دوره پهلوی اول در استان فارس
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
اسكان عشاير
از مهمترين سياستهاى به اجرا درآمده پس از كودتاى 1299، موضوع تمركز و يكپارچگى قدرت نظامى در ايران بود. اين موضوع مورد تأييد و حمايت دولت انگلستان به واسطه حل مشكلات مربوط به استخراج نفت از جنوب ايران قرار داشت.
بر اساس سياست تمركز گرايى، ايلات و عشاير ايران به ويژه دو ايل بختيارى و قشقايى كه توانايى نظامى زيادى داشتند و در حوادث جارى كشور صاحب نفوذ بودند، مىبايست خلع سلاح مىشدند.
اين كار با شناسايى قدرتهاى متمرد ايل و تلاش در جهت بركنارى آنها از طريق ايجاد اختلاف و استفاده از رؤساى مطيع صورت گرفت. در مورد ايل قشقايى به توصيه رضاخان كه وزير جنگ بود اكبر خان صارم الدوله والى فارس مأموريت يافت با ايجاد اختلاف و دو دستگى اين مقصود را عملى سازد و حتى با توصيه سردار سپه سعى كرد تا آنها از زندگى چادر نشينى دست بردارند و به كار كشاورزى و شهرنشينى بپردازند.
رؤسايى چون صولت الدوله و بعضى ديگر از رؤساى قشقايى به اين ترتيب به تهران اعزام شدند و مقيم گرديدند. با تغيير رژيم و آغاز سلطنت رضاشاه سياست اسكان و تخته قاپو كردن ايلات و عشاير، با شدت و خشونت دنبال گرديد.
اين موضوع علاوه بر اهداف سياسى و نظامى از نقطه نظر فرهنگى نيز براى رژيم اهميت داشت و در ادامه روند تجدد گرايى و تغيير بافت جامعه سنتى ايران صورت گرفت. كوچ نشينى با شئون تمدن جديد مغاير شناخته شده و به هر طريقى مىبايست اين نظام مختل مىشد. از ديدگاه عشاير، اسكان آنان مسلما به از بين رفت دامها، كاهش مواد غذايى، تنزل سطح زندگى و افزايش بيمارى، مرگ و مير بيشتر و از دست رفتن آزادى و استثمار به وسيله مقامات محلى و دولتى بود.
قانون اتحاد شكل
به دنبال اجراى قانون اتحاد شكل توسط حكومت رضا شاه، اين قانون با مخالفت شديد علما و عشاير منطقه روبرو شد. آيت الله سيد عبدالمحمد موسوى لارى كه از مراجع تقليد منطقه بود در سال 1308 ش. در پى اجراى قانون اتحاد شكل نامههاى متعددى به علما و مراجع نوشت و در اين زمينه اعلام خطر كرد و با عنوان «لباس پهلوى» سياستهاى ضد اسلامى رضا شاه را مردود خواند.
به دنبال ابراز مخالفت او، لارستان را محاصره و او را در حال نماز دستگير كرده و پس از ضرب و شتم در باغ حكومتى لار بازداشت نمودند و پس از مدتى به شيراز انتقال دادند و در آنجا زندانى كردند. پس از حدود دو ماه در اثر مكاتبات پيگير علماى نجف و روحانيون فارس، او از زندان آزاد شد، ولى تحت نظر قرار داشت و به اقامت اجبارى در شيراز وادار شد.
اجراى قانون لباس متحد الشكل از ابتداى سال 1308 در ميان عشاير قشقايى موجب نارضايتى شديد آنها از رژيم و پيوستن ديگر گروهها و اتحاد سراسرى آنان در مخالفت با دولت رضا شاه شد.
شورش قشقايى، ايل بختيارى را نيز به تكاپو واداشت. آنان با امتناع از پرداخت ماليات، از سمت پشتكوه به سوى فريدن پيشروى كردند و در نيمه خرداد 1308 به سوى دهكرد (شهر كرد) حركت نمودند. به اين ترتيب اختلافات ديرينه تحت الشعاع دشمن مشترك كه حيات عشايرى را تهديد مىكرد، قرار گرفت و به جز سردار اسعد وزير جنگ، ساير سران ايل به مخالفت برخاستند.
