پیشینه مذهبی استان چهارمحال و بختیاری
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
پيشينه مذهبى
استان چهارمحال و بختيارى از نواحى مركزى فلات ايران محسوب مىشود و مسائل دينى آن جدا از مسائل دينى و مذهبى بيشتر ساكنان نواحى مركزى ايران نبوده است.
آئين ميترائيسم از آيينهايى بوده كه قبل از ظهور دين زرتشت در اين نواحى رواج داشته است. در قسمتهايى از استان چهارمحال و بختيارى گورستانهاى كهنى وجود دارد كه نشانگر بخشى از آداب رسوم ميترائيان (آئين خورشيدپرستى) مىباشد.
قبرهاى دالانى با جهتهاى شمال به جنوب و مشرق به مغرب، به سوى خورشيد و وجود ابزارهاى متعدد، ظرفهاى مفرغى در كنار اجساد نشانگر اعتقاد به نوعى زنده شدن پس از مرگ در ميان مردم اين قسمت از كشور مىباشد.
پس از ظهور آيين زرتشت مردم اين ناحيه از كشور مانند مردم بسيارى ديگر ازنقاط كشور به آيين زرتشت روى آوردند، وجود آتشكدههاى بر جاى مانده در منطقه مانند آتشكده لردگان و همچنين آتشكده مشهور ايذج كه تا دوران هارون رشيد روشن بوده است
و وجود قبرستانهايى مشهور به قبرستان گبرىها، مويد وجود زرتشتيان در استان چهارمحال و بختيارى مىباشد.
ظهور اسلام در چهارمحال و بختيارى
مقارن ظهور و نشر اسلام نيمه شرقى استان چهارمحال و بختيارى، (حدود دو سوم آن) از توابع اصفهان به شمار مىرفت.
با شروع فتوحات اسلامى و فتح بخشهايى از سرزمين ايران، در سال 23 ه .ق اصفهان به وسيله بديل بن ورقاء خزايى پس از نبرد كوتاهى به صلح گشوده شد و مردمان اصفهان به دولت اسلامى جزيه و خراج پرداختند.
بسيارى كوچ نشينان و عشاير اين استان از روزهاى نخست فتح اصفهان به دين اسلام گرايش پيدا كردند. با اين وجود به علت كوهستانى بودن چهارمحال و بختيارى و دور از دسترس بودن بخشى از مناطق آن از مركز حكومت، اصفهان، تا مدتها، اعراب نتوانستند بر مناطق بختيارى دست پيدا كنند.
اما با قدرت رسيدن آل بويه در اصفهان تشيع در اين مناطق گسترش پيدا كرد در دوران آل بويه سردارى شيعى، بكردشير باريك فرماندهى اين سرزمين را دار بوده است از اين دو منطقه مزبور به بكردشير باريك مشهور شد.
با توجه به شواهد تاريخى مىتوان گفت كه در دوران خلفاى عباسى، مردم بختيارى به ياران و پيروان خاندان عصمت و طهارت و ائمه اطهار و اولاد على عليهالسلام عشق مىورزيدند و مذهب شيعه داشتند.
آنگاه كه مامون خليفه عباسى به كمك ايرانيان بر برادرش امين پيروز شد و به خلافت رسيد، حضرت امام رضا عليهالسلام را به ولايت عهدى خود به خراسان دعوت نمود.
پس از اعلام شرايط و قبول ولايت عهدى و استقرار در خراسان، خويشان نزديك و ياران و پيروان آن حضرت از عراق و بغداد عازم خراسان شدند و بد خواهان اينگونه به مامون تفهيم كردند كه ياران و پيروان حضرت عليهالسلام دسته دسته راه خراسان را در پيش گرفتهاند، ديرى نمىپايد كه به كمك آنان خلافت را از بنى عباس بگيرد.
مامون ضمن مسموم نمودن و به شهادت رساندن امام عليهالسلام دستور قتل ياران آن حضرت را صادر مىكند.
اين اقدام مصادف با زمانى بود كه خويشان و نزديكان آن حضرت مسير كنونى سر دشت لالى، مسجد سليمان، بهبهان رابه سوى شيراز طى مىكردند. كاروانيان از طرف دشت خوزستان ناصريه (اهواز) و قسمتى از شيراز مورد هجوم بيرحمانه عمال خليفه قرار گرفتند، عده زيادى به دست سپاهيان مامون به شهادت رسيدند، بقيه فقط توانستند به كوههاى شمالى مسير حركت كه منطقهاى ايل نشين و سرزمينى پوشيده از جنگل انبوه بود پناهنده شوند.
