جنگ جهانی اول در استان کهگیلویه و بویراحمد
از ویکی اطلس فرهنگی ایران
بعد از سپردن حكومت اين منطقه به خوانين بختيارى، سركوبى ايلات به عنوان اشرار آغاز شد. در فاصله سالهاى 1332 تا 1336 ه .ق، مقارن با جنگ بين الملل اول، حكام بختيارى كه مأمور اجراى سياست متفقين و دولت انگليس در منطقه بودند ايلات و كلانتران مخالف را سركوب مىكردند. از سوى ديگر با اخذ ماليات به دستور حكام دولتى مردم قحطى زده را تحت فشار قرار مىدادند. بنابراين، شورش و قيام در برابر اين اعمال و فشارهاى غير عادلانه، اجتناب ناپذير مىنمود، در نتيجه سركوبى ايلات كهگيلويه و بويراحمد در دستور كار دولت مركزى و حكام بختيارى قرار گرفت.
حكام بختيارى براى تسهيل سلطه خود و اخاذى هر چه بيشتر، از ايجاد و يا تشديد تفرقه در ميان ايلات دريغ نداشتند. اين وضع تا سال 1340 ه .ق (1300 ه .ش) ادامه داشت. بعد از كودتاى انگليسى سوم اسفند 1299 ه .ش و برنامههايى كه دولت استعمارگر انگليس براى آينده ايران در نظر داشت، سياستش را در قبال ايلات و عشاير كشور از جمله ايل بختيارى تغيير داد.
در نتيجه حكومت بختيارىها بر كهگيلويه پشتوانه سياسى خود را از دست داد و دولت مركزى در مورد ضرورت ادامه حكومت بختيارىها بر كهگيلويه و بويراحمد به تأمل و بررسى پرداخت.
سران ايل بختيارى در تلاش بودند كه خود را با شرايط پس از كودتا تطبيق بدهند و حكومت كهگيلويه را دوباره در دست بگيرند. بدين منظور به سفارت انگليس متوسل شدند. همچنين سعى مىكردند سران ايلات كهگيلويه و بويراحمد را با تهديد و يا تطميع وادار كنند تا تلگرافهايى مبنى بر تقاضاى حكومت بختيارى براى دولت مركزى ارسال دارند.
در همين ايام كه بختيارىها هم از طريق سفارت انگليس و هم از طريق متنفذان محلى در تلاش بودند تا حكومت كهگيلويه را به دست بياورند، گروههاى گوناگون مردم با ارسال نامهها و تلگرافهاى متعدد براى مقامهاى مسئول كشور به تشريح مظالم بختيارىها مىپرداختند و انزجار خود را از آنان اعلام مىكردند.
سرانجام رئيس الوزرا (سيد ضياء) به صراحت مخالفت خود را با حكومت بختيارىها اعلام كرد.
بعد از خلع بختيارىها، على ضياء السلطان لشكرى در مقام نخستين حاكم دولتى از مركز تعيين و به حكومت كهگيلويه و بويراحمد منصوب شد و رئيسالوزرا در 23 آبان 1301 ه .ش طى نامهاى او را به نصير الملك كفيل ايالت فارس معرفى و كمال مساعدت و تقويت او را توصيه نمود.
وى پس از ورود به بهبهان، حاكم نشين كهگيلويه، سران ايلات كهگيلويه را دعوت و با آنها با ملايمت رفتار كرد و از مركز براى آنها تقاضاى خلعت كرد.
به تدريج ضياء السلطان به تثبيت موقعيت خود در اين منطقه پرداخت. با استقرار اردوى دولتى در منطقه تسوج و سركشى به مناطق مختلف پرداخت توانست امنيت را در منطقه برقرار كند پس از رياست وزرايى رضاخان، ضياء السلطان استعفا داد و از آبان 1302 ه .ش سرگرد ناصر قلى صدرى حاكم نظامى كهگيلويه و بويراحمد شد.
سرگرد صدرى تا اوايل سال 1303 ه .ش در اين سمت باقى بود، اما از اوايل سال 1303 ه .ش سرگرد امان الله نصرت حاكم نظامى منطقه گرديد.
در دوره حكومت وى رضاخان در مقام رئيس الوزرا و به منظور هموار ساختن راه براى تحقق اهداف آتى خود و دولت انگليس، مصمم به سركوبى و حذف شيخ خزعل مهره ديگر انگليس شد، زيرا در اين مقطع تاريخى با وجود رضاخان، شيخ خزعل اهميت سابق خود را براى دولت انگليس از دست داده و از نظر سياسى، حذف او ضرورت يافته بود.
