دانشمندان حوزه و دانشگاه استان قزوین
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
ام كلثوم قزوينى
ام كلثوم دختر شيخ عبدالكريم روغنى قزوينى از زنان مجتهده قزوين و از شاگردان مدرسه صالحيه قزوين است. او پس از اخذ مقدمات علوم اسلامى، از محضر شهيد ثالث و ملامحمد صالح برغانى و پدر خود بهرهمند شد. وى با عزيمت به كربلا و نجف از محضر عالمان آن سامان نيز بهره برد و در نجف اشرف با عالم فاضل شيخ ابراهيم زنجانى ازدواج نمود. فرزندان او شيخ يوسف، شيخ اسحاق، شيخ مصطفى و شيخ عبدالكريم همگى از شاگردان خود او و از عالمان فاضل اماميه مىباشند.
عماد الدين زكرياى قزوينى (جغرافىدان)
عماد الدين زكريا، از جغرافىدانان بلند آوازه قزوين و مولف كتاب «عجايب المخلوقات و غرايب الموجودات» است. عماد الدين در اين كتاب به بيان و توضيح صورتهاى فلكى پرداخته. از ديگر آثار قزوينى مىتوان آثار البلاد و اخبار العباد نام برد. اين كتاب به بيشتر زبانهاى اروپايى ترجمه شده است.
حمد الله مستوفى
حمد الله مستوفى، از خاندان كهن مستوفيان قزوين و از نوادگان حر بن يزيد رياحى، در سال 680 ه .ق در قزوين ديده به جهان گشود. او از خواص خواجه رشيدالدين، فضل الله بوده است. مستوفى در زمان وزارت فضل الله، از سوى وى به شغل مستوفى قزوين، زنجان و طارم گماشته شد. پس از قتل فضل الله، حمد الله در سلك ملازمان خاندان رشيدى در آمد و تا سال 736 ه .ق قتل خواجه غياث الدين محمد، در خدمت آنان بود. مستوفى در حدود سال 750 ه .ق دارفانى را وداع و در جنب بقعه امينه خاتون، دختر امام صادق عليهالسلام در قزوين مدفون شده است. آرامگاه مستوفى در محله پنبه ريسه از بناهاى تاريخى قرن هشتم به شمار مىرود. آثار مستوفى عبارتند از: تاريخ گزيده، نزهة القلوب، ظفر نامه.
ميرزا حسن شيخ الاسلام «رئيس المجاهدين»
ميرزا حسن شيخ الاسلام، معروف به «رئيس المجاهدين»، فرزند ميرزا مسعود شيخ الاسلام(از مخالفان مشروطيت) بر خلاف پدرش از مبارزان بزرگ مشروطيت قزوين بود.
وى از نخستين روزهايى كه نسيم آزادى خواهى وزيدن گرفت و مبارزه عليه حكومت استبدادى قاجار آغاز شد، به صف آزاديخواهان پيوست. با آنكه در عنفوان جوانى بسر مىبرد، رهبرى مجاهدان قزوين را به عهده داشت وزمانى كه محمدعلى شاه مجلس را به توپ بست، با صد سوار به يارى مجلس ومشروطه خواهان به تهران شتافت و نقشههاى مستبدان را با اعمال خود، نقش بر آب ساخت.
پس از اين اقدام، مورد توجه و سپاسگزارى مجلس و نمايندگان قرار گرفت و در همان زمان معروف به «رييس المجاهدين» شد. پس از فتح قزوين، مرحوم ميرزا حسن شيخ الاسلام، معروف به رييس المجاهدين، همراه آزاديخواهان به تهران آمد و در كليه وقايع و جريانات عليه محمدعلى شاه، حضور فعال داشت.
آگاهى و آزادى خواهى، مبارزه با ستم و گمراهى و تباهى، در سرشتش بود. سپس رييس المجاهدين با دارايى خود، دهى را بنام «ظلم آباد»، كه جمعى از كردان غارتگر در آن سكنى داشتند، از سكنه آن خريدارى، و پس از بيرون راندن آنان، ده مذكور را ويران، و روستاهاى همجوار را از تعديات و مزاحمتها آسوده نمود.
او مدرسه و مسجدى در قزوين، و يخچالى در قريه يونس آباد، براى استفاده دهقانان و مراكز عام المنفعهاى نيز تأسيس نمود. سرانجام اين شخصيت برجسته قزوينى، در شب عرفه سال 1336 ه .ق در گذشت. مطابق وصيت نامه ايشان در آرامگاهى در كنار جاده قديم قزوين ـ تهران كه براى وى ساخته شده بود، به خاك سپرده شد.
