پیشینه مذهبی استان هرمزگان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
پيشينه مذهبى
قبل از ظهور زرتشت آئينهاى بت پرستى (فتيشيزم) و آنيميزم (اعتقاد به عالم و روح، تجسم ارواح مردگان) و پرستش مظاهر طبيعت در ايران رواج داشته است.
در دوران عيلامىها، در نقاط مختلف خليجفارس بتپرستى رواج داشته است و در پى كاوشهاى باستانشناسى چند بت از خدايان اين سرزمين پيدا و به موزه لوور پاريس انتقال داده شده است.
با ظهور زرتشت مذهب يكتاپرستى در ايران رواج پيدا كرد. آريايىها نيز قبل از مذهب زرتشت داراى كيش زروانىگرى و مهرپرستى (ميتراپرستى) بودهاند.
بنابراين هخامنشيان قبل از ظهور زرتشت، به همراه زروانىگرى، مهرپرستى را نيز اختيار نموده بودند. در كتيبههاى هخامنشى از خداى مهر (ميترا) نام برده شده است.
در حدود 6500 سال قبل از ميلاد زرتشت در غرب ايران چشم به جهان گشود و در اين زمان لهراسب كيانى شاه ايران بود. در زمان گشتاسب كيانى زرتشت به پيامبرى رسيد و به تبليغ آئين و مذهب يكتاپرستى اقدام نمود و شاه ايران (گشتاسب) به آئين او گرويد و كمكم اين آئين تمامى كرانههاى ايران را فرا گرفت.
پس از كيانيان، هخامنشيان حكومت ايران را بدست گرفتند. هخامنشيان تا قرون 6 و 5 قبل از ميلاد به مذهب آريايى قديم (چندگانه پرستى) بودهاند. در زمان كورش كبير آئين يكتاپرستى (زرتشتى) در ايران رواج يافت. كورش كبير در سالهاى 556ـ539 ق.م سرزمينهاى وسيعى را جزو كشور خوزستان ساخت. در اين زمان بتپرستى از بين رفت و خداپرستى (يكتاپرستى) رواج پيدا كرد.
در دوره هخامنشيان اهميت مذهبى به حدى بود كه مغان يا روحانيون كه امور مذهب را در اختيار داشتند در طبقه بعد از بزرگان قرار داشتند و ساير طبقات اجتماع پايينتر از آنها محسوب مىشدند. از وظايف ويژه مغان نگاهدارى آتش و انجام مراسم دينى و قربانىها و رسيدگى به كارهاى معابد بوده است.
در دوره اسكندر و سلوكيان، علاوه بر مذهب زرتشتى، رب النوع پرستى نيز در ايران رواج يافته بود. در دوره اشكانيان آميزهاى از دين زرتشت و رب النوع پرستى و طبيعتپرستى در ايران رواج داشت. اشكانيان قبل از ورود به ايران عناصر طبيعى، ماه و ستارگان را مىپرستيدند.
پس از آنكه به ايران آمدند به آئين زرتشتى گرويدند و رب النوع پرستى را نيز پذيرفتند. آنها همچنين آفتاب را به نام مهر هنگام طلوع ستايش مىكردند و براى مهر و ماه پرستشگاههاى ويژهاى داشتند. پس از آنكه به دين زرتشت درآمدند به ستايش اهورامزدا و دشمن داشتن اهريمن معتقد شدند و آتش را نيز گرامى داشتند. به طبقه مغان احترام مىگذاشتند، آنها به پيروان ساير اديان آزادى كامل داده بودند.
در زمان سلطنت مهرداد چهارم اشكانى كه حضرت عيسى مسيح ظهور نمود، آئين مسيحيت در ايران نيز رواج پيدا كرد و شمارى كليسا در نواحى گوناگون خليجفارس به ويژه در خوزستان بنا شد.
با روى كار آمدن ساسانيان، مذهب رسمى كشور زرتشت اعلام گرديد. اردشير ساسانى براى جلب قلوب مردم و به ويژه روحانيون و مغان مذهب زرتشت را در سراسر كشور رسمى نمود و دستور داد آتشكدههاى خاموش را روشن سازند و موبدان را جايگاهى بلند و ارجمند بخشيد تا به وسيله مذهب بر نيروى پادشاهى بيفزايد و به دستور اردشير «اوستا» را گردآورى نمودند.
در اواخر حكومت ساسانيان، در جزيره العرب دين اسلام ظهور كرد و پس از رحلت پيامبر صلىاللهعليهوآله، خلفاء به فكر جهانگشايى افتادند و در زمان ابوبكر، خالد بن وليد به ايران حمله كرد و برخى از نواحى ساحلى و مرزى را تصرف كرد و موفقيتهايى نيز كسب نمود.
سپس در زمان خلافت عمر حمله سراسرى به ايران آغاز گرديد و بحرين و كرانههاى باخترى خليجفارس توسط ابو هريره به تصرف اعراب در آمد و از آن جا به كرانههاى خاورى خليجفارس حمله برد و تمامى درياى پارس و بندرهاى آن را تصرف نمود و بدين ترتيب اين ناحيه از ايران نيز جزو قلمرو مسلمين قرار گرفت.