شورش عشايرى هراس فراوانى در ميان هيئت حاكمه و رضاشاه به وجود آورد.
در نخستين هفتههاى نهضت، دولت غافلگير شده بود و از اينكه ناآرامى به ساير شهرها كشيده شود بيمناك بود، زيرا گمان مىرفت علماى در نتيجه كارهاى دولت از حكومت روى گردان شده باشند، به ويژه اصفهان از كانونهاى بالقوه خطر به شمار مىآمد. اين تصور دولت بدون دليل نبود، و در ساير نقاط فارس شورشهايى به وقوع پيوست.
به هر حال شيخ ابوالحسن سركوهى (كه پدرش شيخ زكريا از چهرههاى پرشور مشروطه در فارس و از ياران سيد عبدالحسين لارى بود) به اتفاق برادرش شيخ محمد و برادرزادهاش شيخ جواد كه از شاگردان و ياران سيد عبدالمحمد موسوى لارى بودند و از علما و مشايخ سركوه محسوب مىشدند، پرچم مبارزه را برافراشتند و با تعدادى از بستگان و اتباع خويش از حكومت سرتافتند و با وجود تمركز وسيع نيروهاى نظامى از مركز، كرمان و اصفهان در فارس و نيز انتقال هواپيماهاى نيروى هوايى به آنجا، عشاير شورشى شهرهاى منطقه را يكى پس از ديگرى به تصرف خود درآوردند.
دولت براى سركوبى قيام ابتدا كوشيد بختيارىها را از شورش جدا كند و در عين حال كه براى مصالحه تلاش مىكرد مشغول تدارك نظامى هم بود.
سرانجام در نهم مرداد نيروهاى دولتى وارد دهكرد شدند و آخرين مقاومت بختيارىها از هم پاشيد و اكثر رؤساى شورشى مشمول عفو عمومى قرار گرفتند.
با وجود سركوبى بختيارىها، در فارس تمامى عوامل ناراضى همچنان در جوش و خروش بودند.
حضور روحانيون و علماى منطقه در شورش عشايرى چهره مذهبى به قيام داده بود. براى نمونه سيد عبدالوهاب بحرانى از علماى مورد احترام، قطار فشنگ حمايل كرده و در پارهاى از مراحل اردوكشى حضور داشت و حاجى سيد عاليشير فراشبندى نيز به همين صورت در ميان قشون ظاهر شد.
شيوخ سركوه مبارزه با حكومت را نوعى جهاد اعلام كرده بودند و قواى عليمراد خان بختيارى نيز تحت لواى «لا اله الا الله» حركت مىكردند.
دامنه شورش عشاير فارس تا سال 1309 ه .ش به دراز كشيده شد و با حملات مداوم نيروهاى دولتى و با وجود مقاومت افراد شيخ ابوالحسن مواضع آنان سقوط كرد و شيخ ابوالحسن و شيخ جواد تأمين گرفتند و به شيراز رفتند.
شيخ ابوالحسن در زمستان 1310 همراه با تعدادى از سران قشقايى به تهران تبعيد شد.
پس از آن نيروهاى دولتى به فرماندهى سرلشكر حبيب الله خان شيبانى در چهاردهم تير 1309 به سركوبى بقيه شورشيان پرداختند. در اين ميان سه تن از روحانيون محلى نزد شيبانى رفتند تا بلكه با وساطت كار به مسالمت بگذرد، ولى تلاش آنها به جايى نرسيد.
جنگ ميان دو طرف ادامه يافت و حتى احتمال داده مىشد كه به شكست قواى دولتى بينجامد، به گونهاى كه در تمام مدت عمليات، رضا شاه شخصا بيدار و نگران بود.
بالاخره آفت هميشگى جنگهاى عشايرى يعنى غره شدن به كاميابىهاى اوليه و گرفتار آمدن به جمع آورى تفنگ و غنايم نظاميان، به فرياد دولتها رسيد و با وساطت بختيارىها، ماجرا با تأمين و تسليم شورشيان خاتمه يافت.