حاج ملا عباسعلى قزوينى (كيوان)
حاج ملا عباسعلى قزوينى در سال 1277 ه .ق در قزوين ديده به جهان گشود. وى پس از مدتى تحصيل در نزد عالمان قزوين در سال 1300 ه .ق به تهران رفت و از محضر بزرگانى چون ميرزا حسن كرمانشاهى و ميرزا حسن سردارى معروف به حكمت بهره برد. كيوان در سال 1306 ه .ق به نجف اشرف عزيمت نمود و در حلقه درس ميرزا حبيب الله رشتى، آخوند مازندرانى شركت نمود و از سوى ديگر در حلقه درسى علماء اخبارى نيز شركت نمود.
كيوان در سال 1313 ه .ق به سوى خطه خراسان شتافت و در بيدخت گناباد، دست ارادت به ملاسلطان على گنابادى؛ معروف به سلطان على شاه داد و تا سال 1344 در سلك دراويش گنابادى در آمد و مراحل عرفان را در نزد آنان پيمود و بعد از آنكه رقابت شديدى بين او و حاج عبدالله حايرى بر مقام شيخى فرقه دروايش گنابادى در تهران، در گرفت از فرقه مذبور جدا و سپس كتابهاى متعددى بر عليه دراويش گنابادى نگاشت.
كيوان در سال 1357 ه .ق چهره در نقاب خاك كشيد و در قبرستان سليمان داراب رشت به خاك سپرده شد. از كيوان سى اثر بر جاى مانده است كه برخى از آنها عبارتند از: ترجمه قرآن به فارسى، شرح بر تبصره علامه، تفسير قرآن به زبان فارسى در 9 جلد.
علامه قزوينى
علامه محمد قزوينى در سال 1294 ه .ق در محله سنگلج تهران ديده به جهان گشود، پدر وى ملا عبدالوهاب قزوينى معروف به ملا آقا از مردم بشاريات قزوين بوده است.
وى در تهران از عالمانى چون: حاج شيخ فضل الله نورى، ملاعلى نورى و حاج ميرزا حسن آشتيانى و ديگران بهره برد. قزوينى در طول اقامت در تهران و آشنايى با ميرزا محمد حسين ذكاء الملك؛ فروغى با وى در ترجمه متون عربى همكارى داشت.
وى در سال 1320 ه .ق براى ديدار از گنجينههاى ادب به انگلستان سفر نمود و در اثر آشنايى با ادوارد برون، اديب و شرق شناس بزرگ، سفر او به اقامتى طولانى در غرب، فرانسه، سويس و آلمان تبديل شد و در اين مدت به تصحيح و تحقيق در متون ادب پارسى اشتغال داشت. وى با شروع جنگ جهانى دوم در سال 1318 ه .ش به ايران بازگشت و تا هنگام مرگ، 1328 ه .ش به تحقيق اشتغال داشت. بى گمان قزوين يكى از محققين صاحب سبك در ادب معاصر فارسى به شمار مىرود.
از اوست: لوايح جامى به فرانسه، رساله در شرح حال ابوسليمان منطقى.
علامه دهخدا
على اكبر دهخدا، فرزند خان باباخان قزوينى، در سال 1257 ه .ش در محله سنگلج تهران ديده به جهان گشود. دهخدا در نوجوانى به تحصيل صرف، نحو، حكمت، اصول و فقه پرداخت و پس از ده سال تحصيل در علوم دينى به مدرسه علوم سياسى وارد شد. وى سپس به استخدام وزارت خارجه در آمد و به مدت دو سال به عنوان مأمور وزارت خارجه در اروپا اقامت نمود.
دهخدا همزمان با نهضت مشروطيت به ايران بازگشت و بعد از چند ماه به عنوان نويسنده و سردبير در روزنامه صور اسرافيل به كار مشغول شد. نوشتن مقالاتى در صور اسرافيل از سوى دهخدا منجر به تبعيد وى به اروپا شد. دهخدا از اروپا به استانبول رفت و در آنجا با همكارى گروهى از ايرانيان هفته نامه سروش را منتشر ساخت.
با فتح تهران و خلع محمد على شاه، دهخدا از سوى مردم كرمان به نمايندگى مجلس شوراى ملى برگزيده شد و در سال 1328 ه .ق به تهران وارد شد. دهخدا در ايام جنگ جهانى اول در يكى از روستاهاى چهار محال و بختيارى منزوى گرديد و پس از بازگشت از بختيارى چندى به عنوان وزير معارف و رئيس دانشكده علوم سياسى به خدمت پرداخت.