ايرانيان در آغاز گرويدن به دين مبين اسلام، بر طريقه اهل سنت بودند. در زمان حكومت بنى عباس كه مصادف با امامت امام باقر عليهالسلام و امام صادق عليهالسلام بود بر تعداد شيعيان ايران افزوده گشت و عده زيادى از شيعيان در قم و خراسان ساكن شدند.
در اواخر قرن دوم و اوايل قرن سوم هجرى قمرى كه امام رضا عليهالسلام به ايران عزيمت نمودند، عده زيادى از ايرانيان به مذهب شيعه گرويدند. در دوره حكومت آل بويه پيروان مذهب تشيع در ايران افزايش يافتند و زمينه گسترش تشيع در سراسر ايران پديد آمد.
خاندان آل بويه در سال 323 ه .ق بر سراسر خليجفارس تسلط يافتند.
در اين زمان زمينه پيدايش و گسترش مذهب تشيع در اين ناحيه از كشور به وجود آمد. تا زمان روى كار آمدن صفويه، حكومت ايران در دست خاندانهاى سنى مذهب بوده است. هر چند كه برخى قيامهاى شيعى نيز در اين فاصله اتفاق افتاده است، اما حكومت مركزى در دست پيروان اهل سنت بوده است. قرن دهم كه حكومت صفويه قدرت را به دست گرفت، آغاز غلبه و رواج قطعى مذهبى شيعه دوازده امامى در ايران است.
هنگام قيام شاه اسماعيل صفوى، كيشها و آئينهاى ايران به روش اهل تسنن بود. در نواحى جنوبى و مركز و غربى ايران مذهب شافعى و در نواحى شرقى ايران مذهب حنفى غلبه داشت. در برخى از شهرهاى ايران مثل قم، رى، مشهد، بيهق و كاشان شيعيان پراكنده بودند.
شاه اسماعيل پس از اينكه قدرت را بدست گرفت مذهب تشيع را مذهب رسمى كشور اعلام نمود و مخالفت با پيروان اهل سنت را آغاز نمود و يكى از علل عمده جنگهاى ايران و عثمانى در اين دوره، مخالفت حاكمان ايران با مذهب اهل سنت مىباشد. شاه اسماعيل صفوى پس از تصرف آذربايجان به غرب و جنوب آمد و با تسلط بر پارس بر تمامى ايران را تسلط يافت. در دوره صفويه پرتقالىها بر جزاير ايرانى در خليجفارس تسلط پيدا كردند و شايد بتوان گفت كه يكى از دلايل اصلى كه باعث عدم گسترش مذهب تشيع در اين استان شده است، حضور اين بيگانگان در ناحيه بوده است و حكومت مركزى نقش چندانى بر اين جزاير نداشته است. در حال حاضر بيشتر ساكنان منطقه خليجفارس مسلمان و پيرو مذهب شيعه و سنى شافعى هستند.
سنىهاى شافعى در واقع ادامه نسل همان شافعيان قبل از صفويه مىباشند. در تمامى نقاط اين استان پيروان مذهب اهل تسنن سكونت دارند كه از فرقه شافعى مىباشند. در بندر كنك، بندر تاونا، بندر چارك، بندر حسنيه، بندر مغور و جزيرى سرى علاوه بر شافعيان، تعدادى از پيروان دين وهابى نيز سكونت دارند.
در جزيره كيش كه اكثرا شافعى مذهبند، تعدادى نيز پيرو مذهب حنبلى، تعدادى پيرو مذهب مالكى و تعدادى نيز پيرو مذهب زيدى مىباشند.
علاوه بر مذاهب فوق در بندرعباس گروهى متدين به دين ابازى بودهاند. مجتهد آنها احمد بن اباز بوده است و از كثرت استعمال به بياضى معروفند.
اين گروه به خلافت شيخين ابوبكر و عمر اعتقاد دارند و عثمان و حضرت على عليهالسلام را خليفه نمىدانند. عثمان را به علت اسراف و اجحاف در بيت المال و حضرت على عليهالسلام را به علت قتل كفار قريش خليفه نمىدانند.
در نواحى شرقى استان (كرانههاى درياى مكران) نيز پيروان مذهب حنفى سكونت دارند.
در حال حاضر علاوه بر مسلمانان اعم از شيعه و سنى، تعداد كمى از پيروان اديان مسيحى و زرتشتى در اين استان سكونت دارند.
بر اساس سرشمارى عمومى نفوس و مسكن 1375، مسلمانان 77/99 درصد جمعيت استان را به خود اختصاص دادهاند و 23/0 درصد نيز به ساير اقليتهاى دينى اختصاص يافته است.
در اين سال تعداد 334 نفر زرتشتى، 187 نفر مسيحى و 14 نفر كليمى در اين استان سكونت داشتهاند.
