ضرب المثلها در استان خوزستان
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
ضرب المثلهاى شوشترى و دزفولى
ـ آدم بدبخته امين كَلْ مرغون كوُسَبْ زنه.
آدم بدبخت را از داخل ظرف آب مرغها كوسه مىزند.
ـ آدم به رى گُشيدَه، مِرَه يا به دَر گُشيْدَه.
انسان به روى گشاده (كسى به منزلش) مىرود يا به در گشاده (منزل او)؟ ـ دَسى كِه نَتَرى گَزى، وابوسيش.
دستى را كه نمىتوانى گاز بگيرى، بايد آن را ببوسى.
ضرب المثل بهبهانى
ـ بچى يتيم رف پوليده بوخه، دوندنش اشكس.
بچه يتيم رفت پالوده بخورد، دندانش شكست.
ـ تيزى تيشه اَ نرمى بيدن.
تيزى تيشه از نرمى چوب بيد است.
ضرب المثلهاى رامهرمزى
ـ دس دلت اينم پنگ حزت اينم.
به ظاهر دلت را شاد مىكنم، ولى از پشت خنجر مىزنم.
ـ اره من دار.
هنگامى كه مشكلى حل نمىشود و خرابتر و لاينحل باقى مىماند.
ضرب المثلهاى هنديجانى ـ اى خَس نه صبح ببينمت نه پسين.
مادر شوهر نه صبح ببينم نه عصر.
ـ آشيلا مرگ اُسُم ايكنه.
عيب خود را نديدن و عيب ديگران را ديدن.
ـ مشك مِن چال نيره جوروف به دنبش ايبنده.
موش به سوراخ نميره جارو به دمش مىبندد.
ضرب المثلهاى ويژه اعراب
ـ وجع البغيرك مثل فطر البصخر.
درد ديگران، مانند شكاف در سنگ است.
ـ قوم الساعدت ما ذلت.
مردمى كه با يكديگر همكارى كنند، ذليل نمىشوند.
ـ اليجى ابليه عزيمه يگعد ابليه افراش.
هر كسى بى دعوت به مهمانى رود، بايد بى فرش بنشيند.
ـ جاى ايطببهه عماهه.
آمد چشمش را خوب كند، كورش كرد.
ـ يطلب من الحافى النعال.
از پا برهنه، دمپايى مىخواهد.
ـ راوانى حنطه بايعنى الشعير.
گندم نشانم داد، جو به من فروخت.
ـ لو صلمه لو اسرايين.
يا تاريك است، يا دو تا چراغ دارد.
اين ضرب المثل براى كسانى گفته مىشود كه در كارها افراط و تفريط مىكنند.
ـ ما ايعرف يرگص ايگول الميدان ضيج.
نمىتواند برقصد، مىگويد ميدان تنگ است.
ـ ما تحمد العروس اله و لا فتهه.
عروس را نمىستايد، مگر آرايشگر او.
ـ مكروهه او يا بَت بِت.
كسى چشم ديدنش را ندارد و دختر زاييد.