دهخدا پس از شهريور 1320 به تتبع در ادب پارسى، و تهيه لغت نامه پرداخت. دهخدا با قلم طنز پرداز و نكته شكاف (به ويژه در مجموعه مقالات چرند و پرند) زواياى جديدى در طنزنويسى فارسى گشود. دهخدا بى شك با پايه گذارى لغت نامه، نقشى بس سترگ در غنى ساختن ادب فارسى ايفاء نمود. دهخدا در سال 1375 ه .ق دارفانى را وداع و در گورستان ابن بابويه در شهر رى مدفون گرديد. برخى از آثار عبارتند از: لغت نامه، امثال الحكم، ديوان دهخدا، چرند و پرند.
شهيد رجايى
محمد على رجايى، در سال 1312 ه .ش در قزوين ديده به جهان گشود. او در 4 سالگى پدر خود را از دست داد و مادرش به تنهايى مسؤليت اداره زندگى و تربيت او را بر عهده گرفت.
وى پس از اخذ مدرك ششم ابتدايى به كار در بازار قزوين پرداخت و در 14 سالگى قزوين را ترك و در تهران مشغول دست فروشى شد و پس از مدتى وارد نيروى هوايى شد.
وى همزمان با ترور رزم آرا همكارى خود را با فدائيان اسلام آغاز كرد. پس از چندى به علت فعاليتهاى مذهبى ـ سياسى ارتش اخراج شد. رجايى در سال 1338 موفق به اخذ مدرك ليسانس و سپس فوق ليسانس در رشته آمار شد و از سوى ديگر در كنار آية الله طالقانى به تعليم و تربيت پرداخت و به فعاليت سياسى فرهنگى و علمى در مدرسه كمال پرداخت و سرانجام در يازدهم ارديبهشت 1342 به وسيله ساواك در قزوين بازداشت و پس از 50 روز زندان به قيد كفالت آزاد گرديد.
او در سال 1346 وى همراه با حجت الاسلام باهنر و آقاى جلالالدين فارسى به اداره بقاياى هيئتهاى موتلفه پرداخت. شهيد رجايى در سال 1353 به جرم شركت در جلسات شهيد بهشتى كه به منظور كادر سازى براى نهضت اسلامى تشكيل مىشد، بازداشت شد و به مدت 14 ماه شديدترين شكنجهها را تحمل كرد اما لب از لب باز نگشود.
او در خاطرات روزهاى زندان خود چنين آورده است:
«ما همه روزها و شبها كتك مىخورديم و 14 ماه اين مسئله طول كشيد. يكى از روزهاى ماه رمضان درست نيمه ماه رمضان بود، تولد امام حسن عليهالسلام من را يك روز ساعت 8 بردند تا ساعت يك بعدازظهر كه هنگام برگرداندن من حالم طورى بود كه مرا كشان كشان به سلولم آوردند آن روز يكى از روزهاى خيلى خوب زندگى من بود و خيلى خوشحال بودم كه روزه هستم و شكنجه مىشوم و خاطرم هست كه در اطاق شكنجه و يا در سلولم بيشتر اوقات آيه فانزل سكينه فى قلوب المؤمنين را تكرار مىكردم وقتى شكنجه مىشدم، مجبورم مىكردند كه بر روى پاهاى تاول زده بدو بروم، آنجا قسمتهائى از دعا را كه (قوّ الى خدمتك جوارحى) اين قسمتهايى از دعا را تكرار مىكردم. در سلولم هر وقت فرصت بود تنها كه بودم تمام آيات قرآن را كه حفظ بودم مىخواندم و به اين وسيله از فرصت استفاده مىكردم بعد از اينكه شكنجه روز نيمه ماه رمضان با شكست كامل بازجوهاى من مواجه شد مرا به دادگاه فرستادند در دادگاه به 5 سال حبس محكوم شدم».
سرانجام رجايى در آبان 1357 در سايه مبارزات مردم مسلمان از زندان آزاد شد و پس از پيروزى انقلاب اسلامى به عنوان نماينده مردم تهران در مجلس اول، وزير آموزش و پرورش و نخست وزير انجام وظيفه نمود.
او سرانجام با 14 ميليون راى مردم ايران به مقام رياست جمهورى دست يافت. ايشان در هشتم شهريور ماه 1360 در انفجار نخست وزيرى به همراه نخست وزير خود دكتر باهنر به شهادت رسيد.
حجهالاسلام ابو ترابى فرد
حجهالاسلام و المسلمين حاج شيخ علىاكبر ابو ترابى فرد در 1318 ه .ش در قزوين به دنيا آمد.
