پس از گذشت يك قرن از تولد مسيح، شهر «اورفا» در شمال رود فرات از مراكز مهم تبليغى دين مسيح قرار گرفت و اولين كليساى مسيحى ايران در اين شهر بنيان‏گذارى شد.

در لشكركشى‏هاى شاپور اول ساسانى (241ـ272 م) بسيارى از عيسويان از ممالك قلمرو روم از سوريه و شمال بين النهرين به ايرانشهر انتقال داده شدند.

چه در بابل و چه در خوزستان در ابتداى قرن سوم ميلادى مركز جنبش مسيحيت در ايران شهر «ريواردشير» واقع در شمال بوشهر فعلى در كنار رود تاب بود كه آيين جديد از آنجا به همه اطراف منتشر مى‏شد.

مقارن همان زمان در ايالت مجاور يعنى عربستان، بيت لايات (جندى شاپور بعد) يكى از مهمترين قرارگاه‏هاى كليساى مسيحى محسوب مى‏شد.

در زمان شاپور دوم و بهرام پنجم و يزدگرد، مسيحيانى كه حاضر به ترك عقايد دينى خود نشدند، قتل عام شدند.

گندى شاپور، شوش، اهواز و شوشتر از شهرهاى اسقف نشين بوده است و همزمان با فتح شوش جمعيت مذهبى مسيحى در آنجا زندگى مى‏كرده‏اند كه داراى دير نيز بوده‏اند.

بر اساس سرشمارى سال 1355 جمعيت مسيحى استان 9637 نفر بوده‏اند كه در سال 1375 به 1416 نفر تنزل پيدا كرده است.

ـ صابئيان

واژه صابئين، صابئان، صابئه و صابئون از كلمه صابى گرفته شده است. در فرهنگ عميد در توضيح كلمه صابى و صابئين چنين مى‏نويسد: الف) صابى كسى كه از دين خود به دين ديگرى نگرويده.

ب) صابئين فرقه مذهبى كه آنها را مشرك يا ستاره پرست و يا بت پرست مى‏دانند.

پيروان آيين صابى گويا قبل از مهاجرت به بين النهرين، كلده و نقاط ديگر، در سرزمين فلسطين مى‏زيستند. بعضى از دسته‏هاى مهاجر اين قوم، در حجاز، عراق و خوزستان اقامت داشته‏اند.

برخى از مورخان محل آنها را هند ضبط كرده‏اند.

به عقيده صابئين مندايى محل نزول حضرت آدم عليه‏السلام در اطراف «سرانديب» بوده است. مسيحيان آنان را پيروان حضرت يحيى «قديس يوحنا» دانسته، در قرن اول هجرى آنان «نصارى» در قرن دوم «حرانى» منصور دوانيقى و پيروان او آنان را ستاره پرست بعدها به آرانى تحريف يافته و ايرانيان آنان را سبى خوانده‏اند.

صاندايى نامى است كه صابئين خود را به آن مى‏نامند اين كلمه از واژه «من دا» گرفته شده است كه به معنى عرفان است. مندايى يعنى عارف يا منسوب به عرفان و در حقيقت عرفان و تصوف از جمله ديگرى منحوت شده است كه به صورت «من دا أهى يه» بوده و به معناى شناخت وجود يا معرفت وجود است.

مندائيان خوزستان خود را اهل كتاب و پيرو حضرت يحيى بن زكريا عليه‏السلام مى‏دانند. والاترين كتاب آنها «كنزاربّا» نام دارد كه از كلمه كنز يا گنج گرفته شده كه به معناى مخزن است.

آنان براى كلمه «واجب الوجود» كه حكما به خدا اطلاق مى‏كنند و در نزد اكثر صوفيان به حقيقت آفرينش تعبير مى‏شود لغات اصطلاحاتى از قبيل «ريشه اشياء»، «ميوه بزرگ»، «ظرف بزرگ»، «وجود نهايى»، «حقيقت اول»، «روشنى والا»، «موبد بزرگ» و با لفظ نطفه كه به معناى لغت نيطوفتاست مى‏توان اشاره كرد.

صابئين غسل جنابت و مس ميت را انجام مى‏دهند و خوردن شراب، گوشت خوك، سگ، كبوتر و پرندگان چنگال دار را حرام دانسته و ختنه نمى‏كنند.

آنان در شبانه روز سه بار با طهارت نماز مى‏خوانند: 1ـ نماز فجر 8 ركعت. 2ـ نماز ظهر 5 ركعت كه در هر ركعت سه بار سجده مى‏كنند. 3ـ نماز شب در ساعت سوم شب خوانده مى‏شود.