كشف حجاب
با روى كار آمدن رضا شاه كسانى كه ترك فرهنگ سنتى و اخذ فرهنگ غربى را مهمترين راه پيشرفت مىدانستند، در پستهاى كليدى كشور، مسئوليتهاى حساسى را به عهده گرفتند و پس از سفر شاه به تركيه در فاصله سالهاى 1313 تا 1314 اقدامات وسيع تبليغاتى به منظور آماده ساختن افكار عمومى براى كشف حجاب انجام شد.
نكته عجيبى كه در مورد استان فارس وجود داشت آن بود كه قرار شد بدعتها و جريانهاى ضد اسلامى در مركز اين استان آزمايش شده و واكنشهاى آن ارزيابى گردد. آغاز صريح و گستاخانه برنامههاى كشف حجاب از مواردى بود كه ابتدا در شهر شيراز به مرحله اجرا درآمد.
در راستاى عملى شدن اين موضوع، مدارس دخترانه در صدر تبليغات قرار گرفتند. از اين رو على اصغر حكمت (وزير معارف) در فروردين 1314 ه .ش مسافرتى به شيراز كرده و در مجلس جشنى كه در مدرسه شاهپور برپا شده بود، شركت كرد.
در اين جشن كه تعداد زيادى از طبقات مختلف مردم در آن شركت داشتند پس از ايراد سخنرانى و نمايش، تعدادى از دوشيزگان بر روى صحنه ظاهر شدند ناگهان چادرها به كنار انداخته شد و همزمان با نواختن آهنگ به رقص و پايكوبى پرداختند. در اين هنگام عدهاى به عنوان اعتراض از مجلس خارج شدند.
روز بعد اين خبر در شهر به سرعت پيچيد و موجب اعتراض مردم مسلمان شيراز گرديد. آنان كسب و كار را تعطيل كرده و در مسجد وكيل اجتماع نمودند.
سيد حسام الدين فالى كه از علماى متنفذ شيراز بود به منبر رفته و اعمال جشن را تقبيح كرد.
على اصغر حكمت وزير معارف آن زمان خود در شرح اين واقعه نوشته است:
«اين اقدامات [برنامهها و تبليغات پيرامون كشف حجاب] مجامع محافظه كار را به مخالفت برانگيخت، از جمله در شيراز مجلس جشنى كه در فروردين 1314 به همين منظور در مدرسه شاهپور (شعاعيه) فراهم شد، دختران دبستان (مهر آيين) ... صف منظمى آراسته، بعد از آنكه لايحه خواندند و سرود سراييدند به ورزش و ژيمناستيك مشغول شدند. از اين معنى محافل ارتجاعى شهر برآشفته، از جمله يكى از اجله علماى روحانى كه مرد فعال و دانشمندى بود تلگرافى به شاه عرض و از وزير معارف شكايت نمود كه اين وزير «عليه ما عليه» دختران را در ملاء عام حاضر كرده و به رقص واداشته است.
البته ... شاه به اين تلگراف اعتنا نكرده و عين آن را براى وزير معارف فرستادند».
در هر صورت به دنبال اطلاع يافتن از مركز از اجتماع متعدد مردم شيراز در مسجد وكيل، دستور تعقيب سيد حسام الدين فالى صادر گرديد و او نيز دستگير و به مشهد تبعيد شد.
بعد از اعلان رسمى كشف حجاب و در سالهاى بعد از سقوط رضا خان نيز استان فارس خصوصا شهر شيراز و علما و مردم آن تن به كشف حجاب نداده، عده كثيرى از آنها در مقابل اين توطئه به اشكال مختلف مقاومت مىورزيدند.
در زير به سندى در اين خصوص اشاره مىشود:
نامه وزارت داخله به رياست وزرا، اداره سياسى، نمره 1173/2110، تاريخ 27 بهمن 1314
«مرقومهاى از رياست دفتر مخصوص شاهنشاهى رسيده بود كه مطابق اطلاعات واصله موضوع نهضت نسوان در فارس پيشرفتى ندارد و علت اين سستى و غفلت را استعلام فرموده بودند. از طرف وزارت داخله جريان امر از ايالات مزبور استفسار و تأكيد بليغ در پيشرفت منظور گرديد».