وى پس از گذراندن تحصيلات ابتدائى و متوسطه به فراگيرى دروس حوزوى همت گماشت و تا سطح خارج فقه و اصول پيش رفت.
حجهالاسلام ابوترابى در نهضت امام خمينى در 1342 از روحانيون فعال بود و چند بار به وسيله سازمان امنيت دستگير و زندانى شد.
پس از پيروزى انقلاب، وى در سمتهاى مختلفى چون مسئول كميته قزوين و رئيس شوراى شهر قزوين خدمت كرد. حجهالاسلام ابوترابى با شروع جنگ، به جبهه رفت و در سال 1359 به اسارت نيروهاى بعثى در آمد.
وى پس از 10 سال اسارت همراه با ديگر آزادگان به كشور بازگشت.
در سال 1374 به عنوان نماينده مردم تهران در مجلس پنجم انتخاب شد و همچنين به عنوان نماينده ولى فقيه در ستاد رسيدگى به امور آزادگان به خدمت به آزادگان سرفراز اشتغال داشت و عاقبت در سال 1378 در اثر سانحه تصادف در جاده مشهد دارفانى را وداع نمود.
ام كلثوم برغانى
ام كلثوم برغانى، دختر ملامحمد تقى برغانى، مشهور به شهيد ثالث در سال 1224 ه .ق ديده به جهان گشود. فقه، اصول و حديث را در حوزه درسى پدرش و عمويش ملا محمد صالح برغانى فرا گرفت. وى حكمت را در حوزه درسى ملا آقا حكمى از حكيمان پر آوازه قزوين فرا گرفت و عرفان را نيز از حوزه ديگر عمويش، ملاعلى برغانى استفاده نمود. او از زنان فقيه و پر آوازه خاندان برغانى و مدتى نيز در قزوين، تهران و كربلا داراى حوزه درسى بوده است. وى در سال 1268 ه .ق دار فانى را وداع گفته است. از آثار قلمى وى تفسير سوره فاتحه الكتاب در دست است.
آمنه خانم قزوينى
آمنه خانم قزوينى از زنان دانشمند و سخنور، در سال 1202 ه .ق ديده به جهان گشود. وى در نزد برادرش ميرزا عبدالوهاب قزوينى درس خواند و در سال 1219 ه .ق با ملا محمد صالح برغانى ازدواج نمود و از حوزه درسى او نيز استفاده نمود. وى فلسفه و حكمت را نزد ملا آقا قزوينى آموخت و مدتى نيز در درس شيخ احمد احسايى در قزوين شركت كرده و خود در مدرسه صالحيه به تدريس پرداخت و امامت جماعت زنان را در مدرسه صالحيه بر عهده داشت. آمنه خانم، از برادر، و شوهرش (ملا محمد صالح) و همچنين شيخ احمد احسايى اجازه روايت داشت. از فرزندان او مىتوان از خانم زرينه تاج مشهور به قرهالعين از رهبران شيخيه نام برد. وى در سال 1268 ه .ق دارفانى را وداع گفته است. از آثار اوست: ديوان اشعار، برخى تعليقات بر كتب فقهى و اصولى، قصيدهاى در رثاء زينب كبرى عليهاالسلام.
مالك ديلمى (قزوينى)
مالك ديلمى سر آمد خوشنويسان دوران شاه طهماسب صفوى است. مالك گرچه به ديلمى شهرت دارد اما او را از مردم فيلوا كوشى قزوين دانستهاند. وى در زيبا نويسى و رعايت قواعد خط چنان بود كه خط نسخ او را كسى نمىتوانست از خط ياقوت تشخيص دهد. وى علاوه بر خوشنويسى از ديگر دانشها، همانند رياضيات، كلام، حكمت و نجوم نيز بىبهره نبود. مالك ديلمى در سال 964 همراه شاهزاده ابوالفتح سلطان به عنوان مسؤل كتابخانه وى به مشهد رفت. اما با پايان پذيرفتن ساختمانها دولتخانه قزوين به دستور شاه طهماسب به قزوين بازگشت و به نوشتن كتيبههاى ايوان چهل ستون پرداخت. بعد از پايان كار از شاه طهماسب اجازه خواست به مشهد برگردد؛ اما او اجازه نداد و سرانجام در سال 969 ه .ق در قزوين دارفانى را وداع و در آستانه شاهزاده حسين به خاك سپرده شد اما اكنون محل گور او ناشناخته است.