جدول 1ـ5ـ توزيع نسبى جمعيت بر حسب دين به تفكيك ساكن و غير ساكن
ديناستانساكنغيرساكن نقاطشهرىنقاطروستايى
جمع00/10000/10000/10000/100
مسلمان77/9971/9981/9961/99
زرتشتى03/004/002/000/0
مسيحى02/002/002/000/0
كليمى00/000/000/000/0
ساير و اظهار نشده18/023/015/039/0
مأخذ: سرشمارى عمومى نفوس و مسكن ـ 1375، نتايج تفصيلى استان هرمزگان، ص هجده.
جنبشهاى ملى ـ مذهبى
يكى از بزرگترين جنبشهاى طبقاتى و نژادى در ادوار اسلامى كه در قرن سوم هجرى در سواحل خليجفارس به وجود آمد قيام زنگيان به رهبرى مردى به نام على بن محمد صاحب الزَنْج بود كه با شركت هزاران هزار سياه و سفيد صورت گرفت. اكثر قيام كنندگان، زنگيان بودند و سفيد پوستان ظلم كشيده نيز به آنان پيوسته بودند.
زنگيان براى به دست آوردن آزادىهاى اجتماعى خود به پا خاستند و 15 سال سر از اطاعت حكومت خلفاء عباسى باز زدند و نوشتهاند كه 5/2 ميليون تن كشته دادند و جنگها كردند ولى سرانجام، بيداد خلفاء عباسى فائق آمد، زنگيان شكست خوردند و به زندگى حيوانى و پرفشار بردگى بازگشتند.
صاحب الزنج به سال 255 ه .ق قيام عمومى سياهان را آغاز كرد. او را «النّاجِمْ» به معنى ستارهشناس هم گفتهاند. چون قيام او بر ضد خلفاء عباسى بود او را دوستدار خاندان على و شيعه علوى خواندهاند، ولى بيشتر به لقب صاحب الزنج يعنى رهبر سياهان مشهور گرديده است.
ياران او شامل گروهى از سفيد پوستان فراتى و قرمطيان اوليه و سياهان نوبى بودهاند. صاحب الزنج بصره را گشود و در شهركى به نام مختاره اساس حكومت زنگيان و بردگان آزاد شده را بنيان گذارد. سپس به بحرين رفت، مردم بحرين او را مانند پيامبرى پذيرا شدند، مردم لحسا و قطيف از شهرهاى ساحل بحرين نيز بدو گرويدند. به دنبال آن دامنه قيام آنان به خوزستان و عمان نيز گسترش يافت و مدت 15 سال از اطاعت حكومت خلفاء عباسى سرباز زدند.
زنگيان در اين انقلاب بزرگ تاريخى پرچمى به رنگ زرد داشتند كه بر روى آن آيهاى از قرآن به رنگ سرخ نوشته شده بود. برخى نيز معتقدند پرچمشان به رنگ سبز بود و بر آن نام امامان شيعه نقش شده بود.
به سبب آنكه هنوز خون زنگيان بىگناه كه در انقلاب صاحب الزنج ريخته شده بود از خاطرهها محو نشده بود و ظلم و بيداد خلفاء ستمگر در سواحل خليجفارس ادامه داشت، انقلاب قرمطى نيرو گرفت و گروهى از قرمطيان اوليه، مانند سفيد پوستان ساحل فرات و خليجفارس با قيام زنگيان هماهنگى نموده و در آن شركت كردند. به گونهاى كه هنوز سالهاى زيادى از قيام و كشتار سياهان و بردگان و اسيران نمىگذشت كه مردى به نام ابو سعيد به اتفاق پسران و همرزمان خود كه از پيروان حمدان قرمطى بودند برخاستند و آتشى چنان، از انقلاب و جنبش، در دنياى اسلامى آن روزگار روشن كردند، كه تمامى سواحل خليجفارس و بيشتر جزاير آن را فرا گرفت و دامنه اين جنبش تا خراسان و يمن و سوريه و بين النهرين كشيده شد و مدتها دنياى اسلامى روزگاران پيشين را با مسئله قرمطى و قرمطيان مشغول داشت.
قرمطيان مدتى بر قسمتهايى از خليجفارس حكومت دينى و قانونى داشتند، به مكه تاختند و گروهى از زايرين كعبه را كشتند و سنگ سياه خانه كعبه را از آنجا درآوردند و آنرا دو نيم كردند و با بىاحترامى در بيغولههاى شهرهاى ساحل خليجفارس افكندند و سر از اطاعت خلفاء عباسى باز زدند و حكومت مستقل براى خود ترتيب دادند و پيروان آنان سنت و بدعت و فكر انقلابى خود را به مصر و ديگر كشورهاى اسلامى بردند و اساس مذهب باطنيان و اسماعيليان را گذاردند. اينان مدتها در مصر به شاهى نشستند و حكومت خلفاء فاطمى مصر را بر اساس فكرى انقلاب قرمطيان به وجود آوردند.