عشاير بختيارى كه زندگى درون كوچ (با ييلاق و قشلاق كوتاه) داشتند، اين سادات را از جان و دل پذيرفتند و مورد ارشاد و راهنمايى آنان قرار گرفتند. بنابراين مذهب شيعه را طور اعم در مناطق حاشيه شمالى دشت خوزستان و دامنه كوههاى شمالى آن كه سراسر مناطق قشلاق كنونى را تشكيل مىدهد گسترش يافت.
يادگار اقامت سادات و طرفداران امام رضا در ميان عشاير امامزادههايى است كه هم اكنون برتارك منطقه مىدرخشند. يكى از كسانى كه از اين گروه بود و سالها به ارشاد عشاير پرداخت شاه قطب الدين محمد بود.
به طور كلى سير گسترش تشيع در منطقه بختيارى را مىتوان به چند مرحله تقسيم كرد:
1ـ در سالهاى 17، 18 يا 19 هجرى منطقه بختيارى به ويژه قلمرو گرمسيرى آن به وسيله مسلمانان فتح گرديد و تاپايان قرن اول تقريبا اكثر ساكنان آن مسلمان شدند.
2ـ در آغاز قرن دوم به واسطه قيامهاى متعدد علويان در قلمرو و يا نزديك منطقه لرنشين، رفت و آمد آنها به كوفه مهاجرت سادات و علويان به كوهستانهاى بختيارى و بدنيال آن مهاجرت سادات و علويان و پناه جستن آنان به مناطق امن كوهستانى و شهادت برخى از آنها در اين منطقه در رواج تشيع بين بختياريها تاثير فراوان داشته است و گروههايى جذب مذهب تشيع شدند.
3ـ در قرن چهارم با تشكيل حكومت آل بويه، زمينه ترويج و تبليغ مذهب تشيع بوجود آمد و شخصيتهاى مذهبى و دينى زيادى از قرن چهارم به بعد از اين منطقه برخاستند كه در ترويج شيعه سهم به سزايى داشتند.
در قرن چهارم، پنجم و ششم فعاليت اسماعيليان در مناطق بختيارى، حضور شيعيان را تاييد مىكند. به تدريج از تعداد پيروان مذاهب معتزله، حنفى، و شافعى كاسته شده وتعداد شيعيان فزونى مىيابد.
4ـ در قرن هفتم و هشتم و نهم تشيع با سرعت بيشترى گسترش مىيابد. حضور سادات در منطقه بختيارى كاملا چشمگير است. اتابكان با تسامح دينى و احترام به سادات، زمينه فعاليت دينى جهت اشاعه تشيع را فراهم مىسازند. شمار شيعيان زيادتر مىشود و اسناد و مدارك بجا مانده حكايت از شيعه بودن طوايفى از بختيارى و گسترش مذهب شيعه دارد.
5ـ با آغاز قرن دهم و تأسيس سلسله صفوى و تلاش بى وقفه سادات خوزستان و در رأس آنها نور الله شوشترى و سادات بختيارى، مذهب تشيع در خاك بختيارى عموميت پيدا كرد.
گروههاى ديگرى از سادات به اين منطقه مهاجرت نمودند و اقليتهاى شافعى و حنفى يا شيعه شدند و يا منطقه بختيارى را براى هميشه ترك كردند.
در حال حاضر بر اساس سرشمارى آبان 1375، از جمعيت استان (761168 نفر) 760172 نفر (87/99) را مسلمانان، 146 نفر (02/0) را زرتشتيان، 6 نفر را مسيحيان، 122 نفر را پيروان ساير مذاهب، تشكيل مىدادند. همچنين 722 نفر از اظهار مذهب خود امتناع ورزيدند. نسبت مسلمانان در مناطق شهرى 86/99 درصد و در مناطق روستايى 87/99 درصد بوده است.
جدول 1ـ5ـ توزيع نسبى جمعيت بر حسب دين به تفكيك ساكن و غير ساكن
ديناستانساكنغيرساكن نقاط شهرىنقاط روستايى
جمع00/10000/10000/10000/100
مسلمان87/9986/9987/9900/100
زرتشتى02/002/002/000/0
مسيحى00/000/000/000/0
كليمى00/000/000/000/0
ساير و اظهارنشده11/012/011/000/0
ماخذ: سرشمارى عمومى نفوس و مسكن ـ 1375، نتايج تفصيلى استان چهارمحال و بختيارى.