3ـ نقش ايلات كهگيلويه و بويراحمد در برخورد ميان رضاخان و شيخ خزعل
دولت انگليس كه در مقام ابرقدرت آن روز در پى دستيابى به منافع استعمارى خود در منطقه آسيا و خاورميانه و ايران بود، بدين نتيجه رسيد كه به عمر سلسله قاجاريه پايان دهد و زمام امور كشور ايران را در اختيار رضاخان بگذارد.
براى تحقق اين هدف، اقدامات گوناگونى انجام داد. يكى از اين اقدامات، سركوبى شيخ خزعل در خوزستان بود. شيخ خزعل خود يكى از مهرههاى شناخته شده و از خدمتگزاران مشهور انگليس بود، اما به دليل اهميت بيشتر رضاخان براى دولت انگليس، فدا كردن وى ضرورى مىنمود زيرا با سركوبى او اهداف بزرگتر انگليس در ايران تحقق مىيافت.
شيخ خزعل كه پى برده بود رضاخان در پى فرصت براى حمله است، در مهرماه 1303 ه .ش تشكيلاتى به نام «كميته قيام سعادت» براى مبارزه با رضاخان به وجود آورد.
رضاخان نيز در 13 آبان 1303 ه .ش براى سركوب قيام سعادت عازم خوزستان شد. ولى رضاخان هنوز در شيراز بود كه تلگراف ندامت و تسليم شيخ خزعل را دريافت نمود. با وجود اين، وى وارد خوزستان شد و قيام ساختگى شيخ خزعل را سركوب كرد.
اما ناگفته نماند كه تنها جايى كه در اين ماجرا تا حدودى حالت جدى به خود گرفت، منطقه كهگيلويه و اطراف بهبهان بود.
آرايش سياسى ايلات كهگيلويه در ماجراى به اصطلاح مبارزه ميان رضاخان و كميته قيام سعادت در سال 1303 ه .ش، قابل تأمل است.
كليه ايلات كهگيلويه اعم از بويراحمد (سردسير و گرمسير)، طيبى (سردسير و گرمسير)، بابويى، دشمن زيارى، چرام و بهمئى سردسير در اين ماجرا از رضاخان حمايت كردند و تنها ايل بهمئى گرمسير به رهبرى حسين خان از بختيارىها و كميته قيام سعادت حمايت كرد.
مشهورترين سران ايلات كهگيلويه و بويراحمد كه از قواى دولتى حمايت كردند عبارت بودند از: شكر الله خان كلانتر بويراحمد سردسير سفلى، سرتيپ خان كلانتر بويراحمد سردسير عليا، سرتيپ خان ضرغام عشاير كلانتر ايل طيبى گرمسير، مهديقلى خان و امام قلى خان از طرف كلانتران ايل دشمن زيارى، حسين قلى خان كلانتر چرام و اسد الله خان كلانتر ايل بابويى.
نيروهاى بويراحمدى و دشمن زيارى در جبهه زيدون و ده ملا و هنديجان به مقابله با نيروهاى بختيارى رفتند و نيروهاى طيبى گرمسير و سردسير در جبهه تشان و كيكاوس با نيروهاى حسين خان به نبرد پرداختند.
نيروهاى ايل طيبى به فرماندهى آقا خان برادر سرتيپ خان ضرغام عشاير و اسد پسر آقا خان، داراب پسر عليمردان خان طيبى سردسيرى و احمد مجيدى كرايى يكى از كدخدايان متنفذ و معتبر ايل طيبى مىجنگيدند و نيروهاى نظامى نيز تحت فرماندهى سلطان ابراهيم خان ذو الرياستين بودند.
در اين نبرد، نيروهاى حسين خان كه به حمايت از بختيارى و كميته سعادت برخاسته بودند موفق شدند ضربهاى اساسى به نيروهاى مشترك دولتى و بومى وارد آورند و آنان را وادار به عقب نشينى نمايند.
پس از اين شكست، مسئولان دولتى ناگزير شدند از پادگان نظامى بهبهان چند عراده توپ درخواست كنند و به تجهيز و افزايش قواى خود بپردازند.
بعد از اين آرايش نظامى بار ديگر به مقر نيروهاى حسين خان يورش برده و با آتش توپخانه، قلعه را ويران كردند و در نهايت بهمئىها مجبور به عقب نشينى شدند.
حسين خان در قلعه كوهستانى نادر مستقر شد و در آنجا موضع گرفت. او در اين شرايط حاضر به سازش شد. بدين گونه قواى مهاجم موفق به سرنگونى حسين خان شدند و بدون كسب نتيجه مطلوب، جنگ را خاتمه دادند و منطقه را ترك كردند.
در نتيجه اين همكارى القاب ضرغام الدوله به شكر الله خان و هژير الدوله به سرتيپ خان داده شد هر چند بعدها آنها به مخالفين پيوستند.