آنان علاوه بر نمازهاى فوق الذكر، نماز نوافل نيز دارند كه يكى در ساعت دوم و ديگرى در ساعت نهم روز بجا آورده مى‏شود، اكثر احكام، حدود و ازدواج آنها مثل مسلمانان است.

تعميد از نخستين اسرار دين مسيح و نصرانيت است و آن شستن كودك و غيره به آب به نام پدر، پسر و روح القدس است.

تعميد نزد صابئان مندايى مقام خاصى دارد. مثلاً غذا را تا تعميد (غسل) نشود حلال نمى‏دانند. بر هر صابئى واجب است تا هر چه از ظروف وارد خانه خود مى‏كند، تعميد دهد. اين امر درباره ادوات طبخ و گوشت نيز لازم مى‏آيد.

تعميد در موارد ذيل انجام مى‏گيرد: 1ـ تطهير كودك، 2ـ پاك نمودن گناهكار و كسب بخشش براى او، 3ـ تطهير كسى كه از گوشت ذبح بيگانه و يا گوشت حرام بخورد.

بدين جهت با توجه به اهميت آب در دين صابئى و از آنجايى كه طهارت جز با غسل ارتماسى حاصل نمى‏شود، مشاهده مى‏گردد كه آنان در نزديكى آبهاى جارى اقامت مى‏گزينند.

در حال حاضر تعداد كل افراد صابى بنا به ادعاى خودشان، حدود 120 هزار نفر است. از اين تعداد 100 هزار نفر در عراق و قريب 20 هزار نفر در جمهورى اسلامى ايران به سر مى‏برند.

بر طبق آمار سال 1364، 8 الى 9 هزار نفر از صابئين در اهواز و در كنار كارون و در محله‏هاى خيابان نظامى و خسروى، منطقه پل سياه اعامرى، لين‏هاى 4 و 5 حصير آباد ساكن بوده‏اند. اخيرا شروع به خريد ساير منازل اين منطقه كرده‏اند و در ديگر نقاط شهر اهواز به صورت پراكنده زندگى مى‏كنند.

در خرمشهر 6 الى 7 هزار نفر در جنوب شرقى شهر زندگى مى‏كردند كه پس از شروع جنگ تحميلى به صورت مهاجرين جنگى اكثرا در شيراز، اهواز و شهرهاى ديگر سكونت اختيار كرده‏اند.

در كناره‏هاى حاشيه سوسنگرد، بستان، حويزه، هور نزديك 4 هزار نفر سكونت دارند.

در تهران 20 خانواده، در كرج 10 خانواده، در شمال كشور 14 خانواده و در شيراز 40 خانواده سكونت دارند.

صابئين فعلى خوزستان خود را ماندايى و اهل كتاب مى‏دانند. در صفحه 199 استفتائات آيت الله خامنه‏اى رهبر انقلاب اسلامى، آنان داراى حكم اهل كتاب شناخته شده‏اند.

صابئين اكنون با استفاده از نعمت آزادى و حمايت جمهورى اسلامى آزادانه به اجراى مراسم و مناسك دينى خود مى‏پردازند و حتى غالبا با عقد پيمان «چرمش» در شمار عشاير عرب زندگى مى‏كنند. بر اين اساس از مزاياى عرف عشايرى مانند حمايت، دفاع و فصل مشترك بهره مى‏گيرند.

بر خلاف گذشته، پس از پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى، صابئين خوزستان به چاپ و تكثير كتاب‏هاى خود مانند: درفش، رشامه، براخه، صابئين اهل كتاب‏اند و غيره مبادرت كرده‏اند.

صابئين بنا به مذهب خود از ورود هرچه بيگانه است جلوگيرى و ممانعت مى‏كنند. آنان حتى از قبول اغيار به دين خود راضى نمى‏شوند و از بازگشت صابيانى كه از دين خارج مى‏شوند، استقبال نمى‏كنند. به عقيده آنها صابئى بايد از نسل صابئين باشد.

در انجام عبادت‏ها و مراسم دينى نيز باور دارند كه حتما بايد به زبان خاص مندايى باشد.

در حال حاضر نام كتابهاى صابئين بنا به نوشته سليم برنجى كه خود از مندائيان خوزستان است چنين است:

1ـ گنزاربّا، 2ـ سيد را ادنشماثا، 3ـ ادراشا اِديهيا، 4ـ سيد را اد مصوتا، 5ـ انيانى، 6ـ قلستا، 7ـ اسفر ملواشه، 8ـ الماريشايا، 9ـ تفسير پغرا، 10ـ طومار حران گوبيثا، 11ـ قماها، 12ـ الف ـ ترسرشياله.



منابع