ميرعماد
ميرمحمد، فرزند حسين سيفى قزوين، معروف به «ميرعماد» سر آمد خوشنويسان، در سال 961 ه .ق در قزوين ديده به جهان گشود. وى در آغاز نزد مالك ديلمى اصول خوشنويسى را فرا گرفت و براى تكميل مهارت خويش رهسپار تبريز شد و از ملامحمد حسين تبريزى (از خطاطان مشهور) بهره برد و سپس به عثمانى و حجاز مسافرت نمود. او در سال 1007 ه .ق به قزوين بازگشت و پس از چندى به سوى اصفهان شتافت و در دربار شاه عباس مقامى شامخ يافت. ميرعماد در اواخر عمر در اثر بدگويى تنگ نظران مورد بى مهرى شاه عباس قرار گرفت. ميرعماد در سال 1024 ه .ق در اصفهان مورد سؤ قصد قرار گرفت و جان باخت و در كنار صحن مسجد مقصود بيگ مدفون گشت.
گوهرشاد خانم
گوهرشاد خانم، دختر ميرعماد قزوينى، از خوشنويسان نام آور دوران صفويه، نزد پدر خود فنون خوشنويسى را فرا گرفت و به مقام والايى دست يافت و بر بسيارى از مردان زمان خود نيز برترى يافت. وى پس از كشته شدن پدرش به قزوين بازگشت و روزگار را به تلخ كامى سپرى كرد و در سال 1083 ه .ق دارفانى را وداع گفت.
عماد الكّتاب
محمد حسين خان قزوينى، مشهور به «عماد الكّتاب» از خوشنويسان بزرگ دوره معاصر در سال 1245 ه .ش در قزوين ديده به جهان گشود. عمادالكتاب بيشتر عمرش را به نوشتن خط و تعليم آن پرداخت. وى ابتدا خوشنويسى را با خط نسخ آغاز كرد و سپس به خط نستعليق روى آورد. عمادالكتاب اگر چه شاگرد مستقيم كلهر نبود اما وى را ادامه دهنده و تكامل دهنده شيوه كلهر دانستهاند. از آثار عمادالكتاب مىتوان از: نوشتن شاهنامه فردوسى، ترجيع بند هاتف، اوصاف الاشراف، تحفة العراقين، كتيبههاى آرامگاه فردوسى و ديگر آثار نام برد. عماد الكتاب در سال 1315 ه .ش دارفانى را در تهران وداع و در گورستان امامزاده عبدالله شهر رى مدفون گرديد.
استاد حسين حجارباشى
استاد حسين حجارباشى آفرينده نقشهاى برجسته سنگى قهرمانان شاهنامه در مزار شاعر حماسه سراى بزرگ ايران، فردوسى طوسى است. استاد حسين حجارباشى، بيست و چهار مجلس از داستانهاى وزمى و بزمى شاهنامه را بر روى سنگهاى مرمرين حيات جاودانه بخشيده است.
استاد عباس قانع
استاد عباس قانع، آفريننده نقشهاى اسطورهاى شاهنامه، در سال 1317 ه .ش در قزوين متولد شد. وى در كارگاه پدرش نخستين آموزههاى هنر را فرا گرفت. وى همچنين در غرب، به تحصيل در آكادمى هنرى مونيخ پرداخت. وى بسيارى از صحنههاى رزم قهرمانان شاهنامه را در نقش برجسته مسين از نو آفريده است.
درويش غلامحسين قزوينى
درويش غلامحسين خان از چهرههاى درخشان موسيقى ايران در سال 1251 ه .ق چشم به دنيا گشود. او مدتى در نزد اساتيد فن به آموختن موسيقى پرداخت آنگاه در مدرسه دارالفنون در نزد لومر به تعليم موسيقى غربى پرداخت. غلامحسين خان در كنار آموختن و تعليم موسيقى دست ارادات به صفاعلى، ظهيرالدوله قاجار داد. درويش در سال 1305 ه .ش در اثر تصادف دارفانى را وداع و در جنب مزار ظهيرالدوله در شميران مدفون گرديد.
اقبال السلطان
ابوالحسن اقبال آذر، در قريه الوند به دنيا آمد. ابتدا در مدرسه صالحيه به تعليم پرداخت سپس مدرسه صالحيه را رها و به تعليم تعزيه خوانى پرداخت، وى با سفر گروه تعزيه قزوين و هنرنمايى در مقابل محمد على ميرزا وليعهد به در خواست وى در تبريز ماند و به آموختن رديفهاى آواز و گوشههاى موسيقى پرداخت. صوت او را در زيبايى به صوت داوودى تشبيه كردهاند. اقبال در سال 1341 ه .ش در گذشته است.