نهضت مشروطه در استان کهگیلویه و بویراحمد
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
1ـ نهضت مشروطه
با قتل ناصرالدين شاه وليعهد 45 ساله وى مظفرالدين به سلطنت رسيد. دوران حكومت يازده ساله وى دوران رشد اوليه مشروطيت در ايران بود. انقلاب مشروطه با واقعه به چوب بستن تجار تهران توسط عين الدوله حاكم تهران، به خاطر گران كردن ارزاق مردم به ويژه قند، شروع شد و با مهاجرت كبرى به اوج رسيد.
در مهاجرت كبرى (تير 1324 ه .ق) حدود 3000 نفر از تهران خارج شدند. با ادامه اعتراضات مردم، مظفرالدين شاه فرمان مشروطيت را در سال 1324 ه .ق (1285 ه .ش ـ 1906 م) صادر نمود. آنگاه عين الدوله را عزل و نصرالله خان مشيرالدوله جانشينش وى شد. سپس انتخابات انجام گرفت و اولين قانون اساسى تدوين گرديد.
بر طبق نظامنامه انتخاباتى تعداد نمايندگان هر منطقه به تعيين وزارت داخله واگذار شد.
پس از مرگ مظفرالدين شاه در سال 1324 ه .ق، فرزندش محمدعلى شاه به سلطنت رسيد. پس از مدت كوتاهى رابطه او و مشروطه خواهان به خصومت گرائيد و محمدعلى شاه موفق شد مجلس اول را به دست نيروهاى قزاق منحل كند و بساط مشروطه را برچيند.
حدود يكسال محمدعلى شاه بدين گونه سلطنت كرد تا اينكه مشروطه خواهان از شمال كشور و اصفهان به تهران هجوم آوردند و پس از تصرف تهران، محمدعلى شاه را از سلطنت خلع كردند و احمد ميرزا فرزند دوازده سالهاش را به سلطنت نشاندند.
ايل بختيارى به رهبرى صمصام السلطنه و سردار اسعد، در مقام يكى از فاتحان تهران، از اين به بعد نه تنها در جنوب كشور به قدرت مهم سياسى مبدل شدند بلكه در عرصه سياست مملكتى نيز مؤثر بودند.
ايل بختيارى با حضور در عرصه سياست كشور، حلقه قدرت خود را كامل كرد و اهميت سياسيش بيش از پيش افزايش يافت. از سوى ديگر بختيارىها با مشاركت در قرارداد جاده لينچ و قرارداد نفت، منابع خود را با دولت مركزى و دولت بريتانيا پيوند داد و براى بريتانيا اهميت خاصى يافتند.
در اين دوران، ايلات كهگيلويه درگير جنگهاى داخلى بودند و در نهضت مشروطيت نقشى نداشتند و در حالى كه ناآرامى و اغتشاش همه جا را فرا گرفته بود، خوانين بويراحمد و بهمئى از پرداخت ماليات سرپيچى مىكردند. در چنين شرايطى عشاير كهگيلويه و بويراحمد امنيت منطقه نفتى جنوب و به ويژه جاده تجارى لينچ را به طور جدى در معرض مخاطره قرار دادند و بدين گونه منافع دولت استعمارگر انگليس را در جنوب ايران به خطر انداختند.
كهگيلويه در اين تاريخ جزو قلمرو حكومت فارس بود. حكام فارس با حمايتى كه دولت انگليس از آنها مىكرد، قادر به سركوب ايلات كهگيلويه نبودند و خوانين بختيارى هم از تعقيب آنها در حوزه حكومتى فارس ناتوان بودند.
بدين منظور خوانين بختيارى براى رفع اين مشكل به سفارت انگليس در تهران متوسل شدند و پيشنهاد كردند كه يا اجازه تعقيب آنها داده شود و يا دولت مركزى اعاده نظم و امنيت منطقه كهگيلويه را به عهده خوانين بختيارى واگذار كند.
خوانين بختيارى در سالهاى آخر دوره كلانترى كريم خان بويراحمدى كه مقارن با وقوع انقلاب مشروطيت بود، مصرّانه براى در اختيار گرفتن حكومت كهگيلويه مىكوشيدند. اما در فاصله سالهاى 1324 تا 1327 ه .ق كشور ايران و رجال سياسى آن و همچنين دولت انگليس و خوانين بختيارى درگير مسائل مربوط به انقلاب مشروطيت بودند و اين امر مسئله واگذارى حكومت كهگيلويه را به بختيارىها تحت الشعاع قرار داد و اين امر انجام نگرفت ولى از 1327 به بعد با توجه به پيروزى مجدد مشروطيت و ثبات نسبى دولت مركزى و نقش بختيارىها در اين امور، حكومت اين منطقه به آنها واگذار شد و تا سال 1340 ه .ق حكمرانى منطقه در اختيار آنان بود.